شناسه خبر : 2631 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

از حسن روحانی چه بخواهیم که معقول باشد؟

رئیس جمهوری که جادوگر نیست

قرار ما ساعت۱۰شب بود و باید زودتر جلسه ساعت ۸ را تمام می‌کردم تا به قرار کاری‌ام با یک سرمایه‌گذار ترک‌تبار در هتل اسپیناس برسم.

پرویز گیلانی
اپیزود اول: پیام به سرمایه‌گذاران
قرار ما ساعت10شب بود و باید زودتر جلسه ساعت 8 را تمام می‌کردم تا به قرار کاری‌ام با یک سرمایه‌گذار ترک‌تبار در هتل اسپیناس برسم. ساعت9:30 از دفترم در خیابان قائم‌مقام فراهانی خارج شدم و فکر کردم حداکثر 15‌دقیقه‌ای به بلوار کشاورز برسم. هرچه به میدان هفت تیر نزدیک‌تر می‌شدم بیشتر متوجه می‌شدم که رفت و آمدها عادی نیست. جوانان زیادی را می‌دیدم که به سمت میدان هفت تیر در حرکت بودند. تعداد ماشین‌های در حال تردد، ماشین‌های پارک‌شده و حجم آدم‌هایی که به سمت میدان سرازیر بودند برایم عجیب بود. پیش خودم فکر کردم مگر چه خبر است که این همه آدم به سمت میدان در حال حرکتند؟ خوب دقت کردم و پاسخ را روی شیشه‌های ماشین‌های در حال حرکت دیدم. جوانان آمده بودند تا پیروزی آقای حسن روحانی را جشن بگیرند. جالب بود، در میان این همه گرفتاری که داشتم اصلاً یادم نبود که شمارش آرای انتخابات ریاست‌جمهوری به پایان رسیده و مورد تایید قرار گرفته و ایران رئیس‌جمهور جدیدی خواهد داشت. جوانان شاد بودند و بوق می‌زدند و می‌شوریدند. شال‌های ارغوانی به گردن آویخته بودند و شیرینی و شربت می‌دادند. می‏خندیدند و خوش بودند و من چقدر خوشحال شدم که طرف خارجی‌ام این شور و هیجان را می‌بیند و احتمالاً آن را نشانه‌ای برای رونق اقتصادی در ایران خواهد دانست. بر خلاف تصورم با نیم ساعت تاخیر به هتل اسپیناس رسیدم و زمانی که به لابی هتل رفتم دیدم آقای «مصطفی» و سه نفر همراهش نشسته‌اند و منتظر من هستند. عذرخواهی کردم و توضیح دادم که خیابان‌ها شلوغ بود و پیش‌بینی جشن جوانان را نمی‌کردم بنابراین مجبور شدم در میانه‌های راه ماشینم را پارک کنم و پیاده به محل قرار بیایم. به هر حال مذاکرات ما شروع شد و تا ساعت 12 ادامه یافت و در این مدت شام خوردیم و صحبت کردیم و در مورد پیش‌نویس قراردادمان به جمع‌بندی رسیدیم. موقع خداحافظی از مصطفی پرسیدم در ترکیه چه می‌گذرد و چرا دولت نتوانست عواقب یک موج کوچک را کنترل کند و این موج اکنون بسیار بزرگ و خطرناک شده و اعتبار کشور شما را به چالش کشیده است. مصطفی توضیح داد که معترضان جمعیت اندکی هستند و نظر آنها نظر اکثریت مردم ترکیه نیست اما خیلی به اعتبار ترکیه لطمه وارد کرده‌اند. در مقابل، او پرسید چگونه است که مردم در تهران به خیابان‌ها ریخته‌اند و جشن و پایکوبی می‌کنند؟ برایش توضیح دادم که چه اتفاقی افتاده و همان طور که پیش‌بینی می‌کردم، خیلی با علاقه گوش کرد و در نهایت گفت: تصویری که از ترکیه دارم مبهم و خاکستری است و‌ نمی‌دانیم چه زمانی به پایان می‌رسد و چه آثاری خواهد داشت اما شما در آغاز یک دوره نسبتاً طولانی قرار دارید و احتمالاً از این به بعد اقتصادی شکوفا خواهید داشت. نگرانی او در مورد آینده ترکیه و خوشحالی من در مورد آینده ایران باعث شد با غرور بیشتری مقابلش بایستم و از موضع قدرت با او مذاکره کنم. خیلی جالب بود. 15 روز پیش از این با هم مذاکره کردیم و آن روز تصویر پیش روی من در مورد آینده اقتصاد ایران به شفافی امشب نبود. مدت زمانی طولانی بود که چنین احساسی نداشتم. حس بازرگانی که از نظر ریسک، رشد اقتصادی و اعتبار، موقعیت بهتری نسبت به طرف خارجی‌اش داشت. حسی که شش ماه پیش در مقابل «میرویس» بازرگان افغانی نداشتم. حتی مدتی پیش از آن در بغداد بحران‌زده با تجار عراقی هم چنین احساسی وجود نداشت. به هر حال آن شب از مصطفی جدا شدم و پیاده به سمت پل کریم‌خان حرکت کردم. ماشین را در خیابان میرزای شیرازی پارک کرده بودم. هنوز بساط شادی جوانان از خیابان‌ها جمع نشده بود. آن شب با هزار امید و آرزو به خانه رفتم.

