آیا این رفتار غیرمعمول به نتیجه مطلوب میرسد؟
تبیین روانشناختی یک اقدام به خودکشی
دانشجویی در رشته اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد سه بار درسی را با یک استاد انتخاب میکند.
دانشجویی در رشته اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد سه بار درسی را با یک استاد انتخاب میکند. در هر سه بار نمره قبولی در آن درس نمیآورد. در هر بار، دانشجوی مورد اشاره از استاد میخواهد برگه امتحانیاش را ببیند اما استاد مورد اشاره امتناع میکند. بار سوم و آخر، برخی از همکلاسیها نیز با او همنوا میشوند و از استاد میخواهند برگه امتحانیشان را نشان دهد. اما باز هم استاد خودداری میکند و زبان به تهدید میگشاید: «چنانچه وارد اتاق شوید، نمره همه صفر خواهد شد.» دانشجوی مورد اشاره که دیگر راهی برای برونرفت از این وضعیت نمیبیند، اقدام به رگزنی میکند. چرا؟ در عصر اشباع دانش، دانشجویان بر اساس مطالعات سازمان بهداشت جهانی یکی از گروههایی هستند که خودکشی در میان آنها تعداد بسیار بالایی دارد. بنا بر برخی گزارشها، از هر 10 نفر دانشجو یک نفر خودکشی را مدنظر قرار میدهد و بیشتر آنها هم برای اقدام به آن برنامهریزی میکنند. چرا؟ بد نیست برای یافتن این چراها ابتدا ببینیم روانشناسان چه تعریفی از خودکشی و اقدام به خودکشی دارند. روانشناسان واژه «خودکشی» را به خودکشیهای موفق و عبارت «اقدام به خودکشی» را برای رفتارهای خودکشی
غیرمرگبار اطلاق میکنند. آنها در تعریفی جامع از «اقدام به خودکشی» که موضوع بحث ماست، اینگونه مطرح کردهاند: یک عمل غیرمرسوم با نتیجه غیرمرگبار که فرد با انجام این عمل، انتظار مرگ یا تحمیل یک آسیب بدنی را دارد و با هدف وقوع اجباری تغییرات مطلوب خود به آن مبادرت میورزد. اما آیا هر فردی که بخواهد تغییراتی مطلوبی در وضعیت خود ارائه دهد، اقدام به خودکشی میکند؟ جواب خیر است. اقدام به خودکشی نیاز به دو محرک اصلی دارد که اگر با این نتیجه که امیدی به آینده نیست همراه باشد بیدرنگ فرد را به سوی اقدام به خودکشی رهنمون میکند. این دو محرک عبارتند از:
1-برقراری ارتباط: فردی که میبیند فرد مقابلش پیام او را نمیگیرد و تمایلی هم به شنیدن آن ندارد، تصمیم میگیرد از جان خود برای برقراری این ارتباط مایه بگذارد. در دانشجوی مورد اشاره ما، به وضوح مشاهده میشود که شنیدن اعتراضات مکرر او از سوی استاد و کادر آموزشی و اداری دانشگاه با اشکال روبهرو بوده و حتی صدای او با تهدید بریده شده است.
2-فرار: فردی که میبیند گزینه دیگری غیر از آسیب رساندن و تهدید جانش باقی نمانده است، این کار را خواهد کرد. در دانشجوی مورد اشاره ما، آیا راه دیگری باقی مانده بود که او به هدفش که حداقل شنیدن اعتراضش بود، برسد. بلی، خبرها را خواندهام و میدانم که مسوولان دانشگاه مورد اشاره گفتهاند آن دانشجو میتوانست بنا بر قوانین دانشگاهی اعتراض کند و حتماً به اعتراضش رسیدگی میشد. اما آیا این امکان در ذهن دانشجوی مورد اشاره وجود داشت. یادمان باشد که ما خودکشی نکردهایم. او خودکشی کرده و بنابراین باید ذهن و تصورات او بررسی شود نه ذهن و تصورات ما.
اما این دو محرک همه ماجرای روانشناختی اقدام به خودکشی نیستند. به گفته پروفسور آلبرت آلیس، روانشناس آمریکایی و بنیانگذار مکتب درمانی عقلانی-هیجانی، فرد برای اقدام به خودکشی نیاز به داشتن چهار نوع تفکر نیز دارد:
1-کمالطلبی: از کمالطلبی معانی متعددی مستفاد میشود اما آنچه منظور آلیس است داشتن این دیدگاه است که جهان باید همانی باشد که من میخواهم. دانشجوی مورد اشاره میخواسته جهان پیرامونش کاملاً منصفانه و مهربان و همدلانه باشد. میخواسته استادش چونان پدری مهربان و منصف و همدل به حرفهای او گوش کند و ببیند کجای کار او اشکال دارد که برای بار سوم نمیتواند یک درس را پاس کند. او میخواسته استادش مانند همه استادانی باشد که در کتابهای داستان خوانده است. اما گویا نبوده و همین او را سخت میآزارد.
