تاریخ انتشار:
فرهنگ تقبیح بدرفتاری علیه معلولان در کشورهای توسعهیافته
حقوق فراموششده
الگو به کسی گفته میشود که رفتار یا موفقیتش میتواند خط مشی جامعه و به خصوص نسل جوان باشد. رابرت مرتون جامعهشناس برای اولین بار این نظریه را مطرح کرد که هر فرد تمایل دارد خود را با گروه مرجعی مقایسه کند. مثال بارز این نظریه، مردم و به خصوص جوانانی هستند که از ورزشکاران و هنرمندان پیروی کرده و آنها را اسطوره و «الگوی» رفتاری میپندارند.
الگو به کسی گفته میشود که رفتار یا موفقیتش میتواند خط مشی جامعه و به خصوص نسل جوان باشد. رابرت مرتون جامعهشناس برای اولین بار این نظریه را مطرح کرد که هر فرد تمایل دارد خود را با گروه مرجعی مقایسه کند. مثال بارز این نظریه، مردم و به خصوص جوانانی هستند که از ورزشکاران و هنرمندان پیروی کرده و آنها را اسطوره و «الگوی» رفتاری میپندارند.
الگو میتواند عضوی از خانوادهمان باشد، یا معلم و همکلاسی اما در تمامی جوامع دسته به خصوصی همواره بار سنگین «الگو» بودن را به دوش میکشند؛ هنرمندان و اشخاص مشهور. همه جای دنیا هنرمندان از ارج و قرب بالایی برخوردارند و در میان همه آنها عدهای وجود دارند که به نسبت محبوبیت، تاثیرگذاریشان بر مخاطب نیز بیشتر میشود. اما آیا این الگوهای جامعه آنقدر که باید و شاید به وظیفهای که شهرت و محبوبیت بر گردنشان نهاده، واقف هستند؟
ما در کشوری زندگی میکنیم که حتی آمار درستی از جامعه معلولان آن مشخص نیست. معاون توانبخشی بهزیستی اما گفته است جمعیت معلولان ایران طی دو سال گذشته از 10 به 15 درصد جمعیت کل کشور رسیده است، یعنی بیش از 11 میلیون نفر! به راستی کشور عزیزمان و دولتهای چارهگر و مدبر که به ترتیب میآیند و میروند، تاکنون چقدر به این قشر از مردم اندیشیدهاند؟ خیابانها، اماکن تفریحی، وسایل حمل و نقل عمومی، ادارات دولتی با پلکانهای دور و دراز و بالابرهای همیشه از کار افتاده و خراب، چقدر عرصه را به هموطنان معلولمان تنگ کرده است؟
همه اینها به کنار، چه اندازه با آنها احساس همدردی میکنیم و چه میزان برای ایشان و تواناییهایشان ارزش قائلیم؟ برای اینکه حقیقتاً بتوانیم تغییرات مهمی در زندگی افراد معلول ایجاد کنیم، بایستی با استفاده از استراتژیهای مرتبط و توسعه فراگیر، دسترسی مردم معلول به خدمات را در تمامی بخشها بهبود ببخشیم. همکاری یا مشاوره با مردم معلول یا سازمان نمایندهشان امری بنیادی برای دستیابی به اهداف فراگیر و استراتژیهای کارآمد است.
برای تسهیل توسعه نظامی که بتواند مشارکت اجتماعی افراد معلول را به حداکثر برساند، به یک روش نظاممند نیاز داریم. این روش نظاممند باید تلفیقی از جریان اصلی فراگیر و حمایت بخش خدمات باشد. چنین نظامی تعریف شده است و تکامل مییابد و از طریق تشریک مساعی و اقدامات هماهنگ بین شهروندان عادی و خدمات کیفی و سیاستهای مربوط، میسر میشود.
هنرمند محبوبی چون اکبر عبدی در برنامه خندوانه شرکت میکند تا خنده به مردم هدیه کند اما مایه تاسف و اندوه بسیار است که تنها راه آوردن لبخند بر لبان مردم را تقلید حرکات افراد معلول و ناتوان میداند و بدتر آنکه از معلولیت به عنوان بهانهای برای تضییع حقوق شهروندی یاد میکند و مجری برنامه و حضار گرامی او را مورد تشویق و تحسین قرار میدهند. در حالی که وزیر رفاه انگلستان، از سوی جیمز کامرون و بنابر اعتراضات مردمی به خاطر اظهاراتش که گفته بود «افراد معلول لیاقت حداقل دستمزد را ندارند» وادار به عذر خواهی شد.
