تاریخ انتشار:
ارزیابی حسین مرعشی از نقش هاشمی در انتخابات مجلس دهم
هاشمی به نقش تاریخی خود عمل میکند
به نظر من آقای ناطق میتواند کاری را که مرحوم آیتالله مهدویکنی نتوانست به سرانجام برساند محقق کند. به هر حال جایگاه آقای ناطق جایگاه خاصی است که اصولگرایان باید از آن بیشترین استفاده را بکنند.
در اسفندماه که قرار است سرنوشت انتخابات مجلس و خبرگان مشخص شود، به نظر شما آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، میتواند نقشی همچون انتخابات ریاستجمهوری سال 92 ایفا کند. به هر حال او در انتخابات گذشته به همراه رئیسجمهور دوره اصلاحات بستری را برای وحدت نیروهای معتدل فراهم کرده و سبب شدند تا در نهایت یک کاندیدا از درون این جبهه، در عرصه انتخابات ریاستجمهوری باقی بماند و به قولی از تعدد و تشتت کاندیداها که در نهایت موجب شکست و پیروزی رقیب میشد، جلوگیری کردند. به نظر شما این تجربه، قابلیت تکرار در اسفندماه را دارد؟
به نظر من جنس این دو انتخابات تا حدودی متفاوت است. در انتخابات ریاستجمهوری شخص آقای هاشمی به وسیله کل کشور انتخاب میشدند. به همین دلیل این موضوع اثرگذاری بیشتری به همراه داشت تا آن که اتفاق غیرمنتظره و تصمیم شورای نگهبان در ردصلاحیت ایشان، شوک بزرگی به جامعه وارد کرد. آقای هاشمی با درایت ضمن حمایت از آقای روحانی، موجب شد نتیجه انتخابات تغییر کند. اما در این انتخابات، سطح سراسری در انتخابات وجود نداشته و سطح انتخابات استانی و شهرستانی است.
به نظر شما آقای هاشمی در سطح انتخابات استانی، نمیتواند تاثیر سطح سراسری را داشته باشد؟
چرا، اتفاقاً حضور ایشان، فضای انتخابات را شاداب خواهد کرد. حضور ایشان در انتخابات خبرگان موجب خواهد شد که شاخصهای انتخابات مجلس هم تاثیر بپذیرد. این نکته را مدنظر قرار دهید که جامعه ما بعد از حوادث تلخ سال 88 و مشکلاتی که آقای احمدینژاد برای کشور به وجود آورد، بیش از هر زمان دیگری نیاز به تقویت همگرایی ملی دارد. از طرفی، باید مشروعیت سیاسی نظام بعد از توافق بیش از گذشته ارتقا پیدا کند. از سوی دیگر نظام سیاسی کشور نیاز به رفع کدورتها و نقارهای گذشته دارد. خوشبختانه در انتخابات ریاستجمهوری گذشته برخی از کدورتها برطرف شد و جامعه ما تا حدودی نشاط اجتماعی خود را بازیافت. درحال حاضر زمان آن فرا رسیده است که بخش دیگری از رفع کدورتها در انتخابات مجلس، محقق شود. تنها در سایه انتخاباتی رقابتی با حضور تمام سلیقهها میتوان تاکید کرد که بخشی از مشکلات گذشته برطرف شده است و به همین دلیل تمام بزرگان کشور از جمله آقای هاشمی تاکید دارند که انتخابات مجلس باید حتماً انتخاباتی باشد که تمام مولفههای انتخابات رقابتی در آن رعایت شده باشد. از سوی دیگر اتفاقات گذشته موجب شد مردم بیش از گذشته این نیاز را احساس کنند که برای
پیشبرد اهداف دولت اعتدال حتماً لازم است تا مجلسی در آینده به قدرت برسد که بیشتر اعتدال را سرلوحه اقدامات خود قرار داده و از رفتارهای افراطی پرهیز کند. در چنین مجلس ایدهآلی، افراد تندرو جایگاهی ندارند.
