مروری بر زندگی و زمانه کارآفرینان تبریزی
چای، فشنگ، کبریت
از آن زمان که ایرانی متاع مشروطه را زیبنده ارکان خانه وطن یافت، تبریز سرحدی شد برای انتقال این متاع گرانسنگ به مام وطن و تجار آن در جرگه حاملان و حافظان این مفهوم نوباوه دیریافته بودند.
از آن زمان که ایرانی متاع مشروطه را زیبنده ارکان خانه وطن یافت، تبریز سرحدی شد برای انتقال این متاع گرانسنگ به مام وطن و تجار آن در جرگه حاملان و حافظان این مفهوم نوباوه دیریافته بودند. این وظیفه خطیر تجار تا بدانجا پیش رفت که خاطره تجارتشان در سایه مسلک و فعالیتهای سیاسیشان در غبار فراموشی مدفون گشت. در این شماره مروری میکنیم بر زندگی و زمانه جمعی از کارآفرینان تبریزی که در حوزه تجارت چای و تولید کبریت و اسلحه فعالیت داشتند.
حاج مهدی کوزهکنانی؛ تاجر چایی که ابوالمله نام گرفت
او مقارن با ایام مشروطهخواهی از تجار سرشناس و فعال در تجارت چای در تبریز بود (ناهیدی آذر، 19 /5 /1393: کد خبر 819917). از آنجا که تجارت چای در این شهر بر پایه واردات از هندوستان استوار بود، گمان میرود که وی نیز به تجارت چای از این مسیر میپرداخته است. وی به همراه حاجعلی کوزهکنانی و دیگر برادرانش از جمله تجار و صرافانی بودند که در همکاری با خاندان اتحادیه و در سال 1305 اقدام به تاسیس شرکت اتحادیه کردند (ترابیفارسانی، 1384: 75 و نیکنفس، 5 /3 /1383). در این ایام، صرافان بسیاری در پی گسترش دامنه فعالیتهای اقتصادی و کسب درآمد به عرصه تجارت شدند. اما مقدر بود که نام حاجمهدی کوزهکنانی بیش از هر چیز به مشروطیتخواهی تبریزیان پیوند خورد و خانهاش در جنب بازار تبریز، چنان که روزی مشروطهخواهان و استبدادستیزان را در خود جای داده بود، امروز نیز منزلگاه خانه مشروطه تبریز باشد.
وی متولد کوزهکنان در شهرستان تبریز بود و با شروع جنبش مشروطیت بهرغم کهولت سن به جرگه طرفداران این جنبش پیوست و از بنیانگذاران انجمن عدالتطلبان تبریز شد. حاجمهدی در ماجرای مقاومت محمدعلی میرزا -در ایام ولایتعهدی- در برابر مشروطهخواهان به حمایت مالی گسترده از مشروطهخواهانی پرداخت که در سال 1285 و در اعتراض به اقدامات ولیعهد و حکومت مرکزی در مسجد صمصام و کنسولگری انگستان متحصن شدند. انجمن عدالتطلبان تبریز با وکلای آذربایجان در مجلس اول شورای ملی در ارتباطی پیوسته بود و حتی پیش از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلیشاه قاجار، با سیدحسن تقیزاده و دیگر وکلای مشروطهخواه آذربایجان به مکاتباتی در خصوص لزوم استحکام ارکان مشروطه و تبادل اطلاعات در زمینه رخدادهای سیاسی جاری و نگرانی از تقویت قوای استبدادی میپرداخت (امیرخیزی، 2536: 93-91). با به توپ بستن مجلس و خروج جمعی از این وکلا از ایران، تبریز یگانه سنگر دفاع از مشروطه در داخل شد. با فروپاشی انجمن عدالتطلبان تبریز توسط قوای استبدادی، لزوم سازماندهی هدفمند مبارزه علیه قوای حکومتی مجاهدان تبریز را به فکر ایجاد انجمن ایالتی تبریز انداخت (همان، 162). انجمن
ایالتی در برابر انجمن موسوم به اسلامیه که سنگر استبدادطلبان تبریز به رهبری میرزا هاشم دوهچی بود، به حمایت از قیام ستارخان و مجاهدان این شهر در برابر قوای استبدادی میپرداخت (کسروی، 1356: 816) و با انجمن سعادت استانبول و تجار ایرانی مشروطهخواه مقیم این شهر مکاتبات بسیاری داشت (همان، 193). در تمام این ایام، حاجمهدی کوزهکنانی مهردار انجمن بود و جلسات آن در خانه وی تشکیل مییافت. مجاهدتهای وی در حمایت از قیام مشروطهخواهان تبریز چنان محبوبیتی برای وی ایجاد کرد که به واسطه کهولت سن و احترام ویژهای که مجاهدان برای وی قائل بودند به ابوالمله ملقب شد.
