تاریخ انتشار:
زندگی بر مدار قمار
«ملکهها» و «شاهان» بیکار ایرانی
با آغاز رسمی بازیهای المپیک ریو بسیاری از رسانههای کشور بخشهایی از خروجی خود را به این رویداد بزرگ ورزشی اختصاص دادند. رویدادی که البته تا روزهای پایانی هفته خبر چندان خوشایندی برای شهروندان ایرانی به همراه نداشت. این مسابقات حاشیههای زیادی را نیز به همراه داشت. «عصرایران» در گزارشی به بخشی از رویدادهای خواندنی و حاشیههای مرتبط با کاروان ایران پرداخت و نوشت: ...زهرا نعمتی پرچمدار کاروان ایران با نام کاروان امامرضا(ع) بود. این برای اولین بار بود که یک بانوی معلول پرچمدار کاروان المپیک کشورمان بود. نعمتی بانوی پرچمدار ایران در این مراسم به شدت مورد توجه عکاسان و دوربینهای تلویزیونی حاضر در ورزشگاه قرار گرفت و تماشاگران بهشدت او را تشویق کردند. یکی از رسانههای یونان به پرچمداری زهرا نعمتی در کاروان ایران در مراسم افتتاحیه المپیک ریو ۲۰۱۶ پرداخته و آن را یکی از اتفاقات جالب توجه این مراسم عنوان کرده است. سایت اسپورت ۲۴ یونان درباره این موضوع نوشت: «جمهوری اسلامی ایران با این اقدام خود دست به سنتشکنی زد زیرا در بسیاری از کشورهای عربی سنتهای سختی در ازای بانوان وجود دارد. به نظر میرسد ایران با این
اقدامش سنتشکنی کرد و پرچمداری خود را به یک خانم داد.» مهمترین اتفاق افتتاحیه المپیک برای ایرانیها غیبت سهستاره والیبال که چهرههای سرشناس ورزش ایران در دنیا هم هستند، بود. سعید معروف، محمد موسوی و شهرام محمودی بهدلیل اینکه مجوز حضور امیر خوشخبر، سرپرست تیمملی والیبال داده نشده بود، در تصمیمی سهنفره به جای حضور در رژه در اتاقهایشان ماندند و به قول محمد موسوی افتتاحیه را از تبلتهایشان دیدند. اتفاقی که باعث شد انتقادات زیادی از ستارههای والیبال شود. محمدرضا یزدانیخرم، رئیس اسبق فدراسیون والیبال درباره غیبت سه والیبالیست ایرانی در مراسم افتتاحیه بر این اعتقاد است: «در تمام دنیا از این مشکلات به وجود میآید و ورزشکاران بهخاطر برخی تصمیمات مدیران اعتراض میکنند. با این حال والیبالیستها باید در مراسم افتتاحیه شرکت میکردند و تابع مجموعه باشند. الان هم مدیریت کاروان ایران باید قاطعیت خود را نشان دهد. البته به نظر من دلیل اصلی نرفتن والیبالیها اعتراض به پرچمداری بوده است. شاید قهرمانانی مثل سوریان یا کاپیتان تیمملی والیبال دوست داشتند پرچمدار باشند.»
بحران ریزگردها نیز در هفته پیش مانند ماههای اخیر یکی از سوژههای ثابت رسانهها بود. این بحران در مناطق جنوب شرقی کشور که دهها روز است با مشکل بادهای 120 روزه دستبه گریبان هستند، بیش از سایر مناطق بحرانی به نظر میرسد، به ویژه که در روزهای آغازین مردادماه توفان نیز این مناطق محروم را در نوردیده بود.
در همین زمینه فرحناز رافع، رئیس سازمان داوطلبان هلالاحمر در گفتوگو با «باشگاه خبرنگارانجوان» با اشاره به وضعیت نامناسب منطقه از توزیع ۲۰هزار بسته غذایی میان توفانزدگان سیستانوبلوچستان در روزهای میانی مردادماه خبر داد.
اخبار درباره شکار حیوانات کمیاب نیز در هفته پیش بار دیگر در رسانههای کشور بازتاب یافت. به گزارش «شرق» دو روز پس از کشته شدن خرسی قهوهای در جهاننمای گرگان، خبر رسیده که لاشه یک خرس قهوهای در پادنای سمیرم پیدا شده است. با این رخداد شمار خرسهای تلفشده در سال ۹۵ در حالی به عدد پنج رسید که مرگ این حیوانات تنها در ۱۸ روز اتفاق افتاده است. از این میان دو مورد در تصادفات جادهای از بین رفته و مابقی شکار شدهاند. خرس قهوهای یکی از گونههای گوشتخوار بزرگجثه ارزشمند ایران است که بهدلیل از بین رفتن زیستگاه (به دلیل عوامل انسانی) و شکار، در معرض تهدید جدی است. به گفته کارشناسان تعداد اینگونه در ایران انگشتشمار است و هیچ آمار مشخص و قابل اتکایی از تعداد اندک باقیمانده این گونههای آسیبپذیر در دست نیست.
