نوشتن در این اوضاع، جنون و شیفتگی
تامین معاش از راه نوشتن نشدنی است
میگویند: «گذران زندگی از راه نوشتن و چاپ آثار، در این اوضاع و احوال، بیشتر شبیه خواب است و شوخی» و میگویند: «نویسندگان ایرانی اگر بخواهند با این شیوه زندگی کنند باید خیلی شعبدهبازی بلد باشند»
میگویند: «گذران زندگی از راه نوشتن و چاپ آثار، در این اوضاع و احوال، بیشتر شبیه خواب است و شوخی» و میگویند: «نویسندگان ایرانی اگر بخواهند با این شیوه زندگی کنند باید خیلی شعبدهبازی بلد باشند» از نویسندههای عامهپسند میگویند که فقط آنها در این بازار ممکن است بتوانند با چاپ آثارشان زندگی کنند. همین درگیری نویسنده با شغلی دیگر برای تامین معاش را مانعی میدانند سر راه شکوفایی نوشتنشان. اینها حرف دل خیلی از مولفهای ایرانی است که دیگر به تیراژهای ناامیدکننده کتابها خو کردهاند. به درصدهایی که وقتی ضرب در تیراژ و قیمت کتابها میشوند، شاید به اندازه حقوق یک ماه برای زندگی متوسط هم کافی نباشند.
در کشورهای دیگر نیز نویسندههایی که توانستهاند تنها با نوشتن به ثروت برسند چندان زیاد نیستند اگرچه در مقایسه با نویسندگان داخلی ما شانس و امکان بیشتری دارند. سایت advancedfictionwriting در مقالهای درباره درآمد نویسندگان گفته است تنها تعداد خیلی کمی از نویسندگان میتوانند سالانه درآمد چند میلیون دلاری داشته باشند. هزار نویسنده برتر میتوانند با داستان نوشتن زندگی متوسطی داشته باشند و بقیه در حال تقلا هستند. آنها یک شغل تماموقت یا همسری که کار خوبی دارد یا ارثیهای خوب برای زندگی دارند. مقاله دیگری در والاستریت ژورنال در سال 2010 میگوید درآمد نویسنده بسته به اینکه به وسیله ناشران اصلی منتشر شود یا یک ناشر معمولی تفاوت دارد. در حالی که این رقم برای ناشران خصوصی کوچک هزار تا پنج هزار دلار است، در ناشران بزرگ به 50 هزار تا 100 هزار دلار میرسد. در تحقیق دیگری که سال 2014 گزارش آن در گاردین منتشر شده، تنها 5 /11 درصد از نویسندگان حرفهای درآمدشان را تنها از نوشتن به دست میآورند.
حال به ایران که برگردیم و کم بودن خوانندهها را در کنار تیراژهای پایین بگذاریم، وضعیت مشخص است. البته میگویند پیشترها وضعیت بهتر بود. یعنی وقتی که تیراژ کتاب هنوز به تعداد اسفبار 500 و 200 نسخه نرسیده بود. سالهایی که اهل قلم میتوانستند با نوشتن کتاب در کنار قلمزنی در روزنامه و نوشتن برای رادیو روزگارشان را راحت بگذرانند. سالهایی که تیراژ معمولی کتابها پنج هزار نسخه بود و نوشتن تا حدی امکان امرار معاش را میداد. احمد اخوت در مصاحبهای گفته است که در سالهای دهه 60 چنین فضایی حاکم بوده و میشد با این تیراژها نوشتن را کار مناسبی برای معیشت دانست. محمد بقاییماکان هم سال گذشته به ایسنا گفته بود که سالهای پیش از 57 ورود به حوزههای نوشتن و کار ژورنالیستی و نوشتن برای رادیو راه مناسبی برای امرار معاش بوده است.
اما امروز وضعیت نشر با آن سالها فرق دارد. از سال 1380 یعنی در کمتر از 15 سال گذشته تیراژ کتاب از 5200 نسخه به 500 و حتی 200 نسخه رسیده است. با اینکه عناوین کتابهای منتشرشده در حال افزایش است، تعداد کل کتابهای عرضهشده در بازار سال به سال کمتر میشود. آمار خانه کتاب تعداد کل کتابهای منتشرشده در سال 1385 را 229204506 اعلام کرده است در حالی که در کمتر از 10 سال یعنی در سال 1393 این آمار به 152318897 تعداد رسیده است.
