پیشینه تاریخی دشنامگویی دلیل بر اصالتش نیست
بریدن سر تفاهم با خنجرهای بددهن
وقتی احساسات و غزایز تندی مانند خشم، ترس، نفرت و امثال اینها با زبان بیان شوند فحش و نفرین خودش را نشان میدهد. اینجاست که نمیتوان فرهنگ و زبان بدون فحش پیدا کرد.
وقتی احساسات و غزایز تندی مانند خشم، ترس، نفرت و امثال اینها با زبان بیان شوند فحش و نفرین خودش را نشان میدهد. اینجاست که نمیتوان فرهنگ و زبان بدون فحش پیدا کرد. بنابراین غلبه احساس میتواند بر بار ناسزای زبان بیفزاید. حال ممکن است از یک فرهنگ تا فرهنگ دیگر تعداد کلمات رکیک متفاوت باشد. مثل پژوهشهایی که میگوید کاناداییها بددهنتر از آمریکاییها هستند. یا برخی از لهجههای فارسی ضربالمثلهای روزانهشان نیز به الفاظ رکیک آغشته است.
پیچیدگی فهم ناسزا
محمد وحیددستگردی سال 1301 در مجله ارمغان مقالهای نوشت با عنوان «ایران از فحش ویران است» و به نظر میرسد به همین وجه روانشناسانه کاربرد کلمات زشت در زبان توجه بایستهای نکرده است. نویسنده معتقد است: «پس از اینکه به دست خارجی تخم فحش و دشنام در مزرعه ایران پاشیده شد، دهقانان ایرانی نیز در حفاظت این زراعت بهخوبی کوشیده و از آفات اراضی و سماوی محافظتش نمودند...» این در حالی است که یکی از قدیمیترین نمونههای دشنام را میتوان در سخنان افراسیاب تورانی در زامیاد یشت اوستا، فقره 57 دید. افراسیاب که فر کیانی را نمیتواند به دست آورد دشنام میدهد که: «ایث ایث یئن اهمائی، من نتوانستم این فر را بربایم. فری که به اقوام ایرانی کنونی و بعد و به زرتشت پاک متعلق است.» در توضیح کلماتی که افراسیاب به دشنام بیان میکند پورداوود مینویسد که اینها «بایستی ناسزاهای افراسیاب تورانی باشد» (امید سالار، 1381: 348). فحش و ناسزا تهاجم فرهنگی نیست که یک ملت با جنگ آن را وارد کنند. فحش حتی در میان حیوانات نیز وجود دارد. مثلاً شامپانزهای که زبان کر و لالهای آمریکا را به او تعلیم
داده بودند و علامت لغاتی چون «کثیف» یا «کثافت» را هم در این زبان بلد بود و نیز تفاوت میان گربه و شامپانزه را هم میدانست، وقتی از دست شامپانزه دیگری خشمگین شد او را «گربه کثیف» خواند (امیدسالار، 1381: 342). وقتی پای انسان در میان باشد، فحشها به شدت متاثر از فرهنگاند. بهطوریکه ممکن است کلمهای در یک فرهنگ معنای زشت و در فرهنگ دیگری بیمعنی باشد. مثلاً در چین «لاکپشت»، در فرانسه «شتر و گاو»، در آلمان «خوکسگ» و در ایران «خر» خطاب کردن دیگری معنای زشتی دارد. همچنین آهنگ و طرز بیان کلمات مستهجنی که در فحاشی به کار میرود، میتواند معنای این کلمات را عوض کند و آنها را از فحش یا توهین به اظهار محبت شدید مبدل سازد. مثلاً «پدر سوخته» که گاهی از سر تایید یا توجه است. یا همان کلمه «خر» میتواند تبدیل به خر تَحبیب شود. مثل دفعاتی که ممکن است ما به یک بچهگربه ملوس از سر محبت بگوییم «خر». حتی این صمیمیت تا حدی پیش میرود که واسطه ارتباط با معشوق میشود. مثلاً سعدی میفرماید: زهر از قبل تو نوشداروست / فحش از دهن تو طیبات است. اما شاید یکی از شایعترین و مشترکترین دشنامها، فحشهای ناموسی باشد. اینکه چرا فحشها