به نظر شما این شور و نشاط برای حضور در انتخابات مجلس، در انتخابات مجلس خبرگان هم مشاهده میشود؟ به نظر میرسد حساسیت مردم بیشتر روی انتخابات مجلس است تا انتخابات مجلس خبرگان؟
خوشبختانه مردم بیش از گذشته متوجه حساسیت مجلس خبرگان شدهاند و تلاش میکنند کاندیداهای اصلح را وارد مجلس خبرگان کنند. به همین دلیل میتوان به صراحت اعلام کرد که نقش این نهاد با توجه به ایفای نقش کلیدی در جامعه، موجب شده تا جایگاه این نهاد، نزد مردم ارتقا پیدا کند. به همین دلیل مردم با حساسیت بیشتری اخبار مجلس خبرگان را دنبال کرده و در این انتخابات حضور فعالتری دارند.
حساسیت انتخابات مجلس تنها متوجه مردم است یا برگزارکنندگان انتخابات که به همان اندازه، نتیجه این انتخابات برایشان مهم است؟
به هر حال این نکته را مورد توجه قرار بدهید که با توجه به حضور دولت آقای روحانی و موفقیت در عرصه بینالملل و دفاع از حقوق مردم بهتر است که مردم حضور گستردهتری در انتخابات مجلس داشته باشند و به قولی این سیاستها از سوی مردم تایید شود. آقای هاشمی در حال حاضر در نقطهای قرار گرفته که در کانون تقویت جایگاه خبرگان محسوب میشود. از سوی دیگر همواره حامی آقای روحانی بوده است. ایشان در دو سال گذشته همواره به صراحت از سیاستهای دولت حمایت کردند. به نظر من حضور ایشان در این انتخابات الهامبخش و موجب همگرایی بیشتر جامعه خواهد بود و خواهد توانست حساسیت مردم را نسبت به انتخابات مجلس خبرگان و مجلس بیشتر کند. در این صورت این انتظار وجود دارد که برگزاری انتخابات پیشرو فرصتی را فراهم کند تا نتایج آن برای نظام مفید باشد و بتواند همگرایی مردم را بیشتر کرده و فضای سیاسی کشور را بازسازی کند. متاسفانه افراد معدودی در جامعه وجود دارند که ضمن بهکارگیری تلاش خود برای تلخ کردن فضای جامعه، مشکل ایجاد میکنند. با این حال با توجه به حضور آقای هاشمی در انتخابات پیشرو ایشان خواهند توانست همچون همیشه به رسالت تاریخی خود برای حل مشکلات
کشور و رفع معضلات عمل کنند.
نظام سیاسی کشور نیاز به رفع کدورتها و نقارهای گذشته دارد. خوشبختانه در انتخابات ریاستجمهوری گذشته برخی از کدورتها برطرف شد و جامعه ما تا حدودی نشاط اجتماعی خود را بازیافت. درحال حاضر زمان آن فرا رسیده است که بخش دیگری از رفع کدورتها در انتخابات مجلس، محقق شود.
به نظر شما این احتمال وجود دارد که آقای هاشمی همچون انتخابات ریاستجمهوری به خاطر سن رد صلاحیت شوند؟
نه، به نظر من این اتفاق رخ نخواهد داد. به هر حال ایشان نقش مهمی در مجلس خبرگان دارند و بعید به نظر میرسد که شورای نگهبان این کار را انجام بدهد. شورای نگهبان بار دیگر آنچه را که در انتخابات 92 انجام داد، تکرار نخواهد کرد.
برخی بر این باورند که بهتر است ایشان در انتخابات مجلس خبرگان حضور پیدا نکنند و بیشتر نقشی همچون انتخابات ریاستجمهوری 92 را ایفا کنند و به قولی میدان را به سایرین واگذار کنند.
اتفاقاً حضور آقای هاشمی موجب نشاط بیشتر در انتخابات خواهد شد. از سوی دیگر ایشان با کولهباری از تجربه حتماً باید در این انتخابات حضور پیدا کنند، تا کشور بیشتر از تجارب ایشان بهرهمند شود. مهمتر اینکه حضور ایشان در مجلس خبرگان نتایج بسیار خوبی به همراه دارد و جایگاه این نهاد را نزد افکار عمومی ارتقا میدهد. به همین دلیل به نفع کشور است که آقای هاشمی حتماً در انتخابات مجلس خبرگان شرکت کرده و از سوی دیگر تلاش کنند تا افرادی وارد مجلس خبرگان شوند که از صلاحیتهای بیشتری برخوردار هستند. ارتقای جایگاه مجلس خبرگان دستاوردی است که به سود مردم و نظام است. به همین دلیل از این فرصت موجود باید نهایت استفاده را کرد. اگر آقای هاشمی تلاشی در این راستا انجام میدهد به این دلیل است که میخواهد جایگاه این نهاد هر روز بیش از گذشته ارتقا پیدا کند.