از این موارد در جوامع غرب کم نبوده است که به خاطر اعتراض مردم و قشر خاصی، هنرمندان و ورزشکاران و گاه اشخاص بلندمرتبه مملکتی شرمسار و وادار به عذرخواهی شدهاند. اما چه کسی آنها را متوجه اشتباهشان کرد؟ جامعه. نباید نقش تکتک افراد را در ساختن فرهنگ دست کم گرفت. وظیفه فرهنگسازی در خصوص زندگی در کنار شهروندان معلول و ساختن اجتماعی بهتر برای آنان از وظایفی است که در وهله اول بر عهده شهروندان سالم قرار دارد.
مشاهیری که به خاطر اهانت پوزش خواستند
در گفتوگوهای روزانهمان، در فیلم و سریالها، حتی در نحوه رانندگی یا راه رفتنمان در خیابانها عموماً کمترین توجهی به اطرافمان نداریم، غافل از آنکه در محل کار، در ساختمان محل زندگی یا میان دوست و آشنا و کسانی که دوستشان داریم ممکن است چند معلول جسمی وجود داشته باشد. ضعف و ناتوانی عدهای را دستمایه خنده میکنیم، بیتوجه به اینکه فاصله توانایی تا ناتوانی جسمی میتواند یک سانحه کوچک باشد. جامجم آنلاین در این رابطه گزارشی منتشر کرده بود: برای پی بردن به میزان معلولانی که بر اثر تصادفات جادهای به معلولان کشور اضافه میشود میتوان به سخنان رئیس سازمان نظام پزشکی توجه کرد. علیرضا زالی مدتی قبل گفته بود متاسفانه میزان معلولیتهای پایدار ناشی از حوادث و سوانح رانندگی پنج تا هفت برابر بیشتر از آمار مرگومیر ناشی از این حوادث است. این در حالی است که آمار کشته شدگان رانندگی در سال گذشته به حدود 20 هزار نفر رسیده بود، به همین دلیل با یک حساب سرانگشتی میتوان ادعا کرد سالانه یکصد هزار نفر به جمعیت معلولان کشور اضافه میشود، البته باید توجه کرد که این آمار فقط به افرادی که بر اثر حوادث رانندگی دچار معلولیت میشوند
اشاره دارد.
در اکتبر سال جاری، لرد فروید، وزیر رفاه انگلستان گفته بود، افراد معلول «استحقاق دریافت حداقل دستمزد را ندارند». در پی این اظهار نظر وزیر حزب محافظهکار انگلستان، مورد حمله شدید رسانهها، مردم و انجمنهای حمایت از معلولان قرار گرفت. حتی خود نخست وزیر، دیوید کامرون نیز به خاطر اینکه از اخراج لرد فروید از کابینه دولت سر باز زد، دچار خشم مردم شد.
انجمنهای خیریه لرد فروید را متهم کردند که با گفتن اینکه از نظر او باید حقوق معلولان دو پوند در ساعت باشد، به آنها اهانت کرده است. حقوق دو پوند در ساعت به منزله 7 /30 درصد حداقل دستمزد در انگلستان است. متعاقب بیانات فروید، انجمنها و گروههای مختلف او را سرزنش کرده و از او درخواست استعفا از سمتش را دادند.
فروید پس از آنکه از جانب موسسات خیریه و همحزبیهایش در حزب محافظهکار، عامه مردم و حتی شخص دیوید کامرون مورد انتقاد قرار گرفت، عذرخواهی کرد و گفت اظهاراتش در این رابطه «احمقانه» بوده و حتی ممکن است از جانب برخی «اهانتآمیز» تلقی شود. «من صمیمانه برای مردم معلول اهمیت قائلم، از اینکه در دولتی هستم که کمر همت به کمک به افراد معلول بسته تا از موانع متعددی که بر سر راهشان برای اشتغال وجود دارد عبور کنند، به خود میبالم.» با اینحال فروید از سمت وزارت استعفا نداد.
تمسخر افراد معلول هیچوقت خوب نیست، به خصوص اگر چشم 7 /8 میلیون نفر به شما باشد
جرج تاکی را شاید بشناسید، ستاره مشهور سری فیلمهای «استار ترک» و یکی از فعالترین و پرطرفدارترین هنرمندان در فضای مجازی. تاکی 4 /7 میلیون نفر طرفدار «فیس بوکی» و 3 /1 میلیون دنبالکننده (فالوئر) در «توئیتر» دارد.
