بیسوادی به مثابه اسارت
نخستین تجربه از سرشماری کودکان بازمانده از تحصیل
بیسوادی به قول آمارتیاسن یکی از ناآزادیها (اسارتها) ست و منشأ سایر بردگیها و اسارتهای فردی و اجتماعی به شمار میرود. کودکی که تحصیلات دوره ابتدایی را به پایان نمیرساند، چهبسا تا پایان عمر برده فقر و استبداد باشد.
بیسوادی به قول آمارتیاسن یکی از ناآزادیها (اسارتها) ست و منشأ سایر بردگیها و اسارتهای فردی و اجتماعی به شمار میرود. کودکی که تحصیلات دوره ابتدایی را به پایان نمیرساند، چهبسا تا پایان عمر برده فقر و استبداد باشد. شناسایی کودکان خارج از مدرسه، به ویژه در دوره ابتدایی و تلاش برای بازگرداندن آنان به آغوش مدرسه از اهم وظایف دولت است. قبل از سرشماری کودکان بازمانده از تحصیل مقطع ابتدایی سال 1395-1394 هیچ آمار ثبتی از کودکان محروم از آموزش ابتدایی وجود نداشت. سرشماریهای مرکز آمار ایران مانند سایر سرشماریها تصویری از ابعاد این مساله را ارائه میدادند؛ اما نمیتوانستند مبنایی برای حمایت از کودکان فقیری باشند که به علت فقر خانواده بیرون از مدرسه کودکی خود را به پایان میرسانند. در واقع تفاوت چشمگیری میان آمار ثبتی با سرشماری وجود دارد. برای اجرای سیاستهای حمایتی هدفمند نیازمند کد ملی کودک و همچنین اطلاعات هویتی، سکونتگاهی و وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانوادهای هستیم که کودکش را به مدرسه نمیفرستد. سرشماریها به این اندازه دقیق نیستند و بسیاری از اطلاعات لازم برای اجرای سیاستهای حمایتی را به دست نمیدهند. افزون بر این، مرکز آمار ایران برای حفظ محرمانه بودن اطلاعات از دادن کد ملی حتی به دستگاههای دولتی خودداری میکند. در خصوص کودکان بازمانده از تحصیل، نهتنها همه این کمبودها در سرشماریهای مرکز آمار ایران وجود دارد، بلکه آمار تعداد کودکان نیز در سرشماری با آمار ثبتی به دست آمده تفاوت بسیار دارد. در روش معاونت رفاه اجتماعی وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی کد ملی کودکان ثبت نام شده با کودکان متولد همان دوره انطباق داده و کودکان خارج از مدرسه بر اساس کد ملی شناسایی شدند و بدین ترتیب اطلاعات ثبتی کودکان خارج از مدرسه به دست آمد. در حالی که در روش مرکز آمار ایران مبنای خوداظهاری خانواده است که احتمال خطا در پاسخ و تکمیل پرسشنامه وجود دارد. معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به استناد مواد زیر مسوولیت سنجش فقر از جمله فقر آموزشی را در کشور بر عهده دارد:
ماده (1) بند (الف) ماده 15 قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی که به تصویب آییننامه شورای ساماندهی کودکان خیابانی در تاریخ 04 /05 /1384 منجر شد.
بند (ه) ماده 16 قانون ساختار نظام جامع، رفاه و تامین اجتماعی که به تصویب آییننامه چتر ایمنی رفاه اجتماعی در سال 1384 را به همراه داشت؛ و مصوبه شورای عالی رفاه و تامین اجتماعی در تاریخ 27 /07 /1393.
در راستای انجام دادن وظایف محوله، معاونت رفاه اجتماعی وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی از شهریورماه 1395 روش جدیدی را برای شناسایی بازمانده از تحصیل به عنوان یک شاخص فقر آموزشی و همچنین یکی از ریشههای کار کودک و کودکان خیابانی طراحی کرد. رویکرد اصلی این روش، تمرکز بر سه مرحله است: اول آنکه این کودکان چه کسانی هستند و کجا زندگی میکنند؟ دوم چرا بازمانده از تحصیل شدند؟ و مرحله سوم اینکه چگونه میتوان آنها را به مدرسه بازگرداند؟ تحلیلهای مقایسهای برای همان سال نشان داد تعداد 134 هزار و 395 کودک در مقطع ابتدایی خارج از مدرسه هستند. البته این کودکان را به چند گروه میتوان تقسیم کرد: بعضی از این کودکان معلول هستند؛ تعدادی خارج از کشور تحصیل میکنند؛ بعضی در حال تحصیل در مدارس علمیه هستند و تعدادی نیز به علت فقر و دوری از مدرسه از تحصیل محروم هستند. بنابراین برای بازگشت این کودکان به تحصیل، باید مشخص شود که هر کودک در کدامیک از گروهها جای دارد. راهی که برای پاسخ به این سوال به ذهن رسید، تماس تلفنی با خانواده این افراد بود. بنابراین مصاحبه تلفنی، به عنوان گام نخست شناسایی مطرح شد؛ اما دسترسی نداشتن به شماره تماس سرپرستی کودکان از جمله مسائلی بود که اجرای طرح را با مشکل مواجه کرد. برای برقراری تماس با آنها نیز چند روش آزموده شد و در نهایت از طریق یک موسسه مجهز به مرکز تماس که دارای قابلیت ضبط مکالمات تلفنی بود، با سرپرستی کودکان تماس گرفته شد. برای امنیت دادهها و اطلاعات خانواده این کودکان نیز بستر نرمافزاری امنی طراحی شد. نتایج آن بررسی فرصت مناسبی را برای تدوین سیاستهای منطقه، تقویت هماهنگی بینبخشی در استان و شهرستانها و استفاده از ظرفیت موسسههای غیردولتی و خیریه و حمایتهای مردمی، برای مقابله با مساله بازماندگی از تحصیل کودکان در اختیار سیاستگذاران اجتماعی و برنامهریزان کشوری و استانی قرار میدهد.