به بهانه رگزنی دانشجو برای کسب نمره از استاد
خودزنی نظام آموزشی
در آخرین روز از دیماه، دانشکده اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد لرزید البته نه بهخاطر زلزله بلکه به دلیل خودزنی یکی از دانشجویان سال آخر رشته اقتصاد مقابل استاد دانشگاه! اتفاقی که مدیر روابط عمومی این دانشگاه در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان(ایسنا) از آن متعجب بود: «یکی از دانشجویان رشته اقتصاد که سابقه سه ترم مشروطی دارد، به دلیل اینکه در یکی از دروس چهار واحدی نمرهای پایین اخذ کرده به دفتر استاد مربوطه مراجعه و از وی میخواهد که به او نمره قبولی دهد.
در آخرین روز از دیماه، دانشکده اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد لرزید البته نه بهخاطر زلزله بلکه به دلیل خودزنی یکی از دانشجویان سال آخر رشته اقتصاد مقابل استاد دانشگاه! اتفاقی که مدیر روابط عمومی این دانشگاه در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان (ایسنا) از آن متعجب بود: «یکی از دانشجویان رشته اقتصاد که سابقه سه ترم مشروطی دارد، به دلیل اینکه در یکی از دروس چهار واحدی نمرهای پایین اخذ کرده به دفتر استاد مربوطه مراجعه و از وی میخواهد که به او نمره قبولی دهد. با توجه به اینکه استاد مربوطه اعتراض وی را وارد نمیدانسته، بنابراین نمره قبولی به این دانشجو نمیدهد که در همین هنگام دانشجو استاد را تهدید میکند که چنانچه نمره قبولی را ندهد با تیغی که به همراه دارد رگ دست خودش را خواهد زد. از آنجا که استاد نمیتواند بر اساس احساسات به دانشجویان نمره دهد و بهطور کلی در شأن دانشگاه نیست که چنین کند، این دانشجو رگ دست خود را در مقابل استاد مربوطه میزند.»
به گفته این مقام مسوول بعد از این اقدام دانشجو با کمک اورژانس دانشگاه به بیمارستان منتقل و پس از مداوای سرپایی به واحد مشاوره دانشگاه معرفی شد.
مدیر روابط عمومی دانشگاه فردوسی مصر است که در این گفتوگو چندبار یادآوری کند: «در دانشگاه سازوکارهای قانونی برای رسیدگی به چنین مواردی وجود دارد. چنانچه دانشجویی به نمره خود اعتراض داشته باشد میتواند با مراجعه به دفتر نظارت و ارزیابی، شکایت خود را مطرح کند. در این هنگام دو استاد دیگر به بررسی امتحان مربوطه خواهند پرداخت تا چنانچه حقی از دانشجو ضایع شده به دانشجو بازگردانده شود. متاسفانه این دانشجو حتی به این دفتر مراجعه نکرده و به یک باره دست به چنین اقدامی زده است. در حال حاضر نیز چنانچه این دانشجو به نمره خود اعتراض داشته باشد دانشگاه از مسیر قانونی به این شکایت رسیدگی خواهد کرد.»
طبیعتاً وقتی ما خارج از گود نشستهایم و نه در مورد گذشته دانشجو و نه در مورد روش رفتاری استاد اطلاعات نداریم، نمیتوانیم در مورد روایتها و مستندهای فعلی قضاوت عادلانه داشته باشیم، اما بر اساس آنچه تاکنون بارها از زبان مسوولان و در میان آمار و ارقام دولتی بهدست آمده این است که گرایش به کسب نمره و بعد از آن اخذ مدرک بدون تخصص رویهای است نگرانکننده که سامان و نظم و انضباط تربیت دانشآموختگان عالی در ایران را خدشهدار کرده است.
اسامی بلندبالای دانشگاههای مختلف کشور که اتفاقاً با مجوز رسمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری میتوانند دانشجو بپذیرند و بعد هم با فهرستی بلندبالا از عناوین تخصصی آنها را از دانشگاه فارغالتحصیل کنند، گوشهای کوچک از این بیسامانی در نظام آموزشی است.
وقتی بر اساس آمارهای رسمی هماکنون ۲۵۰۰ موسسه «آموزش عالی» در کشور داریم که فعال هستند و توانستهاند نزدیک به چهار میلیون و 400 هزار دانشجو را پذیرش کنند، میتوان پایان ناخوش شاهنامه را از همین ابتدا حدس زد!
