موج مکزیکی

با مروری بر تاریخ کشورهای مختلف در چند دهه اخیر درمی‌یابیم که همواره همه‌شان به‌گونه‌ای دغدغه بهتر ساختن وضعیت معیشتی خود را داشته‌اند. از مکزیک که همسایه جنوبی ایالات متحده است به عنوان یکی از جذاب‌ترین مثال‌های این دغدغه یاد می‌شود. این کشور حدوداً سه دهه قبل به‌طور جدی به فکر افتاد تا گام‌های اساسی برای نیل به توسعه‌یافتگی را آغاز کند. شاید بیراه نباشد که همسایگی با کشوری مانند ایالات متحده و تاثیرپذیری از آن را هم دراین مساله بی‌تاثیر ندانیم. البته فارغ از درگیری‌ها و اختلافات دو سده اخیر در دو کشور، از آنجا که آمریکا میزبان بزرگ‌ترین سازمان‌های بین‌المللی مروج توسعه است، مکزیک نیز هنگام شروع این برنامه‌ها از این سازمان‌ها مشاوره‌هایی دریافت داشته است. برنامه‌های موفقی همچون پروگرسا که با هدف اولیه فقرزدایی و ریشه‌کن کردن کار کودکان و ترویج تحصیلات ابتدایی در این کشور آغاز به کار کرد، درادامه با سیاست‌های آزادسازی و مشارکت فعال در حوزه تجارت بین‌المللی همراه شد. اما طی این سال‌ها مکزیک به‌رغم چشم‌اندازهای فوق‌العاده‌ای که از نظر توسعه پیش روی خود می‌دیده است، همواره با مشکلات متعددی نیز روبه‌رو بوده است. مشکلاتی که سبب شده‌اند تا برخی اقتصاددانان به دلیل کم‌توجهی سیاستگذاران این کشور به منشأ آنها، در مورد آینده مکزیک تردید کنند. از این مساله تحت عنوان تناقض یا پارادوکس در اقتصاد مکزیک یاد شده است. در پرونده‌ای که پیش روی شماست، ابتدا چرایی‌های این تناقض را مطرح کرده‌ایم. سپس به تاریخچه مختصر اقتصادی، اجتماعی مکزیک پرداخته و وضعیت فعلی این کشور را با همتایان و همسایگانش در آمریکای لاتین مقایسه کردیم. نهایتاً چشم‌اندازی از رشد و توسعه در این کشور با توجه به چالش‌های موجود و با اتکا به گزارش نهادهای بین‌المللی مطرح ساخته‌ایم.