تاریخ انتشار:
موسی غنینژاد از نگرانیهای دولت برای قطع یارانهها میگوید
دولت بعد از انتخابات مجلس یارانهها را حذف میکند
راهکار این است که یارانهبگیران را به افراد کمدرآمدی محدود کنند که قابل شناسایی هستند. یعنی افرادی که تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی و بهزیستی هستند. به نظر میرسد کل این افراد به ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر برسد.
میگوید راهکار حذف یارانهها ساده است و مساله پیچیده اقتصادی در کار نیست. آنچه در جریان حذف یارانهها کار را برای دولت سخت میکند ابعاد اقتصاد سیاسی ماجراست یا همان هزینههای سیاسی و اجتماعی که دولت باید از حذف یارانه برخی از افراد بپردازد و آن هم زمانی که هم در آستانه انتخابات مجلس هستیم و هم دولت درگیر تبلیغات منفی گروههای مخالف با توافق هستهای است. موسی غنینژاد اگرچه به عملکرد دولت در عرصه یارانههای نقدی انتقاد دارد اما تاکید میکند که باید به یک نکته مهم هم توجه کنیم. آن هم اینکه دولت ابزارهای تبلیغاتی و رسانهای لازم را در اختیار ندارد. یعنی از یک سو دولت باید هزینههای اجتماعی و سیاسی بالای این طرح را بپردازد و از سوی دیگر در این کارزار کاملاً دست خالی و دست تنهاست و رسانهای هم در اختیار ندارد. از نگاه بیرونی به نظر میرسد دولت ابعاد مختلف این ماجرا را دیده و سنجیده. دولت حساب کرده که اگر یارانه را قطع کند دستگاههای تبلیغاتی مخالفان به کار میافتد و گروههای سیاسی مخالف انتقادهای تندی به این دولت وارد میکنند. چنین حجم مخالفتی در نبود ابزارهای رسانههای حامی، برای دولت بسیار هزینهزاست.
انتخابات مجلس هم که در پیش است و ممکن است آثار چندان خوبی نداشته باشد. پس عقل حکم میکند که دولت چنین ریسکی نکند و کمی کار حذف یارانهها را به تعویق بیندازد حتی اگر از لحاظ اقتصادی تحت فشار باشد. این اقتصاددان برجسته تاکید میکند که دیر یا زود دولت جسارت پایان این طرح را خواهد یافت. احتمالاً اسفندماه و بعد از انتخابات مجلس.
روز یکم مهرماه نادر قاضیپور، نماینده مجلس از امضای دو فوریت طرحی در مجلس خبر داده بود که به موجب آن قرار بود مبلغ یارانه نقدی از 45 هزار و 500 تومان فعلی به 30 هزار تومان و سه ماه بعد این میزان به 15 هزار تومان برسد. در نهایت از سال 95 هم پرداخت یارانه بهجز افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی قطع شود. اگرچه برخی از نمایندگان این طرح را امضا کردند اما همان روز خبر منتفی شدن طرح و پس گرفتن امضاها هم عنوان شد. دلیل آن چیست؟ اینکه تعدادی از نمایندگان چنین طرحی را که با اقبال دولت هم مواجه میشود ارائه میدهند اما بلافاصله آن را پس میگیرند؟
مشخص نیست که منشاء این اقدام نمایندگان مجلس برای ارائه چنین طرحی چه بوده. چه شده که مجلس به فکر تصویب این طرح افتاده و چرا از تصویب آن پشیمان شده است. اما این اقدام، اقدام مثبتی بوده که نیمهکاره رها شده و به نظر من اگر پی گرفته میشد میتوانست نتایج مثبتی داشته باشد. البته توضیح دلیل توقف طرح و پس گرفتن امضاها دشوار نیست. طبیعتاً زمانی که مجلس چنین طرحی را ارائه میدهد باید هزینههای سیاسی و اجتماعی حذف یارانهها را هم خودش میپرداخت، آن هم در آستانه انتخابات مجلس. قطعاً عدهای از نمایندگان با این سوال مواجه شدهاند که چرا در آستانه انتخابات مجلسیها باید هزینه این تصمیمگیری را بپردازند و عواید آن به جیب دولت برود؟ چون حذف یارانهها کمک بسیار بزرگی در حق دولت است و البته گرایش بسیار قوی در مجلس وجود دارد که تمایل چندانی برای کمک به دولت ندارد و نمیخواهد به اسم خود برای دولت هزینه کند. پس نمایندگان هم امضای خود را پس گرفتند.
