تاریخ انتشار:
مردهها و زندهها به فکر خانه
خانهبهدوشی پس از مرگ
تبدیل بخشی از پارکها به قبرستانها در تهران، موضوعی که باید پیش از همه مسوولان را به فکر برد، این بار مردم را نگران کرده است.
تبدیل بخشی از پارکها به قبرستانها در تهران، موضوعی که باید پیش از همه مسوولان را به فکر برد، این بار مردم را نگران کرده است. شاید باید مسوولان شهری بیش از هر کس دیگری به فکر شهر میبودند و سالها پیش پیشنهادهای خود را ارائه میدانند، نه زمانی که مرگ و میر آنچنان زیاد شده است که اولتیماتوم دوساله شورای شهریها را به فکر تبدیل پارکها و فضای سبز شهر به قبرستانها اندازد. پایتختی که باید به فکر توسعه آن بود نه توسعه قبرستانهایش، اکنون شبیه قوطی کبریتی شده است که فقط جای خواب دارد. حتی تصور یک لحظه زندگی در کنار مردگان هم برای هر کسی خوفانگیز است، کمتر کسی میتواند به صورت شبانهروز در کنار مردگان و در قبرستانها کار و زندگی کند. فکر اینکه شبها در میان مزار مردگان راه رفت و حتی برای هواخوری به محیطی که مردگان هم هستند نهتنها کودکان بلکه بزرگسالان را هم آزار میدهد.
داستان از کجا شروع شد؟
داستان تبدیل بخشی از پارکها به قبرستانها در تهران تصوری که شاید هرگز به ذهن هیچ کسی نمیرسید، این روزها در سر شورای شهریهاست. آنهایی که نماینده مردم در شهر هستند و مدعی بهترین راهحل برای بهبود اوضاع شهر. اما انگار آسانترین راه بهترین راه شده است. تبدیل بخشی از پارکها و مراکز تفریحی که لولهکشی آب دارد و معابر آن هم آماده است، انگار بهترین گزینه برای ایجاد مکان جدید قبرستانها در تهران خواهد شد.
شهری که چند سالی است چهره واقعی خود را از دست داده است و بیشتر به شکل محلی برای نگهداری ماشینها و ساختمانها تبدیل شده است. گویی زندگی در این شهر شلوغ به اجبار در جریان است. اجبار از کسب درآمد و هزینه کردن به شرط چند ساعت خواب در قوطی کبریتها و دست آخر هم نگرانی از نبود جایی برای دفن بدن بیجان پس از مرگ.
اکنون تهران، شهر شلوغی با جمعیت 10 میلیون نفر که خود با کمبود مسکن، معابر شهری، فضای سبز و پارکها مواجه است، باید نگران مردگانش هم باشد. مردگانی که گفته میشود تا دو سال آینده جایی برای دفن شدن ندارند و باید به فکر زمینهای بکری برای خواب ابدی تهرانیها بود.
آرزوی مرگ دردساز
شاید فقط برای یک لحظه، درست زمانی که مشکلات زندگی بر سر شخصی هجوم میآورد، با خود بگوید کاش بمیرم و راحت شوم، اما اکنون دیگر فکر این موضوع هم خود نگرانکننده است که اگر بمیرم جسمم کجا دفن میشود. این روزها انگار آرزوی مرگ هم دردسرساز میشود. گفته میشود بهشتزهرا تهران تا دو سال آینده جایی برای مردگانش ندارد، تهرانی که هر روز شاهد مهاجرت افراد زیادی از سراسر کشور است و در حال انفجار است باید فکری به حال مردگانش هم بکند. این دردناک است برای تهرانیهایی که حتی بسیاری از شهروندانش جایی برای زندگی ندارند از این پس باید نگران زندگی پس از مرگ جسمشان هم باشند. در سالهای دور، از جمله دغدغههای مردن برای کسانی که پول کافی نداشتند، خرج مراسم کفن و دفن بود و چند سالی است این هزینهها با کمترین میزان و گاهی از سوی شهرداری و سازمان بهشتزهرا پرداخت میشود. حال تهرانیها باید پیش از مرگشان به فکر جای دفن جسدشان باشند.
گورستانی شبیه پایتخت
به نظر میرسد اکنون نیز چندطبقه شدن آرامستان تهران هم دیگر دردی از کمبود جا دوا نمیکند و باید به فکر راههای دیگری برای مردگان تهران بود. تصور بزرگتر شدن بهشتزهرا تهران امکانپذیر نیست و ممکن است تا چند سال آینده پیشنهاد بیش از 10 طبقه شدن قبرستانها شنیده شود. شاید هم ادامه آرامستان تهران تا شهر قم برسد و جاده مسیری برای مردگان شود، پس از آن تهران نام شهری برای مردگان شود. تهرانی که حداقل سالانه با حدود 50 هزار فوتشده مواجه میشود، تا دو سال آینده جایی برای مردگانش ندارد، حال مسوولان میخواهند از مکانهای تفریحی زندهها برای مردهها مایه گذارند و بیشتر به فکر آنها باشند. مردمی که هر روز با مشکلات زیادی همراه میشوند و حال باید در زمان تفریح و فضای باز در کنار محل زندگیشان با غم و حزن دیگران شریک شوند. گرچه مسوولان میگویند مردگان هم جزیی از این شهر هستند و باید جایی در میان مردم داشته باشند اما برخی دیگر میگویند زندهها در تهران هم حق زندگی و شادی دارند و درست نیست محل زندگی شهروندان با این مسائل همراه شود.
