شناسه خبر : 33743 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

46 میلیون ایرانی در معرض خطر

کم‎تحرکی چه تهدیدهایی برای آینده کشور دارد؟

«بیش از 56 درصد مردم ایران دچار کم‎تحرکی هستند.» زمانی که این خبر را می‎شنوید، فقط درون مغزتان زمزمه‌ای می‎گوید: «آخ چقدر بد!». جمله‎ای از استالین نقل شده است که می‎گوید «مرگ یک نفر تراژدی است و مرگ میلیون‎ها نفر آمار».

حامد زرندی/ پژوهشگر اقتصاد رفتاری

«بیش از 56 درصد مردم ایران دچار کم‎تحرکی هستند.» زمانی که این خبر را می‎شنوید، فقط درون مغزتان زمزمه‌ای می‎گوید: «آخ چقدر بد!». جمله‎ای از استالین نقل شده است که می‎گوید «مرگ یک نفر تراژدی است و مرگ میلیون‎ها نفر آمار». این جمله اشاره به آن می‎کند که وقتی آمار زیاد شود، احتمال دارد خبر در حد یک بحث آماری باقی بماند. می‎گویند هرگاه می‎خواهید درد موضوعی کم شود یا اصل موضوع به درستی فهمیده نشود، آمار را به درصد بیان کنید. به‌طور مثال بگویید 56 درصد مردم ایران دچار کم‎تحرکی هستند. یا در اخبار می‎شنوید که بیکاری در ایران 8 /21 درصد است. شنیدن این خبرها فقط همان جمله «آخ چقدر بد!» را در افراد به وجود می‎آورد. اما اگر آمار را تبدیل به عدد کنیم. یعنی وقتی می‎گوییم 56 درصد مردم ایران یعنی بیش از 46 میلیون نفر ایرانی دچار کم‎تحرکی هستند. اما باز هم نمی‎توان به عمق این چالش پی برد. باز هم 46 میلیون نفر یک عدد است. اگر به صورت تصادفی چند نفر از این 46 میلیون نفر را پیدا کنیم و اثرات کم‎تحرکی در آنها را بررسی کنیم، آن وقت موضوع برایمان قابل لمس‎تر خواهد بود. فرض کنید احسان علیخانی دغدغه‎هایش را از موضوعات جذاب منحصر به افراد بسیار کم جامعه، معطوف به موضوعات عادی‌شده و عمومی و خطرناک جامعه کند. یعنی به جای آنکه در ماه عسل فردی را با یک داستان عجیب پیدا کند که مانند آن فرد در ایران شاید کمتر از 50 نفر باشند. یا مثلاً در مسابقه عصر جدید، استعدادهایی را نشان می‎دهد که اغلب اوقات جذابیت لحظه‎ای دارد. فرض کنید احسان علیخانی سری جدید «عصر جدیدش» را در مورد افرادی درست کند که به دلیل بیکاری در 10 سال اخیر خانواده‎هایشان را از دست داده‎اند یا سری جدیدش در مورد افرادی باشد که به دلیل کم‎تحرکی در 10 سال قبل دچار اضافه وزن شده‎اند و در معرض بیماری‎های بسیار خطرناکی هستند یا حتی به برخی از این بیماری‎ها دچار شده‎اند. آنگاه سبک خاص خودش در برانگیختن احساسات مردم را در قبال افرادی اجرا کند که به خاطر کم‎تحرکی مشکلاتی برایشان به وجود آمده است. بعد از آن می‎توانید تغییر سیاست‎های قانونگذار نسبت به قوانین مربوط به ورزش همگانی و ورزش را ببینید یا اینکه مردم نیز خودشان دست به مطالبه عمومی در قبال ورزش خواهند زد. پس تنها گفتن 56 درصد مردم ایران دچار کم‎تحرکی هستند تاثیری نمی‎گذارد. باید درد و خطرهای به وجود آمده از کم‎تحرکی را به مردم نشان دهیم.

