آیا عامل افزایش سن ازدواج صرفاً دلایل اقتصادی است؟
تاثیر همگانی متغیرها بر ازدواج
سن ازدواج جوانان افزایش یافته است. این موضوع هم در مورد دختران مجرد صدق میکند و هم پسران. اما دلیل افزایش سن ازدواج چیست؟ بسیاری در بررسی این مساله، اقتصاد را مهمترین عامل افزایش سن تجرد میدانند.
سن ازدواج جوانان افزایش یافته است. این موضوع هم در مورد دختران مجرد صدق میکند و هم پسران. اما دلیل افزایش سن ازدواج چیست؟ بسیاری در بررسی این مساله، اقتصاد را مهمترین عامل افزایش سن تجرد میدانند. اما آیا واقعاً افزایش سن ازدواج تنها دلایل اقتصادی دارد یا باید ریشههای آن را در جای دیگر جست؟
قطعاً پاسخ این سوال در یک جمله این است که نه یک عامل که مجموعهای از عوامل بر افزایش سن ازدواج تاثیر گذاشته است. دلایلی که احتمالاً بخشی از آن اقتصادی است و بخش مهم دیگری را باید در تغییر الگوی زندگی افراد جستوجو کرد. هر چه جوامع در مسیر توسعهیافتگی پیش میروند الگوهای تشکیل زندگی خانوادگی و همسرگزینی و فرزندآوری آنها دچار تغییرات عمده میشود. در جوامع کمتر توسعهیافته که فرهنگ سنتی و اقتصاد کشاورزی غلبه داشته یا هنوز غلبه دارد، ما همواره شاهد شکلگیری ازدواج و پیوند زناشویی در سالهای آغاز سن بلوغ دختران و پسران هستیم، چرا که اساساً در این جوامع مرز واضحی میان دوره کودکی و دوره بزرگسالی زندگی افراد وجود ندارد و افراد بلافاصله با رسیدن به سن بلوغ، و طی شعائری، کودکی را پشت سر گذاشته و بهعنوان افرادی بالغ محسوب میشوند که دارای شرایط ازدواج و فرزندآوری هستند. در چنین شرایطی است که شاهد ازدواج دخترعموها و پسرعموها با هم هستیم که گفته میشود عقدشان در آسمانها بسته شده است. این دخترعموها و پسرعموها بلافاصله پس از ازدواج اقدام به فرزندآوری آن هم در تعداد زیاد میکردند و تقسیم کار جنسیتی مشخصی هم در زندگی
برایشان تعریف شده بود.
در چنین جوامعی افراد نسل اندر نسل از همین الگوی واحد و از پیشنوشتهشده پیروی میکردند و مسیر زندگی افراد از پیش توسط اجتماع محلی برایشان روشن شده بود. در این شرایط دیگر فردی سوال نمیکرد که چرا سن ازدواج افراد پایین است و افراد به این سرعت بعد از ازدواج بچهدار میشوند؟ امر متعارف در این جوامع ازدواج و فرزندآوری در سنین پایین بود و کسی هم نظم متعارف را زیر سوال نمیبرد.
اما به تدریج با توسعه اقتصادی اجتماعی جوامع و تغییرات شیوه معیشت و اقتصاد صنعتی و شهرنشینی، عرصهای در زندگی افراد گشوده میشود که با اطلاق مفهوم «جوانی» از دوره کودکی و بزرگسالی متمایز میشود و طی آن دوره، عمدتاً از افراد انتظار میرود مقاطع تحصیلی و آموزش رسمی را سپری کنند و جامعه مسوولیت ایفای نقشهای بزرگسالی یعنی ازدواج و اشتغال را بر دوش آنها نمیگذارد. با تخصصی شدن علوم و پیشرفتهتر شدن دائمی تقسیم کار حرفهای، دوره زمانی که افراد برای تحصیل و کسب مدارج علمی بالاتر مانند تحصیلات تکمیلی یا دکترا و فوق دکترا طی میکنند، مدام افزایش یافت.
افراد در جامعه مدرن برای دستیابی به اهداف ایدهآل اجتماعیشان ناگزیر از سپری کردن سالهای طولانی تحصیل و کسب مدارک و مدارج مربوطه هستند. اما این تغییرات تنها ختم به افزایش سالهای تحصیل نبود. کمکم زنان هم وارد عرصههای علمی و اجتماعی شدند. تا چندی پیش، صرفاً مردان وارد عرصههای تحصیلی و شغلی میشدند اما با رفع موانع فرهنگی و اجتماعی به تدریج زنان نیز امکان حضور در عرصههای تحصیلی و فرصتهای نقشآفرینی در سطح جامعه را یافتند. تحصیلات بالاتر و دنبال کردن ایدهآلهای شغلی و کاری سبب شد ایدهآل زندگی زنان با ایدهآلهای مادران و مادربزرگهایشان فاصله زیادی بگیرد. در این زمان دیگر رویای دختران ایفای نقشهای سنتی مانند همسرداری و فرزندداری و مادری نبود. زنان با طی مدارج علمی رویای حضور در جامعه و ایفای نقشهای اجتماعی و شغلی جدید را در سر میپروراندند. رویایی که با رویای سنتی ازدواج در تناقض بود. همین عامل موجب به تعویق افتادن ایفای نقشهای سنتی یعنی همسری و مادری شد.