تهران میزبان خوبی نبود
کملطفی است اگر بگوییم تهران شهری بیعاطفه است، اما در دهههای گذشته جمعیت تهران آنچنان زیاد شده است و این شهر تا اندازهای درگیر زندهها، کار و زندگی ماشینی شده است که انگار جایی برای نگهداری مردگانش ندارد. شاید دست خودش نیست که قرار است مردگانش را فراموش کند و آنها سردرگم آرام گرفتن جسم بیجانشان باشند. پایتختی که میلیونها شهروند را شبانهروز پذیرایی میکند، حال دیگر توان نگهداری مردگان را ندارد. شهری که سالانه حداقل 50 هزار فوتشده دارد، باید برای آنها هم زمین ذخیره داشته باشد، اما ندارد. اما مردگان چه گناهی دارند که هر روز تهران میزبان هزاران مهاجر و متولد شده است. مردگانی که دیگر دستشان از دنیا کوتاه است و قادر به تصمیمگیری برای جسم بیجانشان نیستند، باید ناخواسته هرکجای شهر که جا بود به خواب ابدی بروند.
ایده دفن مردگان در کنار برخی پارکها در تهران چند وقتی است گریبان تهرانیها را گرفته و میخواهد هر طور که شده کمبود زمین برای دفن مردگان با حضور پارکها جبران شود. کمبودی که تا همین 10 سال پیش خبری از آن نبود و با افزایش جمعیت تهران کمکم از این موضوع صحبت شد. برخی علت این کمبود قبرستان در تهران را افزایش جمعیت، ازدیاد مرگ و میر و مهاجرت به تهران میدانند. برخی دیگر نیز میگویند هشدار کمبود قبرستان در تهران داده شده بود اما انگار چندان جدی گرفته نشد یا هنوز تصمیمات این مهم آنچنان اجرایی نخواهد بود که این پیشنهاد جدید مطرح شده است. طی دو هفته اخیر نیز انتشار اظهارات جنجالبرانگیز معصومه آباد، یکی از اعضای شورای اسلامی شهر تهران در مورد دفن مردگان در پارکهای عمومی شهر تهران، موجی از انتقادها و نظرات مختلف و بعضاً مخالفی را به دنبال داشت. وی پس از اعلام اینکه ممکن است برخی پارکها برای قبرستان در نظر گرفته شود، گفت که این امر به معنی دفن مردگان در همه پارکها نیست، بلکه منظور دفن مردگان در یکسری پارکهای بزرگ مثل پارک جنگلی چیتگر یا سرخهحصار و... است. به گفته آباد، این امر پس از یک بررسی و تحقیق کارشناسی و
پخته شدن طرح امکانپذیر است. چه اشکالی دارد که قسمتی از یک پارک وسیع از پارک جدا شود و در جداگانهای برای آن بگذارند و آن را تبدیل به آرامستانی محلی کنند؟ وی معتقد است به غیر از پارکها در تهران قطعه زمینهای بزرگی هم وجود دارند که برای آنها کاربریهای چندگانه خدمات شهری در نظر گرفته شده است. ما میتوانیم بخشی از این زمینها را برای احداث این آرامستانهای محلی اختصاص دهیم. این مساله، موضوع جدیدی نیست. در بسیاری دیگر از نقاط جهان هم آرامستانها در فضاهای شهری مثل لندن، پاریس، رم و... احداث میشوند.
آباد در این باره گفته است میتوان با جانمایی درست این گورستانها کاری کرد که مردم، حداقل تماس را با آن داشته باشند و مجبور نباشند هر روز شاهد مراسم عزاداری و... باشند. قرار نیست این گورستانها در زمینهای متروکه خالی خیابانهای محل زندگی ما باشند بلکه باید در زمینهای بزرگی که به نوعی از بطن زندگی و خانههای شهروندان دور و در عین حال نزدیک آن هم باشند، احداث شوند نه در پارکهای محلی کوچک و بزرگ خیابانها و محلات. از لحاظ مذهبی، احداث گورستانها میتواند اثرات تربیتی و روحی و معنوی فراوانی را برای شهروندان یک محله به دنبال داشته باشد. شما وقتی در تشییع جنازه اموات شرکت میکنید، گام موثری در مورد دنیا و آخرتتان برداشتهاید. مرگ را بیشتر لمس و آن را به عنوان جزیی جداییناپذیر از زندگی بیشتر درک میکنید. شاید برای همین هم بوده که در طول تاریخ، اکثراً گورستانها در کشور ما در داخل شهرها و روستاها بودهاند. در این میان یکی دیگر از اعضای شورای شهر تهران نیز معتقد است از آنجا که آرامستانها نیز جزیی از زندگی شهری امروز ما هستند، پس میتوان آنها را به عنوان جزیی از بدنه شهر و در دل شهر احداث کرد.
دیدگاه تان را بنویسید