بازی غیرهمکارانه
مهدی فیضی از دلایل تمایل همگانی به دریافت یارانه میگوید
مهدی فیضی، عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد معتقد است وقتی مردم جنس بازی خود با دولت را یک بازی غیرهمکارانه تلقی میکنند، تصور میکنند بهترین پاسخی که در تعامل با دولت میتوانند در پیش بگیرند، دریافت هرچه بیشتر کمک است. به اعتقاد او در کشوری با منابع طبیعی مثل ایران، وقتی امکان دولت برای تخصیص منابع به قشرهای خاصی بیشتر میشود ممکن است این ذهنیت در طول زمان جا بیفتد که میتوان بدون زحمت از منابع عمومی تا حد خوبی بهرهمند بود و بنابراین شکلگیری این انتظار میتواند در طول زمان به تمایل همگانی دریافت انواع حمایت از سمت دولت منجر شود.
مهدی فیضی، عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد معتقد است وقتی مردم جنس بازی خود با دولت را یک بازی غیرهمکارانه تلقی میکنند، تصور میکنند بهترین پاسخی که در تعامل با دولت میتوانند در پیش بگیرند، دریافت هرچه بیشتر کمک است. به اعتقاد او در کشوری با منابع طبیعی مثل ایران، وقتی امکان دولت برای تخصیص منابع به قشرهای خاصی بیشتر میشود ممکن است این ذهنیت در طول زمان جا بیفتد که میتوان بدون زحمت از منابع عمومی تا حد خوبی بهرهمند بود و بنابراین شکلگیری این انتظار میتواند در طول زمان به تمایل همگانی دریافت انواع حمایت از سمت دولت منجر شود. فیضی میگوید وقتی تخصیص منابع بسیار محدود دولت به شکل غیربهینه انجام میشود و کمکها به دست خانوارهایی میرسد که چندان نیازمند نیستند، امکان کمک بیشتر به خانوادههای مستحقتر کمتر خواهد بود و این مساله عملاً موجب میشود تخصیص نامنصفانهتر باشد. به اعتقاد او این مساله وقتی حادتر میشود که دولت در فشار بودجهای شدید است. به اعتقاد این استاد دانشگاه دولت اگر میخواهد نهتنها در سیاستهای حمایتی بلکه در سایر سیاستهایش موفق باشد باید در درازمدت تصویر خودش را در ذهن مردم بازسازی اساسی کند.
♦♦♦
آیا تمایل مردم ایران آن هم تمام اقشار و طبقات به دریافت هر نوع یارانهای ناشی از شرایط وخیم اقتصادی است یا تداوم اعانهپردازی دولت در سالهای گذشته چنین تمایلی را به وجود آورده است؟
در پاسخ به این سوال باید به دو جنبه توجه کرد. از سویی طبیعتاً شاخصهای اقتصادی از حدود سال 1386 نشان میدهد که مجموعاً وضع اقتصاد کلان ما خوب نبوده است. به این معنا که درآمد سرانه ما افت کرده است، اوضاع نابرابری بدتر شده است، وضع تورم جز چند سال چندان جالب نبوده است و در کل میتوان گفت حالِ اقتصادی مردم ما چندان خوب نیست. اما این مساله بدان معنی نیست که آنقدر وضع اقتصادی خراب شده است که غالب خانوارهای کشور نیازمند کمک معیشتی دولت باشند. اینکه چرا چنین تقاضایی از سوی اکثر خانوارها وجود دارد را باید از جنبه دیگری بررسی کرد. شاید بهتر باشد به این پرسش اینطور پاسخ دهیم که وقتی همه خانوارهای کشور دولت را به تعبیری در تیم خودشان بدانند و بازی که با دولت انجام میدهند را یک بازی همکارانه قلمداد کنند، در این