2-فاجعهانگاری: جهان با سه ترم پاس نکردن یک درس یا حتی سه بار مشروط شدن و حتی اخراج شدن از دانشگاه تمام میشود؟ حداقل برای بسیاری از مراجعان دانشجو و دانشآموز من در کلینیکم که با خنده خبر رد شدن در یک درس را میدهند، تمام نمیشود. اما متاسفانه بسیاری از دانشجویان هستند که جهان با خروج آنها از دانشگاه تمام میشود. و این شاید یکی از مهمترین عللی باشد که میزان خودکشی در قشر دانشجو بسیار زیاد است. در این باب البته گفتنیهای دیگری هم هست؛ پژوهشها نشان میدهند افراد مستعد به خودکشی دائماً خاطرات مربوط به پیشینه خود را یادآوری میکنند و برخلاف خاطرات منفی زمان بیشتری صرف میکنند تا خاطرات مثبت را به یاد آورند. احتمالاً دانشجوی مورد اشاره تمامی توهینها و تمسخرها و حسرتهایی را که از نمره نیاوردن در درس مورد اشاره در طول سه ترم پیشین از سر گذرانده در جلوی اتاق استاد بازنمایی ذهنی کرده است و همین بازنمایی او را چنین به هم ریخته است. پژوهشهای دیگری نشان میدهند افراد مستعد خودکشی برای حل مشکلات شخصیشان تلاش میکنند، اما به دلیل ناتوانی در پردازش اطلاعات و در نتیجه حل مساله این مشکلات برای آنها
تبدیل به باری سنگین میشود. فرد مستعد به خودکشی از جمله دانشجوی مورد اشاره ما همواره دیدگاهی بدبینانه نسبت به خود، محیط پیرامون خود و آیندهاش به همراه دارد و تفسیر حزنآلودی از جهان پیرامونش دارد.
3-تحمل بسیار پایین: فقدان یا کمبود مهارت حل مساله یکی از مهمترین و ثابتشدهترین عوامل اقدام به خودکشی است. این عامل در کنار عامل فاجعهسازی کار هر فردی را میسازد. مهارت حل مساله چون مهارت است باید آموخته شود. چه کسی این مهارت را به قشر دانشجو خواهد آموخت؟ نظام آموزش و پرورشی که درگیر بنیادیترین نیازهایش از جمله پول برق و آب و تلفن مدارس است؟ نظام خانوادهای که هر روز بیش از پیش فرومیپاشد و چنان درگیر استرسهای خود است که فرزندش را اصلاً نمیبیند؟
4-خود را نالایق دیدن: در یک تعریف، خودکشی یا اقدام به آن تبلور حس نداشتن لیاقت زندگی یا توانایی برای آن است. فردی که اقدام به خودکشی میکند در ناخودآگاه خود به این نتیجه میرسد که زیستن در این جهان نیازمند تواناییهای خاصی است که او فاقد آن است و میخواهد از قطار زندگی پیاده شود. این نتیجه از لیاقت خود معمولاً در نتیجه شکستهای پیاپی میآید. سه ترم شکست در یک درس خاص بیش از هر چیز تیر تیز بیلیاقتی را به سوی دانشجو نشانه میرود.
در کل، اقدام به خودکشی یک فریاد است. فریادی بلند که برای مثال دانشجویی در دانشگاه فردوسی مشهد آن را بروز داده و ما اینجا در تهران به لطف رسانههای رسمی و غیررسمی و شبکههای اجتماعی شنیدهایم. فریادی که در آن شکست یا احساس شکست نمایان است، آرزوی گریز از موقعیتی که در آن قرار گرفته متبلور است و اینکه آن دانشجو و هر دانشجو و فرد دیگری که اقدام به خودکشی میکند میخواهد با آن به دیگران بفهماند که او به این نتیجه رسیده که هیچ عامل نجاتی برای تخفیف این وضعیت وجود ندارد. او برای خود با تفکراتی که در ذهن دارد و پیش از این سخن گفتیم، برای خود تجویز ناامیدی کرده و نسخهای پیچیده که چیزی نیست جز اقدام به خودکشی.
دیدگاه تان را بنویسید