فارغ از حضور ایشان در انتخابات مجلس خبرگان، به نظر شما آقای هاشمی چه کمکی میتواند به افزایش همگرایی بیشتر اعتدالگرایی بکند تا از درون این جبهه تنها یک صدای واحد شنیده شود و شما در آستانه انتخابات شاهد این نباشید که لیستهای متعددی از سوی این جبهه به جامعه ارائه شود؟ چون بروز لیستهای متعدد موجب شکست اعتدالیون میشود و در واقع بلایی که سر اصلاحطلبان در چند انتخابات گذشته آمده است، به نوعی تکرار میشود.
اصلاحطلبان یک فرق اساسی با اصولگرایان دارند. این جبهه سیاسی با اینکه بسیاری از پستهای دولت را در اختیار دارد اما همچنان در موضع حاکمیت تعریف نمیشوند. به عبارت دیگر در موضع اقلیت بوده و همچون گذشته، تحت فشار برخی نهادها قرار دارد. این فشارها موجب شده که همگرایی بین اصلاحطلبان نسبت به اصولگرایان بیشتر تقویت شود. من بسیار خوشبین هستم که اصلاحطلبان با توجه به تجارب گذشته و با مدنظر قرار دادن عقلانیت در صحنه حاضر شوند. به نظر میرسد در حال حاضر خطر بسیار مهم برای اصلاحطلبان این است که فضای رقابت برای آنها محدودتر از گذشته شود. خوشبختانه این جبهه سیاسی محدودیت موجود را به عنوان واقعیت عرصه سیاست قبول کرده و بارها اعلام آمادگی کردند که حاضر هستند با وجود تمام محدودیتها در عرصه رقابت حاضر شوند.
به نظر شما باید چه مدلی در درون اصلاحطلبان نهادینه شود تا اتفاق خوشایندی همچون انتخابات 92 بار دیگر تکرار شود و همه اصلاحطلبان زیر یک چتر گرد هم بیایند؟
به نظر من اگر اصلاحطلبان از الگوی گذشت و فداکاری تبعیت کنند و خردورزی را مبنای کار خود قرار دهند، بستری برای همگرایی بیشتر فراهم خواهد شد. شما این نکته را مدنظر قرار دهید که نباید از حوادث موجود دلخور شد و با عرصه سیاست خداحافظی کرد. به هر حال ما از نیامدن آقای خاتمی و رد صلاحیت آقای هاشمی نرنجیدیم. از انصراف آقای عارف معاون اول دولت اصلاحات به نفع آقای روحانی در انتخابات 92 نرنجیده و به آن رضایت دادیم. دوستان در این حوزه باید گذشت را مبنای کار خود قرار بدهند و این نکته را مدنظر قرار دهند که اصل، پیروزی یک جریان سیاسی است. فعالان سیاسی اصلاحطلب محدودیت ایجادشده را نه به عنوان محدودیت بلکه به عنوان معضلی قبول کنند که میتوان با وجود آن در انتخابات شرکت کرد و در نهایت پیروز شد. در یک کلام اصلاحطلبان باید این تجربه تاریخی را همواره نصبالعین خود قرار دهند که هر زمانی که در انتخاباتی که حضور نداشته و به قولی از عرصه سیاست کنار کشیدند، کشور با خسران روبهرو شده است. به عبارت دیگر همه ما باید این نکته را بارها تکرار کنیم که انتخابات تنها و تنها راه اصلاح امور کشور است. این موضوع باید ملکه ذهن ما شود و
اصلاحطلبان به عنوان دلسوزان این مرز و بوم و مدافعان حقوق ملت، باید به این باور برسند و در نهایت این باور را به جامعه منتقل کنند.