متوجه جنس مونث است به ساختار سنتی و مردسالار جوامع پیشین برمیگردد. شوهری که نتواند زنش را کنترل کند، نامرد است. در شاهنامه نیز رستم در برابر اشکبوس و شنگل از دشنام «فرومایه جفت» استفاده میکند. توهینی که مادر را خطاب قرار میدهد، اصالت را زیر سوال میبرد. اگر نجابت مادر مورد تردید قرار گیرد، اصالت نژاد پدر نیز از بین میرود. طبق بررسی «تیموتی جای» حدود 80 درصد از کلماتی که از 20 سال پیش در زبان انگلیسی باقی ماندهاند مربوط به اصطلاحات ممنوعه است. اصطلاحاتی که در وجه مثبت خویش صمیمیت را نشان میدهند و در وجه منفی عصبانیت (jay ,2009: 2). البته اینها را نگفتیم که ثابت کنیم چقدر دشنام دادن فعل اصیل و درستی است، بلکه موضوع آن است که نمیتوان آن را نادیده گرفت و با وجود این پیشینه در عرصه تاریخ زبانشناسی بشر، نمیتوان انتظار داشت فضای مجازی حداقل در عرصه دشنامگویی امتداد فضای حقیقی نباشد. توهینها در عرصه مجازی اما شکل و شمایل دیگری به خود میگیرند؛ چرا که کاربران فضای بیشتر و مناسبتری برای ابراز احساسهای خویش میبینند.
چرا برخی از ما در فضای آنلاین اینقدر بیادبیم؟
مجله تایم سال 2011 گزارشی را از قول موسسه تحقیقاتی رپلر منتشر کرد. این موسسه 30 هزار پروفایل فیسبوک را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده بود که 47 درصد از آنها حاوی فحاشی یا کامنتهای زشت است. البته طبق همین گزارش نوع اپلیکیشن یا نرمافزاری که برای ارائه خویشتن در فضای مجازی استفاده میکنیم نیز در بیشتر یا کمتر فحش دادن ما موثر است. مثلاً در شبکه Linked in که بیشتر کاری است، میزان استفاده از کلمات رکیک کمتر است تا فیسبوک یا توئیتر که افراد در آن احساس صمیمیت بیشتری میکنند. پژوهشگران دانشگاه اوهایو پس از بررسی 51 میلیون توئیت به زبان انگلیسی دریافتهاند که 31 درصد از آن حاوی کلمه رکیک Fدار است. سر آخر نیز طبق این پژوهش از هر 13 توئیت یکی حاوی کلمات زشت است. یکی از مهمترین دلایل آسودگی ما در فحش دادن، ناشناس بودن هویت ما در فضای مجازی است. وقتی با یک نام و عکس تقلبی وارد جمعی مجازی شویم، فحش دادن و دیگری را به الفاظ زشت خطاب کردن نوعی حس قدرت به ما میدهد. این درحالی است که ممکن است رودررو هیچگاه با افراد اینگونه برخورد
نکنیم. پژوهش دیگری که اعضای هیات علمی دانشگاههای کلمبیا و پیتسبورگ انجام دادهاند نیز نشان میدهد مرور و گشتزنی در فیسبوک از میزان خودکنترلی کاربران میکاهد. یعنی افراد در فضایی مجازی و به ظاهر صمیمی قرار میگیرند و ناگهان از کنترل خویش خارج میشوند. این مساله از سوی کاربران نیز به فیسبوک تذکر داده شد و یکی از دلایلی که این شبکه اجتماعی فیلترهایی برای آشنایان و دوستان و دوستان نزدیک درست کرد، به خاطر همین تذکرها بود. به عبارت دیگر، با این فیلترها