اگرچه بارها نقشه سوءقصد به جان وی توسط قوای استبدادطلب طرح شده بود و حتی خانهاش نیز توسط آنان آتش زده شده بود، (کسروی، 1356: 816) این امر مانع از آن نشد تا صمد خان شجاعالدوله را به پناهندگی در منزل خود نپذیرد (طاهرزاده بهزاد، 1334: 460). به همین خاطر با اشغال تبریز توسط قوای روس در سال 1290 و قتل عام خیل کثیری از تجار و بازماندگان انجمن ایالتی و مدافعان تبریز، وی از این مهلکه جان سالم به دربرد و چندی بعد در کنج عزلت وفات یافت (مجتهدی، 1377: 225).
خاندان کلکتهچی؛ تجار چایی که بانی خیر شدند
ریشه خاندان کلکتهچی به حاجزینالعابدین کلکتهچی برمیگردد. وی دارای چهار پسر به نامهای حاجمحمد، حاجعلی محمد، حاجحسینقلی و حاجمحمدباقر و یک دختر به نام حاجیه خدیجه بود. این خاندان از اواخر دوره قاجار به تجارت چای، ریسندگی، بافندگی و فرشبافی پرداختند. از آنجا که عمده تجارت این خاندان بر چای کلکته متمرکز بود، نام خانوادگی «کلکتهچی» را بر خود نهادند. در دوره پهلوی اول بعضی از افراد این خاندان برای تجارت چای به کلکته و دارجیلینگ رفته و در آنجا اقامت گزیدند. در همین راستا، پارهای سفرهای تجاری به منظور رتق و فتق امور کارخانه ریسندگی و بافندگی و سایر امور تجاری، به شهرهای کراچی و مسکو و کشور آلمان صورت گرفت. در این دوره، کلکتهچیها اراضی محدودی را در کلکته برای کشت چای در مالکیت خود داشتند و این تجارت خانوادگی را در سرای میراسماعیل نزدیک مسجد جامع تبریز و سرای دلگشا واقع در میدان ارگ و سرای چیتساز تهران پیش میبردند. با آغاز جنگ جهانی دوم، بخشی از افراد این خاندان به تهران مهاجرت کردند. این خانواده یکی از قدیمیترین کارخانجات
ریسندگی و بافندگی را در کوی فیروز کنونی در مالکیت خود داشتند. درون این کارخانه، کارگاههای متعددی برای شعربافی وجود داشت. با گذشت چندین دهه، فرشهای اهدایی این کارگاهها هنوز در بارگاه امام حسین(ع)، مسجد کلکتهچی، مسجد ایکی قالا و مقبره نادرشاه افشار در مشهد موجود است.