«ملکهها» و «شاهان» بیکار ایرانی
من ملکه هستم، ملکهها کار نمیکنند. من پادشاه هستم، شاهان کار نمیکنند! این جملات حالا تبدیل به کلیشه رایج صفحات اجتماعی جوانان و نوجوانان ایرانی شده است. «شهروند» هفته پیش با این جملات در گزارشی به یکی از معضلات فرهنگی امروزکشور پرداخت و نوشت: کوئینها و کینگهای ایرانی که کارکردن را ضد ارزشهای خود تصور میکنند. کوئینها و کینگهایی که ابتدا دکتر و مهندس به دنیا آمدهاند و این روزها که موج فارغالتحصیلان بیکار و دکتر و مهندسهای مازاد بیداد میکند، تبدیل به پادشاه و ملکههایی شدهاند که به بیکاری خود افتخار میکنند. حالا درست درحالی که اقتصاد ایران گرفتار نفرین منابع شده است و سقوط قیمت نفت، بحران خشکسالی و فرسایش خاک، گرفتاریهای بزرگ کشور نفتی را رقم زدهاند، رواج نگاه ضدارزشی به کارکردن در مراودات جوانان ایرانی ملموستر احساس میشود. این موضوع درست درشرایطی رخ میدهد که به تازگی تصویری از دختر رئیسجمهوری آمریکا منتشر شده است که او را درحال کارکردن در یک رستوران نمایش میدهد. ساشا دختر ۱۵ساله اوباما تصمیم گرفته است در تعطیلات تابستانی خود بهعنوان صندوقدار یک رستوران فعالیت کند. کارشناسان اقتصادی
معتقدند رواج نگاه ضدارزشی به کار در ایران، از آنجا ناشی میشود که درکشور ما دلالها و رانتخواران پولدار میشوند اما تولیدکنندگان و کارآفرینان با مصائب مختلفی دستوپنجه نرم میکنند. علاوه بر این، ایرانیها از همان ابتدا، با دکتر و مهندس خواندن فرزندشان گروهی از مشاغل و حرفههای مفید را برای آنها بیارزش جلوه میدهند.
بنا به گزارشهای رسمی مرکز آمار ایران حدود نیمی از بیکاران کشور را جمعیت فارغالتحصیلان دانشگاهی تشکیل میدهد. این موضوع درحالی است که بنا به اعلام وزارت علوم، تحقیقات و فناوری درحال حاضر حدود پنج میلیون جوان ایرانی در دانشگاههای سراسر کشور مشغول به تحصیل هستند که با ورود این جمعیت بزرگ به بازار کار، بحران دانشآموختگان بیکار در ایران چالش اساسی ایجاد میکند.
«شهروند» در بخش دیگری از گزارش خود تصریح کرد: «نسل دکتر و مهندسهای بیکار که کوچکترین مهارتی برای حضور در بازار کار ندارند، درواقع قربانیان فرهنگ ضدکار و تولید در ایران هستند. فرهنگی که در آن دلالان، واردکنندگان و رانتخواران به ثروتهای افسانهای میرسند و تولیدکنندگان و کارآفرینانش با هزاران مشکل و تنگنا دستوپنجه نرم میکنند. آنها قربانی فرهنگ خانوادههایی هستند که برخلاف گذشته تابستانها فرزندان خود را به دست استادان و بنگاههای شغلی نمیسپارند تا مهارتی بیاموزند. آنها از ابتدا آمدهاند که دکتر و مهندس شوند و از این میان نظام آموزشی هم برای آنها رهاورد شغلی ندارد و دغدغه آموختن مهارت و ارزشافزوده اقتصادی حلقه گمشده نظام آموزشی در ایران است.»
فرانسه پرونده کیارستمی را نفرستد، علت فوت اعلام نمیشود
در همان روزهای ابتدایی پس از درگذشت عباس کیارستمی؛ کارگردان ایرانی در بیمارستانی در فرانسه، علیرضا زالی؛ رئیس کل سازمان نظام پزشکی کشور خبر داد که با نامهنگاری با رئیس کل نظام پزشکی فرانسه -محل فوت کیارستمی- خواستار ارسال پرونده پزشکی متوفی به ایران شده تا صدور رای و اعلام نظر قطعی بر اساس مستندات پیش از فوت آن مرحوم میسر شود. در حالی که حدود یک ماه از این مکاتبه گذشته اما زالی هفته پیش در پاسخ به «اعتماد» گفت که تاکنون، همتای فرانسوی وی هیچ پاسخی به این نامهنگاری نداده و در صورت ممانعت نظام پزشکی فرانسه از ارسال پرونده بالینی، اعلام نظر درباره علت فوت این کارگردان ایرانی غیرممکن میشود. زالی در ادامه گفت: در پروندههای پزشکی یک پیوستگی وجود دارد و وقتی درباره علت فوت بیمار صحبت میکنیم نمیتوانیم بدون در نظر گرفتن تمام اجزای پرونده نظر بدهیم. ابعاد پرونده بالینی آقای کیارستمی در زمانی که در فرانسه بودهاند برای ما بسیار حیاتی است و من به همین دلیل نامهای به رئیس نظام پزشکی فرانسه نوشتم و با توجه به اینکه قبلاً هم مکاتباتی با هم داشتیم از ایشان درخواست کردم که فایل بالینی آقای کیارستمی به ایران فرستاده
شود و توضیح دادم که سازمان نظام پزشکی ایران نه به عنوان یک شخص حقیقی بلکه به عنوان یک مرجع حقوقی وارد این پرونده شده و ما مرجع ذیصلاح قانونی در این امر هستیم. حتی در نامهام درخواست نظردهی فنی و تحلیلی نظام پزشکی فرانسه را داشتم تا به عنوان یک ناظر و در قالب یک تعامل پروتکلی، نظر فنی به ما بدهند که تا امروز پاسخی برای این نامه دریافت نکردهایم.
زندگی بر مدار قمار
این روزها بازار شرطبندی فوتبال در ایران، بیشتر از هر زمان دیگری داغ است و این را میتوان از چند هزار وبسایت فعال در داخل کشور فهمید؛ با اینکه بعضی ترجیح میدهند همچنان کاربر سایتهای خارجی باقی بمانند. به گزارش «شهروند» اعدادی که برای گردش و درآمد مالی ناشی از این پیشبینیها هم مطرح میشود، اگرچه کمی متفاوت ولی نجومیاند و هر روز هم بخشی از سرمایه داخلی به واسطه پیشبینی در وبسایتهای خارجی از کشور خارج میشود. کاربران این وبسایتها هم گستره زیادی پیاده کردهاند و نمیتوان آنها را به یک جغرافیا یا طبقه خاص نسبت داد. در سالهای گذشته و با گسترش این نوع شرطبندیها، این سوال بین جامعهشناسان و کارشناسان وب ایجاد شده است؛ اینکه چه میشود جوانی در ایران دارایی خود را روی حوادث بازی دو تیم ناشناخته فوتبال در لیگ دسته دوم یونان یا هرکشور دیگری قمار میکند؟ جذابیت این پیشبینیهای هزینهدار چیست و چرا افراد پس از تجربه باختهای مکرر، همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند؟«مجید» یکی از کسانی است که چند سالی میشود شرطبندی فوتبال میکند. او که فارغالتحصیل رشته آمار در مقطع کارشناسیارشد و ساکن تهران است، درباره
شیوه و دلیل ورودش به شرطبندی فوتبال به «شهروند» میگوید: «سال ۸۹ وارد بازار آتی یا به اصطلاح future شدم، قبل از آن هم در بورس فعالیت میکردم؛ بورس بازاری است که سهام را با اهرم یک خریدوفروش میکنید و سود زیان شما برابر با هزینهای است که انجام میدهید. بعد از مدتی دیدم بورس خیلی هیجان ندارد، وارد بازار فیوچر شدم که اهرم آن ۱۰ است، یعنی سود و زیان شما در هر مورد ۱۰ برابر میشود که درحوزه سکه است و حسابت هر روز، بهروز میشود. ششماهی در بازار آتی فعالیت کردم که اینجا هم ضرر کردم؛ یعنی طی زدوبند یکی از مدیران بانکی با فرزندش، پیشفروش سکه راه انداختند که من خیلی ضرر کردم تا اینکه سال۹۰ یکی از دوستان بازار شرطبندی ورزشی را به من معرفی کرد... وبسایتهای پیشبینی فوتبال خلاف بورس و آتی، کارمزدی از شما نمیگیرد و به ازای هربار که حسابت را شارژ میکنی، پنج درصد مبلغ شما را افزایش میدهد، در بازار بورس و آتی سه روز کاری طول میکشد تا پول به حسابت برگردد ولی این زمان در وبسایت شرطبندی کمتر از ۲۴ ساعت است و مهمتر از همه اینکه اینجا با فوتبال سروکار داری که دستهای پشتپرده در آن بسیار کمتر از بورس و آتی است؛
البته امکان تبانی وجود دارد که در بازیهای مهم کمتر اتفاق میافتد و این تبانی میتواند به نفع من هم باشد.»
این فارغالتحصیل رشته آمار به جذابیتها و اعتیاد نهفته در این کار هم اشاره میکند: اوایل با ریسک پایین کار میکردم و سود خوبی هم داشتم ولی قمار است و وسوسه؛ زمانی که میبازی، عقلانیت به کمتر از یکسوم حالت عادی میرسد و چون میخواهی باخت را جبران کنی، مدام ریسک پیشبینیهایت را بالا میبری که معمولاً باعث باختهای مکرر و سنگین میشود و این بزرگترین معضل این بازار است.
اگرچه هرروزه اخبار زیادی در زمینه فیلتر وبسایتهای شرطبندی منتشر میشود و بعضی از مدیران آنها دستگیر شدهاند اما با یک جستوجوی ساده در اینترنت به کلکسیونی از سایتهای داخلی میرسیم که با شعارهای مختلف و متفاوت سعی بر جذب مشتریان داخلی دارند.
دیدگاه تان را بنویسید