تاریخ انتشار:
این شغلها روزی رونق داشتند
از آهنگری تا پالاندوزی
رنگرزی در قدیم فقط منحصر به رنگ کردن نخهای قالی ابریشم نبود و پارچههایی چون لباس و پرده و آستر لحاف را رنگ میزدند.
رنگرزی
پالاندوزی
مسگری
آهنگری
دباغی
جارچی
امروز رنگرزیهای صنعتی جای رنگرزیهای سنتی را تنگ کردهاند خیلی از این رنگرزیها در بیشتر شهرهای ایران کاملاً جمع شدهاند و آن چندتایی هم که به صورت پراکنده وجود دارند عمدتاً در شهرهایی هستند که صنعت فرش در آنجا فعال است. رنگرزی در قدیم فقط منحصر به رنگ کردن نخهای قالی ابریشم نبود و پارچههایی چون لباس و پرده و آستر لحاف را رنگ میزدند. رنگرزهای سنتی رنگهای خود را از گیاهان میگرفتند مثلاً از پوست انار برای تهیه رنگهای زرد کرم، پوست گردو رنگ قهوهای، روناس رنگ قرمز و... استفاده میکردند.
رنگرزها بعد از تعیین رنگ پارچهها و نخها خم رنگرزی را روشن میکردند و به نقطهجوش که میرسید نخها را در رنگ انداخته آنقدر هم میزدند تا کاملاً پارچه یا نخ آغشته به رنگ شود، بعد آنها را درجایی پهن میکردند تا خشک شود. امروز کار رنگرزی سنتی با مواد شیمیایی تلفیق شده و گاهی رنگرزها ناچار میشوند از رنگهای شیمیایی هم استفاده کنند چرا که رنگهای شیمیایی زندهتر است و بیشتر موردپسند مردم قرار میگیرد.
رنگرزها بعد از تعیین رنگ پارچهها و نخها خم رنگرزی را روشن میکردند و به نقطهجوش که میرسید نخها را در رنگ انداخته آنقدر هم میزدند تا کاملاً پارچه یا نخ آغشته به رنگ شود، بعد آنها را درجایی پهن میکردند تا خشک شود. امروز کار رنگرزی سنتی با مواد شیمیایی تلفیق شده و گاهی رنگرزها ناچار میشوند از رنگهای شیمیایی هم استفاده کنند چرا که رنگهای شیمیایی زندهتر است و بیشتر موردپسند مردم قرار میگیرد.
پالاندوزی
پالاندوزی در بازار تهران از انتهای بازار چهارسو شروع میشد و به طرف جنوب به بازار دروازه و بازار میدان میپیوست. بازار پالاندوزها یکی از بازارهای پر رفتوآمد و پرسروصدا بود. در قدیم صاحبان این حرفهها پالانها را از کاه یا باقیمانده برگهای درختان و قالیهای پنبهای و گونی میساختند به این صورت که گونیها را از کاه پر کرده و روی آن را با رویههایی که امروز بیشتر از حوالی اصفهان تهیه میشود، میدوختند. دوختن پالان سخت است و توان بدنی بالایی میخواهد.
همچنین یکی از شرایط خرید پالان این بود که حتماً باید هنگام خرید پالان خود حیوان حضور داشته باشد چون در صورت تنگی و گشادی باعث زخم شدن بدن حیوان و نارضایتی مشتری میشد. پالاندوز کارش منحصر به دوختن پالان نبود بلکه همه وسایل مورد نیاز چهارپایان چون مگسپران - چرمی رشتهرشته که برای فراری دادن مگسها به پیشانی الاغ آویزان میکردند- افسار و دهانه، منگوله دور پالان، جل پالان- چیزی مانند جاجیم که هنگام برداشتن پالان برای جلوگیری از سرماخوردگی حیوان رویش میانداختند - را میساختند.
مسگری
مسگری حرفهای باستانی است و آثاری از کورههای مسگری در دوران پیش از میلاد در ایران به جا مانده است و اکنون نمونههای پراکندهای از آنها در موزههای داخل و خارج کشور قرار دارد. این حرفه تا دهههای گذشته هم در ایران رواج داشته و جزو جدانشدنی بازار محسوب میشده است به طوری که در هر بازاری مانند بازار تهران راستهای به نام مسگرها وجود داشته است. دو صنف با ظروف مسی سروکار دارند: صنف مسگر و صنف سفیدگر که گاه هردوی این حرفه با هم آمیخته و در یک دکان کار میکنند و گاهی هم این دو حرفه از هم تفکیک میشوند به این صورت که مسگر بعد از تبدیل ورقههای مس به ظرف آن را به دکان دیگری که به صورت اختصاصی کارش سفیدگری است، میدهد.
مسگری: مسگری شغلی است که سازندگی ظروف مس را بر عهده دارد. مسگر پس از اینکه ورقههای مس را از کارخانه میگیرد ورقههای مس را بسته به ظرفی که میخواهد بسازد الگو میزند و بعد آن را برش داده و کار را به هم جوش میدهد، وقتی چکشکاری انجام شد، ظروف را برای سفید کردن تحویل سفیدگر میدهند.
سفیدگری: مشتری سفیدگرها دو نوع هستند. نوع اول مسگرهایی هستند که ظروف مسی را بعد از ساختن برای سفید شدن نزد سفیدگرها میبرند و نوع دوم مردمی هستند که بعد از یک یا دو سال استفاده کردن از ظروف مسی، قلع روی آن رفته و به سفیدگر نیازمند شدهاند. سفیدگرها ظروف مسی را از مردم میگیرند، آنها را در تیزاب میگذارند تا چربیهای آن از بین برود و بعد خوب ظرفها را سابیده تا کاملاً تمیز شوند، سپس با قلعهایی که عمدتاً وارداتی از کشورهایی چون بلژیک و اندونزی و مالزی هستند ظروف را سفید میکنند.
آهنگری
در بازار تهران بعد از چهارسو بزرگ، بازار آهنگرها قرار داشت که از سهراهی بازار «چهل تن» شروع و در انتها به خیابان بوذر جمهری ختم میشد امروز از این آهنگریها جز تعدادی انگشتشمار چیزی باقی نمانده است.
آن وقتها در دکان آهنگریها یک کوره زغالسنگی و یک دم قرار داشت که جوانی ورزیده مدام به دمیدن آن مشغول بود. دمهای این کورهها را دو قالب چوبی مثلثی شکل میدادند که بر روی آن چرم چین و چروک خوردهای و دو دسته چوبی قرار داشت. کارگرها دستههای چوبی را میگرفتند و با کشیدن هر دسته باد به کوره میدمید. سوخت این کورهها از پوکه زغالسنگهای سوخته و کمی زغالسنگهای نسوخته که با هم مخلوط میشدند، تهیه میشد. مواد اولیه کار آنها هم آهنهای تکه پارهای بود که از وسایل اوراقی اتومبیلها یا وسایل آهنی دیگر به دست میآمد که آنها را استادکار به همراه کارگران پتک به دستش صاف میکرد و به وسایل آهنی دیگر تبدیل میکرد. وسط دکان آهنگری سندان بزرگی بر روی کندهای کار گذاشته شده بود که استادکار آهن گداخته را با انبر از کوره بیرون میآورد و روی سندان میگذاشت و ضربهای بر روی نقطهای از آهن فرود میآورد. کارگران هم به تبعیت از او پتکها را روی همان نقطه میزدند، پتکهای منظم کارگران که نظمی خاص را رعایت میکردند آنقدر بر روی آهن زده میشد تا آهن شکل نصف و نیمهای بگیرد و دو مرتبه به کوره رود تا تکمیل شود.
دکان آهنگری سنتی محصولات متفاوتی داشت؛ بیل و کلنگ، میخ طویله، نعل، شنکش، سنگ ترازو، ... نمونههایی از این محصولات بودند.
دباغی
یکی از شغلهای معروف قدیمی دباغی است. دباغ به کسی گفته میشد که پوست حیواناتی چون شتر، گاو، بره و... را از پشم و چربیها پاکسازی میکرد و پوست آنها را برای وسایلی که نیاز به چرم داشتند آماده میساخت. دباغ پوست حیوانات را که تحویل میگرفت پشمهای بلند و قابل استفاده آنها را قیچی میکرد و برای مصارف دیگر کنار میگذاشت بعد پوست را در آب آهک و زرنیخ آنقدر میگذاشت تا کاملاً پوسیده و پشم و مواد زائد آن کنده شود، آن وقت پوست را از آن بیرون میآورد و پشمها و پیههای چربی به جا مانده را به دقت میشست سپس پوست را اصطلاحاً خوراک میداد و با کوبیده «زاج» و «مازو» نرم میکرد و این پوستها را به صنایع مخصوص آن تحویل میداد چراکه هر کدام از پوست حیوانات در جای خاصی مورد استفاده قرار میگرفت مثلاً پوست گوسفند برای رویههای کیف و کفش به کار برده میشد یا پوست بره و بز صرف کفی و آستری کفش میشد.
نعلبندی
مرکز اصلی نعلبندی در تهران بازار پالاندوزها و میدان سید اسماعیل بود که از صبح زود گلهداران چهارپایان خود را به این مکانها میآوردند و برای تعویض نعلهایشان به دست نعلبندها میسپردند. نعلبندی حرفهای سخت و پرخطر بود زیرا در صورت مراقب نبودن نعلبند، حیوان عصبانی به سمت او هجوم میبرد و باعث صدمههای جسمی به او میشد به همین خاطر نعلبند پیش از هر چیز حیوان را مهار میکرد یعنی چوب خراطی کلفتی را که از وسط بریده شده بود در لب پایین حیوان میگذاشت و دو سر آن را با طناب محکم میکرد. همچنین وجود دو دستیار ضروری بود که یکی از آنها یک دست یا پای حیوان را بالا نگه دارد و دیگری مهار او را محکم بگیرد. بعد از مهار حیوان، نعلبند در کنار دست یا پای حیوان قرار میگرفت، نعل کهنه را از پایش درمیآورد و شن و ریگ داخل کف پای او را پاک میکرد و با داسی بزرگ سم او را میسایید و صاف میکرد و بعد داس کوچک را برمیداشت و صافکاریها را انجام میداد آن وقت نعل جدید را به پای حیوان وصل میکرد و
کنارههای آن را دوباره صاف میکرد. نعلبند در حین کار باید بسیار مراقبت میکرد که سم را کمتر یا بیشتر از حد نتراشد چون اگر کمتر میتراشید چیزهایی از سم باقی میماند و اگر بیشتر از حد سم را میتراشید برای حیوان زجرآور میشد.
جارچی
ابتدا جارچیها در غیاب رسانههایی چون مطبوعات نقش خبردهی به مردم را ایفا میکردند و رسانههایی دولتی محسوب میشدند که در خیابانهای شهر مردم را از فرمانها و تصویب نامههای حکومتی که لازم بود از آن مطلع شوند، آگاه میکردند. همچنین جارچیها از دولت حقوق دریافت میکردند و دارای رئیسی بودند که جارچیباشی نام داشت. امروز هم در بازار پاچنار تهران کوچهای به همین نام «جارچی باشی» وجود دارد. بعدها محدوده کار جارچیها وسعت بیشتری یافت و به داخل بازار کشیده شد. آنها در بازار گمشدهها را پیدا و پیداشدهها را به دست صاحبانشان میرساندند. جارچیها محل کارشان بازار پالاندوزها بود هرکس هرچه را گم میکرد به این بازار مراجعه میکرد و از جارچیها میخواست گمشدهاش را که اغلب حیوانات بودند به دستش برساند. جارچیها از آن محدودهای که مشتری جنساش را گم کرده بود شروع میکردند و در صورت پیدا نشدن آن جنس یا حیوان به اطراف دیگر بازار یا حتی بیرون از آن میرفتند و در حالی که دستها را پشت کمر قلاب کرده با صدای بلند و رسا اعلام میکردند: «آی حلالزاده، شیر پاک خورده هرکس یک کیف سیاه بغلی با 50 تومان پول و مشتی قبوضات دیده باشد
کیفش را بدهد پولش مشتلق.» یا: «آی حلالزاده، شیر پاک خورده، هر کی یک نرهخر خاکستری، یال بریده دم حنایی دیده باشه پنج تومان مشتلق.»
دیدگاه تان را بنویسید