البته مجلس مدتی است که خود را از ماجرای هدفمندی یارانهها کنار کشیده و اختیار را به دولت داده.
بله، مجلس اختیار را به دولت داده اما دولت هم چنان که باید اقدامی انجام نداده است. حتی در مورد نحوه حذف و ادامه یارانهها هم یکصدایی در بدنه دولت وجود ندارد.
شاید هنوز دولت به راهحل مطلوبی نرسیده.
عقل سلیم میگوید راهکار حل این مشکل بسیار ساده است و کار سختی نیست. این راهکار در طرح اخیر نمایندگان که منتفی شد هم بیان شده. راهکار این است که یارانهبگیران را به افراد کمدرآمدی محدود کنند که قابل شناسایی هستند. یعنی افرادی که تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی و بهزیستی هستند. به نظر میرسد کل این افراد به 10 تا 12 میلیون نفر برسد. اگر دولت پرداخت یارانهها را به همین گروههای کمدرآمد قابل شناسایی محدود کند، میتواند رقم یارانه پرداختی به این گروهها را تا دو برابر هم افزایش دهد.
اما دولت نگران این است که با حذف یارانهها تعدادی از افراد کمدرآمد که در بانک اطلاعاتی کمیته امداد یا بهزیستی نیستند از قلم بیفتند.
دولت نگران هزینههای سیاسی و اجتماعی حذف یارانههاست. نگران است تعدادی از افراد طبقه متوسط که تا پیش از این یارانه میگرفتند با حذف یارانهها، اعتراض کنند. اما به نظر من این هزینهای است که دولت باید بپردازد. این نگرانی که عدهای ممکن است از قلم بیفتند موضوعیت ندارد. چون دولت میتواند اعلام کند ما به افرادی که تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی هستند و قابل شناسایی بودهاند، یارانه میدهیم اما اگر افرادی که مستحق دریافت یارانه بودهاند از قلم افتادهاند، در یکی از این دو نهاد ثبتنام کنند.
دولت تجربه خوبی از این همهپرسی ندارد. بار پیش دولت اعلام کرد هر فردی که تمایل به دریافت یارانه دارد ثبتنام کند و بالغ بر 73 میلیون نفر ثبتنام کردند. شاید این بار هم همین اتفاق بیفتد.
نه، اینجا امکان چنین کاری وجود ندارد. افراد برای عضو شدن در کمیته امداد یا بهزیستی باید واجد شرایط خاصی باشند تا در بانک اطلاعاتی آن پذیرفته شوند. افراد غیرنیازمند اگر بخواهند یارانه بگیرند باید اسمشان وارد لیست کمیته امداد یا بهزیستی بشود و همین به عامل بازدارندهای تبدیل میشود و این بهترین فیلتری است که میتوان برای این مساله گذاشت. تا آنکه بخواهیم ثروتمندان را شناسایی و حذف کنیم. چون این راهکار بسیار پرهزینهای است و همانطور که میبینید نتیجهبخش هم نبوده. اما زمانی که معیار مشخصی را وضع کنید که قابل شناسایی و حقیقتآزمایی است، عملیاتیتر است.
چند ماه گذشته زمانی که مجلس دولت را ملزم به شناسایی و حذف یارانه ثروتمندان کرد، وزیر اقتصاد اعلام کرد بهتر است به جای شناسایی و حذف ثروتمندان فقرا را شناسایی کنند و به فقرا یارانه بدهند. یعنی همین پیشنهادی که هماکنون شما و بسیاری دیگر از اقتصاددانان مطرح میکنند. میخواهم بگویم به نظر میرسد خود دولت هم به همین راهکار رسیده. اما مساله این است که چرا جرات اجرایی کردن آن را ندارد؟
آنچه وزیر اقتصاد اعلام کرد، روش درستی است که اتفاقاً دولت ابزار شناسایی آن را هم در اختیار دارد. تمام اطلاعات مربوط به افراد تحت پوشش کمیته امداد و سازمان بهزیستی بهصورت دیجیتالی در شبکه و بانکهای اطلاعاتی در دسترس است. این راهکار خیالی نیست. تعداد، اسامی، آدرس و کل اطلاعات این افراد در دسترس است. اما شناسایی ثروتمندان یعنی چه؟ 80 میلیون نفر را شناسایی کنیم که ببینیم چند نفر مستحق دریافت این یارانه هستند؟ در کجای دنیا چنین اقدامی را انجام میدهند؟ در همه جای دنیا منطق پرداخت یارانه این است که افرادی را که قرار است یارانه دریافت کنند شناسایی کنند نه آنکه افرادی را که قرار نیست یارانه بگیرند مشخص کنیم.