سهم پذیرش دانشجو در دانشگاهها نشان میدهد دانشگاههای دولتی ۱۵ درصد، دانشگاه پیام نور ۲۵ درصد، دانشگاه آزاد اسلامی ۳۶ درصد، دانشگاه جامع علمی کاربردی ۱۰ درصد، موسسات غیردولتی غیرانتفاعی 2 /9 درصد و دستگاههای اجرایی حدود 0 /7 درصد و همچنین دانشگاه فنی و حرفهای 5 /3 درصد از کل دانشجویان کشور را تحت پوشش خود دارند.
دانشجو، نسلی از جامعه است که بعد از «آموختن» دانش و پایان دوران «دانشآموز»ی به دنبال کسب علم است و جوینده آن. قرار است با چشمی بینا و گوشی شنوا، بعد از گذراندن 12 سال فراگیری اصول اولیه رشد علمی و اجتماعی به عنوان فردی مستقل به صندلیهای دانشگاه تکیه بزند و علم را کسب کند.
دانشجویی که از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روز به بهانههای مختلف دور نگه داشته میشود، در تغییر آینده کشور خیلی تاثیرگذار نیست، اصلاً نظام آموزشی که بیهدف او را فقط برای ورود به «دانشگاه» تربیت میکند دستاوردی واضحتر از اعداد و ارقام نجومی نگرانکننده بیکاری برای کشور ندارد؛ 42 درصد از سهم بیکاری کشور متعلق به فارغالتحصیلان مقاطع مختلف دانشگاهی هستند. بر اساس آخرین آمار بیشترین بیکارها فارغالتحصیل از مقطع کارشناسی هستند اما زمانی طعم تلخ پیدا میکند که متوسط آمارگیریهای انجامشده نشان میدهد ۴۰ درصد تحصیلکردهها غیرفعال هستند و باوجود سالها تحصیل دانشگاهی، هیچ برنامهای برای انجام فعالیت اقتصادی یا اشتغال ندارند. متاسفانه آنها حتی در گروه جویندگان کار کشور نیز مشاهده نمیشوند. این یعنی دانشجو برای ادامه تحصیل نه انگیزه آیندهسازی دارد و نه تغییر اجتماعی، بلکه نشانی است برای همرنگ جماعت بودن. وقتی بالاترین نرخ بیکاری متعلق به گروه سنی ۲۰ تا ۲۴ سال است، خود مهر تاییدی است بر این نگرانی.
به طور میانگین به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، پنج هزار و ۵۰۰ دانشجو در استان داریم، در برخی استانها این پوشش بیشتر است و بالاترین پوشش مربوط به استان سمنان است که این استان به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر، ۱۵ هزار دانشجو دارد.
اما بازار کار هنوز در حال تلاش برای ایجاد کار و شغل برای فارغالتحصیلان است. بسیاری از رشتههای موجود در دانشگاهها که سالانه برای افزایش ورودی و جذب دانشجو برنامهریزی میکنند، سهم قابل توجهی را هم در بیکاری یا کمترین حضور را در مناصب و نهادهای تاثیرگذار دارند. بهترتیب رشته مدیریت بازرگانی، مدیریت دولتی، مهندسی عمران و روانشناسی جزو پرتعدادترین رشتههای دانشگاهی هستند.
در این جاده پرپیچ و خم که قرار است به سختی به انتهای آن رسید دیگر تلاش دانشجو برای تولید مقالات علمی، فعالیتهای آزمایشگاهی و تلاش برای ارائه راهحل مسالههای دانشگاهی جایی ندارد. ورود بیوقفه دانشجو پس از گذراندن چهار سال دوره کارشناسی به بازار کار نشاندهنده این است که او بدون وقفه با سرعت زیاد به انتهای خط و دریافت مدرک رسیده است و اتفاقاً هم خیلی راحت آن را دریافت کرده. همین جامعه به او میآموزد که حرفهآموزی و کسب تخصص فنی بدون طی کردن مدارج بالای تحصیلی در رشد اجتماعی تو موثر نیست، به او میآموزد که عناوین پرطمطراق تحصیلی مایه فخر اجتماع است و بنابراین با هر روشی به انتهای راه برس. تهدید نظام آموزشی احتمالاً نقطه آخر آن تصمیم است که به هر روشی این باور را برای او مرور کرده که تعامل سازگار نیست، باید تعادل موقعیت را بههم زد. انگار خیلی هم آموزه عجیبی را مرور نکرده، یکبار دیگر اعداد و ارقام نجومی فارغالتحصیلان و بیکاران در جامعه را نگاه کنید، تعادل مدتهاست به هم خورده و فرصتها جای خود را به تهدید دادهاند.
دیدگاه تان را بنویسید