شناسه خبر : 4937 لینک کوتاه

چرا از فرهنگستان زبان و ادب فارسی حساب نمی‌بریم؟

نهادی ضروری که تزیینی به نظر می‌رسد

در شماره پیشین(۲۰۴) هفته‌نامه تجارت فردا گزارشی تحلیلی با عنوان «راز و رمز بودجه» منتشر شد که به واکاوی ترجیحات ذهنی دولت در تخصیص منابع بودجه ۹۶ پرداخته بود. تحلیل بودجه ۹۶ به قلم هادی چاوشی محل بحث‌وجدلی پرمخاطب در شبکه‌های اجتماعی شد.

امیلی امرایی /نویسنده نشریه
در شماره پیشین (204) هفته‌نامه تجارت فردا گزارشی تحلیلی با عنوان «راز و رمز بودجه» منتشر شد که به واکاوی ترجیحات ذهنی دولت در تخصیص منابع بودجه 96 پرداخته بود. تحلیل بودجه 96 به قلم هادی چاوشی محل بحث‌وجدلی پرمخاطب در شبکه‌های اجتماعی شد. چگونگی تخصیص بودجه نبود که در این گزارش محل رویارویی موافقان و مخالفان شد، بلکه مطلع گزارش او این جدال را آغاز کرد: «فکر می‌کنید ساختن واژه‌های جدید در فرهنگستان زبان و ادب فارسی چقدر خرج برمی‌دارد؟ شاید اگر بدانید متوسط هزینه تمام‌شده ساخت «یک واژه» در این فرهنگستان بیشتر از 11 میلیون و 400 هزار تومان است، کمتر دست به تمسخر واژه‌های انتخابی‌اش بزنید، شاید هم بیشتر. اما به هر حال، دانستن همیشه بهتر از ندانستن است: در لایحه بودجه سال 96، برای برنامه «واژه‌گزینی در زبان فارسی» با هدف ساخت «261 واژه» حدود سه میلیارد تومان بودجه به فرهنگستان زبان و ادب فارسی اختصاص داده شده.» و همین بند بدون پیش‌داوری در شبکه‌های اجتماعی همچون توئیتر دستمایه‌ای شد برای موافقان و مخالفان و جان گرفتن بحث ریشه‌داری با محتوای اینکه «اساساً واژه‌های مصوب فرهنگستان به کار می‌آیند یا نه؟»
جدال بر سر واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان به امروز و دیروز برنمی‌گردد، از همان فرهنگستان اول این دعوا بوده و انگار قرار است همچنان باقی بماند. روزگاری عباس اقبال‌آشتیانی عضو پیوسته فرهنگستان اول گفته بود: «خنده‌دار است که فکر کنیم مردم به جای «فوکلته» بگویند «دانشکده». حالا احتمالاً کمتر کسی می‌داند که روزگاری به دانشکده می‌گفتند فوکلته و این فرهنگستان بود که میان مردم جا انداخت دانشجو و دانش‌آموز و دیگر کسی کودک هفت‌ساله‌ای را که راهی مدرسه می‌شود «طلبه» خطاب نمی‌کند. حالا کلمه‌هایی که روزگاری با دستور رضاخانی کاربرد و جایگزینی‌شان در زبان فارسی اجباری شد، آنقدر عادی به نظر می‌رسند که انگار از همان روزی که چشم ایرانی‌ها به آهن‌پاره بزرگی در آسمان افتاد همان طیاره و بعدتر هواپیما صدایش کردند. بسیاری از واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی به زبان تزریق شد و جا افتادند. این روزها هرچند وقت ‌یک‌بار که واژه‌های مصوب جدید در خبرگزاری‌های رسمی منتشر می‌شود، خیلی زود تک‌تک واژه‌های مصوب دستمایه جوک‌ها و نیشخندها می‌شوند و خیلی وقت‌ها واژه‌های دیگری هم که مصوب فرهنگستان نیستند به این لیست اضافه می‌شوند تا بساط دست‌انداختن خنده‌دارتر شود. یکی از همین‌ها «کش‌لقمه» به‌جای پیتزا بود که رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی چندی پیش در برنامه خندوانه با به کار بردن ادبیاتی عجیب و دور از انتظار نفی‌اش کرد و گفت: «ما به پیتزا نگفتیم دراز لقمه، نمی‌دانم کدام حرام‌لقمه‌ای این را گفته است». برخی از کارشناسان و کاربران فضای مجازی معتقدند بخشی از شوخی‌ها و دستمایه خنده‌شدن‌هایی که نسبت به فرهنگستان و بخش واژه‌گزینی‌اش صورت می‌گیرد ناشی از رویکرد غلامعلی حدادعادل در برخورد با واژه‌های وارداتی است و البته حضور سیاستمداری در کسوت ادیب هم باعث شده بسیاری مرز مشخصی میان مخالفت با دیدگاه‌های سیاسی او و حضورش به عنوان رئیس فرهنگستان قائل نباشند.