این روش هیچ منطقی ندارد و کاملاً مشخص است که روش معیوبی است و راه به جایی نمیبرد. اما شناسایی فقرا راه منطقی است و من ندیدهام ایرادی به آن وارد باشد مگر اینکه بگوییم ممکن است عدهای که مستحق دریافت یارانه هستند و در بانکهای کمیته امداد و بهزیستی هم ثبتنام نکردهاند، از دایره مشمولان دریافت یارانه بیرون بمانند. خب بیرون نمانند! این افراد میتوانند با مراجعه به این مراکز وارد لیست شوند و خود را به سیستم معرفی کنند. پس راهکار این مساله هم دشوار نیست. اگر فردی مستحق یارانه است باید خود را به سیستم معرفی کند.
این روش هیچ منطقی ندارد و کاملاً مشخص است که روش معیوبی است و راه به جایی نمیبرد. اما شناسایی فقرا راه منطقی است و من ندیدهام ایرادی به آن وارد باشد مگر اینکه بگوییم ممکن است عدهای که مستحق دریافت یارانه هستند و در بانکهای کمیته امداد و بهزیستی هم ثبتنام نکردهاند، از دایره مشمولان دریافت یارانه بیرون بمانند. خب بیرون نمانند! این افراد میتوانند با مراجعه به این مراکز وارد لیست شوند و خود را به سیستم معرفی کنند. پس راهکار این مساله هم دشوار نیست. اگر فردی مستحق یارانه است باید خود را به سیستم معرفی کند.
دولت میگوید بانکهای اطلاعاتی کاملی ندارد و برای همین باید قدم به قدم کار شناسایی افراد ثروتمند را پیش ببرد. اما سوالی که مطرح میشود این است که بانک اطلاعاتی فقرا در کشور ما غنیتر است یا ثروتمندان؟
در کشورهای پیشرفته برای گرفتن مالیات بانکهای اطلاعاتی کاملی از ثروتمندان وجود دارد. اما سیستم نظام مالیاتی ما ناکارآمد است و به این زودیها امکان شناسایی ثروتمندان وجود ندارد. البته باید به سرعت این بانکها اصلاح و کارآمد شود که بتوان سیستم مالیاتگیری دقیقی را ایجاد کرد اما در شرایط فعلی هم امکان تکمیل و کارآمدسازی بانک اطلاعاتی ثروتمندان وجود ندارد و هم اینکه برای چنین هدفی که پرداخت یارانه به فقراست، نباید سراغ بانک اطلاعاتی ثروتمندان برویم. ما در این حالت نیاز به بانک فقرا داریم که اولاً این بانک در دسترس است و اتفاقاً آمار و اطلاعات بسیار خوبی هم در این بانک اطلاعاتی وجود دارد؛ دوماً در همه کشورهای دنیا یک راه شناسایی فقرا این است که این افراد خودشان را به دولت معرفی میکنند. خب دولت ایران هم همین کار را باید انجام دهد. کاری که راحتترین و سریعترین و کمهزینهترین راه ممکن است. فقرا در ایران خوب شناسایی شدهاند.
دولت در جریان حذف یارانههای نقدی ابزارهای تبلیغاتی و رسانهای لازم را در اختیار ندارد. یعنی از یک سو دولت باید هزینههای اجتماعی و سیاسی بالای این طرح را بپردازد و از سوی دیگر در این کارزار کاملاً دست خالی و دست تنهاست و رسانهای هم در اختیار ندارد.
