هوس ارتقا و فساد جعل مدرک
احمد توکلی از چرایی تمام نشدن رسوایی مدارک جعلی و تقلبی مسوولان در ایران میگوید
ماجرای جعل مدرک دانشگاهی در میان نمایندگان مجلس، وزرا، کارکنان نهادهای دولتی و مردم تمامی ندارد. ریشه این فساد در چیست؟ چرا بهرغم قبح و زشتی این عمل و احتمال رسوایی مثل آنچه در گذشته نیز رخ داده باز مسوولانی هستند که دست به تقلب میزنند و از مدارک جعلی برای ارتقای خود سود میجویند؟
ماجرای جعل مدرک دانشگاهی در میان نمایندگان مجلس، وزرا، کارکنان نهادهای دولتی و مردم تمامی ندارد. ریشه این فساد در چیست؟ چرا بهرغم قبح و زشتی این عمل و احتمال رسوایی مثل آنچه در گذشته نیز رخ داده باز مسوولانی هستند که دست به تقلب میزنند و از مدارک جعلی برای ارتقای خود سود میجویند؟ سرنوشت جامعهای که برخی از مقامات آن به دنبال تقلب و جعل هستند، چه میشود؟ مردم در این میان چه نقشی دارند؟ آیا علاوه بر جنبههای فردی و اخلاقی، ساختارها و نهادهای ارزشیابی و شاخصهای سنجش و ارزیابی درست عمل میکنند؟ احمد توکلی چهره شناختهشده حوزه سیاسی کشور و یکی از فعالان سیاسی اصولگرا که سابقه چندین دوره نمایندگی مجلس و حضور در کابینه را در کارنامه حرفهای خود دارد، در ماجرای افشای مدرک تقلبی علی کردان وزیر کشور محمود احمدینژاد نقش اساسی داشت. او در این باره میگوید مدرک گرفتن در کشور ما واجد ارزش است و این ارزش ما به ازای مادی پیدا کرده است. کسی که مدرک داشته باشد، حقوقش بالا میرود. معلوم است که یک عده به خاطر افزایش حقوق و ارتقای موقعیت سیاسی و اجتماعیشان مدرک میگیرند. طبیعی است یک عده هم که نتوانستهاند مدرک بگیرند، برای دست یافتن به موقعیت اجتماعی بالاتر مدرک جعل میکنند.
♦♦♦
جنابعالی از نزدیک درگیر ماجرای جعل مدرک از سوی مسوولانی در رده وزارتخانه و نمایندگی مجلس در سالهای گذشته بودهاید. اکنون هم مواردی از این سوءاستفادهها وجود دارد. از دیدگاه شما ریشه جعل مدرک و تقلب در این زمینه که از مردم تا مقامات را دربر میگیرد، در چیست و اینکه چرا مقامات به استفاده از این روشها دست میزنند؟
اگر خیلی ساده بخواهم بگویم؛ هوس ارتقا ریشه رفتن به سمت جعل و تقلب در مدرک و دیگر چیزهاست. هوس ارتقا برای پول، جاه، شهرت و... همیشه وجود داشته است و در میان مردم و مسوولان ما نیز رواج دارد و همه این مسائل در شکلگیری چنین فسادی دخیل است. پیامبر میفرماید اولین چیزی که از قلب مومن خارج میشود، حب جاه است. یعنی مومن باید بتواند برای رسیدن به موقعیت جلوی نفسانیات خودش را بگیرد. واقعیت این است هر کسی عاشق چیزی میشود و به نحوی سعی میکند به آن برسد. در برخی از مسوولان نیز رسیدن به جاه و مقام و مسوولیت و پول اولویت دارد. مولانا جلالالدین شاعر بزرگ و مسلمان فارسی میفرماید: «عشق آن بگزین که جمله انبیا / یافتند از عشق او کار و کیا / تو مگو ما را بدان شه بار نیست / با کریمان کارها دشوار نیست...» تاکیدم بر این است که هر کسی عشقی دارد. بشر در ذاتش اگر مراقب نباشد هوس قدرتطلبی و پولپرستی و جاهطلبی دارد و این هوس کار دست او میدهد. این چیزها آدمها را وادار میکند، دست به کارهایی بزنند که شاید خودشان هم فکرش را نمیکنند. مدرک گرفتن