بررسی راههای جلب حمایتهای مردمی در گفتوگو با بهمن ایزدی
هزار راه نرفته برای حراست از محیط زیست
بهمن ایزدی، مدیر کانون زیستمحیطی سبز فارس که موفق شد، با جمعآوری دیه، دو محیطبان دنا را از اعدام نجات دهد، بر این عقیده است که طرحهایی چون نذر طبیعت امکان فراگیری دارد به شرط آنکه کنشگران محیط زیست و البته مسوولان ارتباط خود را با مردم تقویت کنند. او تجربه خود را در جلب مشارکت مردم بازگو میکند و از هنگامی که از غیرت ایرانیان نسبت به حراست از محیط زیست میگوید، بغض میکند. او به نقش شبکههای اجتماعی در تقویت این مشارکت نیز اشاره میکند و میگوید: «تصور من این است که میتوان با بهرهگیری از ظرفیت این شبکهها، حرکتهای داوطلبانه برای حراست از طبیعت را تقویت کرد و سرعت بیشتری به آن بخشید. به شرط آنکه فعالان زیستمحیطی و البته مسوولان این سرمایه اجتماعی را درک کرده و از فاصله خود با مردم کم کنند.»
«نذر طبیعت» عنوان ابتکار جالبی است که مرداد امسال از سوی یکی از محیطبانان ایران راهاندازی شد و روش کار در این آیین آن است که آن افرادی که علاقهمند به طبیعت ایران هستند برای ساخت آبشخور و تامین علوفه برای حیاتوحش در مناطق درگیر خشکسالی یا تامین دارو و تجهیزات دامپزشکی برای حیات وحش مجروح در سراسر کشور کمک میکنند. در واقع با اعلام فراخوان، مردم با امکاناتی که در اختیار دارند به این فراخوان پاسخ میدهند. کسانی که دست به چنین ابتکاراتی میزنند و مردم در این نوع فعالیتها منفعت مادی کسب نمیکنند. سوال این است که آنها با گرایش به این نوع حرکتها چه مطلوبیتی را دنبال میکنند؟
این روزها، فعالیتهای زیستمحیطی، نظیر حمایت از حیوانات یا رفتگری طبیعت اگرچه به ظاهر روشنفکرمآبانه به نظر میرسد، اما باید تاکید کنم که نیکوکاری برای طبیعت، پدیده جدیدی نیست؛ مردم ایران در سدههای گذشته، در حق طبیعت هم به روشهای مختلف، دست به اقدامات نیکوکارانه میزدند و خیرات میدادند و البته به این نوع امور خیریه پایبند بودند. ایجاد راهها، ایجاد چاه آب در وادیهای بیابانی و خشک از این جمله اقدامات است.
آنها در این مناطق، چاه حفر میکردند که کاروانیان خسته از راه بتوانند از آب آن بنوشند. یا درختهایی را در گذرگاهها غرس میکردند که کاروانیان، از سایه این درختها استفاده کرده و خستگی راه را از تنشان دور کنند. در عین حال مردم در بسیاری از حوضههای آبریز در کنار درختان بومی و وحشی، درختان چنار و گردوی کهنسال میکاشتند که لزوماً ثمرده نبود؛ اما این درختان را به نیت مقابله با سیلابها و بهرهگیری عابران از سایه آن میکاشتند. یا در نمونه دیگری از این اقدامات خیرخواهانه، در مناطق خشک خراسان جنوبی، کرمان و سیستان، مردم زمانی که فردی را به خاک میسپردند، پس از نوشتن مشخصات روی سنگ قبر، گودالهایی کوچک روی آن حفر میکردند تا پرندگان از آب باقیمانده در این گودالها استفاده کنند. میخواهم بگویم اینها از گذشته در فرهنگ ایرانیان ریشه دوانده و مختص امروز نیست. یعنی در گذشته که خشکسالی به این شدت نبود، نیکوکاری مردم شکل دیگری داشت و حالا یکی از محیطبانان دست به ابتکار عمل جالبی زده و با اتکا به این روحیه مردم، مشارکت آنها را برای ساخت آبشخور یا تامین علوفه جلب کرده است. اما با توجه به اینکه این نوع فعالیتهای مردمی و
خودانگیخته از حمایتهای ملی و بخش دولتی برخوردار نیست در مختصات محدودی انجام میشود.
البته به نظر میرسد، نهتنها حمایتی از سوی نهاد دولت -نه به معنای قوه مجریه- صورت نمیگیرد که ظاهراً فعالیت تشکلهای مردمی حتی در حوزه محیط زیست نیز با محدودیتهایی از سوی دستگاههای دولتی مواجه میشود.