خب بازگردیم به سوال اول. راهکار حذف یارانهها مشخص است؛ دولت باید فقرا را شناسایی و یارانه مابقی را حذف کند. بانک اطلاعاتی فقرا هم که در دسترس است. پس دلیل تعلل دولت چیست؟ چرا دولت جرات پایان دادن به این طرح را ندارد؟
اگر از منظر اقتصادی به موضوع نگاه کنیم، مساله کاملاً واضح و روشن است. هر انتخابی هزینه دارد. اگر دولت انتخاب کند که یارانه را بپردازد باید هزینههای اقتصادی آن را بپذیرد. اگر هم انتخاب کند که یارانه را قطع کند باید هزینههای سیاسی و اجتماعی آن را بپردازد. الان به نظر میرسد در عین حال که دولت میخواهد یارانه نقدی را حذف کند، اما در عین حال نمیخواهد هزینه قطع آن را هم بدهد. البته باید یک نکته را هم در نظر داشت که دولت ابزارهای تبلیغاتی و رسانهای لازم را در اختیار ندارد. یعنی از یک سو دولت باید هزینههای اجتماعی و سیاسی بالای این طرح را بپردازد و از سوی دیگر در این کارزار کاملاً دست خالی و دست تنهاست و رسانهای هم در اختیار ندارد. از نگاه بیرونی به نظر میرسد دولت ابعاد مختلف این ماجرا را دیده و سنجیده. دولت حساب کرده که اگر یارانه را قطع کند دستگاههای تبلیغاتی مخالفان به کار میافتد و گروههای سیاسی مخالف دولت انتقادهای تندی به این دولت وارد میکنند.
چنین حجم مخالفتی در نبود ابزارهای رسانههای حامی، برای دولت بسیار هزینهزاست. انتخابات مجلس هم که در پیش است و ممکن است آثار چندان خوبی نداشته باشد. پس عقل حکم میکند که دولت چنین ریسکی نکند و کمی کار حذف یارانهها را به تعویق بیندازد حتی اگر از لحاظ اقتصادی تحت فشار باشد. این بحث را باید در یک چارچوب اقتصاد کلان سیاسی پیش برد. این هم از ویژگیهای نادر اقتصاد سیاسی ایران است که رسانه ملی که بخش اعظم بودجه خود را از دولت میگیرد علیه دولت تبلیغ میکند و در اختیار دولت نیست و حتی از طرحها و اقدامات دولت حمایت هم نمیکند. میبینید که تنها بخشی از موضوع یارانهها به اقتصاد بازمیگردد و تا اینجای بحث را میشود با اقتصاد و محاسبات اقتصادی پاسخ داد و تکلیف کار را روشن کرد. اما بخش مهمی از این کار به اقتصاد سیاسی بازمیگردد و دیگر در حوزه اقتصاد صرف نیست که بتوان برای آن نسخه اقتصادی پیچید. تنها راهکار اقتصادی که میتوان داد این است که دولت بودجه سالانهای را که به صدا و سیما اختصاص میدهد کاهش دهد و از این طریق میزان فشار صدا و سیما و مخالفت با برنامههای خود را کاهش دهد.
چنین حجم مخالفتی در نبود ابزارهای رسانههای حامی، برای دولت بسیار هزینهزاست. انتخابات مجلس هم که در پیش است و ممکن است آثار چندان خوبی نداشته باشد. پس عقل حکم میکند که دولت چنین ریسکی نکند و کمی کار حذف یارانهها را به تعویق بیندازد حتی اگر از لحاظ اقتصادی تحت فشار باشد. این بحث را باید در یک چارچوب اقتصاد کلان سیاسی پیش برد. این هم از ویژگیهای نادر اقتصاد سیاسی ایران است که رسانه ملی که بخش اعظم بودجه خود را از دولت میگیرد علیه دولت تبلیغ میکند و در اختیار دولت نیست و حتی از طرحها و اقدامات دولت حمایت هم نمیکند. میبینید که تنها بخشی از موضوع یارانهها به اقتصاد بازمیگردد و تا اینجای بحث را میشود با اقتصاد و محاسبات اقتصادی پاسخ داد و تکلیف کار را روشن کرد. اما بخش مهمی از این کار به اقتصاد سیاسی بازمیگردد و دیگر در حوزه اقتصاد صرف نیست که بتوان برای آن نسخه اقتصادی پیچید. تنها راهکار اقتصادی که میتوان داد این است که دولت بودجه سالانهای را که به صدا و سیما اختصاص میدهد کاهش دهد و از این طریق میزان فشار صدا و سیما و مخالفت با برنامههای خود را کاهش دهد.