برداشت من از سخنان شما این بود که در زمینه تایید صلاحیتها باید با شورای نگهبان رایزنی شود، این موضوع را تایید میکنید؟
من شخصاً به رایزنی اعتقاد ندارم. باور من این است که هر یک از اعضای این جبهه باید به صورت داوطلبانه دغدغههای نظام و دغدغههای رهبری را مورد توجه قرار دهند و آن را اعمال کنند. به هر حال در درون جبهه اصلاحات پتانسیل زیادی وجود دارد و افراد زیادی میتوانند کاندیدا شوند. لازم نیست که جبهه اصلاحات با مهرههای محدودی وارد کارزار انتخابات شود.
اگر تمام این مهرههای شاخص در انتخابات پیشرو رد صلاحیت شوند به نظر شما در این صورت باید چه کار کرد؟
به نظر من باید از مهرههای کاملاً توانا که از سوی نظام مورد پذیرش قرار میگیرند، استفاده کرد. هرچند برای بازسازی جبهه اصلاحطلبان، به زمان بیشتری نیاز است. اصلاحات مور نظر تنها به گسترش افراد خلاصه نمیشود بلکه شامل تغییر دیدگاهها، واقعبین شدن و به رسمیت شناختن نهادهای تعیینکننده نظام هم میشود. اگر اصلاحطلبان در تمام این حوزهها بتوانند ضمن به رسمیت شناختن واقعیتهای موجود، خود را با شرایط جامعه وفق بدهند، در این صورت میتوان اطمینان داشت که این جبهه میتواند به اهداف مورد نظر خود دست یابد.
در آستانه برگزاری هر انتخاباتی یک موضوع به ادبیات مشترک تمام رسانهها تبدیل میشود. شما هر نشریه و روزنامهای را ورق بزنید با این کلام مواجه میشوید که آیا دود سفید از دودکش فلان جبهه سیاسی بلند خواهد شد و آنها به وحدت میرسند. حال سوال من این است که در آستانه انتخابات مجلس به نظر شما دود سفید از دودکش اصولگرایان زودتر به هوا خواهد رفت یا اصلاحطلبان. به عبارت دیگر کدام دو جبهه سیاسی زودتر به وحدت درونی دست پیدا خواهند کرد و بدون تفرقه در انتخابات شرکت میکنند؟
اصولگرایان به نظر من نمیتوانند به وحدت برسند و به قولی یکی شوند. هرچند یکی شدن آنها امر مثبتی نیست.
چرا وحدت و یکی شدن آنها را خوب نمیدانید؟
به هر حال این جبهه همچنان شاهد حضور افراد افراطی هستند و تا زمانی که این افراد از این جبهه جدا نشوند، امکان ندارد که این جبهه سیاسی بتواند به وحدت دست پیدا کند. اگر شما در حال حاضر مشاهده میکنید که جبهه اصلاحات توانسته به وحدت دست پیدا کند به این خاطر است که این جبهه افراد افراطی را طرد کرده و اجازه حضور به این افراد را نمیدهد. در غیر این صورت محال بود که جامعه بتواند از درون این جبهه سیاسی، صدای واحدی را بشنود. خوشبختانه بسیاری از افراد افراطی که درون جبهه اصلاحات قرار داشتند در مقاطعی از این جبهه بریدند و به آن ور آب رفتند. به همین دلیل شما در درون این جبهه کمتر مشاهده میکنید که افرادی حضور داشته باشند که ساختارشکن بوده و بخواهند رویکرد افراطی در پیش بگیرند. البته جبهه اصلاحات ضربات زیادی از سوی این افراد خورد و ناچار به پرداخت هزینه گزافی شد. با این حال این موضوع موجب شد تا جبهه اصلاحات تا حدودی از وجود افراد افراطی پاکسازی شود. به نظر من اصولگرایان در حال حاضر در شرایطی قرار دارند که اصلاحطلبان 10 سال پیش حضور داشتند. به نظر من اگر اصولگرایان در این مقطع زمانی راه خود را از راه افراطی جدا نکنند،
محال است که بتوانند به وحدت برسند.