البته با وجود این محدودیتها، خوشبختانه در یک دهه گذشته، انگیزه حرکتهای نیکوکاری در حوزه طبیعت گسترش یافته است؛ به ویژه در میان جوانان. برای مثال، اکنون گروههای خودجوشی در استانهای مختلف به عنوان رفتگران طبیعت، به مناطق طبیعی استانهای خود میروند و بدون هیچ چشمداشتی با سرمایههای خود نسبت به حفظ و پاسداشت مواهب طبیعی همت میکنند و سعی میکنند آثار سوئی را که از ناحیه گردشگران غیرمسوول در طبیعت باقی مانده است پاک کنند. اینها در قالب حرکتهای نیکوکارانه انجام میگیرد؛ البته با وجود گسترش این فعالیتها، در مقابل تعداد افرادی که از اخلاقیات زیستمحیطی فاصله میگیرند نیز رو به فزونی است و از این رو، به نظر میرسد باید در این زمینه فعالیتهای بیشتری صورت گیرد.
حوزه محیط زیست، یکی از عرصههایی است که ایجاد و تقویت روحیه نیکوکاری میتواند به صورت جدی تبلور پیدا کند و افراد میتوانند به طور مستقیم آثار این نوع اقدامات خود را مشاهده کنند. کسانی که در طرح تامین علوفه برای مناطق درگیر با خشکسالی مشارکت میکنند، میدانند، این علوفه میتواند جان حیوانات در معرض خطر را نجات دهد و این مایه خشنودی مشارکتکنندگان خواهد شد. یا اگر کنشگران زیستمحیطی برای حفظ یا نجات بخشی از محیط زیست قدمی برمیدارند و درصدد پاسداشت مواهب طبیعی هستند، به دلیل شناختی است که از توان زادبومشان پیدا کردهاند. زمانی تصور میشد که هر جایی که چاهی حفر شود، دسترسی به آب آسان میشود و پمپاژ آب از سفرههای زیرزمینی، به کشت و زراعت رونق میبخشد و موجب آبادانی میشود. اکنون به واسطه آگاهیبخشی فعالان زیستمحیطی این واقعیت بر بخش بزرگی از مردم آشکار شده که این نوع نگرش به منابع زیستی، مخرب است. در چنین شرایطی، باید نسبت به سنجش توان اکولوژیکی کشور، هوشمندانه برخورد کرد. پیش از صنعتی شدن جهان، پیشینیان ما با محدودیت تنوع مشاغل روبهرو بودهاند و معیشت مردم به طور عمده بر مبنای فعالیتهای کشاورزی و فلاحتی
بود. در واقع مردم به طور مستقیم و بیش از امروز با منابع طبیعی در ارتباط بودهاند. اما آنها مانند امروزیها با طبیعت رفتار نکردهاند. آنها میتوانستند آب را از حوضهای به حوضه دیگر انتقال دهند، آنها میتوانستند نسبت به حفر چاههای متعدد و افزایش سطح زیر کشت اقدام کنند. اما پیشینیان ما با شناختی که از طبیعت و محدودیتهای آن داشتند، بسیار هوشمندانه و متناسب با این محدودیتها از طبیعت بهره گرفتند. اگر امروز فعالان زیستمحیطی اقدامی در راستای حراست از طبیعت به انجام میرسانند، خرق عادت نمیکنند، بلکه نیمنگاهی هم به رفتار گذشتگان دارند. مایه بسی افسوس است که در این دوره، زیستمندانی بدون در نظر گرفتن این محدودیتهای اکولوژیکی و به دلیل زیادهخواهی، از منابع طبیعی اعم از جنگلها، مراتع، سفرههای آب زیرزمینی به نفع منافع فردی خود سوءاستفاده میکنند. من معتقدم با وجود همه فعالیتها و تلاشهایی که کنشگران زیستمحیطی به کار بستهاند، برای جذب تلاشهای مردمی در زمینه حفظ و صیانت از محیط زیست، هزار راه نرفته وجود دارد؛ آن هم در شرایطی که جریان تخریب با شدت بیشتری نسبت به فعالیت حامیان طبیعت در جریان است.
یک فعال محیط زیست برای آنکه مشکلات بخشی از محیط زیست را حل کند، طرح نذر طبیعت را راهاندازی میکند و شما به طریق دیگری با اعلام فراخوان برای محیطبانی که به دلیل حفاظت از طبیعت، حکم اعدام گرفته است، دیه جمع میکنید؛ اینجا میزان مشارکت مردم مهم است؛ مردم تا چه حد برای مشارکت در حفظ طبیعت مشارکت میکنند. یعنی تا چه حد میتوان روی کمک مردم حساب کرد؟
میزان مشارکت مردم، ارتباط مستقیمی با کارکرد نهادهای مدنی و انجمنهای زیستمحیطی دارد. ارتباطی که تشکلهای مردمی حوزه محیط زیست با مردم برقرار میکنند. البته عیار آموزشمحور بودن برنامههای این تشکلها نیز مهم است. در واقع این نوع ارتباطات، به بالا رفتن ضریب حضور مردم در بهبود اوضاع محیط زیست کشور کمک میکند. تجربهای که من در این زمینه کسب کردهام نیز موید همین مساله است. سال گذشته با دو محیطبان در منطقه دنا مواجه شدیم که یکی از این محیطبانان حدود هشت سال در زندان بود و دیگری، نزدیک به شش سال در زندان به سر میبرد. حکم اعدام این دو محیطبان به دلیل قتل عمد صادر شده بود. اولیای دم نیز از خواسته خود کوتاه نمیآمدند و فقط خواهان اجراشدن حکم
اعدام بودند. دست همه از نجات این دو محیطبان کوتاه بود و سازمان حفاظت محیط زیست نیز در تامین دیه آنها با محدودیت مواجه بود. ما این مساله را با مردم در صنوف مختلف اعم از هنرمندان و صنعتگران در میان گذاشتیم. در اندک زمانی، آنها در کنار ما قرار گرفتند و از این جریان حمایت کردند و نتیجه آنکه در طول دو ماه پس از شکلگیری پویش حیات به نام این دو محیطبان حدود یک میلیارد و 600 میلیون تومان جمعآوری شد و ما توانستیم در آخرین روز سال 1394 دومین محیطبان را از زندان خارج کنیم. حضور مردم در این فرآیند یک سرمایه اجتماعی ارزشمند برای کشور و به ویژه برای محیط زیست محسوب میشود که تاکنون نظیر نداشته است. این سرمایه اجتماعی حول دو نفر که مردم احساس کردند آنها حافظان طبیعت هستند ایجاد شد. جالب اینکه آوازه این حرکت مردمی به گوش سازمان ملل نیز رسید و آنها طی نامهای از این حرکت مردمی تجلیل کردند؛ اما سازمان محیط زیست و پردیساننشینان توجهی به شکلگیری این پویش نشان ندادند.
نقش شبکههای اجتماعی را در جلب مشارکت مردم چگونه ارزیابی میکنید؟
شبکههای اجتماعی با وجود برخی معایب و پیامدهایی که به آنها منتسب میشود در حوزه محیط زیست بسیار موثر و گرهگشا بوده است. هنگامی که پویش حیات در تلگرام راهاندازی شد، با بازخوردی دور از تصور مواجه شدیم. تصور من این است که میتوان با بهرهگیری از ظرفیت این شبکهها، حرکتهای داوطلبانه برای حراست از طبیعت را تقویت کرد و سرعت بیشتری به آن بخشید. به شرط آنکه فعالان زیستمحیطی و البته مسوولان این سرمایه اجتماعی را درک کرده و از فاصله خود با مردم کم کنند.
چگونه میتوان از باورهای مذهبی مردم کمک گرفت و از مشکلات زیستمحیطی کاست؟
مذهب همواره به عنوان یک عامل پیشبرنده امور خیریه مطرح بوده و در رفع نیازهای جامعه اثرگذار بوده است. برای مثال نقش مساجد در ترغیب مردم به امور خیریه قابل انکار نیست. اینکه عدهای ساعاتی را در مساجد گرد هم میآیند و در همین گردهماییها، چه مشکلاتی از مردم حل نشده است. مساله وقف یکی از این نوع اقداماتی است که تحت نام مذهب صورت میگیرد. وقف چاه، قنات، انواع ابنیه. مذهب نقش موثری در تهییج مردم برای فعالیتهای خیرخواهانه چه به صورت جمعی و چه به صورت فردی دارد.