یکی از مهمترین افراد این خاندان، حاجمحمدعلی کلکتهچی بود که فعالیتهای قابل توجهی در امور خیریه داشت. از جمله اقدامات وی میتوان به مشارکت در تاسیس پرورشگاه پسران و دختران و تیمارستان تبریز و تاسیس کتابخانه مسجد جامع تبریز اشاره کرد (بینا، 24 /1 /1395: کد خبر 367788).فرد شاخص دیگر این خاندان حاجمحمدباقر خوئی کلکتهچی بود که همانند سایر اعضای این خاندان فعالیتهای مهمی را در زمینه عمران شهری با تمرکز بر امور فرهنگی صورت داد. از جمله اقدامات وی میتوان به مشارکت در ساخت بخشهای دیگری از مسجد جامع تبریز، تعمیر و نوسازی مدرسه طالبیه و احداث کتابخانه دیانت در آن مدرسه، ایجاد قنوات و تامین آب شرب برای زائرین حرم امام علی بن موسی الرضا(ع) از طریق ایجاد سقاخانه، اهتمام در لوله کشی مسجد گوهرشاد، ایجاد چاه آب و لوله کشی آب در محله ایکی قالا و اختصاص دادن بخشی از مالالتجاره خود به امر رفع نیازهای آموزشی اردبیل اشاره کرد (عقیقی بخشایشی، ج 4، 1378: 2362 و 2363). در سال 1385 مدرسه دخترانه شادروان مهندس محمد کلکتهچی ـ طبق وصیت آن مرحوم که از نوادگان مرحوم حاجعلی محمد بودهـ توسط وصی ایشان و با همکاری جهاد
مدرسهسازی استان افتتاح شد. مسجد کلکتهچی نیز که در راسته کوچه (میدان ویجویه) واقع شده است، مربوط به دوره قاجار بوده و از دیگر آثار کلکتهچیها به شمار میرود. از دیگر آثار بازمانده از این خاندان میتوان به تعدادی خانه در میدان ویجویه در بند کلکتهچی اشاره کرد که مشتمل بر چندین باب خانه بزرگ و کوچک است که از طریق دالانهای متعدد با یکدیگر ارتباط داشتهاند (بینا، 24 /1 /1395: کد خبر 367788).
حسین آقا فشنگچیتبریزی؛ صرافی که روی به تجارت اسلحه و انتشار روزنامه نهاد
حسین تبریزی، معروف به کربلایی حسین آقا فشنگچی در تبریز متولد شد و در همان شهر به تحصیل پرداخت. وی پیش از دوران مشروطیت، در راسته بازار تبریز دکانی برای صرافی داشت ولی به واسطه اشتغال همزمان به خرید و فروش اسلحه کمری و فشنگ به فشنگچی معروف شد (طاهرزاده بهزاد، 1334: 427). با آغاز مشروطیت به خیل فراگیر طرفداران این جنبش در تبریز پیوست و با به توپ بستن مجلس شورای ملی و قیام آذربایجان همگام با دیگر مجاهدان مشروطه در صف مبارزه با قوای استبدادی قرار گرفت. وی در بحبوحه مبارزه استبدادیان و مشروطهخواهان تبریز، با همکاری عدهای دیگر اقدام به تاسیس انجمن حقیقت در محله امیرخیز کرد. این انجمن که در پی حمایت از مجاهدان تبریز در برابر قوای استبداد صغیر بود، ستارخان را به عضویت افتخاری خود پذیرفت (امیرخیزی، 2536: 30 و 31). فشنگچیتبریزی به حزب اجتماعیون عامیون وابستگی داشت (طاهرزاده بهزاد، 1334: 427).
او «به کمال نیز شهرت داشت که به مناسبت تاسیس دبستان کمال در تبریز بود. دبستان کمال در شورش مردم تبریز علیه بلژیکیها در 1321 هـ. ق. غارت شد و پس از آن حسین تبریزی به قفقاز و سپس مصر رفت. در مصر به انتشار روزنامه کمال که قبلاً در تبریز منتشر میساخت، همت گمارد» (همان، 427 و امیرخیزی، 1334: 29 و قدسیزاد، 6،1393).