اپیزود دوم:حسن روحانی و بازارها
صبح روز شنبه مطمئن بودم که آقای حسن روحانی رئیس‌جمهور جدید ایران است. شمارش آرا ساعت شش صبح به پایان رسیده بود و می‌دانستم نتیجه انتخابات به سود جریان اعتدال تمام شده است. هرچه زودتر باید چند تصمیم می‌گرفتم. فروش مقداری ارز. خرید سهام شرکت‌هایی که در روزهای انتخابات کاهش پیدا کرده بود و تعیین تکلیف نهایی خرید ساختمان خیابان وزرا. پیش‌بینی‌ام این بود که با اعلام نتیجه انتخابات، ارزش دلار کاهش پیدا می‌کند و در مقابل، قیمت سهام بالا می‌رود. در عین حال فروشنده ساختمان خیابان وزرا هم کمی از قیمت پیشنهادی‌اش عقب می‌نشیند. همین طور هم شد. روز شنبه قیمت دلار کاهش یافت. قیمت سهام بالا رفت و فروشنده هم راضی شد که بنشینیم و قیمت نهایی را تعیین کنیم. با این حال در روزهای گذشته بارها با این پرسش مواجه بوده‌ام که با آمدن آقای حسن روحانی، چه اتفاقی در بازارها می‌افتد؟ اجازه بدهید کمی به گذشته برگردیم و پاسخ این پرسش را در شعارهای انتخاباتی آقای روحانی مرور کنیم. مهم‌ترین وجه فعالیت‌های حسن روحانی، متفاوت بودن شعارها و برنامه‌هایش در مورد انرژی هسته‌ای بود. او بارها در طول مبارزه‌های انتخاباتی‌اش تاکید کرد که «چرخ سانتریفیوژ‌ها باید بچرخد اما چرخ زندگی مردم نیز نباید از حرکت بایستد».آقای روحانی این گزاره را در مقابل گزاره آقای سعید جلیلی قرار داد که معتقد بود «به پشت خیمه دشمن رسیده‌ایم و باید مقاومت کنیم».به هر حال پیام آقای روحانی تغییر در سیاست خارجی و آشتی با جامعه جهانی بود و پیام آقای جلیلی ادامه وضع موجود. من فکر می‌کنم مردم به آقای روحانی به این دلیل رای دادند که احساس کردند ریشه اصلی مشکلات ما در دشمنی با کشورهای غربی است و او می‌تواند روابط ما را با جامعه جهانی بهبود بخشد. به این ترتیب انتظار مردم این است که با استقرار او در دولت، بر تحریم‌ها اضافه نشود و حتی از میزان تحریم‌ها کاسته شود. به این ترتیب مردم بر اساس انتظارات عقلانی، منتظر تقویت ریال در برابر دلار هستند بنابراین طبیعی است که قیمت دلار کاهش پیدا کند. در این شرایط از میزان سرمایه‌گذاری در بازار سکه هم کاسته می‌شود. در عین حال اقتضای چنین وضعی در عالم سیاست، بهبود پیش‌بینی‌ها در حوزه بازار سرمایه است. یعنی مردم انتظار دارند قیمت سهام افزایش پیدا کند. در مورد مسکن هم فکر می‌کنم رکود چند ماه گذشته به پایان برسد و حتی اگر شاهد افزایش قیمت مسکن نباشیم، باید رونق معاملات آن را انتظار داشته باشیم.

اپیزود سوم: از حسن روحانی چه می‌خواهیم؟
آن شب در خیابان، جوانان پرشوری را دیدم که خواسته‌های خود را روی پلاکاردها نوشته بودند. یکی آزادی بیشتر خواسته بود و دیگری بهبود رابطه با جهان. آن یکی خواستار کاهش تورم شده بود و دیگری دوست داشت دولت آینده دولتی آگاه به مسائل اجتماعی باشد. پیش خودم به شعور جوانان درود فرستادم و خوشحال شدم که مردم به جای دنباله‌روی از مفاهیم انتزاعی، این بار دنبال خواسته‌های واقعی برای بهتر شدن وضعیت زندگی خود هستند. فردای روز پیروزی، یادداشت‌های زیادی در مورد اینکه رئیس‌جمهور آینده چه باید بکند نوشته شد. راستش را بخواهید محتوای یادداشت‌ها و نوشته‌ها با آنچه شب قبل با چشمان خودم در خیابان دیده بودم و در روزهای تبلیغات انتخاباتی دیدم کمی متفاوت بود. البته اختلاف میان خواسته‌های واقعی مردم با مسائل انتزاعی زمانی به اوج رسید که نخستین نشست مطبوعاتی آقای روحانی برگزار شد. واقعاً بابت این جمله از خبرنگاران عذرخواهی می‌کنم و البته می‌دانم گفتن این حرف‌ها هزینه هم دارد اما وقتی خبرنگار محترمی پشت تریبون قرار گرفت و از آقای روحانی خواست کمک کند انجمن صنفی روزنامه‌نگاران باز شود احساس بدی به من دست داد. سال‌ها پیش کتاب اصول خبرنویسی یکی از استادان مطرح ارتباطات را می‌خواندم. اشاره کرده بود که خبر دارای چند ویژگی از جمله فراگیری برای افراد زیادی در جامعه باشد. خواسته باز شدن مجدد انجمن صنفی فراگیر نیست و در نهایت مشکل صنفی پنج هزار یا در نهایت20 هزار نفر را حل می‌کند آن هم اگر حل کند. آخر خواهر من اگر مشکلات کشور را طبقه‌بندی کنیم، بسته بودن انجمن صنفی روزنامه‌نگاران اولویت پنج‌هزارم رئیس‌جمهور نیست. یا فشار بر آقای روحانی برای استفاده از آقای عارف در کابینه زورگویی است. شاید ایشان نخواست از آقای عارف استفاده کند آخر به ما چه ربطی دارد؟ نمی‌شود که مسوولیت روی دوش آقای روحانی باشد اما من و شما در مطبوعات کابینه‌اش را بچینیم. در مورد آن نشست مطبوعاتی بحث زیاد است ولی با کمال تاسف دو نکته به ذهن من رسید. یکی اینکه بضاعت مطبوعات ما در طرح مساله و طرح پرسش چقدر پایین است و دوم اینکه چقدر میان خواسته خبرنگاران و مردم، فاصله وجود دارد. به هر حال باید بدانیم آقای روحانی معجزه‌گر نیست. خارق‌العاده و جادوگر نیست و نمی‌تواند همه مشکلات کشور را یک‌ماهه یا شش‌ماهه و حتی دوساله حل و فصل کند. بیاییم در طرح مطالبات‌مان به دو نکته توجه کنیم. یکی اینکه مطالباتی را در رسانه دنبال کنیم که مطالبات بخش عمده‌ای از مردم باشد. دیگر اینکه خبرنگاران مراقب باشند که تریبون افراد سیاسی نشوند. هنر ما باید این باشد که راه را برای ورود افراد شایسته به دولت باز کنیم نه اینکه برای احزاب و گروه‌های سیاسی بازاریابی کنیم. به هر حال میان آنچه خبرنگاران کم‌تجربه ما به عنوان مطالبه از رئیس‌جمهور مطرح می‌کنند و آنچه مطالبه واقعی مردم است، تفاوت زیادی وجود دارد و امیدوارم آقای حسن روحانی به مطالبات اصلی توجه کند نه مطالبات فرعی و قشری‌گرایانه.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها