بررسی نقش بازنشر تصاویر در شکستن حریم خصوصی
بازنشر بیاخلاقی
همه داستان از چند کلیک شروع میشود. دستی که دکمه «بازنشر» را انتخاب میکند، تفاوتی میان تصویر هنرپیشه معروف سینما با فرزند تازه به دنیا آمدهاش یا خودرو جدید فوتبالیست معروف در یکی از خیابانهای تهران، فرزند فلان وزیر در یکی از گرانترین رستورانهای دوبی یا عزاداری نوه یکی از مقامات ارشد در محفلی خصوصی نمیبیند، او «کلیک» را انتخاب کرده و بازیگر سناریویی میشود که پیش از این شروع شده است؛ «همرسانی غیرمسوولانه».
همه داستان از چند کلیک شروع میشود. دستی که دکمه «بازنشر» را انتخاب میکند، تفاوتی میان تصویر هنرپیشه معروف سینما با فرزند تازه به دنیا آمدهاش یا خودرو جدید فوتبالیست معروف در یکی از خیابانهای تهران، فرزند فلان وزیر در یکی از گرانترین رستورانهای دوبی یا عزاداری نوه یکی از مقامات ارشد در محفلی خصوصی نمیبیند، او «کلیک» را انتخاب کرده و بازیگر سناریویی میشود که پیش از این شروع شده است؛ «همرسانی غیرمسوولانه». انتشار یا همان «بازنشر» تصویر، عکس یا حتی صدای افراد شناختهشده یا حتی گاهی ناشناخته کاری است که بدون هیچ ملاحظه و مکثی در جریان است، پایگاه اینترنتی فرارو در یک پژوهش کوچک به طور تصادفی از 200 کاربر ایرانی «تلگرام» پرسیده که آیا برای ارسال عکس، تصویر یا حتی صوتهای دریافتی تعللی میکنید یا ملاحظات اخلاقی را برای ارسال انتخاب میکنید، 85 درصد آنها پاسخ منفی داده و گفتهاند «هر آنچه را که به دستشان میرسد بدون تامل برای دیگری ارسال میکنند.» ملاحظه اخلاقی یا همان مکث نکردن در مورد آنچه قرار است وارد شبکه بیانتهای مجازی شود، خطری است که لحظه به لحظه به ما نزدیک میشود. روش برخورد با موضوع اما از همان 10 سال پیش تاکنون فرقی نکرده است. 10 سال پیش درست زمانی که فیلمی منسوب به یکی از هنرپیشههای جوان ایرانی در فضای اینترنتی از طریق ایمیل منتشر شد نه آنچنان شبکههای مجازی گسترده در ایران وجود داشت و نه مثل الان دست هر شهروندی یک مستطیل ارتباطی ساده بود. اما تصاویر بدون هیچ توقفی با ولعی شدید منتشر شد. پلیس وارد ماجرا و در ابتدا بازیگر مشهور به دادستانی احضار و سپس از بازداشت طرف دوم دیدهشده در فیلم صحبت شد و بعد هم بیانیهای از دادستانی آمد که این فیلمها ساختگی است که توسط یکی از تعمیرکاران رایانه در تهران که دستگاه این هنرپیشه معروف به او سپرده شده برداشته شده است. در انتهای بیانیه خیلی کوتاه هم آمده بود که پلیس در تعقیب فرد خاطی است و پرونده برای برخورد شدید با خاطیان در جریان است. پرونده از همان سال تا همین امروز در جریان است، فرق آن پرونده با امروز این است که نام افراد مشهور در جایگذاری متفاوت میشود، گاهی سیاستمدار شناختهشده و گاهی بازیکن فوتبال یا حتی مجری صدا و سیما گذاشته میشود. روش برخورد هم فرقی نکرده، البته پلیس آگاهی جای خود را به پلیس «فتا» داده و طرح داستان به طور تخصصی ثبت میشود. اما بازهم در اولین گام فرد مشهور به دادسرا و نهاد قضایی احضار و سپس موضوع وارد فاز پلیسی و قضایی میشود. اما این سکه دو رو دارد که روی دیگر آن نه هیچوقت احضار و نه بازداشت میشود. دستهای بزرگ و کوچکی که بدون وقفه همه آنچه را که به چشم میبینند وارد دریای اطلاعات دنیای مجازی میکنند، خوب میدانند که سوار بر چه قایقی نشستهاند و این عکس یا فیلم چه موج هولناکی را با خود به ساحل میرساند و روح، زندگی و آینده آن فرد شناختهشده را با چنان سونامی مواجه میکند. قایقسوار این سونامی که در انتهای این موج نشسته و به ساحل نگاه میکند، چند روزی اخبار «احضار»، «بازداشت» یا حتی «حکم حبس و زندان» سوژه را دنبال میکند و دوباره به دنبال سوژه جدید میرود. این بازی به ظاهر لذتبخش است، وارد شدن به دنیای دستنیافتنیای که چهره شناختهشده دنیای هنر، ورزش یا سیاست در آن به سر میبرد. او دوست دارد مسبب آن سونامی باشد چون خود را پیش از این در کنار او میدیده و حالا او جای دیگر است و چهره مشهور در جایی دیگر نشسته است. اتفاقاً این نگاه او نیست، در یک جمع کوچک یا حتی در خانواده هم به چشم میبیند که در مورد همه آن تصاویر، فیلمها و صوتها صحبت میشود و کسی از میان جمع مهر پایانی به این گفتوگو نمیزند. سونامی هر بار با یک «بازنشر» ساده شروع میشود، شاید چون غرق شدن چهره در آن موجهای مهیب بیمسوولیتی هموطنانش هم سوژه بعدی داستان باشد!
دیدگاه تان را بنویسید