تصاویر و مطالبی که تاکی در دنیای مجازی به اشتراک میگذاشت همه را میخنداند تا یک روز شنبه که از مرزها پا را فراتر گذاشت. جورج تاکی تصویر یک خانم معلول را که در فروشگاه از روی صندلی چرخدارش بلند شده تا از طبقات بالای قفسه نوشیدنی بردارد به همراه مطلبی به اشتراک گذاشته که در آن نوشته شده است «در قسمت نوشیدنیها، معجزه شده».
هرچند تاکی این تصویر و مطلب را از جای دیگری برداشته بود اما با انتشار آن در صفحات اجتماعیاش در رسیدن آن به دست 7 /8 میلیون نفر سهیم است. محاسبه احتمال این را که چند نفر از طرفداران تاکی و فالوئرهای صفحات اجتماعیاش ناتوان جسمی یا ذهنی هستند هم کاری نداریم. افراد معلول بسیاری با دیدن این عکس توهینآمیز به او اعتراض کردند که باعث شد، تاکی مطلب دیگری برای دلجویی از این افراد به اشتراک بگذارد.
بسیاری در اعتراض به این کوتهفکری تاکی یادآوری کردند که تمام کسانی که روی صندلی چرخدار مینشینند، از راه رفتن عاجز نیستند، بلکه ممکن است در حفظ تعادل برای مدت طولانی ناتوان باشند یا به خاطر دلایل دیگری از قبیل درد و مشکلات استخوانی ناچار به استفاده از صندلی چرخدار شده باشند. پس نباید زن بیچارهای را به خاطر لحظهای برخاستن از روی صندلی مورد تمسخر و اتهام قرار داد.
گرچه بدتر از پستهای گاه و بیگاه مشاهیر در صفحات شخصیشان، دیدگاهی است که آنها در اذهان مخاطبان میکارند که موجب ترغیب و تشویق به، به سخره گرفتن افراد معلول و ناتوانی آنها میشود. تصویر دیگری از این قبیل که در فضای مجازی دست به دست میشد، گروهی از دانشجویان را در جشن فارغالتحصیلی نشان میداد که به هوا پریدهاند و در کنار آنها دانشجوی معلولی فقط دستش را بالا برده چون روی صندلی چرخدار نشسته است. در توضیح این تصویر آمده «شکست. هیچکس تا به حال آنطور شکست نخورده که تو». ظاهراً نوشته «معجزه در بخش نوشیدنی» به این دلیل خندهدار است که یک معلول توانسته از روی صندلیاش بلند شود و مطلب دوم به این خاطر مضحک است که برخی دیگر نمیتوانند بلند شوند.
قبل از حرف زدن دو بار فکر کنید
جو فلاکو، بازیکن خط حمله بیسبال یکی دیگر از افرادی است که به خاطر اینکه لغت «عقبافتاده» از دهانش در رفت، به جمع مشاهیری پیوست که مرتکب اشتباه مشابهی شده و سپس عذرخواهی کردند. هرچند برخلاف خیلی از آنها فلاکو بلافاصله در حین صحبت متوجه اشتباه خود شده و گفته بود «فکر کنم نباید چنین حرفی میزدم. احمقانه بود».
در چند سال اخیر، کمپین «این سخن را پخش کن تا آن سخن تمام شود» مدافعان و والدین بسیاری را به حرف آورد و این آگاهی را به وجود آورد که کلمه «عقبمانده» تا چه اندازه تاثیر مخربی بر معلولان ذهنی دارد. افراد (یا اقلاً تبلیغاتچیها) بهتدریج متوجه میشوند که استفاده از این واژه اشتباه است.
و به همین منوال هنگامی که مشاهیر به خاطر چنین اظهاراتی عذرخواهی میکنند، در اصل خدمتی به عموم است. اما مساله صرفاً یک لغت نیست. هرچند به ظاهر فقط یک کلمه است اما در واقع از آن به عنوان صفت پست و توهین استفاده میشود. توصیه میشود کمی بیشتر فکر کنید و از واژه دیگری استفاده کنید. دعوا بر سر یک لغت نیست بلکه احترام است و اینکه باید با افراد ناتوان ذهنی به مساوات برخورد کرد. بحث بر سر آن است که از بالا به آنها نگاه نکنیم بلکه به خاطر زیباییهایشان از آنها تقدیر کنیم. تاثیری که اهانتهای ما بر آنها میگذارد با «متاسفم» یا «نمیخواستم ناراحتتان کنم» از بین نمیرود.