علم تغییر

دکتر حامد اختیاری که از دانشمندان حوزه مغز در کشورمان محسوب می‎شود در سال‎های اخیر در شروع بسیاری از سخنرانی‎هایش از علم تغییر (The sience of change) صحبت می‎کند. او که هدف اصلی‎اش تغییر و بهبود وضعیت مغزی افراد است، معمولاً با خاطرات و بحث‎های مربوط به ورزش و فعالیت‎های بدنی بحث را آغاز می‌‎کند. دکتر اختیاری عنوان می‎کند یکی از راه‎های تغییر افراد و به‌خصوص تغییر در مغز افراد، شروع ورزش در زندگی‎شان به صورت منظم است. یعنی اگر می‎خواهیم تغییری در زندگی و وضعیتمان ایجاد کنیم، یکی از بهترین راه‎حل‎هایش، ورزش منظم است.

حتی اگر به سراغ کتاب‎های مربوط به اراده یا عادت هم بروید، در بعضی از فصل‎ها احساس می‎کنید که بسیاری راه‎حل‎ها تنها به یک ربع تا نیم ساعت ورزش ثابت روزانه گره خورده است.

اما اگر از دیدگاه فردی نسبت به این مساله عبور کنیم و تغییر را فقط نسبت به خودمان در نظر نگیریم و تغییر را نسبت به جامعه در نظر بگیریم، شاید اهمیت ورزش جایگاه حتی مهم‎تری در ذهن‎مان نیز پیدا کند. اگر خاطرتان باشد در خرداد 98 پرونده‎ای در ارتباط با شاخص فلاکت در کشورمان در «تجارت‌فردا» مورد بحث قرار گرفت. در آنجا گفتیم شاخص فلاکت برای سنجش میزان رضایت مردم از وضعیت اقتصادی به‌کار می‌رود و به‌طور ساده برخی این شاخص را طیف میزان شادی و بدبختی مردم می‎دانند. اگر سیاستگذار می‎خواهد شاخصی را برای چرایی اهمیت ویژه به ورزش در نظر بگیرد، می‎تواند شاخص فلاکت را در نظر بگیرد. یعنی در حالی که باید برای کم‎تحرکی مردم قانونگذاری کند، باید بداند فردی به سراغ ورزش می‎رود که وضعیت اقتصادی نرمالی داشته باشد و اگر جامعه‎ای وضعیت اقتصادی خوبی داشت که مردمش انگیزه ورزش را پیدا کردند، آنگاه شاخص‎ها از جمله شاخص فلاکت بهبود پیدا می‎کنند. در ادامه مطلب قصد داریم به‌طور مشخص وضعیت کم‎تحرکی در کشور را مورد بررسی قرار دهیم.

