تاریخ انتشار:
واقعیت نگرانکننده، مواجهه با پایان زندگی در تهران
تهران تمام شد
در شرایط فعلی با انبوه مشکلات برای زندگان و مردگان باید از یک واقعیت نگرانکننده پرده برداشت: تهران تمام شده است.
طی سالهای اخیر با گسترش جمعیت تهران ناشی از مهاجرت و زاد و ولد نهتنها مردگان جایی برای دفن شدن ندارند، بلکه زندهها هم با کمبود جا برای زندگی مواجه شدهاند. با طرح موضوع تبدیل بخشی از پارکها به قبرستان در تهران، به نظر میرسد باید مساله کمبود جا برای تدفین در گستره مشکلات کلیتر تهران دیده شود؛ مشکلاتی همچون کمبود آب، برق، وسایل نقل و انتقال شهری و فضا همگی به دلیل نداشتن تناسب جمعیت با امکانات شهری به وجود آمده است. مشکل کمبود جا برای مردگان در بهشتزهرای تهران -که گفته میشود تا چند سال آینده دیگر پاسخگوی مردگان جدید نیست- باید از سالهای گذشته و پیش از ایجاد چنین مشکلاتی با تحلیل روندهای جمعیتشناختی و تصمیم به کنترل مهاجرت به تهران به طور جدیتری مورد توجه قرار میگرفت. اکنون نیز این مشکل باید با تدابیر جدیدی پیگیری شود. تدابیری که ممکن است اندکی زمانبر باشد. تهران در سالهای اخیر با انبوهی از مشکلات اجتماعی مواجه شده است که ادامه این روند و بیتوجهی به آنها در یک چارچوب کلی میتواند به افزایش و تراکم و پیچیدگی مسائل زندگی شهری بیفزاید.
در شرایط فعلی با انبوه مشکلات برای زندگان و مردگان باید از یک واقعیت نگرانکننده پرده برداشت: تهران تمام شده است. به عبارتی زندگی در تهران رو به پایان است و سکونت شهروندان در تهران با مشکلات زیادی همراه شده است. اکنون مسائلی همچون آب و بهداشت در تهران مطرح است؛ در سالهای اخیر کمبود آب و برق، کمبود جای پارک اتومبیل و کمبود امکانات تامین حمل و نقل، شهروندان را با مشکل مواجه کرده است. شرایط فعلی آلودگی هوا، ترافیک و موضوعات روزمره، بیمارستانها را شلوغ کرده و به افزایش بیماریها منجر شده است. افزایش بیماران در بیمارستانها، نوبتهای چندماهه در مراکز پزشکی همگی نگرانی این موضوع را بیش از گذشته کرده است. نگاهی به آمار مرگ و میر و خروجی بیمارستانها مزید بر این علت است. حجم زیاد فوتشدگان در هر روز در شهر تهران نشات گرفته از همین بیماریها و مشکلات روحی و جسمی است. حال تصور کنید در کنار پارکها و فضای سبز شهری نیز مردگانی دفن شوند و مردم هر روزه با تدفین مردگان و مراسم مربوط به آن در محلهها و داخل شهرشان درگیر شوند؛ در این صورت چه بیماریها و مشکلات روانی که برای آنان به وجود نمیآید و چه مسائلی که در زندگی
روزمره آنان در محلهها رخ نمیدهد.
متاسفانه طی سالهای اخیر به دلیل غلبه عوامل بیماریزا، بیماریهای تنفسی، قلبی، سرطانی و مرگ و میر ناشی از آنها افزایش یافته است. بخشی از عوامل بیماریزا نشات گرفته از مشکلات زندگی و بخشی ناشی از پارازیتها و آلودگیهای زیستمحیطی است. بخشی از بیماریها نشات گرفته از اقتصاد و تغذیه غلط مردم و برخی مربوط به افزایش فشار روانی ناشی از مشکلات اقتصادی است. در حال حاضر نهتنها سبزیجات و میوهجات در تهران، بلکه گوشت و مرغ و ماهی هم با پرورش مصنوعی به دست مردم میرسد که منجر به ایجاد بیماریها شده است. حال بهتر است به جای افزایش پهنه قبرستانها، به فکر کاهش بیماریها و مرگومیرها بود. علاوه بر اینها فقدان گنجایش و ظرفیت تهران برای جمعیتپذیری باید مورد توجه قرار گیرد. تهران با این جمعیت نمیتواند زندگی شهروندانش را تامین کند و در این حال ضرورت افزایش جمعیت نیز مطرح شده است. اول باید به مشکلات شهروندان کنونی توجه کرد و پس از آن به افزایش جمعیت پرداخت.