در کشور ما واجد ارزش است و این ارزش مابه ازای مادی پیدا کرده است. کسی که مدرک داشته باشد، حقوقش بالا میرود. معلوم است که یک عده به خاطر افزایش حقوق و موقعیت سیاسی و اجتماعیشان مدرک میگیرند. چون مدرک نشانه ترقی است و علم در نزد مردم احترام و جایگاه رفیعی دارد، به سمت دریافت مدرک میروند. تلاش آنها در حقیقت این است که آدم بهتری شوند و قطعاً خدمت بهتری کنند و منطقی است که با افزایش مدرک پول هم میآید. طبیعی است یک عده هم که نتوانستهاند مدرک بگیرند، برای دست یافتن به موقعیت اجتماعی بالاتر، مدرک جعل میکنند. «چنان که غرض کشاورز در پراکندن تخم دانه باشد که قوت اوست اما کاه که علف ستوران است بهتبع آن هم حاصل آید(کلیله و دمنه /بابا برزویه طیب).» افراد میدانند وقتی مدرک داشته باشند میتوانند در ساختارها نفوذ کنند و موقعیت بهتری داشته باشند. هدف در نهایت هدف بدی نیست اما تبعاتی مثل تقلب و جعل مدرک هم در کنار آن به وجود میآید که اساساً مورد تایید نیست. وقتی ماجرای مدرکگرایی به این سمت و سو رفت و این شکلی شد و در میان مسوولان نظام که همه مسلمان هستند رواج پیدا کرد، متاسفانه میان آنها هم کسانی هستند که از این موقعیت سوءاستفاده کردند. بزرگترین واجب خداوند امر به معروف و نهی از منکر است. در توصیه امیرالمومنین هم آمده است که مراقب باشید افراد جامعه آلوده به این وضعیت نشوند. متاسفانه شرایط به نحوی شده که در ظاهر آدمها محترم، مرتب و منظم و یقهسفید دیده میشوند ولی در باطن نامرد، خودخواه و... هستند. مگر شرور کیست؟ شرور همین افرادی هستند که با ظاهری سالم در حال تخلف و تقلب و جعل هستند و موقعیتهای مهم را نیز اشغال میکنند. این افراد در این جایگاهها منشأ فسادهای دیگری نیز میشوند. بخش مهمی از ماجرا جنبههای اخلاقی و فردی است و البته دلایل دیگری نیز وجود دارد که به جنبههای ساختاری و نظامهای ارزشیابی مربوط است.
به نظر میرسد جنبههای اخلاقی ماجرای تقلب و جعل برای شما برجستهتر از جنبههای اداری و ساختاری آن است. آیا فکر نمیکنید به دلیل وجود ساختارهای فسادخیز، افراد بهخصوص آنها که در موقعیتهای دولتی و حکومتی هستند و از رانت استفاده میکنند به سمت بهرهکشی از این فضاها بروند و جعل مدرک و تقلب یکی از این فسادهاست؟
معتقد هستم مساله اساساً روحی و اخلاقی و فردی است، اگرچه مشکلات ساختاری به این فساد دامن میزند. چرا اینها میروند دنبال چنین تقلبی ولی دیگران نمیروند؟ وقتی این فسادها زیاد میشود بهطور طبیعی مشکلات هم زیاد میشود. مثلاً وقتی جلوی فردی در میهمانی شراب نباشد، او مست نمیکند و گناه مرتکب نمیشود. زمینه فساد اگر کم باشد، فرد هم کمتر دچار خطا میشود و به سمت راه تخلف و تقلب و جعل نمیرود. باید ریشه این فسادها را از بین برد. به نظر میرسد ما نیازمند اصلاح ساختارها برای از بین بردن زمینههای فساد مثل افزایش جعل و تقلب در مدرک دانشگاهی هستیم و این شدنی است اما ریشه اصلی این مشکلات در خلقیات و اعتقادات و بسترهای تربیتی افراد است. مساله اساس روحی و فردی است. افراد برای رسیدن به مقام و جاه و ثروت گاهی هر کاری میکنند. حتی در نظامهایی که فساد کمتری دارند از این دست تخلفات زیاد دیده میشود.
