مروری بر موضوعات جاری اقتصاد سلامت در آمریکا
آمریکاییان و «توزیع عادلانه خدمات درمانی»
اقتصاد سلامت در دو حوزه اقتصاد کلان و اقتصاد خرد قابل بررسی است اما به طور خاص تحلیلهای اقتصاد خرد میتواند در درک وضعیت موجود و پیشبینی وضعیت آتی این شاخه از علم اقتصاد به اقتصاددانان کمک کند.
اقتصاد سلامت در دو حوزه اقتصاد کلان و اقتصاد خرد قابل بررسی است اما به طور خاص تحلیلهای اقتصاد خرد میتواند در درک وضعیت موجود و پیشبینی وضعیت آتی این شاخه از علم اقتصاد به اقتصاددانان کمک کند. به این مفهوم که به منظور سیاستگذاری در حوزه اقتصاد سلامت، اطلاعات مربوط به تعداد بیمارستانها، تعداد پزشکان و پرستاران، تعداد افراد تحت پوشش بیمه، نحوه دسترسی مصرفکنندگان به خدمات بهداشتی و درمانی، تحلیل ترجیحات مصرفکنندگان در مورد استفاده از خدمات بیمه درمانی و اطلاعاتی از این دست بیشتر به کار میآید تا اطلاعاتی همچون میزان تورم در بخش سلامت یا تعداد بیکاران این بخش و ... اما در عین حال، اقتصاد سلامت به عنوان یکی از موضوعات پیشرو در مطالعات اقتصادی حال حاضر در دنیا، به دلیل جدید بودن از ادبیات غنی و پر و پیمانی در مقایسه با سایر رشتههای مطالعاتی نیست و به نظر میرسد بیش از هر زمینه دیگری نیاز به اصلاح و گسترش دارد تا بتوان راهحلهای اصولی، ساختاری و معقول برای رفع مشکلات این حوزه ارائه کرد. یکی از موضوعات مهمی که باعث شده این زمینه مطالعاتی در سالهای اخیر توجه اقتصاددانان نامی حوزه اقتصاد خرد را به خود
جلب کند این است که مصرفکنندگان در بازار اقتصاد سلامت بابت کالایی پول میپردازند که شناخت چندانی از آن ندارند (اطلاعات) و پول آن را نیز خودشان به طور کامل پرداخت نمیکنند (شخص ثالث آن را میپردازد) دلیل آن نیز وجود انواع بیمههای درمانی در این بازار است که باعث بروز نااطمینانی در این بازار میشود. پیش از هر چیز به منظور طرح موضوع بهتر است که با آمار مربوط به اقتصاد سلامت در آمریکا آغاز کنیم. بر اساس دادههای منتشره از سوی مرکز آمار فدرالرزرو در سال 2013 هزینههای کل اقتصاد سلامت در آمریکا بالغ بر 2800 میلیارد دلار بوده است که 9/17 درصد کل تولید ناخالص داخلی آمریکا در سال 2013 است (رقم تولید ناخالص داخلی آمریکا 15700 میلیارد دلار است)، این رقم را مقایسه کنید با سهم مخارج سلامت از تولید ناخالص داخلی ایران که حدود شش درصد است! که اگر این رقم را بر جمعیت آمریکا یعنی 316 میلیون نفر تقسیم کنیم، هزینه سرانه اقتصاد سلامت در این کشور 8900 دلار بوده است. پیشبینی شده است این رقم در سال 2020 به 20 درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا برسد. سه منبع عمده برای این مخارج در آمریکا وجود دارد: اولین و پرخرجترین آنها
بیمارستانها هستند، دومین منبع پزشکان و سومین منبع داروها و محصولات دارویی است که در مجموع 64 درصد مخارج سلامت آمریکا را تشکیل میدهند. جزییات بیشتر در مورد نحوه خرجکرد مخارج سلامت در آمریکا را میتوانید در جدول یک مشاهده کنید. جالب است بدانیم که سهم بخش عمومی و بخش خصوصی در تامین این مخارج کاملاً مساوی است و هر کدام از آنها 50 درصد مخارج را تامین میکنند. تنها 11درصد کل مخارج سلامت از طریق پول نقد پرداختی توسط مشتریان تامین میشود که همین 11درصد نقش تعیینکنندهای در تعیین سمت و سوی بازار سلامت در آمریکا دارد. روند تغییرات متغیرهای تعیینکننده بازار سلامت در آمریکا را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد:
- مخارج سلامت همواره با نرخ قابل توجهی در حال افزایش بوده است و انتظار میرود این روند در آینده نیز ادامه پیدا کند.