بعد از اینکه آبها از آسیاب بیفتد، مشاهیر و ورزشکاران به زندگی توامان با شهرتشان ادامه میدهند در صورتی که معلولان ذهنی محکوماند به زندگی در جهانی ادامه دهند که آنها را با دیدی بسیار متفاوت و گاه خفتبار نگاه میکند.
والدین، مدارس، سازمانهای کوچک و بزرگ وظیفه دارند کودکان را به پذیرفتن تفاوتهای این افراد تشویق و آنها را به رفتار برابر با آنها ترغیب کنند. با وجود اینکه جوامع پیشرفته با قوانین و هنجارها و حتی کنوانسیون حقوق معلولان سازمان ملل نه چند قدم، بلکه چندین فرسنگ از ما جلوتر هستند، هنوز معتقدند اقدامات گسترده دیگری باید انجام گیرد و راه درازی در پیش است.
اما چه زحمتی برای مشاهیر دارد که در سخنرانیهایشان درباره پذیرش، احترام گذاشتن و رفتار مساوی در برابر این افراد سخن بگویند؟ زحمت زیادی نیست. حتی به محبوبیتشان نیز میافزاید. چه به آن حرفها معتقد باشد یا خیر، چه از ته دلش بگوید یا نه، به هر حال مردم از او الگوبرداری میکنند.
کیتی هاپکینز، روزنامهنگار و مجری تلویزیونی بریتانیایی که به خاطر بیانات افراطی و نابجایش در موارد مختلف لقب کیتی هاپکینز دهنگشاد را به خود اختصاص داده است یک بار در سالن اجتماعات دانشگاه کمبریج، در حضور تعداد زیادی دانشجو گفت که «واقعاً از افراد چاق» خوشش نمیآید و اصلاً دوست ندارد «در تاریکی با یک موحنایی مواجه شود» که استهزای حضار را به همراه داشت.
هاپکینز در یک اظهارنظر توهینآمیز دیگر مهمان برنامهاش را که یک دختر 9ساله مبتلا به اوتیسم بود «احمق» خطاب کرد و خشم عموم را برانگیخت. اما این ستاره تلویزیونی بعدتر به خاطر اعتراضات در صفحه فیسبوکش نوشت: «بسیار خوب به این نتیجه رسیدهام که به خاطر رفتارم در برابر اوتیسم متاسفم.»
کمدین معروف، ناتوانهای ذهنی را مسخره کرد
تریسی مورگان، استندآپ کمدین آمریکایی تنها یک هفته بعد از اینکه به خاطر اهانت به افراد دچار اختلال جنسی عذرخواهی کرد، باز هم گروه دیگری را مورد توهین قرار داد: معلولان ذهنی. مورگان 42ساله هنگام اجرای برنامه در نیویورک گفته بود «هرگز با زنانی که بچههای عقبافتاده دارند دعوا نکنید»، تماشاچیهای حاضر در سالن یکصدا در پی شنیدن این جمله از مورگان گفته بودند «اوه اوه».
وی ادامه داده بود: «این پسرهای عقبافتاده زور زیادی دارند. زورشان اندازه گوریل است.»
اما مردم آمریکا و موسسه غیردولتی «آرک» که به افراد معلول ذهنی و دچار اختلال تکاملی خدمت میکند، در برابر چنین بیاناتی آرام ننشسته و مورگان را یک بار دیگر وادار به عذرخواهی کردند.
وی ادامه داده بود: «این پسرهای عقبافتاده زور زیادی دارند. زورشان اندازه گوریل است.»
اما مردم آمریکا و موسسه غیردولتی «آرک» که به افراد معلول ذهنی و دچار اختلال تکاملی خدمت میکند، در برابر چنین بیاناتی آرام ننشسته و مورگان را یک بار دیگر وادار به عذرخواهی کردند.
یک لحظه بیفکری ما، یک عمر ویرانی آنها
ستاره پاپ آمریکایی، لیدی گاگا، در یکی از مصاحبههایش به دفاع از خود در برابر اتهام دزدی ادبی برخاسته و گفته بود: «من صدها شعر و آهنگ نوشتهام. چرا باید این یکی را از کسی دزدیده باشم؟ این کار عقبافتادههاست.»