از سوی دیگر، یافتههای علوم پزشکی و بهداشتی نیز به مخاطراتی که مادران نوجوان را تهدید میکند، اشاره داشته و خانوادهها را از اینکه دخترانشان را در سنین پایین به عقد و ازدواج درآورند، باز میدارند. در جوامع امروزی، خانوادهها کمتر از دهههای قبل در خصوص دستیابی به فرصتهای رشد بین فرزندان مونث و مذکر خود تفاوت قائل میشوند و شاهد این هستیم که در اقصی نقاط ایران، خانوادهها حاضر میشوند دخترانشان به ادامه تحصیل بپردازند ولو اینکه محل تحصیلشان در استانهای دیگر و دور از خانواده باشد. در چنین شرایطی که ادامه تحصیل و اشتغال حتی برای دختران از چنین اهمیتی برخوردار است شاهد این هستیم که خانوادهها برای ورود دخترانشان به بازار کار و کسب درآمد و استقلال مالی هم حساسیت کمتری نشان میدهند. در نتیجه میپذیرند که ازدواج دخترانشان به دلیل ادامه تحصیل به تعویق بیفتد. این تغییرات در نتیجه تغییر رویکرد در سطح افراد و گروههای اجتماعی پدید آمده است و همه این عوامل سبب شده مسیر زندگی دختران و پسران هم در چنین جامعهای دستخوش تغییرات مختلف شود. ازدواج و فرزندآوری دیگر اولویت زندگی افراد نیست. افراد میتوانند خودشان با
خواسته خود و نه بر اساس عرف جامعه، مسیرهای مختلفی را برای زندگی خود تعریف کنند. اولویتهایشان را تعیین کنند و بر اساس آنچه خود مصلحت میدانند و به نظرشان راه درست است، عمل کنند. مسیر دیکتهشده جوامع سنتی گذشته دیگر به هیچعنوان نقشه راه افراد نیست و افراد در مسیر دیکتهشده اجتماعی حرکت نمیکنند.
قطعاً در این میان نمیتوان فشارهای اقتصادی و نقش عوامل اقتصادی را در کاهش ازدواجها نادیده گرفت. اقتصاد هم بهعنوان یک عامل مهم نقش کلیدی در انتخاب مسیر زندگی و تصمیمگیریهای افراد دارد. افراد قطعاً به دلایل اقتصادی ازدواج خود را به تعویق میاندازند و به همان دلایل اقتصادی ترجیح میدهند در زمانی ازدواج کنند که شرایط اقتصادی بهتری دارند. اما نباید این عامل را بر تغییر نگرش افراد در مورد ازدواج ارجحیت داد. تغییر نگرش، تغییر ایدهآلها و تغییر سبک زندگی و حتی شیوه گذران اوقات فراغت براموری چون سن تشکیل خانواده و همسرگزینی اثر بسیار میگذارد. درست است که پسران در شرایط عدم تمکن مادی و تحت فشارهای اقتصادی ناگزیر ازدواج خود و مسوولیتپذیری برای تشکیل خانواده را به تعویق میاندازند، اما در شرایطی که امروزه انگیزه ازدواج با هدف فرزندآوری در منظر بسیاری از جوانان کمرنگ شده است، باید به تغییرات اجتماعی و فرهنگی بهعنوان دلیلی برای به تعویق انداختن ازدواج اشاره داشت.
بر این اساس میتوان گفت اگرچه اقتصاد عامل موثری در افزایش سن ازدواج است اما باید در نظر داشت که پیش از همه اینها جامعه دستخوش تغییراتی شده که تحصیل و اشتغال و طی مدارج علمی، بر ازدواج اولویت دارد. دیگر نه دختران حاضر هستند در سنین پایین به خانه بخت بروند و نه پسران میپذیرند که از دوره جوانی خود صرفنظر کنند و وارد دنیای متاهلی و تعهدات بیپایان آن شوند. افراد سعی میکنند در دوره جوانی بمانند.
از سوی دیگر، تشکیل خانواده و قید و بندهای متعاقب آن، نگرانیهایی برای برخی از افراد واقع در سنین جوانی به وجود آورده است. برخی از دختران شاهد شکلگیری خانوادههایی توام با اعمال خشونت خانگی هستند و نگرانی از قرار گرفتن در شرایطی که بهسادگی امکان قانونی و حقوقی خروج از آن را نخواهند داشت. دافعههای ازدواج در نتیجه مشاهده ازدواجهای ناموفق یا افزایش نسبت طلاق در جامعه نیز در برخی از جوانان، نوعی وسواس و نگرانی در زمینه تن در دادن به ازدواج ایجاد کرده است و به سهم خود در به تعویق انداختن سن ازدواج تاثیر میگذارد. گسترش برخی رفتارهای پرخطر و تغییرات سبک زندگی نیز در زمره عواملی است که بر روند افزایشی سن ازدواج یا گسترش تجرد قطعی تاثیر گذاشته است. بنابراین مجموعهای از عوامل اقتصادی، جمعیتی، بهداشتی، فرهنگی و حقوقی در کارند تا روند افزایشی در این جامعه برای به تعویق افتادن سن ازدواج جوانان را به وجود آورند.
دیدگاه تان را بنویسید