کارآفرینی سختکوش، پرجرات و مظلوم
درسهایی از زندگی یک کارآفرین
این روزها مصادف است با سومین سالگرد درگذشت حاجمحمدتقی برخوردار پدر صنعت لوازمخانگی ایران. نام برخوردار بیش از سایر کارآفرینان عصر پهلوی، بعد از انقلاب و بهویژه در سالهای اخیر مطرح شده است.
این روزها مصادف است با سومین سالگرد درگذشت حاجمحمدتقی برخوردار پدر صنعت لوازمخانگی ایران. نام برخوردار بیش از سایر کارآفرینان عصر پهلوی، بعد از انقلاب و بهویژه در سالهای اخیر مطرح شده است. شاید مظلومیت او بیش از دیگرانی بود که نتایج کار و تلاش سالیان آنها مصادره شد و حتی اجازه مدیریت و نظارت بر آنچه از کارخانه، ماشینآلات و ساختمان و بهویژه نیروی انسانی متخصص انباشته بودند هم به آنها داده نشد. مطالعات ما پیرامون زندگی و کارنامه اقتصادی تاکنون نشان داده است که هر کدام از کارآفرینان صنعتی در یک ویژگی منحصربهفرد بودهاند و ترسیم یک تیپ ایدهآل از کارآفرین ایرانی که بتوان در آن مشترکات زیادی بین آنها یافت مشکل است. اما به نظر میرسد حاجبرخوردار منحصربهفردتر از دیگران بوده است. در این یادداشت میکوشیم نشان دهیم دلیل این امر چیست و از زندگی او برای امروز بخش خصوصی ایران چه درسی میتوان گرفت.
تصویری از شروع فعالیت تجاری تا ورود به صنعت
حاجمحمدتقی برخوردار بنیانگذار موسسات صنعتی بسیاری از جمله شرکت پارسالکتریک و شرکت صنعتی پارس توشیبا در خانواده تاجرپیشهای به دنیا آمد. او فرزند دوم حاجمحمدحسین برخوردار یکی از تجار سرشناس یزد بود. محمدتقی کار خود را با تجارت در بازار تهران در دهه 1320 شمسی شروع کرد و در دهه 40 شمسی با ورود به صنعت مدرن به عنوان یکی از اعضای گروه صنعتگران برجسته اجتماعی-اقتصادی درآمد. او عضوی از خاندانی بود که بیش از سه نسل در تجارت ایران فعال بودند. او در 18سالگی به تهران آمد و کار خود را در تجارتخانه حکیمزاده تاجر و واردکننده معروف آغاز کرد. اما از سال 1324 به طور مستقل و با همکاری برادرانش فعالیتهای خود را ادامه داد. مطالعه نامههای تجاری او که تمامی فعالیتها و اوضاع تجاری و اقتصادی کشور در آن ثبت شده است نهتنها تصویری دقیق از اقتصاد کشور در دهه 1320 و 1330 شمسی از منظر یک تاجر به دست میدهد بلکه الگوی رفتاری و منش تاجری دقیق و آگاه را نشان میدهد که هیچ رخداد اقتصادی را بدون توجه به زمینه اجتماعی و سیاسیاش از نظر دور نمیداشت.
در این مدت حاجمحمدتقی به اتفاق برادران به تدریج فعالیتهای خود را با واردات کالاهای ساختهشده از جمله لوازم خانگی از اروپا و ژاپن شروع کرد و گسترش داد. به علاوه، افزایش تقاضا و بهبود تدریجی وضع اقتصادی بهویژه در سالهای اول دهه 1340 شمسی در دوره وزارت علینقی عالیخانی که فعالیتهای صنعتی بخش خصوصی با حمایت دولت روبهرو شد، حاجمحمدتقی را به فکر مشارکت با سرمایهگذاران معتبر بینالمللی و ورود فناوریهای مدرن انداخت. اگرچه موفقیت و زمینههای این کار را باید در جهاندیدگی او نیز جستوجو کرد که ناشی از دوره گسترش واردات است اما نحوه همکاری دولت با بخش خصوصی در آن دوره را نباید از نظر دور داشت.
