تاریخ انتشار:
ارتقای روابط سیاسی با انگلیس بر مناسبات ایران و کانادا هم تاثیرگذار است
نه دوستان دائمی و نه دشمنان همیشگی
بازگشایی مجدد سفارت انگلیس در تهران در راستای اجرای سیاستهای سازنده آقای دکتر روحانی در برقراری روابط دوستانه با تمامی کشورهای جهان و بهبود مناسبات با تاثیرگذارترین آنها صورت گرفته است. هرچند که شاید بتوان آن را بخشی از دستاوردهای گفتوگوهای سازنده هستهای کشور نیز تلقی کرد. شرایط بحرانی پرونده هستهای ایران که بخش اعظمی از انرژی دولت و تیم سیاست خارجی کشور را معطوف به خود کرده است خوشبختانه از این حالت خارج شد و در نهایت با ارائه یک سیاست مدون و منطقی منجر به حل بحرانی چندین و چندساله و عادیسازی پروندهای شد که از حالت سیاسی وارد یک پروسه امنیتی شده بود و با اهتمام و تلاش مذاکرهکنندگان ایرانی ذیل فصل هفتم منشور شورای امنیت سازمان ملل به وضعیت عادی خود بازگشت.
تلاشی که در نهایت پس از 22 ماه گفتوگوهای فشرده و بیوقفه نهایتاً در تیر ماه سال جاری به بار نشست و ماحصل آن نیز تحت عنوان سند«برجام» مورد وصول و پذیرش شش قدرت بزرگ مذاکرهکننده با ایران قرار گرفت. قدرتهایی که در طی سالهای اخیر نه به اندازه ایران اما در سطح قابل قبولی برای دستیابی به این توافق تلاش کردهاند و به نوعی برای آن سنگ تمام گذاشتهاند. کشورهایی نظیر انگلیس که حالا 14 سال پس از آخرین زمان حضور یک وزیر خارجه بریتانیایی در تهران، فیلیپ هاموند را راهی ایران کرده است تا ضمن گشایش دوباره نمایندگی سیاسی این کشور در تهران از تصمیم انگلیس برای ارتقای مناسبات با ایران بگوید و بر لزوم تعیین سفرای دو کشور تاکید کند.
انگلیسیها که پس از تسخیر سفارت این کشور توسط تعدادی از افراد و تخریب ساختمان آن تصمیم به تعطیلی نمایندگی سیاسی خود در تهران گرفته بودند با توجه به تغییرات سیاسی ایجادشده در ایران و روی کار آمدن دولتی اعتدالگرا تصمیم گرفتند تا سطح مناسبات خود را با تهران به رویه گذشته خود بازگردانند. البته قطعاً شرایط فعلی منطقه و آشفتگی وضعیت برخی از کشورهای آن و خطر قدرتگیری روزافزون افراطگرایان و گروههایی نظیر داعش که یک تهدید مسلم برای امنیت ملی کشورهای اروپایی تلقی میشود در این تصمیمگیری نیز بیتاثیر نبوده است. همین دلیل کافی است تا کشورهایی نظیر انگلیس بخواهند در این آشفتهبازار از کمکهای کشوری نظیر ایران که میداند از چه تاکتیکی در مقابله با این تروریستها استفاده کند، سود جویند. هرچند که این موضوع کتمانشدنی نیست که از دیرباز تاکنون یک نوع همکاری نانوشتهای میان ایران و برخی از کشورهای غربی در مبارزه با افراطگرایی وجود داشته است.
ما این همکاری را میتوانیم در زمان مبارزه آمریکا و ناتو با نیروهایی نظیر القاعده و طالبان در افغانستان یا حالا در عراق برای رویارویی با تروریستهای داعشی مشاهده کنیم. علاوه بر این جایگاه ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک ایران در منطقه و نفوذ نسبی ما در برخی از کشورهای همجوار و هممرز یا همدیدگاه موجب شده است تا کشورهای غربی همواره از برقراری رابطه با آن استقبال کنند. ایران و انگلیس در حوزه منابع نفتی دریای شمال نیز ارتباطاتی با یکدیگر دارند که در قالب همکاری شرکت نیکو (یکی از زیرمجموعههای شرکت ملی نفت ایران) با شرکت انگلیسی بریتیش پترولیوم به ثمر رسیده است. همین چند سال پیش دیدیم که با تشدید تحریمهای ایران و قوتگیری اقدامات خصمانه کشورهای جهان علیه کشورمان، مقامات بریتیش پترولیوم با ابراز نگرانی نسبت به تاثیر این شکل از برخوردها بر دامنه همکاریهای دوجانبه خواهان تقلیل آن شدند.
