تاریخ انتشار:
آیا جامعه و قانون تبعیضی بین افراد ناتوان و سالم قائل نمیشود؟
فرهنگ تعامل با معلولیت
ناتوانی یعنی به طور مداوم از لحاظ ذهنی و جسمی در کشمکش بودن. در حال حاضر، ۱۰ درصد جمعیت جهان یعنی نزدیک به ۶۵۰ میلیون نفر با معلولیت زندگی میکنند. ۸۰ درصد معلولانی که در کشورهای در حال توسعه(کشورهای ناتوان) زندگی میکنند، محکوم به ادامه حیات در شرایط بسیار اسفناک هستند.
بدرفتاری با معلولان نوعی سوءاستفاده جسمی و احساسی از افراد ناتوان ذهنی و جسمی است. از بالا به پایین نگاه کردن به آنها به عنوان افراد بیاهمیت یا مایه تصدیع خاطر نوعی اهمال محسوب میشود. یعنی غفلت از حقوق بشری آنان و سوءاستفاده کردن از شرایطی که در آن قرار دارند. بدرفتاری با افراد معلول در بسیاری جوامع به شدت عادی است و به طور روزانه در سراسر جهان اتفاق میافتد. آنها را منزوی میکنند و با آنها رفتاری غیرانسانی دارند و حتی وجودشان را به دست فراموشی میسپارند. واقعیت این موضوع تلخ است. در گذشته نیز بسیاری میپنداشتند که عنصری شیطانی در وجود افراد معلول هست یا آنها به خاطر گناهان والدین یا حتی خودشان دچار عقوبت شدهاند.
گاه مجبور میشوند به جلسات درمانی دردناک و افراطی تن در دهند. در موارد متعدد زندگی افراد معلول نوعی شکنجه برای آنها است. معلولان مادرزاد از بدو تولد از حقوق طبیعی مانند رشد عادی و سلامت جسمی و ذهنی محروم هستند. این تصمیمات، سوءاستفاده خالص از آنهایی است که در تولد خویش هیچ اختیاری نداشتند.
ناتوانی یعنی به طور مداوم از لحاظ ذهنی و جسمی در کشمکش بودن. در حال حاضر، 10 درصد جمعیت جهان یعنی نزدیک به 650 میلیون نفر با معلولیت زندگی میکنند. 80 درصد معلولانی که در کشورهای در حال توسعه (کشورهای ناتوان) زندگی میکنند، محکوم به ادامه حیات در شرایط بسیار اسفناک هستند.
نرخ معلولیت به طرز چشمگیری در مناطق با نظام آموزشی ضعیف، بالاتر است. در نتیجه به طور متوسط 19 درصد افراد کمسواد معلولیت دارند، در حالی که این نرخ در میان افراد با سطح تحصیلات بالاتر، 11 درصد است. بر اساس آمار منتشر شده سازمان علمی فرهنگی و آموزشی سازمان ملل، (UNICEF)، در سال2006، 90 درصد کودکان معلول حتی به مدرسه نیز نمیروند (کنوانسیون حقوق افراد معلول). تنها 35 درصد مردمی که حتی در کشورهای توسعهیافته از بیماریهای افسردگی رنج میبرند، تحت درمان قرار دارند و این ماجرا در کشورهای در حال توسعه به مراتب بدتر است. غفلت از افراد معلول، بر دیدگاه آنها به دنیا، طرز تفکر و نحوه رفتارشان تاثیر دارد. صرفاً به دلیل اینکه هرگز از آنان به خوبی مراقبت نشده، به سادگی مورد بدرفتاری و سوءاستفاده قرار میگیرند. افراد معلول در شرایط نامساعد تشنه عشق و ارتباط انسانی هستند و بسیاری حتی چراییاش را درک نمیکنند. به وجود آمدن این حالت در افراد فراموششده بسیار طبیعی است. کودکان و بزرگسالان معلول به طور روزمره در سرتاسر جهان چنین احساس نیازی را تجربه
میکنند.
دکتر گریگوری وولبرینگ، پژوهشگر بهداشت، سلامت و معلولیت در مقالهای با عنوان «خشونت و سوءاستفاده در زندگی مردم معلول» به بررسی رفتارهای ناهنجار خانواده و اجتماع در قبال افراد معلول و تبعیضهایی که بر آنها اعمال میشود، پرداخته و البته به انواع و اقسام خشونتهای رفتاری، روحی و جسمی و جنسی علیه جامعه معلولان اشاره کرده است.
«اگر بخواهیم سوءاستفاده و خشونتی را که علیه زنان و کودکان اعمال میشود با خشونت و سوءاستفاده علیه معلولان مقایسه کنیم، این سوال مطرح میشود که آیا تفاوتی در شرایط معلولان با دیگر قربانیان خشونت از جمله زنان و کودکان وجود دارد یا خیر. سعی من بر آن است که بدتر بودن شرایط برای معلولان به نسبت قربانیان دیگر را در سه مورد به تحریر در بیاورم.
1- افراد معلول در معرض بالاترین خطر سوءاستفاده و خشونت قرار دارند و اجتماع حتی از آن آگاه نیست.
2- حمایت از قربانیان معلول به مراتب کمتر از قربانیان غیرمعلول است.
3- سوءرفتار و خشونت علیه افراد معلول از دیدگاه عموم پذیرفتنیتر است و افراد خاطی به خاطر آزار و اذیت معلولان به نسبت متجاوزان به حقوق دسته دیگر قربانیان، کمتر مجازات میشوند.»
گریگوری وولبرینگ به افکارسنجی انجمن زنان معلول کانادا (DAWN CANADA) اشاره کرده است:
381 زن معلول در یک نظرسنجی درباره خودکشی و سوءاستفاده که توسط DAWN CANADA انجام شده بود، شرکت کردند. دور اول تحلیلها نشان میدهد 7 /58 درصد زنانی که به پرسشنامه پاسخ دادند به خودکشی فکر کرده بودند. بین سوءاستفاده و تمایل به خودکشی ارتباط محکمی وجود دارد.
این هم نمونه بارز تبعیض نوع دوم بین قربانیهای معلول و دسته کودکان و زنان است. برنامههای پیشگیری از خودکشی در راستای کمک به قربانیهای متعددی از قبیل زنان و کودکان و اقلیتها مثلاً از نوع ملیتی وجود دارد اما به ندرت پیدا میشود که برنامه پیشگیری خودکشی طراحی شود که صرفاً به نیازهای معلولان انحصار داشته باشد و هیچ آگاهی در این خصوص وجود ندارد که مردم معلول در واقع گروهی از اجتماع هستند که از همه بیشتر در معرض بدرفتاری قرار دارند.
مجازات بدرفتاری
حمله و اهانت علیه معلولان به نسبت زنان و کودکان اغلب با جدیت کمتری تحت پیگرد قرار میگیرد. برای توضیح جرائم صورت گرفته علیه معلولان و زنان و کودکان، از حسن تعبیرهای فراوان استفاده میشود و این استفاده متفاوت از حسن تعبیرها در توصیف شرایط معلولان، اغلب این برداشت را در اذهان ایجاد میکند که جرائم جدی متعددی که علیه معلولان اتفاق افتاده، صرفاً به عنوان «تخلفات اداری» محض تعبیر شوند.
دیدگاه تان را بنویسید