سبک زندگی جدید و صنایع خانگی
حاجمحمدتقی برخوردار را میتوان پدر صنعت لوازم خانگی ایران دانست. اما آنچه در این رابطه جالب توجه است پیامد ناخواسته اجتماعی فعالیتهای او در صنعت لوازمخانگی است. این صنعت بر سبک زندگی مدرن و افزایش رفاه خانوادهها تاثیر مهمی داشت. در دهه 1350 شمسی گسترش تولید و مصرف وسایل خانگی به سبک زندگی مدرنی منجر شد که تغییراتی در زندگی، احساس، تفکر، شیوه زیست و فرهنگ ایرانی ایجاد کرد و یکی از عوامل ظهور طبقه متوسط در ایران قلمداد میشود. اگرچه روشنفکران آن دوره مانند جلال آلاحمد که سرآمد آنها بود در ابتدا از آن به مثابه گسترش مصرفزدگی نام بردند. اما بدون شک مصرف لوازمخانگی تغییرات اجتماعی مهمی ایجاد کرد که یکی از آنها آزاد کردن زمان زیادی از اعضای خانوادهها به ویژه زنان در داخل خانهها بود.
برخوردار و مسوولیت اجتماعی صنعتگر
در دنیای کنونی الگوهای مختلفی برای توزیع ثروت شکل گرفته است و مهمترین آن که در ایران نیز این روزها ترویج میشود مسوولیت اجتماعی شرکتهاست. اما باید به این نکته توجه داشت که اگر بخواهیم سرمایهگذار یا کارفرمایی سطح کمکهای خیریهاش را از کمکهای جزیی و صدقه به کمکهای اساسی و پایدار تغییر دهد مستلزم انباشت سرمایه است. به عبارت دیگر، رشد بخش خصوصی در مقیاس بزرگ، مساله مسوولیت اجتماعی شرکتها را جدی میکند. گذر از کمکهای خیریهای از سطح کمک اخلاقی و ناپایدار به کمکی اخلاقی و اجتماعی در سطح بزرگ و پایدار نیازمند انباشت سرمایه و بزرگ شدن بخش خصوصی است. کسبوکارهای کوچک نمیتوانند مسوولیتهای اجتماعی خود را انجام دهند. تامین مالی برخی پروژههای اجتماعی با بزرگ شدن ممکن است. اگر شرکتهایی مانند فورد و مایکروسافت بنیادهای خیریه برای کارهای بزرگ در حد وزارتخانهها دارند، اینها تنها در اثر بزرگ شدن و جدایی مالکیت از مدیریت ممکن شده است. دلیل مدعای ما نیز رابطه مستقیم تحول فعالیتهای برخی کارآفرینان بزرگ مانند حاجبرخوردارها، لاجوردیها و ایروانیها
و خسروشاهیها و نحوه کمکهای خیریه آنان است. اولاً حاجمحمدتقی برخوردار کارآفرینی مذهبی بود که مذهبش مانع از گسترش فعالیتهای اقتصادی او نشد و نگرشهای اخلاقیاش اصلاً رنگ سوداگرایانه نداشت. او معتقد بود که زندگی اول و آخرش کار کردن است. این تفکر بسیار نزدیک به تفکری پروتستانی به این معناست که کار دنیایی برای رستگاری آخرت است. شاید بتوان گفت که او چنان کار میکرد که گویا به فعالیتهای دنیویاش معنایی مذهبی میبخشید. به علاوه اینکه او اقدامات خیریهای بسیاری نیز انجام میداد. این اقدامات در خاندان برخوردار نهادینه شده بود زیرا پدر او از معتمدان مجتهدان بنامی در یزد بود. او نیز مانند پدر از ابتدای فعالیت نهتنها مسوولیت اخلاقیاش را فراموش نکرد بلکه هرقدر بر انباشت سرمایهاش افزوده میشد فعالیتهای خیرخواهانهاش رنگ مسوولیت اجتماعی نیز به خود میگرفت.