صورت وقتی نیاز نداشته باشند تمنای کمک دولتی هم نخواهند داشت. ولی وقتی مردم جنس بازی خود با دولت را یک بازی غیرهمکارانه تلقی میکنند، در این صورت از دیدگاه نظریه بازیها افراد میگویند هرچه بتوانیم از دولت بیشتر کمک بگیریم وضع ما بهتر شده است یا به تعبیری بهترین پاسخی که ما در تعامل با دولت میتوانیم بدهیم دریافت هرچه بیشتر کمک است. بنابراین غریب نیست که چنین اتفاقی را شاهد باشیم؛ چرا که نگاهی وجود دارد که اگر من این پول را از دولت نگیرم معلوم نیست که در جایی به رفاه اجتماعی بیشتر منجر شود. حتی اگر آن رفاه اجتماعی هم ایجاد شود معلوم نیست من بتوانم از آن استفاده کنم. بنابراین وقتی چنین اعتمادی وجود ندارد باعث میشود که من نقد را به نسیه ندهم و همین پول را سعی کنم هرچه بیشتر به دست بیاورم؛ اگرچه هزینه این اقدام آن باشد که دولت در تامین کالاهای عمومی دچار چالش شود و رفاه همه ما در مجموع کم شود. به تعبیری اتفاقی که در اینجا میافتد چیزی شبیه تراژدی منافع عمومی است؛ یعنی افراد تلاش میکنند بیشتر از سهم بهینه اجتماعی خود داشته باشند چراکه هرکسی سعی میکند مطلوبیت خانواده خود را بیشینه کند و مقدار کمکی را نیاز خواهد داشت که بیشتر از مقدار کمکی است که اگر ما بخواهیم کلیت رفاه اجتماعی را بهینه کنیم برای هر خانواده نیازمندی باقی میماند. اینجا دچار بیشمصرفی منابع عمومی میشویم که طبیعتاً این هزینه باید از جای دیگری تامین شود که آن هزینه برای کل جامعه تبعات رفاهی خواهد داشت. بنابراین، در یک چارچوب رفتار استراتژیک که اعتماد دو سویه بهویژه از سوی شهروندان به دولت وجود ندارد و اینطور تصور میشود که بهترین شکل تامین رفاه خانوار دریافت بیشینه منابع از دولت است، این رفتار عاقلانه است.
چه عوامل دیگری در تمایل مردم به دریافت هر نوع یارانهای نقش داشته است؟
مطالعاتی وجود دارد که نشان میدهد وقتی ما در کشوری با رانت نفتی و منابع طبیعی زندگی میکنیم سهم بیشتری از شهروندان در مقایسه با کشورهای غیرنفتی و بدون منابع طبیعی به دنبال رانتجویی خواهند رفت، بنابراین شاید تا حدی طبیعی باشد که وقتی امکان دولت برای تخصیص منابع به قشرهای خاصی بیشتر میشود این ذهنیت در طول زمان جا بیفتد که میتوان بدون زحمت از منابع عمومی تا حد خوبی بهرهمند بود و در نتیجه شکلگیری این انتظار میتواند در طول زمان به این پذیرش همگانی کمک کند.
این پدیده چه تاثیری بر امکان کمک به نیازمندان واقعی دارد؟
طبیعتاً وقتی که تخصیص منابع بسیار محدود دولت به شکل غیربهینه انجام میشود و کمکها به دست خانوارهایی میرسد که چندان نیازمند نیستند، امکان کمک بیشتر به خانوادههای مستحقتر کمتر خواهد بود و این مساله عملاً موجب میشود تخصیص نامنصفانهتر باشد. این مساله وقتی حادتر میشود که دولت در فشار بودجهای شدید است و دست چندان بازی برای انواع مختلف کمک ندارد و اینجاست که اتفاقاً کارآمدی تخصیص مهمتر از همیشه است و عدم کارآمدی خودش را در کاهش رفاه بهویژه در طبقات پایین و دهکهای یک و دو و سه نشان میدهد.
ادامه این روند و توزیع انواع یارانهها بین تمام اقشار چقدر بر مساله نابرابری و فاصله دهکها تاثیر دارد؟
طبیعتاً پرداختهای نقدی حتی اگر به شکل غیرهدفمند انجام شود به کاهش نابرابری کمک میکند. مطالعات نشان میدهد که در ابتدای طرح هدفمندی یارانهها وضعیت ضریب جینی در کشور بهتر شد. طبیعتاً اگر این کمکها هدفمند باشد بیشتر به کاهش نابرابری کمک میکند. اما در اینجا تاکید میکنم که فعلاً اولویت فقر نسبی و فقر مطلق است تا نابرابری و توجه باید به سمت افزایش قدرت خرید خانوارهایی برود که به دلیل شرایط سخت کرونا دچار کاهش چشمگیر درآمد شدهاند. خانوارهایی که جریان درآمدی همواری نداشتند و این شوک درآمدی در نبود پسانداز کافی فشار زیادی به آنها آورده است. اکنون اولویت باید کاهش فقر باشد که به کاهش نابرابری هم کمک خواهد کرد. در شرایط موجود باید به وضعیت خانوارهایی که در حال تجربه فقر مطلق هستند اولویت داد.
آثار تورمی این پدیده میتواند موجب افزایش فقر در کشور شود؟
اینکه این کمکها موجب تورم میشود طبیعتاً به شیوه تامین مالی حمایتهای دولت برمیگردد اما میخواهم تاکید کنم باید حدی از تورم را بپذیریم و این سیاستی است که بسیاری از کشورها حتی کشورهای توسعهیافته هم پذیرفتهاند. در این شرایط چارهای نیست. برای اینکه رفاه اجتماعی در طبقات فقیر از حد خاصی پایین نیاید باید حدی از تورم را بپذیریم. همهگیری مثل وضع کنونی شاید اتفاقاً یکی از اخلاقیترین جاهایی باشد که بتوان سیاستهای انبساطی پولی را توجیه کرد چرا که همه جامعه از این همهگیری متاثر است و قشر فقیر با درآمدهای روزمزدی و با حداقل پسانداز بیشتر هم متاثر است. البته تورم هم بر همه جامعه تاثیر میگذارد و بیشتر از همه به طبقات فرودست. بنابراین شاید یکی از منصفانهترین جاهایی که بتوان پذیرفت تولید تورم تا حدی (نه بسیار زیاد) به رفاه کمک میکند اینجا باشد. طبیعتاً هر سیاستی کاستیها و هزینههای خودش را دارد و دولت باید در یک بده بستان بین متغیرهای مختلف رفاهی تصمیم بگیرد ولی اینکه ما خیلی نگران افزایش تورم باشیم و در قبال آن هر سطحی از بیکاری و نابرابری و فقر مطلق را بپذیریم سیاست درستی نیست.
آیا چنین پدیدهای در کشورهای دیگر هم وجود داشته است و نتیجه آن چه بوده است؟
بله، طبیعتاً چنین رویکردی در قبال دولت تنها خاص کشور ما نیست. در کشورهای مختلف در نسبت بین شهروندان و دولت طیفی وجود دارد. در یک سر طیف جمعیت زیادی در کشور از هر سیاست حمایتی دولت استقبال میکنند و در سر دیگر طیف جوامعی وجود دارد که مردم آن حاضر نیستند هرگونه سیاست حمایتی را بپذیرند. یکی از نمونههای اخیر آن مساله یارانه در سوئیس است که مردم در آنجا آماده دریافت یارانه نبودند و در همهپرسی به آن رای منفی دادند. چنین تجربههایی در برخی از کشورهای اروپایی دیگر هم اتفاق افتاده است و تخصیص درآمد پایه در برخی کشورها به قشرهای خاصی تجربه و بعد مجموعاً این سیاستها متوقف شد. بنابراین در دنیا طیف گستردهای وجود دارد. در بعضی کشورها مردم تا جایی که بتوانند سعی میکنند از بیمه بیکاری استفاده کنند حتی وقتی بیکار نیستند. هر مدلی را میتوان دید. در کشورهایی که اعتماد خوبی بین مردم و دولت وجود دارد و مردم آنجا دولت را از خود میدانند و تصور میکنند دولت الزاماً به دنبال منافع اقتصادی و حزبی خود نیست و به فکر منافع اجتماعی است همکاری بیشتری با دولت دارند و تلاش میکنند خواستههایشان از دولت از حد اجتماعی بالاتر نرود ولی این اعتماد به دولت (در معنی وسیع آن) در کشور ما وجود ندارد و مردم تلاش میکنند در حد ممکن از این «لویاتان» یا هیولا مویی به غنیمت داشته باشند و هرچه بتوانند غنیمت بیشتری از این موجودی که شبیه خودشان نیست به چنگ آورند.
در شرایط فعلی دولت چه راهکاری برای مدیریت و هدایت اینگونه سیاستهای حمایت دارد؟
در شرایطی مثل کرونا که هم طرف عرضه اقتصاد، هم طرف تقاضای آن بهشدت متاثر شده است دولت باید سیاست جامع پیش بگیرد که به هر دوسمت بازار توجه کند. در سمت تقاضا باید به اقشار آسیبپذیر توجه ویژهای شود. از سویی در طرف عرضه بنگاههایی که بیشتر آسیبپذیر بودند در شرایط بحران باید به اشکال متناسبی از آنها حمایت شود؛ کما اینکه دولت تا حدی این کار را انجام میدهد. در نامه 50 اقتصاددان به تفصیل به این موضوع پرداخته شده بود و برای هر دو سمت بازار راهکارهای خیلی خوبی ارائه شده بود و تلاش شده بود عملیات با توجه به توانایی دولت طراحی شود. ولی دولت تنها بخش ناچیزی از آن نامه را که همان پرداخت وام یک میلیونتومانی بود اجرا کرد. بندبند آن نامه جای تامل و بررسی دارد و میشود از دل آن سیاستهایی در پیش گرفت که با حداقل هزینه و کمترین آثار تورمی بیشترین اثرات رفاهی را برای کشور داشته باشد.
آیا شیوع کرونا و آسیب دیدن کسبوکارها توزیع سراسری یارانه معیشتی را توجیه میکند؟
اگر منظور از توزیع سراسری، پرداخت نقدی به همه یا اکثر مردم است طبیعتاً این توجیه وجود ندارد. بهویژه در شرایط خاص کشور ما که با محدودیت مالی مواجه است طبیعتاً نباید این پرداخت گسترده باشد و باید تا حد خوبی کارآمد و هدفمند باشد و متوجه خانوادههایی باشد که بیشترین آسیب را دیدهاند و کمترین سپر حمایتی را داشتهاند. طبیعتاً با توجه به دادههای خوبی که در پایگاه رفاه ایرانیان وجود دارد، دولت برخلاف 10 سال قبل تا حد خوبی میتواند خانوادههای نیازمند را پیدا کند و تا حد زیادی این حمایتها را هوشمندانه جهت بدهد. دولت بهجای اینکه بخواهد اکثریت مردم را خوشحال نگه دارد باید تلاش کند هدف خود را افزایش رفاه اجتماعی قرار دهد و به تخصیص بهینه منابع عمومی بپردازد.
در تجربههای مختلف دیدهایم که تلاش دولت برای راضی کردن مردم به انصراف از دریافت یارانهها و مواردی از این دست موفقیتآمیز نبوده است. دولت چطور میتواند برای تخصیص بهینه منابع از مردم کمک بگیرد؟
تلاش دولت برای انصراف مردم از دریافت یارانه قبلاً موفق نبود و اینجا هم موفق نیست. از زاویه نظریه بازی وقتی یک استراتژی بهترین استراتژی یک بازیگر باشد که در اینجا همان «دریافت بیشترین حمایت از طرف دولت» است، یک بازیگر عاقل با سفارش و نصیحت و توصیه، از بهترین استراتژی خود دست نمیکشد. در اینجا دو راهکار برای دولت وجود دارد. اول اینکه طوری بازی را شکل دهد که این انتخاب بهترین انتخاب مردم و خانوارها نباشد. این مساله شبیه اتفاقی است که در کشورهای پیشرفته رخ داده است و مردم از دریافت کمک دولت سر باز زدند. اما اگر هم نمیتواند در کوتاهمدت چنین کاری بکند حداقل به جای اینکه از روشهای توصیهای کمک بگیرد باید از روشهای رفتاری کمک بگیرد و تلاش کند رفتار مردم را با تلنگر یا سایر روشهایی که وجود دارد و میتواند از سوگیری رفتارهای مردم در جهت خیر عمومی کمک بگیرد استفاده کند. متاسفانه هیچ کدام از این دو اتفاق نیفتاده است و همانطور که قبلاً دیدیم درصد ناچیزی از مردم از دریافت یارانه انصراف دادند در اینجا هم همان اتفاق خواهد افتاد و عده ناچیزی حاضر هستند از دریافت کمکها خودداری کنند.
دولت اگر میخواهد نهتنها در سیاستهای حمایتی بلکه در سایر سیاستهایش موفق باشد باید در درازمدت تصویر خودش را در ذهن مردم بازسازی اساسی کند. تا زمانی که جنس بازی دولت و مردم بازی غیرهمکارانه است و تا زمانی که مردم حس کنند تا وقتی دولت برنده باشند آنها باختهاند یا برعکس، مسیر توسعه هموار نخواهد بود. مسیر توسعه زمانی هموار میشود که رابطه دولت بهمثابه نماینده مردم با خود مردم یک بازی همکارانه باشد و ما تنها بازی را اینطور ببینیم که ما تنها زمانی بازی را برنده میشویم که دولت برنده باشد و اگر دولت ببازد ما هم باختهایم. این مساله نیازمند یک همکاری دوسویه و سرمایه اجتماعی است که شاید به عمر این دولت قد ندهد اما دستکم انتظاری که از دولت وجود دارد این است که در کوتاهمدت مانند یک پدر دردمند اما مهربان با همدلی با مردم صریح و شفاف حرف بزند، از شرایط موجود به مردم بگوید و سعی کند اعتماد از دسترفته را تا حد ممکن برگرداند و این ظرف شکسته حکمرانی را تا حدی سروشکل دهد و شکاف شکلگرفته در رابطه دولت و ملت را ترمیم کند. انتظار از شخص آقای روحانی این است که به جای آنکه در جلسه هیات دولت با وزرا صحبت کند، رودررو با مردم صحبت کند، از مشکلات بگوید و از مردم کمک بخواهد و به جای اینکه تنها با اطرافیان خودش گفتوگو کند تا به گوش مردم برسد، با توضیح شرایط نشان دهد که متوجه درد و مسائل مردم هست.
پیشبینی شما از نتیجه سیاستهای حمایتی دولت و آینده اقتصادی کشور در سال جاری تحت تاثیر کرونا چیست؟
من فکر میکنم ما ششماهه دوم سال سختی خواهیم داشت. از طرفی برای خانوادههایی که اندکی پسانداز داشتند کمتر منابع کمکی باقی خواهد ماند و از طرفی بیکاری به بسیاری از خانوارها فشار خواهد آورد. اثرات تورمی سیاستهایی که پیش از این داشتیم خود را نشان خواهد داد و اگر تا آن زمان وضع بورس هم مثل الان صعودی نباشد و احتمالاً سقوط آن را مشاهده کنیم همزمان بحرانهای متفاوتی را میبینیم که تقریباً مصادف میشود با آماده شدن احزاب برای انتخابات ریاست جمهوری آینده که مملکت تا حد زیادی به اغما میرود. بنابراین در ششماهه دوم سال این پتانسیل وجود دارد که علاوه بر بحرانهای اقتصادی بحرانهای اجتماعی جدی شود و دولت از الان باید به این فکر باشد که در شرایطی که از الان هم دشوارتر است چطور میتواند از خانوارهای آسیبپذیر حمایت کند.