استفانی جرمانوتا، ملقب به «لیدی گاگا» بلافاصله در وبسایت perezhilton.com بیانیهای منتشر کرد و مراتب پشیمانیاش را به مردم و به خصوص جامعه معلولان رساند. «من عقیده دارم بخشی از کار و زندگیام به کنار زدن محدودیتها و پذیرش عشق اختصاص یافته است. به خاطر عاقلانه حرف نزدن معذرت میخواهم. همه کسانی که به نحوی از گفتههای من ناراحت شدند، بدانند که قصدی در کار نبوده است.»
البته لیدی گاگا اولین نفر از مشاهیر نیست که چنین حرفی زده و سپس پوزش خواسته؛ در سالهای اخیر جنیفر آنیستون، سارا سیلورمن و حتی رحم امانوئل، کارمند سابق کاخ سفید به خاطر استفاده از چنین کلمهای مورد انتقاد شدید قرار گرفتهاند.
در جوامع پیشرفته مهم نیست فرد عادی باشی یا وزیر دولت محافظهکار، یا رئیس ستاد کاخ سفید یا هنرپیشه و خواننده و میلیاردر. در کشورهایی که حقوق شهروندان معلول را با افراد سالم برابر دانستهاند، اهانت و تحقیر از هر نوعی مورد سرزنش قرار میگیرد. سازمان ملل متحد برای احقاق حقوق معلولان جسمی و ذهنی کنوانسیونی طرح کرده است که در آن مردم جهان را به اجرای عدالت دعوت کرده و در راستای حمایت اقتصادی، فرهنگی و مدنی از افراد ناتوان و ایجاد فرصتهای برابر کوشیده است.
موانع مشارکت معلولان در کشورهای در حال توسعه
در جوامعی نظیر جامعه ما، موانعی که بر سر راه افراد معلول برای مشارکت اجتماعی قرار دارد، به فرهنگ و طرز برخورد افراد محدود نمیشود. خیابانهای هیچ شهری از جمله پایتخت برای تسهیل حرکت معلولان ساخته نشده، رفاه این قشر تقریباً در هیچیک از اماکن عمومی در نظر گرفته نشده و وسایل حمل و نقل عمومی مناسب فردی که روی صندلی چرخدار مینشیند نیست.
کمبود امکانات آموزشی این فرصت را در اختیار افراد ناشنوا، نابینا و... قرار نمیدهد که بتوانند به راحتی در مقاطع بالا تحصیل کنند و تازه اگر هم بتوانند بعد از آن مشکل اشتغال مطرح است. در کدام اداره دولتی یا شرکت خصوصی برای متقاضیان عادی یا ناتوان جسمی حقوق و شانس مساوی قائل میشوند؟ ورزشکاران معلول کشورمان همواره بعد از شرکت در مسابقات مهم قارهای یا جهانی از کمبود (نبود) امکانات گلایهمند هستند و از مسوولان تقاضای کمک دارند تا دوره بعدی مسابقات که دوباره همین درخواستها تکرار شوند.
مسوولان چه زمانی میخواهند درک کنند که معلولان بار اضافی جامعه نیستند؟ در جوامع پیشرفته غربی امکاناتی که در اختیار معلولان قرار میگیرد گاه بیشتر از افراد عادی است تا درصدد جبران ناتوانیشان برآید و این فرصت را به آنها بدهد که تمامی استعدادهایشان را شکوفا کنند. از فهرست بلندبالای مشاهیر و دانشمندان و ورزشکاران معلول میتوان به دو مورد اشاره کرد: استیون هاوکینگ، فیزیکدان و کیهانشناس مطرح آمریکایی و نیک وویچیچ، مبلغ مذهبی و سخنران انگیزشی استرالیایی.
ناتوانی که جهان را تکان داد
استیون هاوکینگ متولد 8 ژانویه 1942 در 21سالگی وقتی در دانشگاه کمبریج مشغول تحصیل در رشته کیهانشناسی بود، برای اولین بار به بیماریاش پی برد. پزشکها تشخیص داده بودند هاوکینگ مبتلا به «اسکلروز جانبی آمیوتروفیک» یا همان ALS است. «ایالاس» یک نوع بیماری نورونهای حرکتی است که موجب تخریب پیشرونده و غیرقابل ترمیم دستگاههای عصبی مرکزی و محیطی میشود و در نتیجه آن فرد مبتلا توانایی حرکت را از دست میدهد.
کسی فکرش را نمیکرد که استیون بیش از دو سال دیگر زنده بماند و بعید بود حتی بتواند مدرک دکترایش را دریافت کند. با این حال هاوکینگ به مخالفت با احتمالات برخاست و نهتنها دکترایش را گرفت، بلکه توانست دیدگاه و درک انسان نسبت به عالم را تغییر دهد.
با پیشرفت بیماری، هاوکینگ قدرت حرکتش را به تدریج از دست داد و شروع به استفاده از صندلی چرخدار کرد. حرف زدن برایش چالش بود و در سال 1985 یک عمل برش نای (تراکئوتومی) اضطراری موجب شد قدرت بیان را به طور کل از دست بدهد. از آن به بعد به کمک یک ژنراتور که در دانشگاه کمبریج ساخته شده، حرف میزند. این دستگاه با استفاده از برنامههای کامپیوتری و صدای الکترونیکی، به هاوکینگ اجازه میدهد کلمات را به کمک عضلات گونهاش انتخاب کند.
اما نهتنها هاوکینگ نمرد، بلکه با معرفی نظریه «بیگبنگ» (انفجار بزرگ) باور دنیا نسبت به عالم هستی را تغییر داد و بنیان جدیدی برای علم فیزیک و کیهانشناسی بنا نهاد. هاوکینگ که امروز 91 سال دارد، با تلفیق نظریه نسبیت اینشتین و نظریه بیگبنگ خودش بسیاری از تعاریف مادی جهان از جمله سیاهچالهها را تغییر داده است.
بیدست و بیپا، اما رها
نیکلاس وویچیچ، یک مبلغ مذهبی و سخنران انگیزشی 33ساله استرالیایی است که با سندرم تترا آملیا به دنیا آمد. تترا آملیا یک اختلال نادر است که فرد مبتلا به آن دو دست و دو پا ندارد. نیکلاس سرانجام با معلولیتش کنار آمده و در 17سالگی سازمان غیردولتی خودش را به نام «زندگی بیدست و پا» راهاندازی کرد. وویچیچ برای برگزاری سخنرانیهای انگیزشی به سرتاسر دنیا سفر میکند. تمرکز وی در سخنرانیهایش بر زندگی افراد معلول، امید و پیدا کردن معنای زندگی است.
وویچیچ در 21سالگی از دانشگاه «گریفیت» در رشته بازرگانی فارغالتحصیل شد و مدرک دومش را در حسابداری و مدیریت مالی گرفت. سپس شروع به برگزاری کنفرانسهای انگیزشی کرد. به کشورهای مختلف سفر کرد و تمرکزش را بر مشکلات نوجوانان منعطف کرد.
وویچیچ ازدواج کرده و یک بچه دارد. او به خاطر پشتکار و شجاعتش از دولت استرالیا جایزه دریافت کرده و در سال 2015 نیز نامزد جایزه «جوان سال استرالیا» شد. او یکی از سخنرانان سری رویدادهای TED است و تاکنون در چند فیلم نقشآفرینی کرده و کتاب نوشته است.
برای حمایت و دفاع از حقوق افراد معلول، لازم نیست به عضویت سازمانی در بیاییم یا انجمن راه بیندازیم. در راستای تلاش برای برابری حقوق شهروندان عادی و معلول، همین بس که در رفتار و گفتار خود تامل کنیم. اطرافیان را نیز به سنجیده سخن گفتن ترغیب کنیم. غمانگیز است که در فرهنگ ما به طور روزمره از ضربالمثلهایی نظیر «سیب سرخ و دست چلاق» استفاده میشود که آثار تخریبی بر معلولان دارد یا به سادگی از فیلمها و سریالهایی میگذریم که نقص عضو یا ناتوانی جسمی را «خندهدار» میپندارد. کار سختی نیست که هر کدام از ما به نوبه خود در ساخت فرهنگ درست برای رفتار با معلولان بکوشیم، کافی است اگر با فرد ناشنوا حرف میزنیم، به او مستقیماً نگاه کنیم. اگر در کنار کسی هستیم که روی صندلی چرخدار نشسته، خودمان را همسطح او پایین بیاوریم. اگر لازم بود، از کنجکاوی درباره ناتوانیشان نهراسیم و از معلولیت آنها به عنوان ایراد و نقص یاد نکنیم. برای کمک کردن به آنها داوطلب شویم. شاید بد نباشد گاهی خودمان را جای آنها بگذاریم.
دیدگاه تان را بنویسید