اما به نظر میرسد در مدل پیشنهادی برای نیل به وحدت قرار شده که بهطور مثال جبهه پایداری هم حضور داشته باشد؟
این مدل در صورت اجرا با شکست روبهرو میشود. شما بههیچوجه نمیتوانید آقای ناطقنوری و لاریجانی را در کنار افراد تندرو قرار بدهید. به هر حال آنها از یک جنس نیستند که بخواهند در کنار هم قرار بگیرند چه برسد به اینکه بخواهند یک موضع سیاسی مشترک داشته باشند. این افراد از دو جنس مختلف هستند کما اینکه اکبر گنجی و رضا خاتمی هم از دو جنس متفاوت هستند. افراد افراطی جبهه اصولگرایی در چند سال گذشته خیلی به کشور و اصولگرایی لطمه زدند، به همین دلیل باید جایگاه این دو جدا شود. به نظر میرسد که اصولگرایان در حال حاضر درصدد هستند تا جبهه واقعی خود را به دور از حضور افراطیها شکل دهند. شما این نکته را مورد توجه قرار بدهید اصولگرایان بدون حضور این افراد افراطی، همیشه متحد بودند. حتی زمانی که برخی از اصلاحطلبان رویکرد افراطی در پیش میگرفتند، اصولگرایان به عنوان جبهه میانه سیاسی رفتار کرده و تلاش میکردند تا میانهروی را در جامعه نهادینه کنند. متاسفانه این افراد افراطی موجب شدند وحدت بین اصولگرایان خدشهدار شود. به نظر من اصولگرایان واقعی باید در کنار هم قرار بگیرند و با هم متحد شوند. به هر حال مردم در موسم انتخابات تکلیف
خودشان را با افراد افراطی روشن کرده و راه خود را از آنها جدا میکنند. تجربه تاریخی نشان داده است که مردم ایران از رویکرد افراطی بیزار بوده و به هیچ عنوان حاضر نیستند با افراد افراطی همراهی کنند. باور آنها این است که حضور افراد افراطی، هزینه زیادی را به کشور تحمیل میکند.
بسیاری از کارشناسان سیاسی بر این باور هستند که اگر جبهه اصولگرایان مانند اصلاحطلبان افرادی را داشتند که میتوانستند در انتخابات حرف آخر را بزنند، دیگر این جبهه ناچار نمیشد عرصه رقابت انتخابات ریاستجمهوری را به غیر اصولگرایان واگذار کند؟ شما این موضوع را قبول دارید؟
به هر حال در این جبهه هم افراد شاخصی وجود دارند که بتوانند حرف آخر را بزنند و مانع تشتت بشوند.
درست است اما شما شاهد حضور کاندیداهای متعددی در جبهه اصولگرایان در رقابت انتخابات ریاستجمهوری بودید؟
به نظر من آقای ناطق میتواند کاری را که مرحوم آیتالله مهدویکنی نتوانست به سرانجام برساند محقق کند. به هر حال جایگاه آقای ناطق جایگاه خاصی است که اصولگرایان باید از آن بیشترین استفاده را بکنند. شما نمیتوانید از توانایی آقای ناطق چشمپوشی کنید و بهطور مثال آقای مصباح را در چنین جایگاهی قرار بدهید. آقای مصباح حسب ظاهر عقیدتی عمل میکند تا سیاسی. با این حال در یک رویکرد سیاسی و با تایید همهجانبه آقای احمدینژاد خطای بزرگی انجام داد که تا سالهای بعد هم کشور باید تاوان حضور احمدینژاد را بپردازد. به همین دلیل من تاکید دارم که در این شرایط باید از آقای ناطق استفاده کنند. اگر اصلاحطلبان هم قرار بود در مقاطعی همچون اصولگرایان رفتار کنند، قطعاً نمیتوانستند به وحدت دست پیدا کنند. در جبهه اصلاحات افراد زیادی بودند که با تندروی میخواستند حرف خود را به جبهه اصلاحات تحمیل کنند. جبهه اصلاحات از این افراد کم نداشته است با این حال به نظرات افراطیون، توجه نکرده و آنها را طرد کردند. در نهایت با عمل به نظرات دلسوزان این جبهه، توانستند به وحدت دست پیدا کنند که امید است در انتخابات اسفندماه هم تداوم یابد.
دیدگاه تان را بنویسید