علاوه بر مشکلات و وجود عوامل بیماریزا در تهران، وجود قبرستان در کنار پارکها میتواند مشکلات روانی برای شهروندان ایجاد کند. قابل توجه است که بخش زیادی از مشکلات شهر و بیماریها مربوط به روح و روان مردم و شهر است. افسردگیهای رایج، اختلالات روانی و... همگی از جمله این مشکلات است. با افزایش جمعیت و مهاجرت به تهران، ساکنان این شهر از نظر ذهنی آرامش ندارند و این افراد مستعد بیماریهای زیادی هستند که میتوانند عامل افزایشدهنده مرگومیرها باشند. حال اگر این مردگان به نزدیک محل سکونت شهروندان بیایند، زندگی روزمره مردم نیز مختل میشود.
اما نمیدانم چرا در کشور ما این موضوع مسالهساز شده است، موضوعی که در همه کشورها حل شده است. در همه کشورها قبرستانها در اطراف شهرها و به عبارتی بیرون شهرها هستند، حتی از دوران باستان و در دوره اسلامی نیز این امر در ایران رعایت میشد. در روایات دینی نیز آمده است که مردگان خود را در بیرون از شهرها دفن کنید. نباید بگذاریم مردگان بر شهر سنگینی کنند. رابطه زندگان و مردگان در فرهنگ ایرانی ما دو جنبه دارد. از طرفی نمیتوان ارتباط روحی و خاطرات رفتگان را فراموش کرد و از طرف دیگر نمیتوان مردگان و مقوله مرگ را در زندگی روزمره ادغام کرد. در برخی احادیث نیز آمده است که اگر شاد یا ناراحت هستید به قبرستان بروید؛ این گفته به معنای فراموش نکردن مرگ و مردگان است اما نه اینکه آنها را یکسره وارد زندگی روزمره خود کنیم.
برخی جامعهشناسان معتقدند در فرهنگهای مدرن مردگان و مرگ خارج از زندگی روزمره زندگان قرار داده میشود و در این مورد «مصادره تجربه» صورت میگیرد. به گفته این جامعهشناسان، در زندگی مدرن مردگان از زندگی افراد دور میشوند و بیماران و سالمندان در مکانهایی چون بیمارستانها و خانههای سالمندان و دور از مردم نگهداری میشوند. اما در فرهنگ ایران این موضوع متفاوت است چرا که ما معتقدیم باید مردگان در جاهایی باشند که زندهها بتوانند به آن مکان بروند و تجدید خاطره شود و بیماران و سالمندان نیز تا حد امکان در کنار خانوادهشان زندگی کنند. در فرهنگ ایرانی خاطرهکشی مطلوبیت ندارد و جوانان باید با خاطره اجداد و مردگان خود آشنا باشند. خاطره گذشتگان ما را به تاریخ و سنت گذشته پیوند میدهد؛ بدین ترتیب نه میتوان دیدگاه مصادره تجربه را پذیرفت که هر نوع درک از مرگ را حذف میکند و نه میتوان از وجود مردگان در دل زندگی روزمره آن هم در محله و کنار محل زندگی مردم دفاع کرد. باید دولت و مسوولان شهری راهی را پیش بگیرند که ارتباط با مردگان از طریق رفت و آمد به قبرستانها میسر باشد، حرمت و خاطره رفتگان حفظ شود بدون اینکه با تبدیل
پارکهای محلی به قبرستانها موجب ایجاد عوارض روحی در بین زندگان شوند.
به عنوان جمعبندی شاید بتوان پیشنهادهایی را مطرح کرد. در حال حاضر میتوان تسهیلاتی را برای تدفین در شهرستانها نیز فراهم کرد. اجساد افراد مهاجر را که برای مدتی در تهران ساکن و شاغل بودهاند میتوان با وصیت متوفیان یا درخواست یا رضایت خانواده به شهرستانها منتقل کرد. در حال حاضر انتقال اجساد به شهرستانها و روستاها با مشکلاتی همراه است و در صورت تسهیل این شرایط شاید اندکی از مشکلات کمبود قبرستان کاسته شود. با افزایش فوتشدگان، استفاده از قبرهای چندطبقه نیز یک راهحل دیگر است. هرچند در حال حاضر نیز بیشتر قطعات بهشتزهرای تهران تقریباً دو و سه طبقه شدهاند. شاید تسهیلاتی همچون دفن تعداد بیشتر فوتشدگان بتواند تا سالهای بعد کمککننده باشد، اما هنوز این فرهنگ در کشور ما جا نیفتاده است. همچنین برای فراموش نشدن خاطرات گذشته در کشور نیز این موضوع با میل زیادی صورت نمیگیرد. در برخی کشورها روشهای صنعتی برای دفن مردگان (یعنی روشهای تجزیه زودتر از زمان طبیعی) به کار برده میشود. این روشها خاطرهزدایی میکنند و در فرهنگ ما نیز مورد استقبال زیادی قرار نمیگیرند. بنابراین بهتر است پیش از هرگونه اقدام دولت برای
افزایش قبرستانها و مکانیابی جدید برای تدفین مردگان، خروجی بیمارستانها از تعداد مردگان کاهش یابد و بیماریها کنترل شود. راهحل اساسی دیگر نیز کاهش مهاجرت جمعیت است. باید جمعیت تهران بهینه و پدیده مهاجرت کنترل شود.
دیدگاه تان را بنویسید