جرقه روابط دیپلماتیک میان ایران و ایالات متحده در سال ۱۸۵۶ با امضای قرارداد بازرگانی و دریانوردی زده شد. روابط سیاسی دو کشور هنگامی آغاز شد که ناصرالدینشاه در سال ۱۹۲۸ اولین فرستاده ایران، میرزا ابوالحسن شیرازی، را به آمریکا گسیل کرد.
عباس شهرابیفراهانی
جرقه روابط دیپلماتیک میان ایران و ایالات متحده در سال 1856 با امضای قرارداد بازرگانی و دریانوردی زده شد. این قرارداد تا سال 1928 دوام آورد. روابط سیاسی دو کشور هنگامی آغاز شد که ناصرالدینشاه در همین سال اولین فرستاده ایران، میرزا ابوالحسن شیرازی، را به آمریکا گسیل کرد. 27 سال بعد، در سال 1883، دولت جمهوریخواه چستر آرتور، ساموئل بنیامین را به عنوان اولین وزیر مختار آمریکا به ایران فرستاد. با این حال، روابط سفارتخانهای تا سال 1944 بین دو کشور برقرار نشد. اولین سفیر ایران در آمریکا، میرزا حسنخان ایلچیکبیر بود. جاستین پرکینز و آساهیل گرانت اولین میسیونرهایی بودند که در سال 1834 به ایران آمدند. میرزا تقیخان امیرکبیر بر روابط مستقیم با دولت آمریکا تاکید داشت. تا زمان جنگ جهانی دوم، روابط میان ایران و ایالات متحده دوستانه بود. بسیاری از ایرانیان، آمریکا را نیروی سومی جدای از دو قدرت استعماری بریتانیا و روسیه میدیدند. در سال 1909 نیز یک آمریکایی به نام هاوارد باسکرویل، هنگامی که به مشروطهخواهان در جنگ علیه نیروهای سلطنتطلب یاری میرساند، کشته شد. مورگان شوستر، مستشار آمریکایی، که از سوی مجلس دوم برای
ساماندهی به اوضاع مالی منصوب شده بود، با فشار بریتانیا و روسیه از کار برکنار شد. رضاشاه نیز آرتور میلسپو را به سمت خزانهدار کل ایران منصوب کرد. اما روابط مثبت با دولت و مردم ایران تا سال 1953 (1332) بیشتر باقی نماند؛ از آن پس تا سال 1979 (1357)، یک بال این روابط، پیوند با مردم، فلج شد. فرانکلین روزولت اولین رئیسجمهور آمریکایی بود که به ایران سفر کرد. در ششم آذر سال ۱۳۲۲، در میانه جنگ جهانی دوم، روزولت به همراه وینستون چرچیل، نخستوزیر انگلستان و ژوزف استالین،
رهبر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی برای شرکت در کنفرانسی چهارروزه، موسوم به کنفرانس تهران، به ایران آمدند. کشورهای متفق، آمریکا، انگلستان و شوروی که در جنگ علیه کشورهای محور یعنی آلمان، ایتالیا و ژاپن در کنار یکدیگر قرار داشتند، در جریان این نشست و دیگر نشستها در یالتا و پوتسدام، ضمن طرح نقشههای جنگی و استراتژی نظامی خود در طول جنگ، درباره اوضاع جهان بعد از
پایان جنگ و تقسیم ممالک جهان به مناطق نفوذ به توافقهایی رسیدند. قسمتی از این توافقها و قول و قرارها پس از پایان جنگ جامه عمل پوشید و برخی دیگر موجب بروز اختلاف و سوءتعبیرهایی شد که اختلافات شرق و غرب و آغاز جنگ سرد و تقسیم جهان به دو بلوک همگی از این سوءتعبیرها نشأت گرفت. کنفرانس تهران در فاصله روزهای ششم تا نهم آذر ۱۳۲۲ برگزار شد. انتخاب تهران برای تشکیل اجلاس رهبران متفقین، از مصوبات وزیران خارجه آمریکا، انگلیس و شوروی در مسکو بود. در کنفرانس تهران بود که طرح عملیات نهایی برای درهم شکستن نیروی مقاومت آلمانیها تهیه شد. همچنین طرح ایجاد جبهه دوم و پیاده شدن قوای آمریکایی، انگلیسی، کانادایی و فرانسه آزاد در سواحل نورماندی فرانسه در ۱۶ خرداد ۱۳۲۳ و ضد حمله بزرگ ارتش سرخ شوروی به نیروهای آلمان با هدف بیرون راندن قطعی آلمانیها از خاک شوروی در تیر ۱۳۲۳ از جمله مسائلی بود که در این نشست درباره آنها تصمیمگیری شد. در این کنفرانس درباره تجزیه آلمان نیز صحبتهایی شد. در جریان این مذاکرات، روزولت تنها راه مجازات آلمان را تجزیه این کشور دانست. البته در جریان این سفر، روزولت حاضر نشد با محمدرضاشاه دیدار جداگانه
کند و با او در سفارت شوروی، محل برگزاری کنفرانس، دیدار کردند. تا وقوع جنگ جهانی دوم، آمریکا سیاست فعالی در برابر ایران اتخاذ نمیکرد. با شروع جنگ سرد، به دنبال تلاش شوروی برای حمایت از نیروهای جداییطلب در آذربایجان و کردستان و همچنین قدرت گرفتن کمونیسم در چین و آغاز جنگ کره، نگرانیهای آمریکا از موقعیتش در آسیا و خاورمیانه افزایش یافت. از این رو، ایالات متحده سیاست فعالانهتری را در ایران دنبال کرد. روزولت، چند ماه پس از آغاز دومین دور ریاستجمهوریاش، بر اثر خونریزی مغزی درگذشت. هری ترومن، معاون رئیسجمهور، جانشین او شد.
رابطه ترومن با مصدق رابطهای دوستانه بود. در جریان منازعات بر سر نفت ایران، ترومن بر انگلستان فشار میآورد که موضع خود را در برابر ایران تعدیل و از حمله نظامی به ایران صرف نظر کند. اقدامات ترومن این احساس را در میان ایرانیان پدید آورد که ایالات متحده طرف مصدق را میگیرد. مصدق از واشنگتن دیدن کرد و دولت
آمریکا حمایت خود را از دولت ایران ابراز داشت. این در حالی بود که به گفته مارک گازیورسکی، مقر CIA در تهران، بدون اطلاع ترومن، اقدامات مخفیانهای علیه مصدق و جبهه ملی ترتیب میداد. پایان هشت سال ریاستجمهوری ترومن و به قدرت رسیدن ژنرال آیزنهاور، زمینه لازم را برای کودتای آمریکایی-انگلیسی 28 مرداد فراهم کرد. با کودتای 28 مرداد و نزدیکی بیش از پیش ایالات متحده با شاه، که قدرت خود را مدیون کودتای CIA بود، آمریکا نیز به سرنوشت انگلستان و روسیه نزد مردم ایران دچار شد. دوایت آیزنهاور، سیوچهارمین رئیسجمهور آمریکا، در چهاردهم دسامبر 1959 (22 آذر 1338)، حدود شش سال پس از کودتا، به ایران سفر کرد. آیزنهاور و شاه در کاخ سعدآباد با یکدیگر دیدار کردند. منوچهر اقبال، نخستوزیر و عباس آرام، وزیر امور خارجه، نیز حضور داشتند. در این دیدار، محمدرضا پهلوی و دوایت آیزنهاور به بحث درباره پیمان CENTO پرداختند. هم شاه و هم آیزنهاور تاکید بسیاری بر این پیمان برای حفظ ثبات منطقه داشتند. آنها عزم خود را برای حمایت از CENTO اعلام کردند. بر اساس گزارش سایت پروژه رئیسجمهوران آمریکا، این دو در جریان گفتوگویشان به مرور وضعیت دنیا
پرداختند و به تبادل آرا درباره مسائل متعدد، به ویژه مسائل مربوط به خاورمیانه پرداختند. آیزنهاور در این دیدار بر نقش مهم ایران در برقراری و حفظ ثباتِ این نقطه مهم از دنیا تاکید کرد. شاه نیز از کمکهای ملت آمریکا در راه رشد اقتصادی و اجتماعی ایران قدردانی کرد و آیزنهاور نیز از تمایل آمریکا برای تداوم یاریرسانی به سیاستهای داخلی ایران سخن گفت. نکته جالب توجه این است که آیزنهاور، که زمینه کودتای 28 مرداد با به قدرت رسیدن او فراهم شد، مردم و حکومت ایران را به خاطر مقاومتشان در برابر فشارهای خارجی تحسین کرد. ریچارد نیکسون سومین رئیسجمهور آمریکا بود که به ایران سفر کرد. او پیشتر در 18 آذر 1332، چهار ماه پس از کودتای 28 مرداد، در مقام معاونت
رئیسجمهور وقت، آیزنهاور، به تهران آمده بود. خبر تجدید روابط ایران و بریتانیا و همچنین سفر نیکسون به ایران منجر به شکلگیری اعتراضاتی توسط دانشجویان در چهاردهم آذر شد. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران به سوی معترضان
تیراندازی کردند. احمد قندچی، آذر شریعترضوی و مصطفی بزرگنیا در جریان این درگیریها کشته شدند. نیکسون در دوران ریاستجمهوری خود نیز به ایران سفر کرد. او در روز نهم خرداد 1351، پس از سفر به اتریش و شوروی، وارد تهران شد. این سفر در شرایطی صورت میگرفت که از یک سو شاه با خروج انگلستان از خلیج فارس در پاییز 1350، خلاء قدرتی در منطقه احساس میکرد و اصرار داشت با کمک آمریکا این خلأ را پر کند و از سوی دیگر پیمان دوستی عراق و شوروی در فروردین 1351 به امضا رسید و سلاحهای روسی به بغداد سرازیر شد. این دو موضوع شاه را بیش از پیش به واردات اسلحه و جنگافزارهای آمریکایی تشویق کرد. شاه، نیکسون را «دوست قدیمی و مورد اعتماد خویش» میدانست. شاه یک سال پس از پیروزی نیکسون در 29 دی 1348، به واشنگتن رفت و مورد استقبال گرم نیکسون قرار گرفت. او در این سفر برای نخستین بار پیشنهاد ارسال نفت در ازای دریافت سلاح را با مقامات آمریکایی مطرح کرد که با خشنودی هیات حاکمه آمریکا همراه بود. از زمان سفر شاه به آمریکا تا سفر نیکسون به تهران، 220 میلیون دلار تجهیزات نظامی در اختیار شاه قرار گرفت. اعلام دکترین نیکسون در دوم مرداد 1348، مبنی
بر لزوم تسلیح دولتهای متحد آمریکا در نقاط بحرانی جهان به جای حضور نظامی مستقیم آمریکا در آن مناطق، عامل دیگری در تشویق شاه به خرید سلاحهای آمریکایی بود. این دکترین آشکارا نشانه نزدیک شدن شکست آمریکا در ویتنام بود. دکترین نیکسون تشویق حکومتهای وابسته به آمریکا چون کره جنوبی، ویتنام جنوبی، فیلیپین و ایران را برای خرید سلاح بیشتر در پی داشت. با این شرایط سفر نیکسون به تهران نقطه عطفی در برنامه تسلیحاتی ایران به شمار میرفت. در مدت شش سال پس از سفر نیکسون، شاه در ازای صدور نفت، 4/14 میلیارد دلار جنگافزار از آمریکا خرید و هزاران نفر برای انجام دورههای آموزش نظامی عازم آمریکا شدند. علاوه بر این، در این سفر، نیکسون بر تمایل شاه مبنی برای ایفای نقش ژاندارمی در خلیج فارس پس از خروج انگلیسیها، صحه گذاشت.
پس از بحران واترگیت و استعفای نیکسون، رسوایی او دامن جانشینش، جرالد فورد را نیز گرفت و ریاستجمهوری فورد سه سال بیشتر طول نکشید. فورد در انتخابات ریاستجمهوری 1977 از
جیمی کارتر شکست خورد. کارتر در آخرین روز سال 1977 میلادی وارد تهران شد. در فرودگاه مهرآباد شاه و همسرش از جیمی کارتر و بانو کارتر استقبال کردند. پس از انجام مراسم رسمی، شاه ورود میهمانان برجسته خود را خوشامد گفت و رئیسجمهوری آمریکا را یک دوست عالیقدر و یک میهمان عزیز خطاب کرد. پس از سخنان شاه جیمی کارتر طی سخنانی گفت: «این دیدارها و همکاری نزدیک، مذاکرات و مشورتهای شخصی و گروهی برای هر دو کشور بسیار سودمند هستند. اینها به ویژه برای من به عنوان رهبر جدید آمریکا سودمندند. ما دوستی بسیار نزدیکی داریم که برای همه مردم کشور ما معنادار است. به نظر من، اتفاقات خوبی در راه است و ما میتوانیم امسال را به پایان ببریم و سال جدید را با کسانی آغاز کنیم که به آنها اعتماد کامل داریم و به همراه آنها مسوولیتهای بزرگی را برای حال و آینده بر دوش میکشیم. ایران به علت رهبری باشکوه شاه، جزیره ثبات در یکی از آشوبزدهترین مناطق دنیاست. امروز بعد از ظهر که با شخص اعلیحضرت نشسته بودیم و درباره چگونگی امکان صلح در خاورمیانه صحبت میکردیم، بنده باز هم عمیقاً نهتنها تحت تاثیر خردمندی، داوری، حساسیت و بصیرت شما، بلکه تحت تاثیر