شما همچنان چهره موجهی میان آشنایان خواهید داشت، ولی دوستان نزدیکتان خوب میدانند که چقدر بددهن هستید. کیت ویلکوکس استاد بازاریابی مدرسه بازرگانی کلمبیا معتقد است این کاهش خودکنترلی در شبکهای مثل فیسبوک ناشی از نوعی غرور نسبت به فضای پر از لایک آنجاست. لایکهایی که مدام کاربران را تایید میکنند. در این فضا افراد میخواهند خودشان را بیشتر و بهتر از آنچه هستند نشان دهند. سپس مورد تایید نیز قرار میگیرند و همین تایید سبب میشود تا کاربران خود را بیشتر بروز دهند. این غرور کاذب که منجر به نوعی جسارت کاذبتر میشود شبیه حالت مستی الکل است. دکتر شری تورکل، استاد
روانشناسی و مطالعات اجتماعی دانشگاه امآیتی معتقد است در فضای آنلاین افراد از قید و بندهای دنیای حقیقی کمی رهاترند و انگار یادشان میرود که دارند بلندبلند فکر میکنند و هر کدام از نظرهایشان میتواند عکسالعملی داشته باشد. اینجاست که فقط نظر مینویسند، بدون اینکه به تبعات آن فکر کنند. تورکل از توخالی شدن کلمات زشت از معنا میگوید و اینکه الزاماً قرار نیست همانچیزی که مینویسیم احساس واقعی ما باشد. مثلاً وقتی بهخاطر یک موضوع خیلی بیاهمیت و کوچک به کسی میگوییم «ازت متنفرم!» این واقعاً به معنی تنفر واقعی نیست. تورکل که نویسنده کتاب «چرا ما از تکنولوژی بیشتر و از همدیگر کمتر توقع داریم» است، میگوید وقتی میخواهید وارد شبکههای اجتماعی شوید به شما نوید وارد شدن در بهشتی از دوستیها و رفاقتها میدهند، ولی وقتی وارد میشوید میبینید که چنین نیست و همین مساله باعث میشود تا رفتارهای بیادبانه در این فضا نمود بیشتری داشته باشد. اما بحث داغ این روزها، توهینهای مداوم برخی از کاربران در اینستاگرام است. گاهی زیر عکس یک آدم محبوب یا معروف بحثهای داغ و رکیکی شکل میگیرد. معمولاً صاحب صفحه محترمانه هشدار میدهد
که اگر کسی توهین کند، دسترسی او را میبندد، ولی همچنان توهینها ادامه دارد. شاید بتوان مهمترین دلیل این امر را بحران گفتوگو در ایران دانست. اینکه افراد این جامعه همیشه با تفسیرهای ذهنی و قضاوتهای پیشینی با یکدیگر مواجه میشوند. این انسداد گفتوگو وقتی با فحش و دشنام همراه میشود، بر تلخی ماجرا بیشتر میافزاید و امید به بهبود و گشایش و فهم دیگری را بسیار پایین میآورد. نمیتوان فحش را از ذهن و زبان مردم جامعه یا کاربران گرفت و دور انداخت. ولی میتوان به آنها پیشنهاد کرد که از این خنجرهای برنده برای بریدن سر تفاهم و گفتوگو استفاده نکنند.
منابع:
1- امیدسالار، محمود، (1381)، «نکاتی درباره فحش و فحاشی در زبان فارسی»، مجله ایرانشناسی، سال چهاردهم، شماره 54
2- Bernstein, Elizabeth (2012) Why We Are So Rude Online, The Wall Street Journal, 2 October
3- Jay, Timothy. (2009). «The Utility and Ubiquity of Taboo Words» (PDF). Perspectives on Psychological Science 4 (2): 153-161. doi:10.1111 /j.1745-6924.2009.01115.x. Retrieved 2012-11-19.
دیدگاه تان را بنویسید