ساخت معادل‌های جدید و اضافه شدن به فرهنگ واژگان رسمی تنها در ایران و زبان فارسی رخ نمی‌دهد، هرچند که در اغلب کشورهای دنیا نقش فرهنگستان‌ها همچون فرهنگستان زبان و ادب فارسی، حفظ و پاسداری از زبان و رواج و گسترش قلمرو زبان در داخل و خارج کشور و تاسیس واحدهای واژه‌سازی و واژه‌گزینی تعریف شده است. اما در فرهنگستان زبان ایران چهره‌های شاخص بسیاری حضور دارند، از زنده‌یاد ابوالحسن نجفی که تا آخرین روزهای زندگی بیشتر وقتش را آنجا بود تا احمد سمیعی‌گیلانی و علاالدین طباطبایی و حسن انوشه و بسیاری از زبان‌شناسانی که برای پاکیزگی زبان عمری صرف کرده‌اند. افزون بر این مجلات معتبر علمی در حوزه‌های ادبیات تطبیقی، دستور زبان؛ فرهنگ‌نویسی، گویش‌شناسی و تاریخ ادبیات در این نهاد تولید می‌شود که احتمالاً به دلیل سروکار نداشتن عامه مردم با این بخش‌ها همچنان بخش واژه‌گزینی تک ‌افتاده و سیل حملات به حاصل کاری که در 70 گروه تخصصی با حضور 350 استاد معادل‌ساز رخ می‌دهد، روان است.
طی این سال‌ها تنها برخی از واژه‌سازی‌ها با موفقیت روبه‌رو شده‌اند و به زبان مردم کوچه و بازار راه یافته‌اند، مواردی همچون تلفن همراه، حافظ‌پژوهی، راهبرد و...
اما عملکرد فرهنگستان زبان در برابر هجوم واژه‌های جدید که هرگز معادلی برای آنها در بطن این زبان وجود نداشته غیرقابل قیاس است و نمی‌توان از این نهاد انتظار داشت که بی‌هیچ تاخیری برای این فوج از واژه‌ها، آلات و ادواتی که به زندگی امروز ایرانیان وارد می‌شوند، واژه‌گزینی کنند. گاهی وقت‌ها این واژه‌سازی‌ها در همان کوچه و خیابان و بی‌حضور فرهنگ‌نویسان انجام می‌شود، پیش از اینکه وسیله موردنظر به لیست انتظار شورای واژه‌سازی اضافه شود، پشت ویترین فروشگاه‌های لوازم برقی می‌نویسند: «مزاحم‌یاب تلفنی رسید.» واژه منفی مزاحم‌یاب به جای ID Caller شاید از نگاه هر زبان‌شناسی عجیب جلوه کند، اما مردم کوچه و بازار به خاطر ریشه‌های روانی زنگ‌هایی که پشت آن هیچ صدایی نبود طی یک تصمیم از پیش تعیین‌نشده مزاحم‌یاب را انتخاب کردند و احتمال اینکه واژه ساخت فرهنگستان جایگزین شود، بسیار کم است.