شما گفتید هر انتخابی هزینه دارد. دولت قبل انتخاب کرده بود که برای وجهه سیاسی و تقویت پایگاه اجتماعی و محبوبیت خود، به همه افراد جامعه یارانه نقدی بدهد و هزینه اقتصادی آن را هم متقبل شده بود. پس گویا تکلیف آن دولت مشخص بود. درست است که این دولت در عمل انجامشده قرار گرفته و مجبور به پرداخت یارانه نقدی شده، اما از یک طرف مدام از پرداخت هزینه اقتصادی این طرح گلایه میکند و از طرف دیگر حاضر نیست هزینه سیاسی بدهد و این طرح را یک بار برای همیشه تمام کند. این دولت باید بالاخره به یک طرف طیف حرکت کند.
کاملاً درست است. اما دقت کنید که مساله دولت قبل این نبود که به لحاظ چارچوب اقتصادی سیاستهای خود را اصلاح کند. آن دولت یک دولت پوپولیستی بود بنابراین چون میخواست عامه مردم را با خود داشته باشد هر هزینهای را هم میپرداخت. حال میخواست تورم به 40 درصد برسد یا از بودجه عمرانی برای پرداخت یارانه نقدی استفاده کند. مردم متوجه نمیشدند که این یارانه از جیب کل مردم پرداخت میشود. تصور این بود که این یارانه از جایی جز جیب مردم پرداخت میشود. رئیس دولت قبل جمله معروفی داشت که گفته بود دهها سال است عدهای پول نفت را بردند و خوردند ما میخواهیم این پول را بین همه مردم تقسیم کنیم. این پوپولیستیترین شعار ممکن است.
شعاری که اگر همین الان هم آن را به مردم بگویید میپذیرند و شواهدی هم بر این ادعا میآورند. دولت فعلی سیاستهای اقتصادی خود را بر ثبات فضای اقتصاد کلان متمرکز کرده است تا اقتصاد را به ثبات و آرامش برساند. البته در این دو سال در این حوزه تا حدودی هم موفق شده است. دولت به سختی بعد از دو سال به ثباتی در اقتصاد کلان رسیده و نمیخواهد به این سادگی این دستاورد را هم از دست بدهد. از طرف دیگر با معضل پرداخت یارانههای نقدی هم مواجه است. اگر این دولت بخواهد هم به این وضعیت ادامه دهد و هم سیاستهای پوپولیستی را اجرا نکند، با تناقض مواجه میشود. هیچ منطق اقتصادی پشت پرداخت یارانه نقدی به 70 میلیون نفر وجود ندارد. فکر نمیکنم کسی در بدنه دولت پرداخت یارانههای نقدی را قبول داشته باشد اما چون نمیخواهند هزینه سیاسی قطع آن را بپردازند، به بهانه پیدا نکردن یک تکنیک عملی و راهحل اجرایی درست به این شیوه همچنان ادامه میدهند.
شعاری که اگر همین الان هم آن را به مردم بگویید میپذیرند و شواهدی هم بر این ادعا میآورند. دولت فعلی سیاستهای اقتصادی خود را بر ثبات فضای اقتصاد کلان متمرکز کرده است تا اقتصاد را به ثبات و آرامش برساند. البته در این دو سال در این حوزه تا حدودی هم موفق شده است. دولت به سختی بعد از دو سال به ثباتی در اقتصاد کلان رسیده و نمیخواهد به این سادگی این دستاورد را هم از دست بدهد. از طرف دیگر با معضل پرداخت یارانههای نقدی هم مواجه است. اگر این دولت بخواهد هم به این وضعیت ادامه دهد و هم سیاستهای پوپولیستی را اجرا نکند، با تناقض مواجه میشود. هیچ منطق اقتصادی پشت پرداخت یارانه نقدی به 70 میلیون نفر وجود ندارد. فکر نمیکنم کسی در بدنه دولت پرداخت یارانههای نقدی را قبول داشته باشد اما چون نمیخواهند هزینه سیاسی قطع آن را بپردازند، به بهانه پیدا نکردن یک تکنیک عملی و راهحل اجرایی درست به این شیوه همچنان ادامه میدهند.