70

بیش از 56 درصد ایرانیان تحرک لازم را ندارند

بدن انسان در طول تکاملش سبک زندگی‎های متفاوتی را تجربه کرده است. انسانی که روزی به دنبال شکار بود و بخش زیادی از زمانش را به دنبال حیوانات و تعقیب یا فرار از دست آنها بود، کم‌کم رویه‎اش تغییر کرد و به زندگی کشاورزی و سکونت در یک محل روی آورد. همین انسان کم‌کم از زمین کشاورزی‎اش به پشت میز و موبایل رسیده است. همان‎طور که مشخص است تغییر سبک زندگی بسیار زیادی رقم خورده است که بخش قابل توجهی از آنها موجب رفاه بیشتر انسان شده است. اما برخی عادات قبلی از دوران انسان شکارجو و کشاورز به انسان کنونی رسیده است. شاید شما تعجب کنید که چرا بسیاری از افراد نسبت به غذاهای شیرین و شیرینی‎ها تمایل خاصی دارند. به‌طور مثال می‎بینید که با خوردن یک شیرینی خامه‎ای هنوز راضی نشده‎اند و شیرینی دوم یا سوم را هم میل می‎کنند. پژوهشگران این تمایل را به گذشته انسان نسبت می‎دهند. به انسان شکارجویی که اگر میوه‎های شیرین بر روی درختان را نمی‎خورد، ساعاتی بعد حیوانات آن میوه‎ها را می‎خوردند. از آنجا که توانایی ذخیره وجود نداشت، آنها فقط هرچقدر که می‎توانستند از میوه‎های شیرین می‎خوردند. امروز نیز این عادت با انسان باقی مانده است. اما انسان‎های امروزی فراموش کرده‎اند که این عادت برای افرادی بوده است که ساعت‎های زیادی از روز را در حال راه رفتن یا دویدن و فرار کردن از دست حیوانات بوده‎اند. در نتیجه مصرف زیاد غذا هم برای آنها توجیه داشته است. اگر کمی به جلوتر برویم و به دوران کشاورزی برسیم، نمونه‎های این‌چنینی پیدا می‎کنیم. عادت‎هایی که بر اثر سبک زندگی و محیط در انسان‎ها شکل گرفته است و امروز باقی مانده است. به‌طور مثال در ایران به مصرف برنج و نان نگاه کنید. یا برای همین منظور، مصرف ذرت در کشور مکزیک. علت اصلی مصرف این غذاها این بوده است که ایرانی‎ها یا مکزیکی‎ها در زمانی که شغل اصلی مردمشان کشاورزی بوده است، باید برای چالش سیر شدنشان چاره‌‎ای پیدا می‎کردند. در نتیجه به سراغ غذاهایی رفتند که بیشتر یافت می‎شود و اولویت اولش سیر کردن انسان است. اگر امروز هم دقت کنید، متوجه تفاوت نان‌‎های روستایی با شهری می‎شوید. نان‎های روستایی اغلب بسیار حجیم است. به دلیل اینکه باید یک قرص نان آن یک کشاورز را که از صبح مشغول کار بر روی زمین بوده است سیر کند. اما همین انسان کشاورز با عادت مصرف برنج و نان امروز به پشت میز رسیده است. او هنوز برنج و نان را مثل قبل مصرف می‎کند، اما دیگر 10 ساعت بر روی زمین کشاورزی کار نمی‎کند. همین انسان امروز دچار اضافه وزن شده است و خطرهای بسیاری در کمین او نشسته‎اند.

امروز وظیفه رسانه، سیاستگذار و افراد تاثیرگذار این است که مردم را نسبت به سبک زندگی مورد نیازشان آگاه کنند و زمینه‎ساز تغییر زندگی‎شان شوند. مردم باید بدانند که امروز سبک زندگی‎شان تغییر کرده است و باید بر اساس محیط کنونی عادت‎های خود را به‌روز کنند. مساله ورزش امروز بسیار ضروری به نظر می‎رسد. اگر سیاستگذار با قانونگذاری و سیاستگذاری نتواند سهولت ورزش را فراهم کند و رسانه نیز محرک شروع این تغییر و به وجود آمدن عادت ورزش در مردم نشود، خطرهای زیادی در دهه‎های آینده به وجود می‎آید که برخی از آنها غیرقابل جبران است.

هر چهار هزار ایرانی، یک مکان ورزشی

مرکز پژوهش‎های مجلس در آذر 98 گزارشی در ارتباط با لزوم توجه به ورزش همگانی منتشر کرده است که در بسیاری از این گزارش آماری از کم‎تحرکی ایرانی‎ها دیده می‎شود. در خلاصه ابتدایی این گزارش آمده است که چالش اصلی در ورزش همگانی فقر و فقدان قوانین مدون است. از چند زاویه می‌توانیم به بحث فقر در ورزش نگاه کنیم. یک بحث آن است که فرد کم‎درآمد می‎داند و آگاه است که باید ورزش کند، اما هزینه ورزش در کشور زیاد است. هزینه یک سال فوتبال برای یک سانس فوتبال حدود 130 هزار تومان است. یا استخر حدود 20 تا 50 هزار تومان حداقل بسته به فضای مجموعه ورزشی هزینه دربر دارد. همین حساب سرانگشتی نشان می‎دهد ورزش‎هایی که جذابیت و امکانات نیاز دارد هزینه زیادی نیاز دارد. زاویه بعدی که باید نسبت به یک فرد کم‎درآمد برای ورزش به آن نگاه کنیم آن است که حداقل‎های مورد نیاز برای ورزش نیاز به هزینه ندارد. یعنی هر فرد با 20 دقیقه قدم زدن تند و 10 دقیقه ورزش کششی، حداقلی از یک تحرک کافی را برای یک وعده ورزشی انجام داده است که نیاز به امکانات و هزینه نداشته است. اما چالشی که در این حالت باعث می‎شود فرد کم‎درآمد به سمت ورزش سوق پیدا نکند، دغدغه ذهنی‎اش نسبت به مشکلات اقتصادی‎اش است. تاکنون در چند مطلب به‌طور خاص نسبت به این موضوع صحبت کرده‎ایم. در اینجا فقط اشاره می‎کنیم، سیاستگذار باید در نظر داشته باشد که مشکلات اقتصادی ذهن را به اصطلاح عامیانه درگیر می‎کند. اگر سیاستگذار می‎خواهد افراد به سمت ورزش حرکت کنند، در عین توجه به کاهش هزینه‎های ورزشی و بهبود قوانین باید شرایط اقتصادی را به سمتی ببرد که فراغت ذهنی برای افراد به‎وجود بیاید که در نتیجه این فراغت ذهنی آنها به سمت ورزش نیز حرکت کنند.