وی از پنجمین شماره روزنامه تبریز صاحب امتیاز و ناشر این روزنامه شد و از شماره سیزدهم آن مدیریت آن را که سابق بر این بر عهده اسماعیل یکانی بود، عهدهدار شد. وی با تصدی این سمت از هر روزه شدن نشریه و دگرگونی محتوایی آن خبر داد که الحاق یک فصل ادبی، ثبت اهم وقایع تاریخی، عنایت بیشتر به مسائلی در باب اخلاق و معارف و نظام و مالیه و امور خارجه و پرهیز از تمجیدات بیهوده از اشخاص را شامل میشد. با این حال، تمامی این وعدهها محقق نشد. انتشار این نشریه از این پس به سه شماره در هفته افزایش یافت. این روزنامه، نشریهای محافظهکار و مشروطهخواهی میانهرو بود و یکی از مهمترین جراید ملی و آزاد تبریز محسوب میشد. مضامین این روزنامه، به استثنای مقالات آن اغلب جنبه خبری داشت و در آن به ندرت از زبان بومی استفاده میشد. با اشغال تبریز توسط قوای روس در سال 1290، در ذیالحجه همین سال روزنامه تبریز پس از انتشار پنج شماره در سال دوم انتشار خود تعطیل شد. در این بازه زمانی حسین تبریزی از تبریز خارج شد و با مراجعت به این شهر بار دیگر اقدام به انتشار این روزنامه کرد. نخستین شماره از دوره دوم در 28 جمادی الاول 1337 هـ. ق. منتشر شد و
این دوره نیز در پی تغییرات سیاسی پی در پی در اواخر دوره قاجاریه در 20 شعبان 1338 مصادف با 19 اردیبهشت 1299 مجدداً تعطیل شد. نخستین شماره دوره سوم روزنامه تبریز در 19 دی 1303 با اضافه شدن شخصی به نام اصناف به ترکیب مدیریت این روزنامه و در مقام مدیر مسوول منتشر شد. از اواخر سال 1307 ه. ش. این روزنامه به استثنای ایام تعطیل و سوگواری و اعیاد به صورت یومیه انتشار یافت. با اشغال ایران توسط قوای متفقین انتشار تبریز مجدداً دچار وقفه شد. چهارمین دوره آن از 1322 ه. ش. تا آذر 1324 ه. ش. طبع گشت تا اینکه توسط حکومت خودمختار آذربایجان در همین تاریخ توقیف شد. با سقوط این حکومت در 13 دیماه 1325، انتشار آن از سر گرفته شد. در این دوره حسین امید سردبیری این نشریه را عهدهدار بود. سرانجام حسین تبریزی در خردادماه 1343 پس از 50 سال روزنامهنگاری در گمنامی درگذشت و انتشار روزنامه تبریز تا نیمههای دهه 1340 شمسی یعنی چند سال پس از وفات وی ادامه یافت (قدسیزاد، ج 6، 1393).
خاندان خوئی؛ پیشگامان کبریتسازی در ایران
مصرف رو به افزایش سیگار و نحوه آتش زدن آن، خاندان کارآفرین خوئی را به فکر ساخت کبریت در ایران انداخت. بدین ترتیب، با بهرهگیری از مهارتهای صنعتگران روسی، حاجغفار فکتوری که بعدها به رحیمزاده خوئی تغییر نام داد، با همکاری حاجاحمد آقا خویلو، حاجزین العابدین، حاجمحمدباقر و حاجمحمدتقی خوئی کبریتسازی را در ایران بنیان نهادند. در آن هنگام چوب کبریت را از درخت تبریزی و با چاقو میتراشیدند و آن چوبها را لای دو تکه تخته به نام «لوحههای دستی» قرار داده و به مواد محترقه آغشته میکردند. قوطی کبریت نیز از ورقههای بسیار نازک چوب درخت تبریزی ساخته میشد. در این زمان، میرزا حسن مخترع نخستین ماشین دستی را برای تهیه ورق کبریتسازی اختراع کرد. با این اختراع، مراحل ساخت تا تولید کبریت با سرعت بیشتری انجام میشد. بدین ترتیب، کارخانه «کبریت ممتاز تبریز» در سال 1300 ه.ش. با وسایل و تجهیزات بسیار ابتدایی تولید خود را آغاز کرد. روزنامه حقیقت در شماره 66 مصادف با 4 ثور 1301 در این باره چنین آورده است: «...تمام ماشینها و لوازماتش در خود تبریز با