- رفتار مصرفکنندگان نیز در طول زمان تغییرات چشمگیری داشته است و بسیاری از آنان به سیستمهای بیمه روی آوردهاند.
- تعداد بیمارستانها تغییر چندانی نداشته است اما هزینه آنها به شدت افزایش یافته است که دلیل آن افزایش تعداد و دستمزد نیروی کار است.
- تعداد پزشکان افزایش یافته است؛ اما سهم آنها از کل مخارج سلامت کاهش یافته است.
- میزان دارو و محصولات دارویی در حال کاهش بوده است؛ اما سهم آنها از مخارج سلامت افزایش یافته است.
- پرستاری در منازل و مراقبتهای بهداشتی در منزل نرخ افزایشی داشته است.
- مخارج سلامت در همه نقاط دنیا در حال افزایش بوده است؛ اما مخارج سلامت در آمریکا بیش از همه نقاط جهان افزایش یافته است.
دعوا بر سر چیست؟
باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا، با شعار «توزیع عادلانه خدمات بهداشتی» و با طرح «خدمات بهداشتی مقرون به صرفه» دوره دوم ریاستجمهوری خود را آغاز کرد. اما چرا چنین شعاری توانست رای اکثریت مردم را به خود جذب کند؟ نگاهی به آمار ایالات متحده آمریکا نشان میدهد تنها حدود 50 میلیون نفر یا 17 درصد جمعیت این کشور تحت پوشش هیچ نوع بیمهای نیستند.
اما چرا این آمار نگرانکننده است؟ سه دلیل عمده وجود دارد؛ اول اینکه در میان بیمهنشدگان افراد بین 19 تا 64 سال کمترین درصد را به خود اختصاص دادهاند در حالی که کودکان و نوجوانان و سالخوردگان دسترسی بیشتری به انواع بیمههای درمانی دارند. به زبان آماری، 77 درصد از جمعیت بین 19 تا 34ساله و 18درصد از جمعیت 45 تا 64ساله (یعنی جمعیت در حال کار) تحت پوشش هیچ بیمهای نیستند. ثانیاً 15 درصد از بیمهنشدگان کارگران تماموقتی هستند که قراردادهای بلندمدت دارند. اما مهمتر از همه اینها اینکه حتی برای بیمهشدگان نیز هزینههای درمانی چندان پایین نیست! به این ترتیب سیستم جدید بیمه در آمریکا سعی دارد علاوه بر افزایش تعداد بیمهشدگان، هزینه دسترسی به خدمات درمانی را نیز کاهش دهد.این طرح در نگاه اول بسیار منطقی و عادلانه میرسد. دولت اوباما پیشبینی کرده است هزینه این طرح درمانی از طریق افزایش مالیات اقشار پردرآمد جامعه تامین شود. مخالفان افزایش مالیات به ضرر اقشار پردرآمد را نمیپسندند. از سوی دیگر، مخالفان بر این باورند که این طرح باعث میشود خدمات بهداشتی و درمانی آمریکا به سوی دولتی شدن پیش برود و چنین پیامدی با نظام
مدیریت خصوصی در اقتصاد آمریکا در تناقض است. در جواب این انتقادات دولت اوباما استدلال میکند نظام فعلی خدمات بهداشتی در آمریکا ناکاراست و فاقد قدرت رقابتی است. دولت معتقد است اجرای نظام جدید خدمات درمانی بهرهوری این سیستم را تا 1/5 درصد افزایش خواهد داد و پس از چهار الی پنج سال حتی رقم این رشد افزایش خواهد یافت. دلیل دیگر مخالفان این است که اجرای این برنامه حدود 17تا 18درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور خواهد کاست؛ در مقابل طرفداران این طرح با استناد به رشد حدود پنجدرصدی بهرهوری، میزان صرفهجویی در اقتصاد آمریکا را 60 میلیارد دلار در طول10سال آینده و حدود 9 تریلیون دلار در 25 سال آینده تخمین میزنند.
دیدگاه تان را بنویسید