البته این درخواستها در آن زمان ثمری دربر نداشت اما نشان داد که همکاری با ایران تا چه اندازه برای انگلیسیها مهم و حیاتی است. در نهایت هم مجموعه این شرایط و دو سال مذاکرات سازنده با وزرای خارجه کشورهای غربی ایجاب کرد تا باب گفتوگوهای جدیدی در روابط سیاسی و اقتصادی ایران و کشورهای جهان گشوده شود و کشورهایی نظیر انگلیس را برای ارتقای مناسبات با تهران ترغیب کند. این امکان وجود دارد که روابط هر کشوری با کشورهای دیگر متاثر از برخی وقایع و رخدادهای غیرمنتظره در کوتاهمدت قطع شود. حتی ممکن است در این مقطع زمانی نیز با مشکل خاصی مواجه نشوند و آن را به عنوان رویدادی قابل پذیرش تلقی کنند اما این موضوع در طولانیمدت حاکی از نوعی نابسامانی در سیاست خارجی آن کشور است. در هر حال معتقدم حالا که ما بعد از سالها تصمیم به بهبود روابط با لندن گرفتهایم بهتر است با دیدی مثبت به ارتقای مناسبات دو کشور بنگریم.
به ویژه با کشوری نظیر انگلیس که یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل است و قطعاً نظرات و دیدگاههای آن میتواند بر تصمیمات و سیاستهای سایر اعضای شورا و البته همپیمانان این کشور تاثیرگذار باشد. مضاف بر اینکه مرکزیت بسیاری از فعالیتهای ایران در اروپا در انگلیس قرار دارد و به نوعی مرکز ثقل فعالیتهای اروپایی ایران به شمار میرود. البته این توجه و رویکرد نباید به معنای سر سپردن ما به لندن تلقی شود چرا که انگلیسیها خود مثل معروفی دارند که میگوید انگلستان نه دوستان دائمی دارد و نه دشمنان. بلکه منافع ملی دائمی دارد. یعنی دشمن دیروز ما در پرتو تحولات و مقتضیات روز جامعه ممکن است به نوعی منافعش با ما همسو شود و دوست ما به شمار رود.
بنابراین ما نیز باید از این منظر به ارتقای مناسباتمان با انگلیس توجه کنیم. هرچند که باید توجه داشته باشیم که بازگشایی باب جدیدی در روابط ایران و انگلیس بدون تردید در مناسبات ما با کشورهای مشترکالمنافع بریتانیا به خصوص کشورهایی نظیر کانادا، استرالیا، نیوزیلند و حتی آفریقای جنوبی نیز میتواند تاثیرگذار باشد. بنابراین ما باید منتظر تاثیر این روابط بر مناسبات تهران و اتاوا نیز باشیم. بعید هم نیست که سناتورهای آمریکایی که این روزها مشغول ارزیابی طرح توافق جامع هستهای ایران در کنگره آمریکا هستند با تاثیرپذیری از سیاست بریتانیا در برخی از تصمیمات خود تجدیدنظر کنند و به تصویب این طرح رای مثبت دهند.
تلاشی که در نهایت پس از 22 ماه گفتوگوهای فشرده و بیوقفه نهایتاً در تیر ماه سال جاری به بار نشست و ماحصل آن نیز تحت عنوان سند«برجام» مورد وصول و پذیرش شش قدرت بزرگ مذاکرهکننده با ایران قرار گرفت. قدرتهایی که در طی سالهای اخیر نه به اندازه ایران اما در سطح قابل قبولی برای دستیابی به این توافق تلاش کردهاند و به نوعی برای آن سنگ تمام گذاشتهاند. کشورهایی نظیر انگلیس که حالا 14 سال پس از آخرین زمان حضور یک وزیر خارجه بریتانیایی در تهران، فیلیپ هاموند را راهی ایران کرده است تا ضمن گشایش دوباره نمایندگی سیاسی این کشور در تهران از تصمیم انگلیس برای ارتقای مناسبات با ایران بگوید و بر لزوم تعیین سفرای دو کشور تاکید کند.
انگلیسیها که پس از تسخیر سفارت این کشور توسط تعدادی از افراد و تخریب ساختمان آن تصمیم به تعطیلی نمایندگی سیاسی خود در تهران گرفته بودند با توجه به تغییرات سیاسی ایجادشده در ایران و روی کار آمدن دولتی اعتدالگرا تصمیم گرفتند تا سطح مناسبات خود را با تهران به رویه گذشته خود بازگردانند. البته قطعاً شرایط فعلی منطقه و آشفتگی وضعیت برخی از کشورهای آن و خطر قدرتگیری روزافزون افراطگرایان و گروههایی نظیر داعش که یک تهدید مسلم برای امنیت ملی کشورهای اروپایی تلقی میشود در این تصمیمگیری نیز بیتاثیر نبوده است. همین دلیل کافی است تا کشورهایی نظیر انگلیس بخواهند در این آشفتهبازار از کمکهای کشوری نظیر ایران که میداند از چه تاکتیکی در مقابله با این تروریستها استفاده کند، سود جویند. هرچند که این موضوع کتمانشدنی نیست که از دیرباز تاکنون یک نوع همکاری نانوشتهای میان ایران و برخی از کشورهای غربی در مبارزه با افراطگرایی وجود داشته است.
ما این همکاری را میتوانیم در زمان مبارزه آمریکا و ناتو با نیروهایی نظیر القاعده و طالبان در افغانستان یا حالا در عراق برای رویارویی با تروریستهای داعشی مشاهده کنیم. علاوه بر این جایگاه ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک ایران در منطقه و نفوذ نسبی ما در برخی از کشورهای همجوار و هممرز یا همدیدگاه موجب شده است تا کشورهای غربی همواره از برقراری رابطه با آن استقبال کنند. ایران و انگلیس در حوزه منابع نفتی دریای شمال نیز ارتباطاتی با یکدیگر دارند که در قالب همکاری شرکت نیکو (یکی از زیرمجموعههای شرکت ملی نفت ایران) با شرکت انگلیسی بریتیش پترولیوم به ثمر رسیده است. همین چند سال پیش دیدیم که با تشدید تحریمهای ایران و قوتگیری اقدامات خصمانه کشورهای جهان علیه کشورمان، مقامات بریتیش پترولیوم با ابراز نگرانی نسبت به تاثیر این شکل از برخوردها بر دامنه همکاریهای دوجانبه خواهان تقلیل آن شدند.
البته این درخواستها در آن زمان ثمری دربر نداشت اما نشان داد که همکاری با ایران تا چه اندازه برای انگلیسیها مهم و حیاتی است. در نهایت هم مجموعه این شرایط و دو سال مذاکرات سازنده با وزرای خارجه کشورهای غربی ایجاب کرد تا باب گفتوگوهای جدیدی در روابط سیاسی و اقتصادی ایران و کشورهای جهان گشوده شود و کشورهایی نظیر انگلیس را برای ارتقای مناسبات با تهران ترغیب کند. این امکان وجود دارد که روابط هر کشوری با کشورهای دیگر متاثر از برخی وقایع و رخدادهای غیرمنتظره در کوتاهمدت قطع شود. حتی ممکن است در این مقطع زمانی نیز با مشکل خاصی مواجه نشوند و آن را به عنوان رویدادی قابل پذیرش تلقی کنند اما این موضوع در طولانیمدت حاکی از نوعی نابسامانی در سیاست خارجی آن کشور است. در هر حال معتقدم حالا که ما بعد از سالها تصمیم به بهبود روابط با لندن گرفتهایم بهتر است با دیدی مثبت به ارتقای مناسبات دو کشور بنگریم.
به ویژه با کشوری نظیر انگلیس که یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل است و قطعاً نظرات و دیدگاههای آن میتواند بر تصمیمات و سیاستهای سایر اعضای شورا و البته همپیمانان این کشور تاثیرگذار باشد. مضاف بر اینکه مرکزیت بسیاری از فعالیتهای ایران در اروپا در انگلیس قرار دارد و به نوعی مرکز ثقل فعالیتهای اروپایی ایران به شمار میرود. البته این توجه و رویکرد نباید به معنای سر سپردن ما به لندن تلقی شود چرا که انگلیسیها خود مثل معروفی دارند که میگوید انگلستان نه دوستان دائمی دارد و نه دشمنان. بلکه منافع ملی دائمی دارد. یعنی دشمن دیروز ما در پرتو تحولات و مقتضیات روز جامعه ممکن است به نوعی منافعش با ما همسو شود و دوست ما به شمار رود.
بنابراین ما نیز باید از این منظر به ارتقای مناسباتمان با انگلیس توجه کنیم. هرچند که باید توجه داشته باشیم که بازگشایی باب جدیدی در روابط ایران و انگلیس بدون تردید در مناسبات ما با کشورهای مشترکالمنافع بریتانیا به خصوص کشورهایی نظیر کانادا، استرالیا، نیوزیلند و حتی آفریقای جنوبی نیز میتواند تاثیرگذار باشد. بنابراین ما باید منتظر تاثیر این روابط بر مناسبات تهران و اتاوا نیز باشیم. بعید هم نیست که سناتورهای آمریکایی که این روزها مشغول ارزیابی طرح توافق جامع هستهای ایران در کنگره آمریکا هستند با تاثیرپذیری از سیاست بریتانیا در برخی از تصمیمات خود تجدیدنظر کنند و به تصویب این طرح رای مثبت دهند.
دیدگاه تان را بنویسید