رسوایی این دست جعلها و تقلبها باید آنقدر زیاد باشد که قبح افشای آن سبب شود، دیگر کسی سراغ این شکل از فساد نرود. اما عملاً ما میبینیم چنین اتفاقی رخ نمیدهد. خود شما در افشای یکی از موارد مهم فساد جعل مدرک در دورانی که مجلس بودید نقش داشتید اما ریشهکن نشد و باز هم ادامه یافته است. چرا زشتی این جعل و تقلب آن هم در سطوح مدیران عالی کشور دیده نمیشود و باز هم شاهد ورود افراد متقلب و جاعل حتی به مجلس و دولت و دیگر نهادهای قدرت هستیم؟
مولوی میفرماید: «هرچه در دل داری از مکر و رموز /پیش ما پیدا بود مانند روز / گر بپوشیمش ز بندهپروری /تو چرا رسوایی از حد میبری / لطف حق با تو مداراها کند /چون که از حد بگذرد رسوا کند...» خداوند آن بنده خدایی را که گفت من از آکسفورد دکترا گرفتم و بر آن اصرار کرد و دروغ گفت رسوا کرد و آن اتفاقات افتاد. من از او پرسیدم که شما چطوری از آکسفورد مدرک گرفتید در حالی که شما اصلاً زبان بلد نبودید؟ گفت من رفتم و زبان یاد گرفتم و مترجم داشتم. بعد بررسی کردیم و استعلام گرفتیم که آن دانشگاه اساساً تکذیب کرد. بعد هم که دیدیم حتی مدرک آن فرد غلط املایی داشت. در حالی که ظاهراً او از آکسفورد مثلاً مدرک گرفته بود. بعد گفتم؛ این مدرک جعلی است اما او زیر بار نمیرفت. بعد از آن حساسیت من برانگیخته شد و سعی کردم در عرصههای مختلف دلایل این جعلیات را بررسی کنم. خود جعل مدرک یک روش غلط است و بدتر از آن اصرار بر این کار مذموم است. متاسفانه این افراد مثلاً دکتر نیستند ولی وقتی مردم به آنها میگویند آقای دکتر، آنها لذت میبرند. زمان رضاشاه رئیس اداره کشاورزی خوی، میزبان یک آخوند سنتی محترمی بود. رئیس بانک با کت و شلوار و کراوات و آخوند سنتی هم با لباس عادی نشسته بودند و رئیس بانک شروع کرد به تعریف و تمجید از روحانیت و از آن آخوند سنتی و... خلاصه حرفهای پرطمطراق رئیس بانک که تمام شد آخوند سنتی خطاب به او گفت حسن آقا بگو بگو! با خنده و مزاح گفت. بعد به او گفت با اینکه میدانم داری دروغ میگویی و هرچه گفتی حقیقت نداشت اما خوشم میآید! حالا حکایت این مدیران ماست که مدرک دکترای تقلبی دارند و وقتی مردم به آنها میگویند آقای دکتر یا خانم دکتر آنها با اینکه میدانند دروغ است اما خوششان میآید. جنبههای غیراخلاقی و فردی این ماجرا نیز در گرو مابه ازای مادی این ارتقاهاست. فرد با یک مدرک که امکان اثبات آن وجود ندارد، موقعیتهای مناسبی پیدا میکند. افراد حتی با این مدارک تقلبی احساس بزرگی میکنند. پز میدهند. افراد با بنیه روحی و روانی پایین نیاز دارند که با به رخ کشیدن مدرک تحصیلی خود جایگاه اجتماعی خود را ارتقا دهند. اما یک نمونه خیلی جالب در جامعه ما همین حوزه علمیه قبل از مدرک گرفتن بود که خیلی عالی بود. از یک مرحلهای به بعد شما در حوزه علمیه خودتان استاد خود را انتخاب میکردید. خود شما میرفتید کلاستان را انتخاب میکردید. چون حضور و غیابی صورت نمیگرفت و مدرکی هم نمیدادند و صرفاً یک گواهی میدادند که فرد داشته باشد. گاهی گواهی نبود و صرفاً یک شهادت شفاهی بود. مثلاً آیتالله راستیکاشانی آخوند بسیار متقی و اخلاقی و سیاسی بود. ایشان رفته بود نجف درس میخواند. شاگرد آیتالله زنجانی بود که آدم بسیار سختگیر و نکتهبینی بود. او اشکال میگرفت به شاگردانش و اشکالات آنها را بررسی میکرد و بسیار به آنها سخت میگرفت. در برخوردی با یکی از شاگردانش سهبار پشت سر هم به او گفته بود شهادت میدهم شما مجتهد هستید. این گواهی مدرک آن فرد بود! این شرایط فعلی حاکم نبود که طرف برای گرفتن مدرک به هر کاری دست بزند. من این شیوه اخلاقی و عمیق را در دانشگاه آکسفورد انگلستان هم دیدم. آنجا استاد راهنمای من درجه 5 داشت. یکی از بالاترین گریدهای دانشگاهی محسوب میشود. استاد راهنمای من با آنکه استادی پیر و کارکشته بود، لیسانس داشت. چقدر خدوم بود. نوعی سلامت نفس را میشد در این استادان دید. منظور این است وقتی ماهیت علم ارزش داشته باشد نه مدرک آن، این مسائل وجود ندارد. وقتی ماهیت علم ارزش داشته باشد خیلی به حق نزدیکتر است. ولی وقتی اسم و رسم علم ارزشمند شود نه خود علم، دیگر به حق نزدیک نیست و این نگاه معنی ندارد. علم هم از نعمتهای خداست. مشکل ما حرص و آز و طمع و شهرتطلبی است. امیرالمومنین میفرماید؛ وقتی مردم فقیر میشوند که برای آبادی زمین مایه نمیگذارند. منظور سرمایهگذاری است و اینکه به مسوولان حکومتی اعتماد نداشته باشند. هر وقت مسوولان یک جامعهای سراغ حرص و آز شخصی بروند آن جامعه بیچاره میشود.
در کنار ابعاد اخلاقی و مادی ماجرا، نظام ارزیابی و صحتسنجی نیز مهم است. در تمام دنیا تقلب و جعل مدرک وجود دارد. آیا نظام ارزیابی و صحتسنجی در کشور ما آنقدر قوی هست که بتواند جلوی افزایش این دست فسادها را بگیرد و از جعل و تقلب بیشتر جلوگیری کند؟
جامعه یک ارگانیسم است و مکانیسم نیست و وقتی جایی از این ارگانیسم دچار اشکال شود بقیه بدن هم دچار مشکل میشود. نمیشود نقصی در ارگانیسم به وجود بیاید ولی بقیه بدن مشکلی نداشته باشد. اینها با هم ارتباط دارند. بنابراین وقتی جامعهای آنقدر دچار چالش میشود که روبهروی دانشگاه تهران به روشنی مدرک میفروشند و برای این کار خطا و تخلف و تقلب، تبلیغات صورت میگیرد، یعنی این ارگانیسم دچار مشکل شده است. خرید و فروش مدرک به روشنی دارد اتفاق میافتد. وقتی با این چالش اساسی و بنیادین مقابله نمیشود یعنی ما مشکل جدی داریم. باید حساسیتها در این زمینه بیشتر شود و هرچه سریعتر این فساد برداشته شود. وگرنه این بیماری و این آلودگی کل سیستم را آلوده میکند. مسوولان دولتی و نمایندگان مجلس و مسوولان مختلف نظام باید بدانند که این کار تاوان دارد. یکی از اولین مسوولان نظام که خود گرفتار این فساد شده بود مرحوم کردان بود. ما تلاش کردیم قبح مساله را برای همگان آشکار کنیم. راهحل همین است باید زشتی و پلشتی این کار را مسوولان بدانند و به این سمت نروند.