کورش اسدی، نویسنده و مدرس نویسندگی است که به تازگی اثر تازه خود با نام گنبد کبود را منتشر کرده است. او در این شرایط گذران زندگی از راه نوشتن و چاپ آثار را بیشتر شبیه خواب و شوخی میداند و در خصوص استثناها میگوید: «گذران زندگی از راه نوشتن و چاپ آثار، در این اوضاع و احوال، بیشتر شبیه خواب است و شوخی. البته در این مورد استثناهایی هم وجود دارد که باید دید این موارد استثنایی چرا استثنایی هستند. آن وقت میبینیم که مثلاً این امر در مورد محمود دولتآبادی یا هوشنگ مرادیکرمانی برای این جواب داده است که یک؛ هم آثارشان در تیراژ بالا چاپ میشود و دو؛ هم تبلیغ مناسبی بعد از چاپ دارند و سه؛ کتابهایشان پخش مناسب و سراسری دارد. در یک کلام، هر وقت با نویسنده حرفهای در مقام و جایگاه شایستهاش رفتار شود، میشود روی خیلی چیزها حساب کرد. آن وقت است که نویسنده میتواند روی زمانی که صرف نوشتن مثلاً یک رمان کرده است به مثابه حرفه نگاه کند و مطمئن باشد که دستمزدش را نیز خواهد گرفت. امروزه روز ولی ماهها و بلکه سالها روی نوشتن یک کتاب جان میکنی و در حین نوشتن مدام این دغدغه به جانت چنگ میزند که سر ماه کرایهخانه را چطور
باید بپردازی یا مسائلی به مراتب وحشتناکتر. به عبارتی نوشتن در این مملکت کوچکترین امنیتی ندارد. تازه من هنوز هیچ به مساله ممیزی اشاره نکردهام که برای خودش موجودی است بیسر و شکل که همه جا هست ولی دیده نمیشود و گاه وقتی که خوشبینانه همه چیز در بهترین شکلش پیش برود ناگهان میبینی از یک گوشه این موجود حکم به انکار اثر تو میدهد و همه چیز دود میشود چون این موجود هیچ فکر نمیکند که تو چقدر زمان و زندگی صرف نوشتن آن اثر کردهای.»
این برگزیده جایزه هوشنگ گلشیری در انتها میگوید که در این اوضاع، نوشتن و نویسندگی کاری است شبیه جنون و شیفتگی و نویسنده جنزدهای است که سرگردان در شهر میگردد و میگردد و فارغ از هر چه داستانش را مینویسد!
علی خدایی نویسنده برگزیده جایزه هوشنگ گلشیری برای کتاب تمام زمستان مرا گرمکن به شوخی میگوید نویسندهها فقط با شعبدهبازی میتوانند در این شرایط حاکم بر نشر از طریق نوشتن معیشتشان را تامین کنند. او میگوید: «وقتی تیراژ کتاب را نگاه کنیم و امکانات چاپ را در نظر بگیریم میبینیم که تقریباً همه هنرمندان و نویسندههای ایرانی اگر بخواهند با این شیوه زندگی کنند باید خیلی شعبدهبازی بلد باشند. اما چون بلد نیستند سعی میکنند به کارهای دیگر رو بیاورند و همهشان شغلهای دیگری دارند. در واقع نویسندگی شغل دوم هم نیست.»
و از نویسندهای که نوشتن حتی شغل دوم هم نیست چه انتظاری میشود داشت؟ خدایی میگوید این مساله عامل اصلی خشک شدن نویسنده است: «خیلی ساده است. نویسنده هزار ایده و راه برای نوشتن دارد اما هر روز از صبح تا صبح روز بعد کار میکند و میدود. پس کی این نویسنده میتواند بنویسد، چه زمانی میتواند فکر کند و چه وقتی باید زندگی کند؟ بعد همینطور زمان میگذرد و این نویسنده پیر میشود و با کلی ایدههای نوشتهنشده که هیچوقت فرصت این را نداشتند که به کلمه تبدیل شوند. نویسنده پر از ایدههای زیبا که فرصت نوشتن آنها را نداشته و این ایدهها در مغز او به خاک سپرده میشوند.»
خدایی میگوید حل این مشکل به مسائل اقتصادی وابسته است. یعنی اگر وضعیت اقتصادی جامعه تا حدی رو به بهبود برود میتوان در نشر و ادبیات هم امیدهایی داشت: «مثل این است که بگویید چطور مشکل بیکاری را میشود حل کرد. همانطور که وقتی درباره این معضل صحبت میکنید میگویید باید وضع بیکاری درست شود و برنامهریزی درست باشد، در بخش فرهنگی هم باید به این مسائل توجه شود. یعنی واقعیت این است که نویسندگی کاری است که به علاقه آدم ربط پیدا میکند. حالا میگویید چه کار کنم که این مساله اقتصادی و دارای موقعیتی شود که یک نفر از این راه زندگی کند، من فکر میکنم که خیلی چیزها باید درست شود مثل معضل بیکاری که مهمترین آن ارتقای وضع اقتصادی است. در کنار اقتصاد، بالا رفتن سطح فرهنگی جامعه و دیگر شرایط هم لازم است. اما همه چیز انگار مثل حلقه زنجیری به هم متصلاند. ببینید ما چقدر نویسنده و شاعر داریم و جوانهای ما با چه ذوق و شوقی مینویسند. همه این افراد کتاب اولشان آماده است اما خیلیهایشان قرار نیست بیشتر بنویسند، یعنی خودمان هم بهتر میدانیم که خیلی از آنها با یک یا دو کتاب به پایان میرسند. شاید این برایشان سرگرمی بوده است. اما
آن کسی که میخواهد ادامه دهد باید عرقریزان روح کند و خیلی بدود و این خیلی غمانگیز است.»
یکی از مهمترین عواملی که مستقیم به تامین معیشت نویسنده مربوط میشود تیراژ کتاب است. عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته است در شش ماه نخست سال94، تیراژ کتاب به نسبت سال پیش از آن کاهش 12درصدی داشته است. این کاهش در هفت هشت سال گذشته ادامه داشته است. آمار امیدوارکنندهای که او داده است افزایش آمار عناوین کتابها به نسبت افراد جامعه است که نسبت به 20 سال گذشته از 8 /1 برای هر 10 هزار نفر به 3 /9 رسیده است. این دو آمار در کنار هم از افزایش نویسندهها و کاهش خوانندهها خبر میدهند. افزایش جمعیت در این سالها به جای اینکه بر تعداد خوانندگان بیفزاید در نتیجه قدرت ریسک ناشر را برای بالا بردن تیراژ کتاب بالا ببرد، تعداد عنوانها و همچنین مولفان را افزایش داده است.
علیاصغر شیرزادی نویسنده رمان هلال پنهان در ابتدای بحث خود بحث تیراژ کتابها را مطرح میکند. از نگاه این نویسنده، نوشتن فداکاری و از جانگذشتگی است و برای آگاهی از وضعیت معیشت نویسندهها کافی است به تیراژ کتابها نگاه کنیم: «تیراژ کتاب الان به 500 نسخه رسیده است که البته همین هم صوری است. حقالتالیف هم با تناسب تیراژ کتاب به مولف تعلق میگیرد. چنین تیراژی قرار است چه معجزهای کند؟ و چه کاری از ناشر برمیآید؟ نویسندگان و مترجمان ناگزیرند شغل دیگری داشته باشند. به خصوص نویسندهها و داستاننویسها بیشتر از این مساله در رنجاند و ادامه کارشان یک جور فداکاری و از جانگذشتگی است.» حقالتالیف برای نویسندگان به طور معمول در ایران بین 10 تا 12 درصد پشت جلد است. هرچه تیراژ کتاب پایینتر باشد، حقالتالیف آنها هم کمتر میشود. او نتیجه تامین نشدن معاش نویسندگان را این میداند که رمان یا کم نوشته میشود یا با آثاری مواجهیم که خوب نیستند: «به همین دلیل است که ما کار درخشان نمیبینیم. شاید فقط آنها که کارهای بازاری، مبتذل و عامهپسند مینویسند بتوانند از این راه زندگیشان را تامین کنند. آنها هم نویسنده نیستند در واقع
جایگزین پاورقینویسهای مجلههای زرد دوران پیشیناند و دارند این خلأ را پر میکنند. تازه آنها هم زندگیشان از این راه نمیگذرد مگر تیراژ همین کتابها چقدر است.»