زحمت استادهای ایرانی ساخته شده است. در این کارخانه به واسطه قوه دستی روزی شصت هزار قوطی کبریت تهیه میشود... ما درباره نفع و ضرر این کارخانه نسبت به مالیه امروز اظهار عقیده نمیکنیم. اما موسسین کارخانه را در این کار خیر تبریک گفته، به اولیای امور و وکلای مجلس یادآوری میکنیم که باید برای تشویق تمام تجار و متمولین ایران پیشنهاد آقایان را به زودی تحت نظر دقت بیاورند و نسبت به تبعههای خارجه به ایشان گذشت مهم و عملی کنند و سایر تجار را نیز توصیه میکنیم برای حفظ آزادی و استقلال مملکت، برای ترقی ملت، تاسی به آقایان فوقالذکر کرده، برای سایر قسمتهای لازمه به فکر تاسیس کارخانجات بیفتند و دولت را نیز تذکر میدهیم نوعی کنند که امتیازات در روی کاغذ نماند». (رئیسنیا، 1378: 387) این کارخانه در سال 1306 با اخذ امتیاز از دولت، ماشینآلات نیمه اتوماتیک را از آلمان خریداری کرد و توانست 70 درصد مصرف کبریت کشور را تامین کند. در این زمان، حدود 20 نوع مواد شیمیایی لازم از روسیه و سپس از کشورهای اروپایی نظیر سوئد خریداری و وارد کشور میشد.
در سال 1323 هـ. ش. حاجرسول خوئیلر جانشین پدر در امر مدیریت کارخانه شد. وی در سال 1299 هـ. ش. در تبریز متولد شد. او تحصیلات خود را پس از اخذ مدرک سیکل متوقف کرده و در فاصله 20 تا 23سالگی در حجره پدری به کسب تجربه پرداخته بود. با تصدی وی بر اریکه مدیریت روزانه 60 کارتن هزار جعبهای کبریت به بازار مصرف تحویل داده میشد. در ایام فعالیت این کارخانه، سهام آن از پدر به فرزندان و از آنان به فرزندانشان انتقال یافت و اکنون این کارخانه، 173 سهامدار دارد. این مدیریت تا 56 سال ادامه یافت.
از سال 1342، ساخت تخته نئوپان به منظور پیشگیری از هدر رفتن ضایعات چوب در کبریتسازی، با تولید سالانه 120 هزار ورق آغاز شد. در سال 1373 به منظور گسترش و توسعه صنعت، کارخانه جدیدی در مشکینشهر و به نام کبریت مشکین تاسیس و تولید خود را آغاز کرد (حسنزاده، 22 /3 /1385).
کتابنامه:
امیرخیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، بیجا: کتابفروشی تهران 2536.
بینا، «یادگار کلکته در تبریز احیا میشود.»، کد خبر 367788، قدس آنلاین، 24 /1 /1395.
ترابیفارسانی، سهیلا، تجار مشروطیت و دولت مدرن، تهران: نشر تاریخ ایران 1384.
حسنزاده، رضا، پیشگامان اقتصاد آذربایجان: حاجرسول خوئیلر، دو هفتهنامه دارالصفا، 22 /3 /1385.
رئیسنیا، رحیم، آخرین سنگر آزادی، تهران: شیرازه 1378.
طاهرزادهبهزاد، کریم، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، بیجا: شرکت نسبی حاجمحمدحسین اقبال و شرکاء 1334.
عقیقیبخشایشی، مفاخر آذربایجان، ج 4 «شهیدان و نیکوکاران»، تبریز: دفتر نشر نوید اسلام 1378.
قدسیزاد، پروین، «تبریز، روزنامه»، ج 6، دانشنامه جهان اسلام، تهران: بنیاد دایرهالمعارف اسلامی 1393.
کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران: امیرکبیر 1356.
مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، به کوشش غلامرضا طباطباییمجد، تهران: زرین 1377.
دیدگاه تان را بنویسید