ویژگیهای منحصربهفرد حاجبرخوردار
حاجمحمدتقی برخوردار کارآفرینی بومی بود که توانست تجربه و فناوری خارجی را با کار ایرانی ترکیب کند. اگرچه جهاندیده بود و تمامی تحولات بازارهای جهان را بهدقت از جوانی دنبال میکرد اما تحصیلات عالیه نداشت و تنها دیپلم متوسطه گرفته بود. به غیر از شم اقتصادی، سماجت و سختکوشی او که در میان یزدیان نیز زبانزد است خود میتواند درسی بزرگ برای مدیران بخش خصوصی و دانشجویان مدیریت باشد که همه چیز درباره کارآفرینی را نمیتوان در کتابهای درسی جست. او میدانست حتی در زمانی که برخی وزارتخانهها به او عنایت هم دارند باید برای حل مشکلات پاشنه کفش را بکشد و سختکوشش کند. هرگاه به او مجوزی نمیدادند سختکوشانه چنان اصرار میکرد که مسوول مربوطه تصمیمش را عوض کند. گویی مانند یک جامعهشناس ساز و کار تصمیمات و دستگاه دولتی ما را بهخوبی میشناخت که باید بر انجام هر کاری سماجت کنی تا مشکلات حل شود. ویژگیهای شخصیتی مختلف دیگری نیز در رشد و موفقیت حاجمحمدتقی برخوردار موثر بودند از جمله جرات و اعتماد به نفس. با این حال سختکوشی و مردمداری او از همه برجستهتر بود. به علاوه قرائن
نشان میدهند که او شم اقتصادی برجستهای داشته است.1 او رابطه خاصی با مدیران تحصیلکرده برقرار کرده بود و آنها را موجد پیشرفت موسسات اقتصادیاش میدانست. نحوه کار با مدیران از جمله واگذاری اختیار به آنها باعث شد که آنها بعدها از برجستهترین مدیران کشور شوند. به علاوه لهجه یزدی و سعهصدرش تاثیر مثبتی بر مراودات اجتماعی او چه در داخل موسسات و چه بیرون از آن میگذاشت.
همکاری با دولت
در دهه 1340 شمسی برنامه توسعه صنایع داخلی که با آمدن دکتر عالیخانی شروع شد نخست با استفاده از سرمایه فکری و فیزیکی بازرگانانی مانند حاجبرخوردار رونق گرفت. این بار مانند زمان نخستوزیری شریف امامی دولت هیچ وامی به بازرگانان صنعتگرا نداد. اگر کسانی مانند برخوردار نبودند معلوم نبود که برنامه صنعتگستری عالیخانی به همان خوبی که انجام شد صورت گیرد. اگرچه برنامه صنعتگستری بازار واردات را راکد کرد اما شم اقتصادی افرادی مانند حاجبرخوردار به موفقیت برنامه تیم دکتر عالیخانی کمک اساسی کرد. وقتی آنها از واردکنندگانی مانند او خواستند به جای واردات دنبال صنعت بروند و همان کالای وارداتی را در داخل بسازند بهرغم منفعت بالای واردات و سود توزیع آنها این ریسک را پذیرفتند و همین امر نشان از هوش آنها بود. حاجبرخوردار بهخوبی فهمید که دیگر نمیتوان تنها وارد کرد. او شروع به ساخت کارخانه و راهاندازی خطوط مختلف تولید وسایل خانگی کرد. رفتن به سمت صنعتگستری کاری سخت بود. تجار با توجه به هزینه تولید میدانستند که اگر در ایران تولید کنند ممکن است کالا گرانتر تمام شود. این در
زمانی بود که کارگر ایرانی تخصص نداشت و به خوبی نمیتوانست جنس خارجی بسازد. تولیدات اولیه داخلی نیز آنقدرها مورد توجه قرار نگرفت. اگر مهندسان خارجی بالای سر خطوط تولید نبودند معلوم نبود که بتوان کار را ادامه داد. سازمان مدیریت صنعتی نیز نخست برای کمک تاسیس شده بود و سپس موسسه مطالعات مدیریت ایران با کمک دانشگاه هاروارد دوره تربیت مدیر تاسیس کرد که بیش از همه صنعتگران حاجبرخوردار از فارغالتحصیلان آن استفاده کرد. یکی از دلایل اینکه او بیشتر از مدیران فارغالتحصیل این مرکز سود برد وجود شرکتهای مختلفی بود که او باید هر کدام را به دست مدیری میسپرد که بهرهوری را افزایش دهند.در حالی که این کار در صنایع دیگری که تمامی تولیدات در یک شرکت انجام میشد ممکن نبود. حمایت دولت با افزایش تعرفههای وارداتی نیز موجب تشویق سرمایهدارانی از جمله حاجبرخوردار شد. دکتر نیازمند معاون دکتر عالیخانی میگوید «آدمهایی مانند حاجبرخوردار اگرچه تحصیلات عالیه نداشتند اما شم اقتصادی و جنم و جرات داشتند. او رفت و از ژاپنیها خواست که کارخانه تولیدی به ایران بیاورند.» اینگونه صنعت ساخت کالای خانگی در داخل کشور رونق گرفت. این
رونق در صنایع چند مزیت فوقالعاده دیگر نیز داشت. اول اینکه به علاوه سیستم پخش کالا که در دست آنان بود سیستم تعمیر بعد از فروش را هم به دست گرفتند. دوم اینکه، با سازندگان همان کالا در خارج کشور ارتباط نزدیک پیدا کردند و در جریان تولید به هر مشکلی که برمیخوردند فوراً کارشناسی میآمد و مشکل را حل میکرد. یگانه مشکلی که پابرجا بود مشکل مدیریت بود. با این حال وقتی بعد از مدتی دکتر محمد یگانه کارنامه اقتصادی صنعتگران دوره عالیخانی را ارزیابی میکند نمره نخست را حاجبرخوردار میگیرد.2
تفاوت برخوردار تاجر و برخوردار صنعتگر
صنعت اصولاً یک جاذبه مخصوص داشت که آن را از تجارت متمایز میکرد. تجارت آزاد بود. یک تاجر میتوانست یک خط تجاری خاص برای خود انتخاب کند مثلاً واردات لوازمخانگی. البته پس از مدتی این تاجر بازار خود را تقویت میکرد و نفوذ در آن بازار را برای رقیبانش سخت میکرد ولی هرگز نمیتوانست کاملاً از ورود دیگران به آن بازار جلوگیری کند. اما صنعت احتیاج به سرمایهگذاری سنگین داشت -حاجبرخوردار که وارد سرمایهگذاری صنعتی شد بر بازار هم مسلط شد و تقریباً از رقابت دیگران مصون و محفوظ بود مخصوصاً چون وزارت اقتصاد هم معتقد نبود که دادن پروانه دوم به دیگری - در ابتدای صنعتی شدن - به صلاح توسعه صنایع کشور باشد و در حقیقت زمینه را برای ایجاد انحصار برای پیشگامان اولیه صنعت فراهم میکرد. البته این در مرحله اول بود و تیم عالیخانی این کار را دانسته انجام میداد و از زیانهای انحصار هم کاملاً آگاه بود ولی مبارزه با انحصار را در مراحل اولیه رشد صنایع، با تمام مشکلاتش رجحان میدادند. اما به تدریج در دهه دوم توسعه صنایع به رقیبان دیگر اجازه دادند به بازار وارد
شوند. یکی دیگر از رجحانهای صنعت بر تجارت این بود که صنعتگران بهزودی به صنعت خود علاقهمند میشدند؛ به کارمندان خود، به ماشینآلات خود و به شغل خود یک وابستگی عمیق پیدا میکردند. یک وابستگی که بالاتر از کسب سود بود. و این وابستگی اصلاً در تجارت و بین تجار دیده نمیشد. آنها دیگر کمتر مصرف میکردند و بیشتر سرمایهگذاری میکردند چه افزایش سرمایه ثابت فیزیکی و چه در سرمایه انسانی. به طور مثال، دکتر نیازمند میگوید «روزی دکتر مجتهدی رئیس دبیرستان البرز به من تلفن کرد که ساختمانی برای آزمایشگاه ساخته است و میخواهد به تمام شاگردان ساخت و تعمیر اتومبیل و صنایع الکتریکی (مانند یخچال برقی، تلویزیون، رادیو و...) را یاد بدهد. مجتهدی از من خواست که در این راه به او کمک کنم. من هم موضوع را تلفنی به خیامی و حاجیبرخوردار گفتم. چند ماه گذشت مجتهدی گفت یک روز سر راهت به خانه سری به دبیرستان البرز بزن و آزمایشگاه ما را تماشا کن. رفتم و دیدم که واقعاً تجهیزاتی که خیامی و حاجیبرخوردار به مدرسه البرز داده بودند دهها برابر آنچه من در ذهن خود داشتم بود. معلم هم برای تدریس به مدرسه البرز داده بودند. آنها با پرداخت هزینه گزاف
آزمایشگاه برای آشنایی با اتومبیل و صنایع خانگی برای دانشآموزان میدانستند که سرمایهگذاری در نیروی متخصص انجام میدهند.»3
عاقبت کار برخوردار