آمار دیگری که در گزارش مرکز پژوهش‎های مجلس نقل شده است، این است که بیش از 64 درصد مردم ایران ورزش نمی‎کنند. یعنی بیش از 53 میلیون ایرانی ورزش نمی‎کنند. این عدد نشان می‎دهد که احتمالاً بسیاری از ارگان‎ها و سازمان‎ها سیاست‎های اشتباهی را در این زمینه در سال‎های گذشته داشته‎اند که امروز به این آمار بسیار دردناک و خطرناک رسیده‎ایم. از آموزش و پرورش که می‎تواند عادت ورزش را در بچه‎ها نهادینه کند بگیرید تا صدا و سیما که می‎تواند فرهنگ‌سازی انجام دهد. موضوعی که شاید بتوان ریشه‎ای به سراغ آن رفت، این است که سیاستگذار قبل از سیاستگذاری‎اش باید باور کند که ورزش و تحرک برای جامعه ضروری است و با این مدل ذهنی سیاستگذاری کند. به دلیل آنکه بسیاری از ارگان‎ها می‎توانند آمار دهند که در جهت افزایش شوق عمومی نسبت به ورزش قدم برداشته‎اند، اما آمار 64درصدی مردمی که ورزش نمی‎کنند نشان می‎دهد اقدام‎های این ارگان‎ها شکست خورده است. به‌طور مثال، صدا و سیما می‎تواند بگوید که به اندازه‎ای که قانون تصویب کرده است برنامه‎های ورزشی می‎سازد. اما باز هم آمار 64 درصد نشان می‎دهد که این برنامه‎ها خطایی دارند. خطا آنجاست که فرد اولیه تصویب‌کننده این تصمیم‎ها احتمال دارد خودش مدل ذهنی صحیحی نسبت به سبک زندگی انسان امروزی نداشته باشد.

آمار بعدی نشان می‎دهد که برای هر چهار هزار نفر ایرانی به‌طور میانگین یک مکان ورزشی وجود دارد. نکته‎ای که در این مورد وجود دارد این است که اگر قصد افزایش فعالیت ورزشی در مردم را داریم باید دسترسی مردم به مکان‎های ورزشی را افزایش دهیم. همین آمار را بیایید برای فست‌فود و سیگار مقایسه کنید. به نظر شما به ازای هر چند ایرانی یک فست‌فود یا مرکز فروش سیگار وجود دارد؟

آمار بعدی خطر افزایش تعداد افرادی که تحرک لازم روزانه ندارند چنین است. در 15 سال اخیر، استفاده از دوچرخه به عنوان یک وسیله نقلیه 11 درصد بین مردم کاهش یافته است در حالی که استفاده از اتومبیل شخصی 30 درصد افزایش پیدا کرده است. بخشی از دلیل آن را می‎توان به نبود بستر استفاده از دوچرخه در کشور مرتبط دانست. شما اگر امروز با دوچرخه از خانه خود خارج شوید، مسیرهای کمی را مخصوص دوچرخه پیدا می‎کنید. یا قوانین راهنمایی و رانندگی نسبت به استفاده دوچرخه موارد مشخصی را در جامعه اطلاع‌رسانی نکرده است.

آمار بعدی نشان می‎دهد گروه‎های نوجوان و جوان کمترین میزان مشارکت در برنامه‎های ورزشی را دارند. سبک زندگی تغییریافته هر نسل بیشترین نمود خود را در جوانان و نوجوانان آن نسل نشان می‌‎دهد. اینجا هم باید بر همان نکته ابتدایی مجدداً تاکید کنیم. این نسل جوان زندگی‎اش در جامعه و قوانینی که با آن زندگی می‎کند با نیازهایش در جامعه دچار اختلاف شده است. سیاستگذار و رسانه باید همزمان با تغییر سبک زندگی مردم قوانین و فرهنگ را به‎روزرسانی کنند.

استان‎های سیستان و بلوچستان و خوزستان با میانگین 15 دقیقه و 13 دقیقه حضور در فعالیت‎های ورزشی پایین‎ترین جایگاه را دارند و از طرف دیگر گیلان و خراسان رضوی با میانگین 35 دقیقه و 32 دقیقه بیشترین میزان حضور در فعالیت‎های ورزشی را به خود اختصاص داده‎اند. در بسیاری از تحلیل‎های اقتصادی که قبلاً داشته‎ایم به عواقب مشهود و نامشهود وضعیت اقتصادی اشاره کرده‎ایم. این آمار یکی از عواقب نامشهود را به خوبی نشان می‎دهد. وضعیت اقتصادی نابسامان و بی‎توجهی در استان‎های سیستان و بلوچستان و خوزستان نسبت به استان‎های دیگر بر میزان فعالیت‎های ورزشی انسان‎های این محیط تاثیر گذاشته است. به خاطر آورید اولین آماری را که از این گزارش ارائه دادیم و خود گزارش متغیرهای اصلی ورزش همگانی را فقر و قوانین مدون اعلام کرده بود.

مورد دیگری که در این گزارش اشاره شده است بحث میزان حداقل فعالیت مورد نیاز ورزشی برای افراد در هر کشور است. به‌طور مثال در این گزارش آمار مربوط به انگلستان و آلمان نشان داده شده است. در انگلستان سه جلسه در هفته به میزان 30 دقیقه فعالیت ورزشی مورد نیاز اعلام شده است و در آلمان یک‌بار در هفته به میزان 30 دقیقه اعلام شده است. دلایل تفاوت این اعداد می‎تواند موارد مختلفی باشد. اما مشخص است که هر جغرافیا و هر کشور با توجه به مردم و فرهنگ و حتی چشم‎اندازش به میزان ورزش متفاوتی نیاز دارد. کشور ما هم باید عددی را برای حداقل ورزش روزانه افراد به‌طور رسمی اعلام و تلاش کند که مردم به آن حداقل دست پیدا کنند.

در این گزارش نموداری آمده است که قابل تامل است. نموداری مربوط به درصد مشارکت شهروندان کشورهای مختلف در ورزش همگانی. به این نمودار نگاه کنید. همان‎طور که می‎بینیم درصد خوبی در این نمودار نسبت به کشورهای دیگر نداریم.

تلنگر به سیاستگذار

تقریباً به صورت همیشگی در پایان مطلب‎های تحلیلی اشاره کرده‎ام که سیاستگذار قوانینش را انسانی تعیین کند. برای این منظور مشاورهایی مورد نیاز است که انسان را با ویژگی‎های واقعی انسانی‎اش بشناسند. انسان واقعی امروز در ایران دچار کم‌تحرکی شده است. سیاستگذار با ذهنیت و تفکر گذشته نتوانسته این چالش را حل کند. امروز همچنان که باید بپذیریم این چالش وجود دارد، باید به کمک متخصصان و مشاوران نسبت به رفع این چالش اقدام کنیم تا در آینده چالش‎ها تبدیل به بحران نشوند.

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها