تاریخ انتشار:
نگاهی به نقش رسانهها در اطلاعرسانی و پیشگیری از بحرانهای زیستمحیطی
کمپینی برای نجات آب
رسانهها نیز سالهاست که در برجسته کردن موضوعات مختلف، اطلاعرسانی در شرایط اضطرار و بحران و تاثیرگذاری و تهییج افکار عمومی ید طولایی پیدا کردهاند. آنها از قدرت خود استفاده میکنند تا بر اذهان مخاطبان تاثیر بگذارند، نگرش آنها را تغییر دهند و آنان را به سمت رفتارهایی سوق دهند که میخواهند.
زنگ خطر بحران کمآبی به صدا درآمد!
تنها همین تیتر کافی است تا شما نگران از محتوای خبر، روزنامهای را بخرید یا گوش تان را برای شنیدن ادامه مطلب از رادیو تیز کنید یا نگاهتان را خیره به صفحه تلویزیون بدوزید. این روزها خبر جیرهبندی آب و پیشبینی 30 سال خشکسالی، دست و پای هر شهروندی را میلرزاند. مردمی که سالها با خیالی آسوده زندگی خود را با اتکا به منابع آبی قابل اطمینان و به ظاهر پایانناپذیر بنا کرده بودند اخبار ناخوشایندی میشنوند و به دنبال راهکاری هستند تا بتوانند این بحران را در زندگی خود مدیریت کنند. مردم این اطلاعات را از رسانهها دریافت میکنند و انتظار دارند راه مقابله با آن را هم در محتوای رسانه بیابند.
رسانهها نیز سالهاست که در برجسته کردن موضوعات مختلف، اطلاعرسانی در شرایط اضطرار و بحران و تاثیرگذاری و تهییج افکار عمومی ید طولایی پیدا کردهاند. آنها از قدرت خود استفاده میکنند تا بر اذهان مخاطبان تاثیر بگذارند، نگرش آنها را تغییر دهند و آنان را به سمت رفتارهایی سوق دهند که میخواهند. شاید در شرایط عادی که بحران خاصی جامعه را تهدید نمیکند این نقشآفرینی چندان به چشم نیاید اما در شرایط خاص، از درگیریهای سیاسی گرفته تا بحرانهای اجتماعی و زیستمحیطی، این نقش پررنگتر و برجستهتر میشود. خشکسالی بحرانی است که این روزها خواب نه فقط دولتمردان، که تکتک مردم را آشفته کرده است. گذر از این بحران به یک کمپین همهجانبه نیاز دارد. رسانهها کجای این کمپین ایستادهاند؟
رسانهها و مدیریت بحران
بیتردید بحرانها به واقعیت ناگزیر زندگی ما تبدیل شدهاند؛ از بلایا و بحرانهای زیستمحیطی گرفته تا بیماریهای مسری، جنگ و بحرانهای اقتصادی. هر بحرانی صدمات، تبعات و پیامدهای نامطلوب خود را دارد اما برخی بحرانها به دلیل شدت، تکرار و تداوم میتوانند آثار ناخوشایند بیشتری به همراه بیاورند. بحرانهایی نظیر کمآبی، نظم سیستمهای اجتماعی را مختل میکنند، منابع بیشتری را میبلعند و شرایطی ایجاد میکنند که نیازمند رسیدگی سریع و جدی است. در هر بحرانی تشریک مساعی گروههای مختلف جامعه از جمله دولت، نهادهای دولتی و غیردولتی، رسانهها و از همه مهمتر یکایک مردم، کلیدیترین راه برای برونرفت از بحران است. در این بین مردم و افکار عمومی از اهمیت ویژهای برخوردارند چرا که نگرش و رفتار مردم در شرایط بحرانی میتواند التیامبخش مشکلات باشد یا دشواریها را تشدید کند. چگونه میتوان بر این نگرش و رفتار تاثیر گذاشت؟
مردم اطلاعات مورد نیاز خود را از طریق وسایل ارتباط جمعی و نیز ارتباطات میانفردی دریافت میکنند و بر مبنای این اطلاعات به نگرش و رفتارهای خود جهت میدهند. این واقعیت، رسانهها را به یکی از مهمترین عوامل شکلدهی به افکار عمومی تبدیل کرده است. قدرت رسانهها در جلب مخاطبان انبوه و نقش آنها در شکل دادن به افکار عمومی در بحرانهای اجتماعی، سیاسی، محیطی و... غیرقابل انکار است. اگرچه درک و واکنش عموم مردم به یک بحران، تماماً در کنترل رسانه نیست اما به جرات میتوان گفت مهمترین نقش در این میان از آن وسایل ارتباط جمعی است. رسانهها چه آگاهانه و هدفمند و چه ناخواسته قادرند روی افکار عمومی تاثیر بگذارند و تغییرات شگرفی در آن ایجاد کنند. تکنولوژیهای نوین اطلاعاتی و رسانههای نوین مانند شبکههای اجتماعی نیز دامنه این تاثیرگذاری را افزایش دادهاند. هرگاه بحرانی رخ میدهد مردم منتظرند ببینند واکنش رسانهها نسبت به این بحران چیست؟ رسانهها نیز خود به پوشش خبری بحرانها تمایل زیادی دارند چرا که «بحران» یک سوژه داغ خبری است که مخاطبان زیادی را جذب میکند. به همین دلیل گفته میشود هر قدر رسانهها به بحرانی بیشتر توجه نشان
دهند آن بحران مهمتر، جدیتر و خطرناکتر است.
تردیدی نیست که افکار عمومی از قدرت بالایی برخوردارند. دولتها با بهرهگیری از این قدرت قادر خواهند بود بسیاری از بحرانها را مدیریت کنند اما اولین قدم، آگاه کردن افکار عمومی است. وقتی بحرانی رخ میدهد در وهله نخست، عموم مردم میبایست از بروز بحران و وخامت اوضاع آگاه شوند. این آگاهی سبب میشود مردم نسبت به زندگی شخصی و اجتماعی خود حساس شوند و برای رهایی از پیامدهای نامطلوب بحران، به مشارکت اجتماعی بپردازند. بهترین و مطمئنترین راه برای اطلاعرسانی استفاده از رسانه است. رسانهها به ویژه مطبوعات این قابلیت را دارند که با انتشار اخبار، گزارشهای تحقیقی، و مقالات توجه گروههای مختلف جامعه را به اهمیت یک موضوع جلب کنند و مشوق آنان برای بحث و گفتوگو و اظهارنظر در مورد رویدادها باشند. در نظریه برجستهسازی نیز گفته میشود رسانهها قادر نیستند به مردم بگویند «چگونه» بیندیشند اما میتوانند به آنها بگویند به «چه چیزی» بیندیشند. آنها قادرند علاوه بر برجسته کردن موضوعات خاص در افکار عمومی، سبب شکلگیری جریانهای فکری و گفتمانهایی در جامعه شوند که مشارکت عملی مردم در مقابله با بحران را در پی خواهد داشت.
دو نکته در اینجا شایان توجه است. نخست آنکه روزنامهنگاران و اصحاب رسانه نیز میبایست به مسوولیت اجتماعی خود در قبال این بحرانها آگاه باشند و از گزینش انتخابی برای پوشش خبری مطالب بپرهیزند. مهمتر آنکه دولت، سیاستگذاران و گروههای مختلف اجتماعی نیز باید نقش رسانهها در مدیریت بحران را «بپذیرند». «پذیرش» واژه کلیدی بسیار مهمی است که مفهوم «آزادی» را نیز در بطن خود دارد. روزنامهنگاران و تولیدکنندگان محتوای رسانهها برای آنکه بتوانند اطلاعات صحیح، جامع و روشن در اختیار مردم قرار دهند و توجه آنها را به اهمیت مساله جلب کنند، به این آزادی نیازمندند.
میلیونها لایک برای مقابله با خشکسالی
در سالهای اخیر به مدد شبکههای اجتماعی نوعی از گفتمان آنلاین در میان کاربران اینترنت گسترش پیدا کرده است. افراد در شبکههای اجتماعی محتوا خلق میکنند، آن را به اشتراک میگذارند و با سرعتی غیرقابل باور در جریان آخرین رویدادها و اتفاقات قرار میگیرند. این روزها «لایک» متغیری است که میتوان بر مبنای آن افکار عمومی را تحلیل کرد.
یکی از مهمترین نقشهای رسانههای اجتماعی نقش «فراخوانی» است. در شرایطی که بسیاری از بخشهای جامعه از مسائل مهم اطلاع ندارند و دیگر بخشها نیز برای اظهارنظر و اعلام موضع در قبال اقدامات و تصمیمات درست یا نادرستی که اتخاذ میشود فاقد ابزار اجتماعی مستقل هستند، رسانههای اجتماعی میتوانند به راحتی موجب تسهیل و تسریع گردش اطلاعات شوند. نقش دیگر این رسانهها، «برجستهسازی» موضوعات مهم است. در گذشته نیز بحرانهای سیاسی و اجتماعی یا زیستمحیطی بسیاری رخ میداد اما هیچیک از آنها مانند امروز در افکار عمومی گستردگی و برجستگی پیدا نمیکرد. این روزها رسانههای اجتماعی سبب شدهاند مردم به جای ایستادن و نگاه کردن، خود وارد عمل شوند. سومین و مهمترین نقش این رسانهها «نقش اطفا» یا «فرونشاندن» است. این شبکهها قادرند در طول بحرانها سبب کنترل پیامدهای نامساعد و آسیبهای ناشی از بحران شوند و به عبارتی بحران را تخفیف ببخشند. این نقش زمانی محقق میشود که رهبران فکری در این رسانهها با اطلاعرسانی صحیح، آموزش و ترغیب افکار عمومی، مردم را در به کار بستن روشهای مقابله با بحران یاری کنند.
به همین دلیل است که این شبکهها به ابزار موثری در پیشگیری از بسیاری بحرانها تبدیل شدهاند. در شرایط خاص، نخبگان و راهبران فکری جامعه کمپینهایی به راه میاندازند تا ضمن جلب توجه و مشارکت مردم، بر سیاستمداران و سیاستهای آنان تاثیر بگذارد. اینگونه کمپینها، مشارکت مردم به ویژه جوانان را در حل بحرانهای مختلف افزایش میدهد. به علاوه رسانههای سنتی را وادار میکند تا برای پاسخگویی به افکار عمومی پوشش گستردهتری برای اخبار مهم در نظر بگیرند. اما به خاطر داشته باشیم که میزان تاثیرگذاری این شبکهها به عوامل بسیاری از جمله سن، تحصیلات، فرهنگ و دیگر ویژگیهای دموگرافیک کاربران و از همه مهمتر میزان دسترسی عموم مردم به آنها وابسته است. آنچه بدیهی است در حل بحرانهایی نظیر کمبود آب که نیازمند مشارکت همه اقشار جامعه است، میبایست در طراحی کمپینها تلفیقی از رسانههای سنتی و مدرن همراه با همگامی راهبران فکری جامعه مدنظر قرار گیرد.
دیدگاه تان را بنویسید