در تیرماه 1358 تمام سهام و داراییهای اموال 52 نفر از صاحبان صنایع بزرگ توسط شورای انقلاب مصادره شد. عدهای از صاحبان صنایع از طریق دکتر بنیجمالی یکی از مدیران اکبر لاجوردیان که با مهندس مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت موقت از زمان تحصیل در دانشکده فنی آشنایی داشت، در مورد اعتراض به ملی کردن کارخانهها نخست با دکتر یدالله سحابی ملاقات کردند. اکبر لاجوردیان، میگوید دکتر سحابی در این ملاقات به آنها گفته بود: «حق با شماست. در انقلاب چوب تر و خشک با هم میسوزند.»4 نتیجه ملاقات این بود که جلسه دیگری نیز با نخستوزیر مهندس بازرگان برگزار شود. در جلسه دوم از میان 52 نفر تنها اکبر لاجوردیان، حاجیمحمدتقی برخوردار، مهندس رستگار، دکتر محمدعلی بنکدارپور، دکتر مهدی موتمنی و دکتر بنیجمالی در جلسهای با نخستوزیر، رضا صدر وزیر بازرگانی، احمدزاده وزیر صنایع، دکتر سحابی مشاور نخستوزیر، معینفر رئیس سازمان برنامه و مهندس سحابی مشاور نخستوزیر شرکت داشتند. در این جلسه هر یک از صاحبان صنایع گزارشی از فعالیتهای خود ارائه کردند. حاجیبرخوردار گفت: «ما چه گناهی کردهایم که
صنایع ما را ملی کردهاید؟ ما کارخانه تاسیس کردهایم و تعداد زیادی کارگر تعلیم داده و مشغول به کار کردهایم.» بعد حاجبرخوردار به مهندس بازرگان میگوید: «شما 10 درصد سرمایه ما را به ما پس دهید و ما را از پشت بخوابانید و صد ضربه شلاق بزنید که دیگر از این غلطها نکنیم و دیگر در ایران کارخانه احداث نکنیم.» نتیجه جلسه این شد که از سوی هیات دولت تصویبنامهای به شورای انقلاب ارسال شود تا هیاتی از طرف دولت موضوع را رسیدگی کند. هر یک از حاضران جلسه از جمله اکبر لاجوردیان و سیدمحمود لاجوردی بعداً اعتراض خود را مکتوب کردند. اما بعد از آن، هرگز هیاتی تشکیل نشد و بر اساس بند (ب) ماده4 آییننامه قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران هیچ دادگاهی نیز تشکیل نشد. یکی دیگر از پیشنهادات، مربوط به اکبر لاجوردیان و سیدمحمود لاجوردی بود. آنها از طریق رضا صدر وزیر وقت بازرگانی پیشنهاد کردند چون برای تاسیس و رشد صنایع، زحمات زیادی کشیدهاند تنها 10 درصد سهام را در اختیار مدیر و کارکنان قرار دهند و بقیه در اختیار دولت باشد. اما این پیشنهاد نیز مورد تصویب شورای انقلاب قرار نگرفت.5 حاجبرخوردار روز دوشنبه 27 تیرماه سال 1390 درگذشت اما
سالها قبل از آن و بعد از مصادره کارخانهها گرفتار بیماری آلزایمر شد. بسیاری از اعضای خانواده و مدیرانش معتقدند مصادره ضربهای جدی به روح و روان او بود. او انتظار چنین ضربهای را نداشت. مدتی بعد گفته بود «اگر میدانستم کار این همه تلاش به اینجا میکشد کسب و کار کوچکی را دنبال میکردم.» لازم نیست سرمایهگذاران این حدیث نفس او را بشنوند. برای آنکه شم اقتصادی دارد تا امنیت سرمایهگذاری و احترام به مالکیت خصوصی نباشد همان گفته حاجبرخوردار را عمل میکند. به علاوه، موضوع حاجبرخوردار و کارآفرینان موضوعی نیست که به این زودیها پایان پذیرد. این موضوع در حافظه تاریخی ملت و بخش خصوصی ثبت شده است. اگر قرار است میراث برخوردارها در این سرزمین مورد استفاده قرار گیرد باید با احترام پایدار حقوقی به مالکیت خصوصی در این حافظه تاریخی شکاف ایجاد شود.
پینوشتها:
1- علیاصغر سعیدی و فریدون شیرینکام، موقعیت تجار و صاحبان صنایع در عصر پهلوی: زندگی و کارنامه حاجمحمدتقی برخوردار، گام نو، 1388 / 2- دکتر رضا نیازمند، در گفتوگو با نگارنده، 1392/ 3- تکنوکراسی و سیاست اقتصادی در ایران: روایت دکتر رضا نیازمند، علیاصغر سعیدی، لوح فکر، 1393/ 4- نامه اکبر لاجوردیان به نگارنده، 20 دسامبر 2004/ 5- مصاحبه با اکبر لاجوردیان، 1388 و نامه اکبر لاجوردیان به نگارنده، 20 دسامبر 2004.
دیدگاه تان را بنویسید