ابهامی وجود دارد و آن هم این است که چرا برای هر پست و مقام سیاسی در کشور نیاز است که فرد مدرک تحصیلی داشته باشد؟ در حالی که در ساختارهای خصوصی عمدتاً مهارتهای افراد و تجربه موفق آنها ملاک استخدام و واسپاری کار به افراد است. آیا ریشه این ماجرا در نحوه نگرشهای دولتی به مدیریت توسعه کشور نیست؟
دلیلش این است که مدرک نشانه داشتن علم است. فردی که مدرک دارد ظاهراً متخصص است و علم آن کار را دارد. افراد تلاش دارند با مدرک تحصیلی خود را شایسته آن پست و مقام نشان دهند. این ظاهر مرتب و درست باعث سوءاستفاده برخی میشود. افرادی که علم ندارند و مدرک ندارند سعی میکنند با جعل آن خود را در رده شایستگان قرار دهند. باید توجه داشت صرف دولتی بودن روندهای توسعه در ایران منشأ شکلگیری و رونق این فساد نیست. مشکل اصلی در افراد است. من معتقدم مشکل در شخصیت و اخلاقیات افراد است. اینکه ما بگوییم مدرک برای استخدامها و دریافت پستها ملاک نباشد خودش چالش دیگری را ایجاد میکند که نحوه تشخیص شایستگی افراد را سلیقهای میکند. در مالزی ماهاتیر محمد در سال 98 انور ابراهیم معاون خودش را اخراج کرد و در دادگاه به اتهام فساد محاکمه شد. داتو سری انور ابراهیم یک سیاستمدار مالزیایی بود که از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۸ معاون نخستوزیر این کشور بود. او در آغاز کارش تحت حمایت ماهاتیر محمد قرار داشت. در سال ۱۹۹۹، او در یک محاکمه بحثبرانگیز، به جرم فساد مالی، به شش سال حبس در زندان محکوم شد. منظور این است که معاون ماهاتیر محمد که نقش اساسی در اصلاح نظام سیاسی و اقتصادی مالزی دارد، میتواند فردی فاسد باشد. افراد خیلی مهم هستند. ساختار هرچه هم سالم باشد اگر فرد ناسالمی درون آن قرار گیرد به نحوی فساد ایجاد میکند. اقتصاد رفتاری یک علم جدید است. خیلی از مسائل به این موضوع ربط پیدا میکند. به نظر میرسد نیاز است علاوه بر اصلاح ساختارهای فسادخیز در کشور و بستن روزنههایی که میتواند منجر به سوءاستفاده افراد از مدارک جعلی شود، زمینه سلامت ساختاری فراهم شود. اما نمیتوان منکر مشکلات فردی شد و اینکه افراد با تمایلات نفسانی و مادی در تلاش هستند وضعیت بهتری برای خود در دولتها و جایگاههای ساختاری دستوپا کنند. بیش از هر چیزی به نظر میرسد ما اکنون با مشکل سوءاستفاده از جایگاههای دولتی و حکومتی مواجه هستیم وگرنه در میان مردم نیز این ماجرا رواج دارد.