شما به عنوان یکی از فعالان زیستمحیطی که سالها برای رفع مشکلات محیط زیست، تلاش کرده میدانید که کشورمان با چه بحرانهای زیستمحیطی دستبهگریبان است. اکنون که تمایل مردم برای حل این بحرانها آزموده شده، چگونه میتوان آنها را به فعالیتهای نیکوکارانه در طبیعت ترغیب کرد؟
من فکر میکنم، جلب مشارکت مردم به حضور اندیشمندانه به امور خیریه و داوطلبانه در حوزه طبیعت راهی جز ممارست در برقراری ارتباط با مردم و شناخت این پتانسیل ندارد که هم مسوولان و هم کنشگران زیستمحیطی باید بیشتر به آن توجه نشان دهند تا بتوانند از خلاقیتها و مشارکت مردم در حفظ محیط زیست بهرهمند شوند. تحقق این مهم نیازمند آموزش است. در واقع اگر مردم را به عنوان سرمایه اجتماعی به حساب بیاوریم و به آنها رجوع کنیم میتوانیم از پتانسیل موجود در بدنه جامعه در حفظ طبیعت بهرهبرداری کنیم، برای رفع برخی از آلامی که در حوزه محیط زیست وجود دارد. همانگونه که پیش از این اشاره کردم، لازمه جلب حمایت مردم، تقویت نهادهای مردمی از طرق مختلف است و اینکه تحت آموزشهای دوطرفه قرار گیریم. یعنی هم یاد بدهیم و هم یاد بگیریم. دولت نیز نباید هیچگاه نگاه
عمودی به این فرآیند داشته باشد. جالب است بدانید، به موجب کارگاههایی که کانون سبز فارس به منظور توانافزایی جوامع محلی با نگاه حفظ طبیعت که در وهله اول متعلق به همان ذینفعان محلی بود، صورت گرفت، ساکنان یکی از روستاهای خالی از سکنه واقع در اصفهان که در کوهپایههای رشتهکوههای دنا مستقر بود، در اثر همین آموزشها به روستا بازگشتند و حتی این روستا اکنون به روستای نمونه گردشگری تبدیل شده و بسیار پررفتوآمد است.
دولت در این زمینه چه نقشی میتواند ایفا کند؟
دولت باید نگاه امنیتی خود را از فعالیت انجمنهای زیستمحیطی بردارد که البته این نظر من نیست و سایر کارشناسان این حوزه نیز آن را تایید میکنند. دولت باید باور کند که مردم ذینفعان این کشور هستند و بدون شعار و تعارف باید به عنوان یک خدمتگزار معتمد به مردم بنگرد. وقتی دولت به این باور برسد، آنگاه به تقویت بنیادهایی که داوطلبانه در جهت اقدامات نیکوکارانه در حوزه محیط زیست به بهبود آب و خاک توجه میکنند، میپردازند. به کارنامه دولت گذشته نگاه کنید؛ آنچنان در این زمینه به صورت یکسویه پیش رفت که سازمان ملی جوانان را که عامل تقویت و تسهیل در ظهور و بروز انجمنهای مردمنهاد بود، تعطیل کرد. با این ضربهای که دولت به بافت ارزشمند جامعه وارد کرد، چگونه میتوان انتظار داشت که تشکلهای مردمی سرپا بایستند و به نجات محیط زیست هم بیندیشند. نتیجه آنکه در طول این هشت سال، بسیاری از بانکهای ژنتیکی گیاهی به ویلاهای چندطبقه تبدیل شده است. اگر دولت نهادهای مدنی را حمایت کند و با آنها همراه شود، میتواند از این ظرفیت برای ارتباط با لایههای مختلف جامعه بهره بگیرد
و برای کاهش بحرانهای زیستمحیطی بیشترین بهرهبرداریها را از آن داشته باشد.
با این وصف، طرحهایی همچون نذر طبیعت تا چه حد امکان فراگیری دارد؟
برای بهرهگیری از باورهای مذهبی مردم در جهت پاسداشت طبیعت و حل بحرانهایی که اکنون گریبانگیر محیط زیست کشور است، در وهله نخست باید مردم را آگاه کرد و در این مسیر ممارست به خرج داد. ببینید برای مثال تا چند سال پیش، مردم سعی میکردند گوشتهای قربانی در عید قربان را به صورت سنتی توزیع کنند، اما در سالهای بعد، به واسطه تبلیغاتی که سازمانهای حمایتی نظیر موسسه کهریزک به انجام رساند، اکنون بیشتر نذورات چه نقدی و چه به صورت گوشت قربانی به این موسسه اعطا میشود. حوزه محیط زیست نیز از این قاعده مستثنی نیست و میتوان از همین الگوها درس گرفت و این نگاه گرانسنگ را در جامعه نهادینه کرد.
دیدگاه تان را بنویسید