نویسنده مجموعه داستان برگزیده غریبه و اقاقیا به این مساله اشاره دارد که وضعیت نشر و تیراژ کتابها در دهههای پیش بهتر بود و بخشی از این را به کمتوجهی مردم به کتاب مربوط میداند. شیرزادی میگوید با اینکه روز به روز بر تحصیلکردههایمان افزوده میشود، باز هم تیراژ کتاب 500 نسخه است که حتی از دهه 40 هم کمتر است: «آن زمان جمعیت 30، 40 میلیون نفر بود و تیراژ کتاب پنج هزار نسخه بود. آن هم کتابهای باارزش نویسندههای حقیقی. اما امروز که جمعیت بیشتر شده و ما این همه تحصیلکرده داریم، تیراژ کتاب 500 نسخه است. لذا من فکر میکنم مولف و مترجمی که کارش ارزشمند است به هیچوجه معیشتش از این طریق نمیگذرد و اصلاً هیچ جایی از زندگیاش را تامین نمیکند. مردم ما به جز عده معدودی سبک زندگیشان طوری است که انگار به فکر و فراگیری احتیاج ندارند.» از دیدگاه این نویسنده حل شدن چنین مساله مهمی یک استراتژی میخواهد و متصدیان و مسوولان باید فکر کنند و وارد عمل شوند. بسیاری از کسانی که متصدی و مسوولند اگر اهلیت داشته باشند باید به این موضوع فکر کنند تا بعد وارد عمل شوند: «مشکل ما خیلی ریشهدار است. مردم دیگر روزنامه هم نمیخوانند و
این نکته را هم باید در نظر گرفت که مردم ما به داشتن فرهنگ شفاهی معروفند. در خانه خیلی از تحصیلکردهها هم یک کتابخانه درخور نمیبینیم. اما حالا ببینید در کشور همسایه ما ترکیه تیراژ کتاب چقدر است.»
از کشورهای توسعهیافته بگذریم، تیراژ کتاب حتی در ترکیه، همسایگی ایران نیز با ما قابل مقایسه نیست. کشوری که میگویند فقط ظاهر مدرنیته را دارد، کتابهایی با تیراژ 100 برابر ایران منتشر میکند. یعنی به طور متوسط 50 هزار نسخه. حقالتالیف نویسندهها به طور معمول 25 درصد پشت جلد است. حالا کافی است اینها را بگذاریم در کنار اینکه ترکیه یک نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات دارد تا توجهمان به رابطه رونق حوزه نشر و کتاب و کیفیت آثار تالیفی در یک کشور جلب شود.
بلقیس سلیمانی نویسندهای است که بیشتر آثار او به چاپهای چندم رسیدهاند. این نویسنده نیز میگوید به هیچوجه این امکان وجود ندارد که نویسنده یا مترجم در شرایط کنونی نشر معیشت خود را تنها از طریق نوشتن تامین کند. او میگوید: «تیراژ کتابها پایین است، تعداد چاپها کم است و درصدی هم که به نویسنده میدهند بسیار پایین است، بنابراین چطور نویسنده میتواند امرارمعاش کند؟ تا جایی که من میدانم خیلی کم ممکن است این اتفاق بیفتد. شاید یکی دو مترجم باشند که برای امرارمعاش به ترجمه متکی باشند یا در نویسندگان مشهور است که محمود دولتآبادی توانسته از این راه ارتزاق کند. اما غیر از اینها من تا به حال نشنیدهام کسی از طریق نویسندگی معاش خود را تامین کند. این مساله به معنای این است که نویسندگی شغل اول هیچکس نیست. ما از طریق دیگری پول درمیآوریم و زندگی میکنیم و نوشتن فعالیت جانبی و فرعیمان است و تا وقتی اینطور است هیچکس تمام وقت و تمام انرژی و تمام عشقش را برای خلق نمیگذارد. همین مساله مانعی است برای حرفهای شدن نوشتن در ایران.»
این نویسنده برگزیده جوایزی چون جایزه ادبی مهرگان و جایزه ادبی اصفهان کتابخوانی را عامل مهمی برای حل این مساله میداند: «مهمترین و تنها مسالهای که میتواند به بهبود این وضعیت کمک کند کتابخوانی است. اگر تیراژ و تعداد چاپها بالا برود سهمی که به نویسنده میرسد هم بیشتر میشود و تا وقتی کسی کتاب نمیخواند طبیعی است که این مشکلات هم باشد.»
علیرضا رمضانی مدیر نشر مرکز معتقد است یکی از اصلیترین راهکارهای حفظ حقوق مولف در پروسه نشر امضای قرارداد قانونی و درست است. او میگوید:
و این تنها حکایت این چهار نفر نیست. حکایت بسیاری از نویسندهها، شاعران و مترجمان ماست. نویسندههای ما مینویسند اما نوشتن شغلشان نیست. در ادارهها کار میکنند، تدریس میکنند، ویراستاری میکنند، روزنامهنگارند، شاعرها ترانه میفروشند، مترجمها آثاری را که دوست ندارند با نامهای مستعار ترجمه میکنند و هر کدام به شکلی سعی میکنند در این بازار آشفته کتاب به زندگی ادامه دهند. بعد وقتی معاش اجازه داد، زمانی را هم برای نوشتن میگذارند چون نمیشود در اتاقی بنشینی و صبح تا شب بنویسی و به اجارهخانه فکر نکنی.
قراردادی خوب است که حداقل جزییات هر یک از مباحث را پیشبینی کرده باشد و این نوع از قرارداد است که میتواند در بازار راکد کنونی، جلوی بسیاری از سوءتفاهمها و تفسیرهای شخصی را بگیرد.
ذکر مشخصات کامل مولف یا نماینده حقوقی او از دیگر مشخصههای یک قرارداد خوب بود که علیرضا رمضانی به آن اشاره کرد و گفت: نوشتن مشخصات کامل شخص حقوقی یا نماینده آن و ذکر نحوه پرداخت حقالزحمه اصول مهم قرارداد خوب است اما متاسفانه قراردادهایی که اکنون موجودند یا بسیار کلی و مختصر هستند یا آنقدر طولانی و پیچیده هستند که اصلاً قابل فهم نیستند.
رمضانی تاکید میکند: باید جنبه عمومی، حقوقی و مالی قراردادها مشخص شود و بعد از امضای قرارداد و پرداخت پیشپرداخت، محدوده زمانی برای چاپ کتاب تعیین و ذکر شود که بعد از اتمام این محدوده زمانی، ناشر حق انتشار اثر را ندارد.
از نگاه این فعال عرصه نشر، یک قرارداد خوب حدود پنج یا شش صفحه دارد و یک قرارداد بهتر حدود هشت صفحه دارد اما قراردادهای کنونی به دلیل اینکه فقط بر کلیات تاکید دارند؛ نصف صفحه هستند که باعث ایجاد اختلاف میشوند.
موسس نشر مرکز تکیه بر قوانین حمایت از حقوق مولف را بااهمیتترین نکته میداند و میگوید: به طور کلی قراردادها باید تابع قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان باشد اما متاسفانه بسیاری از نویسندگان، ناشران و هنرمندان از این قانون بیاطلاع هستند که همین امر میتواند مشکلات و اختلافات زیادی در حوزه نشر به وجود آورد. باید در نظر داشت که قراردادها بین دو طرف محرمانه هستند و غیر از شرایط اضطراری و قانونی، شخص دیگری اجازه ورود به آن را ندارد.
رمضانی در ادامه سخنان خود به نحوه پرداختها و تفاوت آن در ایران و سایر کشورهای جهان اشاره میکند و میگوید: در سایر کشورهای جهان، پرداختها بر اساس میزان فروش کتابها صورت میگیرد نه بر اساس میزان کتاب تولیدشده؛ به این معنا که در سال مالی که مردادماه هر سال است، ناشر اقدام به ارسال اظهارنامهای رسمی به نویسنده میکند و او را از میزان کتابهای فروخته شده آگاه میکند اما متاسفانه در ایران یکی از ضعفها و ایرادهای واردشده، نحوه پرداختها بر اساس میزان کتابهای تولیدشده است. وجه تمایز ایران با سایر کشورهای جهان در مرجوع شدن کتابها هم از جمله مواردی بود که رمضانی به آن اشاره کرد و گفت: در سایر نقاط جهان، کتابهایی که از رده فروش خارج میشوند در بخش دیگری با قیمتهای کمتر به حراج گذاشته میشوند یا نویسنده میتواند کتابها را در اختیار بگیرد و هر طور میخواهد با آن رفتار کند اما این اوضاع در ایران وجود ندارد و کتابها پس از دوره اتمام فروش به ناشر مرجوع میشوند.
دیدگاه تان را بنویسید