خب راهکار چیست؟ همه در بدنه دولت مخالفاند، بودجه و اعتبار کافی وجود ندارد. طرح توجیه اقتصادی ندارد و این دولت هم مدعی است که دولت پوپولیستی نیست. نقطه پایان طرح یارانههای نقدی را چرا اجرا نمیکنند؟
من فکر میکنم دولت دیر یا زود بالاخره به این سمت خواهد رفت و بالاخره جسارت اتمام این طرح را به خود خواهد داد. فکر میکنم دیرترین موقعی که دولت به سراغ اتمام این طرح خواهد رفت، پایان سال جاری و بعد از انتخابات مجلس است. به خصوص اگر دولت در انتخابات سال جاری موفق باشد و انتخابات به خوبی انجام شود دولت میتواند با دست پر و با اعتماد به نفس بیشتری به این سمت برود. تعللهایی که دولت در حذف یارانهها دارد هم به همین مساله بازمیگردد. دولت میداند که اگر در این شرایط یارانهها را هم قطع کند، در کنار تبلیغاتی که علیه توافق هستهای از جانب گروههای مختلف راهافتاده، ماشین تبلیغاتی جدیدی هم در عرصه اقتصاد راه میافتد و کار دولت را دشوار میکند. چرا دولت باید در این شرایط این کار را انجام دهد. به نظر میرسد دولت ترجیح داده که امسال با همین شرایط فعلی پرداختها پیش برود و مماشات کند تا در موقع مناسب و بعد از انتخابات کار پرداخت یارانهها را یکسره کند.
آیا ممکن است در بودجه سال جاری برنامه خاصی برای یارانهها ارائه شود؟
من چیزی نشنیدهام. اما فکر میکنم تصمیمگیری در مورد هدفمندی یارانهها را در بودجه امسال باز بگذارند و طرح خاصی در این مورد ارائه ندهند. چون اگر طرحی ارائه بدهند یا در بودجه اشارهای به حذف یارانهها بشود یا هر اقدامی که مخالف خواسته عمومی یا وضعیت موجود باشد، ماشین تبلیغاتی علیه دولت راه میافتد و کار را سخت میکند. برای همین به نظر میرسد دولت کاملاً این مساله را مسکوت بگذارد. تا پایان امسال در همین مسیر حرکت کند و هزینه اقتصادی آن را بپردازد تا موقع مناسب که احتمالاً بعد از انتخابات مجلس است، تکلیف یارانهها را تعیین کند.
برخی هم طرح کاهش تدریجی یارانهها را مطرح میکنند. مانند طرحی که نمایندگان مجلس پیشنهاد دادند که یارانهها تدریجاً کم و در نهایت حذف شود.
حذف تدریجی راهکار خوبی نیست. چون توزیع بیعدالتی است و در این صورت هم یارانه عدهای که نیازمندند هم با بینیازان قطع میشود.
مساله ارائه طرحهای جایگزین را چگونه ارزیابی میکنید؟ گاهی از سوی دولت مساله ارائه سبد کالا مطرح میشود و گاهی موضوع ارائه یک نظام تامین اجتماعی کارآمد یا وعدههای دیگر.
اینها ایدههای اشتباهی است. دولت نباید این وعدهها را به مردم بدهد نباید دولت را در چاهی بیندازید که نتواند از عهده هزینههای خود بربیاید. این سیاستهایی که اینگونه مطرح میشود مسیر مشخصی ندارد. در کجای دنیا به افراد کمدرآمد سبد کالا میدهند؟ بهترین یارانه برای افراد نیازمند یارانه نقدی است. دولت فقط باید با ابزاری که در اختیار دارد نیازمندان را شناسایی کند، یارانه افراد نیازمند را بپردازد و با بقیه افراد کاری نداشته باشد. دولت باید نیازمندان را توانمند کند. چرا افراد توانمند را به حال خود رها نمیکند؟ این نگاه هنوز در دولت و به خصوص وزارت کار وجود دارد که دولت قیم مردم است. چه افراد نیازمند و چه توانمند. اما این نگاه تبعات اقتصادی و سیاسی دارد و باید این طرز فکر را کنار بگذارد.
دیدگاه تان را بنویسید