هماهنگی نزدیکی که میان ما و شما بر سر مسائل دشوار وجود دارد، قرار گرفتم. ما همچنین بخت این را داشتیم که درباره مساله بغرنج دیگری، یعنی مساله شاخ آفریقا، گفتوگو کنیم. این منطقه باید تحت نفوذ مثبت شما و دیگرانی که در آن زندگی میکنند، قرار بگیرد. ما هم خوشحال میشویم که در این راه یاریرسانی کنیم. ما خواهان بازگشت صلح هستیم. ما میخواهیم سومالی و اتیوپی دوباره با یکدیگر دوست باشند و مسائل مرزی حل شوند. ما همچنین از منافعی که از روابط تجاری نزدیک با ایران نصیب کشورمان میشود، آگاهیم. ما در رشد صنعتی، دستاوردهای علمی و دانش پژوهشی و توسعهای گستردهای با یکدیگر شریک هستیم و این در حال حاضر ثباتی به ما میدهد که برای هر
دو کشور خوب است.» او در ادامه با ذکر شعر «بنیآدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند» به برنامههای اصلاحات سیاسی و حقوق بشری خود اشارهای کوتاه کرد: «آرمان حقوق بشر آرمانی مشترک میان مردم و رهبران دو کشور است.» او در ادامه گفت: «هیچ کشور دیگری در
جهان، در زمینه برنامهریزی برای امنیت نظامی دوجانبه، نزدیکتر از ایران به ما نیست. هیچ کشور دیگری نیست که با آن چنین مشورتهای نزدیکی درباره مسائل منطقهای داشته باشیم و هیچ رهبر دیگری نیست که من نسبت به او چنین حس قدردانی و دوستی شخصی عمیقی داشته باشم.» در پایان سخنان کارتر، در مقابل دوربینها، جامهای شراب خود را به هم زدند؛ تصویری که خشم مخالفان مذهبی شاه را برانگیخت. همان روز نخستین روز مذاکرات کارتر با شاه در کاخ سعدآباد آغاز شد و شاه و جیمی کارتر رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، پس از نزدیک به یک ساعت گفتوگو مذاکراتشان را با حضور هیاتهای ایرانی و آمریکایی دنبال کردند. مدت اقامت کارتر در ایران کوتاه بود و شاید به 30 ساعت نرسید. کارتر صبح روز بعد در حالی که به وسیله شاه و همسرش مشایعت میشد در فرودگاه مهرآباد در هواپیما نشست. جیمی کارتر آخرین رئیسجمهور آمریکایی بود که به ایران سفر کرد.
منابع:
1- آبراهامیان، یرواند (1384)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نی، چاپ یازدهم.
2- کینزر، استفان (1383)، همه مردان شاه، ترجمه شهریار خواجیان، تهران: اختران.
3- سایت تاریخ ایرانی: 6 آذر / کنفرانس تهران آغاز شد.
4- وبسایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی: سفر نیکسون به تهران.
5- وبسایت پایگاه اطلاعرسانی انقلاب اسلامی: سخنان کارتر به مردم ایران (در ایران).
6- Dwight D. Eisenhower: "Joint Statement Following Discussions With the Shah of Iran.," December 14, 1959. Online by Gerhard Peters and John T. Woolley, The American Presidency Project. http://www.presidency.ucsb.edu/ws/?pid=11626.
7- Jimmy Carter: "Tehran, Iran Toasts of the President and the Shah at a State Dinner.," December 31, 1977. Online by Gerhard Peters and John T. Woolley, The American Presidency Project. http://www.presidency.ucsb.edu/ws/?pid=7080.
8- Richard Nixon: "Chronology of Visit to Austria, the Soviet Union, Iran, and Poland," May 20, 1972. Online by Gerhard Peters and John T. Woolley, The American Presidency Project. http://www.presidency.ucsb.edu/ws/?pid=3422.
دیدگاه تان را بنویسید