از سوی دیگر این تاخیر در ابلاغ واژه‌های فارسی سبب می‌شود که بعد از مدتی همان واژه بیگانه با زبان مردم گره بخورد و کسی به جای آباژور از «نورتاب» استفاده نکند، هرچند که این عدم استفاده ربطی به خوش‌آوایی یا عدم آن ندارد زیرا که سال‌ها پیش وقتی وسیله‌ای به نام پروژکتور به ایران آمد واژه‌های هم‌خانواده «نورتاب» برایش ابداع شد و حالا «نورافکن» برای ما عجیب نیست. برخی از صاحب‌نظران معتقدند، بسیاری از واژه‌هایی که از سوی این نهاد تولید می‌شوند با بی‌توجهی به لحن و آوای زبان مردم کوچه و بازار و تنها با تکیه بر قواعد و صرف و نحو ساخته می‌شوند و به دلیل ناهمخوانی با زبان روزمره هرگز با این زبان پیوند نمی‌خورند. کافی است تنها یک روز به جای واژه‌هایی همچون آپارتمان، بالکن، آکواریوم و فلاش‌تانک از واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان فارسی در یک آگهی فروش خانه استفاده کنیم: «یک کاشانه 70 متری، با دو ایوانگاه و مجهز به آبزی‌دان و آبشویه فرنگی به فروش می‌رسد.» قطعاً این آپارتمان تا ماه‌ها و ماه‌ها باید در انتظار یک مشتری بماند، شاید برای اینکه مردم عادی فکر می‌کنند که این آگهی مربوط به دوره تاریخ‌نویسی بیهقی است یا اینکه دست‌آخر اگر صاحبخانه خوش‌شانس باشد یک فرهنگ‌نویس یا زبان‌شناس این آپارتمان را می‌خرد.
با این ‌حال آنچه در تخصیص بودجه امسال بسیاری را شگفت‌زده کرده است، احتساب 11 میلیون تومان برای هر واژه جدید ساخت فرهنگستان است، هرچند که اگر نگاهی به سیر ساخته‌شدن هر کدام از این واژه‌ها در فرهنگستان بیندازیم متوجه می‌شویم که 11 میلیون و اندی پول چندان زیادی برای پاکیزه نگه‌داشتن زبان فارسی نیست. واژه‌سازی در فرهنگستان با حضور 70 کارگروه تخصصی انجام می‌شود، 350 متخصص زبان و متخصص در حوزه‌های گوناگون از علم ‌و فناوری تا محیط‌زیست که دعوت و جمع‌شدن‌شان در کنار هم کار آسانی نیست، اما به‌واسطه اعتبار علمی و سنگ‌بنای درست فرهنگستان این امر به شکل مداوم میسر می‌شود. در واقع این 11 میلیون به جیب کارشناس و متخصصی که یک واژه پیشنهاد می‌کند و مصوب می‌شود، نمی‌رود و تقدیم کسی نمی‌شود. بر اساس اطلاعاتی که علی مهرامی یکی از اعضای گروه واژه‌گزینی فرهنگستان می‌دهد، روند تصویب این‌گونه است: «هر کارگروه پس از گردآوری پیکره واژگانی خود، برای هر واژه پرونده‌ای به نام کاربرگه تشکیل می‌دهد که در آن اطلاعاتی از قبیل واژه بیگانه به زبان انگلیسی و زبان‌های دیگر، تعریف واژه، منشأ زبانی و ریشه‌شناختی واژه، ترکیبات و مشتقات و واژه‌های مرتبط با آن، معادل‌های به کار رفته در برابر این واژه در زبان فارسی، مقوله دستوری و جز آن درج شده است. پس از تهیه مجموعه‌ای از واژه‌ها، آن مجموعه به شورای هماهنگی و سپس به هیات فنی ارسال می‌شود و پس از رفع نواقص، در جلسات شورای واژه‌گزینی مطرح می‌شود. در این شورا پس از بحث و بررسی و شنیدن نظرهای موافق و مخالف، سرانجام معادل‌هایی به تصویب می‌رسد. معادل‌های مصوب در پایان هر سال، به صورت فرهنگ منتشر و برای آگاهی علاقه‌مندان و کارشناسان، در وبگاه فرهنگستان درج می‌شود و تا سه سال، در صورت دریافت پیشنهادها و معادل‌های بهتر، قابل تغییرند. البته مردم هم نظرات خود را اعلام می‌کنند اما کمتر اتفاق می‌افتد که واژه‌های پیشنهادی مردم، توانایی جایگزینی داشته باشد. چون کاری که در فرهنگستان انجام می‌شود، علمی و ریشه‌ای است و واژه‌ها خوشه‌ای بررسی می‌شوند.»
فرهنگستان زبان بر اساس نیازسنجی‌ها اقدام به تصویب این واژه‌ها می‌کند، میزان کاربرد در جامعه، میزان اهمیت در کتاب‌های درسی و تصویب و جایگزینی واژه‌های تخصصی که در اولویت آخر قرار می‌گیرند.
اما چرا واژه‌های مصوب این‌قدر به سختی وارد زبان روزمره می‌شوند؟ آیا همه این نچسبیدن به زبان روزمره ناشی از چغر و نامانوس بودن این واژه‌هاست؟ بسیاری معتقدند دلیل این چفت نشدن بیش از همه کم‌کاری رسانه‌های عمومی همچون تلویزیون است، زیرا تغییر عادت‌های ذهنی جامعه در زمینه گفتار یکی از سخت‌ترین تغییرهاست.
بهاالدین خرمشاهی از اعضای فرهنگستان معتقد است مشکل جای دیگری است، او می‌گوید: «اینکه ما هنوز نمی‌توانیم بگوییم کاشانه، عیب این واژه نیست بلکه مساله عادت است. من خوش‌آوا نبودن برخی از این واژه‌ها را رد نمی‌کنم، اما معتقدم مساله انس در این میان مهم‌تر است با این حال واژه‌های فرهنگستان از هر حیث بی‌نقص هستند. این واژه‌ها درست مثل کفش دلنشین هستند اما به همان نسبت هم پا را آزار می‌دهند، باید کمی تحمل کرد تا خوش بنشیند. اینکه واژه‌ای مثل پاچه‌خوار به راحتی وارد زبان مردم می‌شود به خاطر تاثیر رسانه است. روانشناسی زبان قبل از هر چیز انس و الفت ذهن با واژه‌ها را مطرح می‌کند، بعد از مدتی جانشینی واژه‌ها سخت است.»
به نظر می‌رسد انتظار تغییر و تحول سریع از زبان روزمره امری نشدنی است و آنچه می‌تواند روند پذیرش واژه‌های جدید را تسهیل کند، استفاده از بازوهای قدرتمندی همچون تلویزیون و نهادهای اجرایی دیگر است. در واقع فرهنگستان به‌خودی خود هیچ قدرت اجرایی ندارد. وقتی واژه یارانه تصویب شد همان اوایل کار بدل به محفلی برای همین دست شوخی‌هایی شد که حالا با واژه‌های جدید باب شده است. اما وقتی پای یارانه دولتی و سروکار داشتن هرماهه با آن رسید، این واژه بدون هیچ مقاومتی وارد زبان روزمره شد و حالا خیلی‌ها یادشان نیست که قبلاً به جای یارانه حتی از چه کلمه‌ای استفاده می‌شد. با این همه نه‌تنها رسانه‌های دولتی و مطبوعات با این واژه‌ها همدلی نشان نمی‌دهند بلکه بخش اعظمی از شوخی‌هایی که رواج پیدا کرده و دست انداختن‌ها هم از زیر سر همین رسانه‌های دولتی آب می‌خورد. بخشی از این شوخی‌ها و باب شدنش بازمی‌گردد به یک دهه پیش که در سریال‌های هر شبی و طنز دراز‌لقمه و کش‌لقمه را به‌عنوان واژه‌های مصوب فرهنگستان دست‌مایه شوخی کردند، در حالی که هرگز این معادل‌ها در فرهنگستان پیشنهاد نشده بود.
روزانه، شش هزار واژه خارجی در زبان فارسی عامیانه ردوبدل می‌شود و در بهترین حالت سه واژه در شورای واژه‌گزینی تصویب می‌شود، شاید تنها راه مقابله با این سیل، تصویب این واژه‌ها پیش از ورود آنها و لزوم استفاده‌شان در زندگی روزمره است یعنی درست در نقطه گمرک هر چیزی که می‌خواهد پا به زندگی روزمره ایران بگذارد. 90 درصد واژه‌های فرهنگستان، واژه‌های تخصصی مرتبط با علوم و فنون مختلف هستند که شاید عموم مردم آشنایی با آنها نداشته باشند. با این‌ حال در حوزه کتاب‌های درسی هم مقاومت‌های بسیاری وجود دارد، هرچند که بیش از نیم قرن است جایگزین‌هایی همچون کاسبرگ و گلبرگ در علوم طبیعی کاربرد دارند، اما همین چندی پیش دبیران درس زیست‌شناسی مدارس با امضای طوماری به جایگزینی واژه‌های نامتعارف در درس زیست‌شناسی اعتراض کردند. آنها در این نامه نوشتند: «امضاکنندگان که همگی کارشناسان زیست‌شناسی با مدارک تحصیلی لیسانس، فوق لیسانس و دکترا هستند، اقدام هیات تالیف را مبنی بر تغییر اصطلاحات علمی زیست‌شناسی در کتاب زیست‌شناسی پایه دهم، آن هم در حجم وسیع و به‌صورت آنی و غیرمسوولانه، به شدت مورد انتقاد قرار داده و از شما مقام مسوول تقاضا داریم که هرچه سریع‌تر نسبت به این اقدام ناروا واکنشی درخور ارائه دهید.» از جمله دلایل غیرکارشناسانه بودن معادل‌های فارسی اصطلاحات علمی که بعضاً مضحک و ناشیانه و تنها با هدف ترجمه تحت‌اللفظی جایگزین شده‌اند، نامانوس بودن واژه‌های معادل (مثل دنا به جای DNA) و غیرپارسی بودن بیشتر معادل‌های تعیین‌شده عنوان شده بود. در نامه اعتراضی معلمان زیست مدارس باز هم پای نامانوس بودن به میان آمده است، نکته‌ای که با به میان آمدن هرگونه اجبار و قدرتی برای کاربرد واژه‌های مصوب مطرح می‌شود. حسن انوشه، فرهنگ‌نویس معتقد است: «اگر شیوه‌نامه خط فارسی از طریق مراجع رسمی اجرا شود، ممکن است این دستورالعمل همه‌گیر شود، درست مثل اتفاقی که برای فرهنگستان اول افتاد. آن روزها جدای از شیوه‌نامه نگارش، همه ادارات دولتی ملزم بودند که از واژه‌هایی همچون شهربانی، بهداری و دانشگاه استفاده کنند، البته عجین شدن این واژه‌ها با زبان امروز را باید مدیون گام‌های این فرهنگستان بدانیم. از طرفی آن روزها این‌طور نبود که مردم را به خاطر استفاده از واژه‌ای بیگانه به جای مثلاً دانشگاه سرزنش کنند، بلکه پیش از ورود آن فرهنگ واژه‌ای برایش ابداع شده بود، یعنی در اصل پیش از آنکه آن تکنولوژی یا وسیله و نهاد به فرهنگ ایران وارد شود درست در مرز گمرک واژه‌ای همخوان با زبان فارسی ابداع می‌شد. بیش از هزار واژه فارسی در زبان چینی و هندی وجود دارد و بیش از 200 واژه فارسی در زبان‌های اروپایی، اما فکر نمی‌کنم آنها هم به اندازه ما هراس داشته باشند.»
انوشه یکی از چهره‌های اثرگذار در فرهنگستان است که درباره ترویج زبان فارسی در شبه‌قاره هند خدمات بسیاری انجام داده است. رویکرد او نسبت به جایگزین‌ها جالب است. او می‌گوید: «با این‌ حال فرهنگ واژه‌سازی خوشبختانه در ایران یک وظیفه محسوب نمی‌شود و بسیاری از نویسندگان و شاعران ایرانی بی‌هیچ وظیفه‌ای در آثارشان واژه‌سازی می‌کنند: داریوش آشوری، زنده‌یاد احمد شاملو و دکتر آریان‌پور به‌تنهایی توانایی‌های زبان فارسی در زمینه واژه‌سازی را به رخ کشیده‌اند. از آن سو برخی از اعضای فرهنگستان زبان هم در این عرصه خوش‌ذوق هستند و همین مساله باعث می‌شود که برخی از واژه‌های پیشنهادی فرهنگستان به راحتی با زبان مردم گره بخورد. از طرفی ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم وقتی همه دنیا از واژه پیتزا برای یک نوع غذا که در اصل ایتالیایی است استفاده می‌کنند مردم ما کلمه دیگر استفاده کنند یا وقتی در همه کشورهای دنیا کامپیوتر رواج دارد، چرا باید تاکید کنیم که این وسیله رایانه است. انگار که ما دست به یک ابداع زده‌ایم، کامپیوتر را وام‌دار همان‌هایی هستیم که این واژه در زبانشان معنا دارد. از طرفی معتقدم زبانی که فقط به واژه‌های خودش تکیه کند، از بین می‌رود، با این اوصاف تکلیف وام‌واژه چه می‌شود؟ لیتوانی یا مصر فرسنگ‌ها با ایران فاصله دارند اما در زبان لیتوانی 50 واژه فارسی در گفتار روزمره استفاده می‌شود. وام‌واژه یعنی همین. من شخصاً معتقدم مردم واژه‌ها را با آرواره‌های خودشان می‌سازند و اعضای فرهنگستان زبان فارسی باید این نکته را در نظر بگیرند. به هر حال باید در نظر گرفت که مردم در گفت‌وگوهای عادی و روزانه‌شان آنقدر درگیر زندگی روزمره هستند که دیگر فرصتی برای پاسداری از زبان ناب فارسی نمی‌ماند. بعد هم بهتر است کمی دست از تعصب برداریم. ما در زبان فارسی چند هزار واژه عربی داریم که تا امروز آسیبی به این زبان وارد نکرده‌اند اما معتقدیم واژه‌های فرنگی زبان فارسی را نابود می‌کنند!»
به نظر می‌رسد رسیدن به راهی در این میانه است که کار را دشوار کرده و هر روز سدهایی برای ورود واژه‌های جایگزین می‌سازد و اعتراض‌ها و ریشخند را در پی می‌آورد؛ ارتباطی که دو سویه نیست سبب شده مقاومت از سوی زبان روزمره هم بالا رود، در عین‌حال همراهی نکردن رسانه‌های عمومی و مطبوعات و شیوه برخورد با وام‌واژه‌ها دست‌به‌دست هم داده‌اند تا فرهنگستان زبان در سیبل شوخی‌ها و نقدها و ناکارآمد جلوه کردن برود. از آن سو بسیاری معتقدند آنچه زبان فارسی را تهدید می‌کند وام‌واژه‌ها نیستند، بلکه نداشتن رسم‌الخط واحد است که بالاترین آسیب را می‌زند و بی‌سامان بودن محاوره‌نویسی که اکنون پرکاربردترین گونه نگارش در زندگی روزمره است از اصلی‌ترین مسائلی است که فرهنگستان زبان باید به آن توجه کند. به نظر می‌رسد نمونه‌های موفق می‌توانند سرمشقی برای ارتباط دوسویه میان اعضای فرهنگستان و زبان روزمره باشند. برای مثال فرهنگ انگلیسی آکسفورد سال گذشته برای اولین بار یک «تصویرنگاشت» را به عنوان لغت سال انتخاب کرده است. این فرهنگ، اموجی یا شکلک «چهره‌ای با اشک شوق» را نمایانگر «ارزش‌ها، روحیات و مشغولیات ذهنی سال ۲۰۱۵» دانسته است. این برای اولین بار است که لغت سال این فرهنگ، لغت نیست. کاسپر گراتول، رئیس فرهنگ لغات آکسفورد گفته است فرهنگ اموجی چنان رواجی یافته که هر یک از شکلک‌های آن داستان و ماجراهای خاص خودشان را دارند. آیا می‌توان انتظار داشت که این بار وام‌واژه‌های جایگزین از خیابان‌ها و گوشی‌های موبایل به فرهنگستان راه پیدا کند و سد یخی میان گویش روزمره و فرهنگستان شکسته شود؟

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها