تاریخ انتشار:
درباره خط جدید تبلیغاتی منتقدان دولت
آرزوهایی در پوشش تحلیل
در هفتههای اخیر برخی چهرهها و رسانههای وابسته به یاران حلقه محمود احمدینژاد با ارائه و انتشار تحلیلهایی هماهنگ از یک دورهای بودن سکونت حسن روحانی در پاستور سخن میگویند. آنان در ادامه خطاب به اردوگاه از هم گسیخته اصولگرایان نیز تاکید میکنند، تنها کسی که میتواند کلید پاستور را در خردادماه سال آینده از دست رئیسجمهوری خارج کند، محمود احمدینژاد است. این دو گزاره در سال جدید به شاهبیت اظهارنظرهای بخش تندروی جریان منتقد دولت بدل شده است. اظهارنظرهایی که دستکم تاکنون نه پشتوانه آماری داشته است و نه براهین سیاسی، اقتصادی، جامعهشناختی برای اثبات این ادعا از سوی مدعیان آن ارائه شده است. اتفاقاً با نگاهی به جغرافیای سیاست در ایران و نوع تعاملات سیاسی کشور در سه سال اخیر میتوان دلایل متعددی برای رد ادعاهای یاران حلقه محمود احمدینژاد یافت. از پیروزی قاطع دورترین گفتمان به رئیس دولتهای نهم و دهم در خردادماه 1392 گرفته تا موفقیت چهرههای ناشناس اصلاحطلب، میانهرو و اصولگرای معتدل با بیرق حمایت از روحانی و تایید رئیس دولت اصلاحات بر بسیاری از ژنرالهای تیم احمدینژاد در انتخابات مجلس دهم را میتوان در
این زمینه فهرست کرد. توافقات ایران به قدرتهای جهانی که طبق آمار منابع رسمی داخلی و خارجی مورد حمایت اکثریت شهروندان ایرانی بوده است، خروج این کهندیار از انزوای اقتصادی سالهای پایانی دهه 80، عدم تفاوت محسوس میان پایگاه رای حسن روحانی در شهرها و روستاها به شهادت آنالیز آرای انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، افشای صدها پرونده حیف و میل اموال ساکنان این مرز پرگهر در دوره محمود احمدینژاد و... از مواردی است که باید در سیاهه دلایل عدم اقبال شهروندان به دوره پیش از روحانی اضافه شود. در این زمینه مثالها بسیار زیاد است و مجال ما در این نوشتار محدود.
به صورت کلی میتوان گفت یکی از کاستیهای بسیاری از تحلیلهای سیاسی در ایران، این امر مهم است که بسیاری از فعالان سیاسی و تحلیلگران این کهندیار نه برپایه دادههای موجود که بر اساس آرزوهای خود به ارائه تحلیل! میپردازند. همین امر هم سبب شده است که بخش عمده چیزی که به عنوان تحلیلهای سیاسی به خورد شهروندان این کهندیار داده میشود، فرسنگها با عالم واقعیت فاصله داشته باشد و بیش از آنکه ما را در تفسیر روندهای سیاسی کشور یاری دهد، به ما ابزاری برای تدقیق روانشناسانه صاحب تحلیل ارزانی میکند. با این توصیف میتوان به ادعاهای ابتدای این متن یعنی یک دورهای بودن ریاستجمهوری حسن روحانی و همچنین قرار دادن احمدینژاد در جایگاه تنها رقیب جدی روحانی بازگشت. کاملاً هویداست که هردوی این گزارهها محصول یک منظومه و نحله فکری و سیاسی است. نحلهای که دریافته است با توجه به کارنامه هشتساله خود و واکنش شهروندان به حامیان آنها نه در جریان اصولگرا و نه در متن جامعه جایگاهی ندارد. این جریان برای بازگشت به جایگاه محوری خود در اردوگاه اصولگرایان از حربه قدیمی بلوف سیاسی بهره گرفته است. حربهای که با توجه به ضعف این اردوگاه در
جذب شهروندان شاید بتواند مانند گذشته به داد احمدینژاد و حامیانش برسد. اما در بخش پشتوانه مردمی به نظر میرسد منتقدان دوران زمامداری محمود احمدینژاد برای یکسره شدن تکلیف این چهره سیاسی باید از حضور وی در یک رقابت آزاد و منصفانه دفاع کنند. رقابتی که میزان پایگاه اجتماعی او را آشکار کند. با توجه به شواهد و قرائن موجود این اتفاق میتواند نقطه پایانی باشد بر بسیاری از ادعاهای محمود احمدینژاد و یاران حلقه او.
دیدگاه تان را بنویسید