تاریخ انتشار:
در سالهای ارزانی نفت از دولت چه کاری برمیآید؟
برای سالهای کاهش قیمت نفت آماده نبودیم
بهای نفت که تا دو سال پیش در اطراف ۱۰۰ دلار و بیشتر جولان میداد به ناگهان سیر کاهشی یافت و اکنون به دامنه باورنکردنی ۳۰ دلار و کمتر رسیده است.
بهای نفت که تا دو سال پیش در اطراف ۱۰۰ دلار و بیشتر جولان میداد به ناگهان سیر کاهشی یافت و اکنون به دامنه باورنکردنی ۳۰ دلار و کمتر رسیده است. یکی از پرسشهای مهم برای کشورهای نفتی مانند ایران این است که در سالهای کاهش بهای نفت باید چه کار کرد تا سطح رفاهمان هم مثل سقوط قیمت نفت سقوط نکند. لازمه سقوط نکردن رفاه در زمان حال، انجام کارهایی سخت در سالهای فراوانی و رونق نفتی بوده است که از آن غفلت کردهایم. یکی از این کارها «آگاهسازی عمومی و ارتقای درک و فهم اقتصادی جامعه نسبت به چیستی و تاثیرگذاری نفت» بوده است.
ما جامعهای داشتهایم که سیاستمداران خوشبین و خوشخیال در حالی که وابستگی اقتصاد به نفت را حفظ میکردند، مرتب به جامعه امیدهای واهی میدادند که وضع مادیشان در آینده نزدیک بهتر و بهتر خواهد شد و مردم زودباور هم به هر کسی که بیشتر چنین وعدههایی میداد رای و اقبال بیشتری نشان میدادند.
تنها شاید رئیسجمهور خاتمی بود که در ابتدای ریاستجمهوریاش در برنامهای که طرح ساماندهی اقتصاد نام گرفت، صادقانه اعلام کرد اقتصاد ایران «بیمار» است. این بیماری ریشه در اعتیاد به خامفروشی نفت و گاز و سایر منابع معدنی و مایملک کشور و تازه و آمادهخوری داشته است. یکی از راههای درمان این بیماری ذخیره و پسانداز کردن پول نفت یا سرمایهگذاریهای مولد و پربازده بود. با الگوگیری از تجارب کشورهای موفق، دو نهاد حساب ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی یکی پس از دیگری تاسیس شد. اما مانند بسیاری کارهای دیگر که تنها به اسم و ظاهر آن توجه میکنیم در این مورد هم طرز کار و ساختار حکمرانی آن جدی گرفته نشد. هر دو قوه مجریه و نمایندگان تکیه زده بر قوه مقننه در رفتار پوپولیستی از هم سبقت گرفتند. از جامعه هم که چشم به دهان سیاستمداران دوخته بود صدایی در مخالفت برنیامد و توافق جمعی شد که پول نفت را مستقیم بر سر سفرهها بیاوریم.
در دولت قبلی اوضاع آن چنان پیش رفت که بیماری نفتی شدن همه تار و پود اقتصاد کشور را فراگرفت و پدیده «نفرین و مصیبت منابع» بهطور کامل گریبانگیرمان شد. منظور اینکه شاهد هجوم دیوانهوار و بیحساب و کتاب پولهای نفت به اقتصاد کشور بودیم. تشدید تحریمها (که چهبسا گروهی عامدانه به آن دامن میزدند تا فضا و فرصت بیشتری برای رفتارهای پنهانی و خارج از قانون خود داشته باشند) در کنار افزایش فساد باعث شد هدر دادن پول نفت به فعالیت اصلی در کشور تبدیل شود.
بیمار بودن اقتصاد که خاتمی نسبت به آن هشدار داد در دولت نهم و دهم آنچنان شدت گرفت و تمام ارکان و عرصههای فرهنگ و اجتماع و سیاست را درنوردید که پربیراه نیست اگر بگوییم هماکنون به بحران تبدیل شده است.
این چنین بود که دولت روحانی اقتصادی کج و معوج و منحرفشده از مسیر درست را تحویل گرفت. اما آمدن روحانی و شعار تدبیر و امید وی انتظاراتی در همگان ایجاد کرد که اوضاع خیلی زود تغییر خواهد کرد. روحانی یا شیخ دیپلمات هم در این میان بیتقصیر نبود و عرصه اقتصاد را با میدان سیاست اشتباه گرفت. او که به واقع زمینی سوخته را پس از سپری شدن اوج درآمدهای نفتی تحویل گرفته بود خود نیز بر طبل انتظارات میکوبید و ابایی نداشت که وعده رونق پس از برجام و حتی زودتر را بدهد. وی که نخستین برنامه خود را رسیدن به توافق هستهای تعریف کرده بود با سیاست و کیاست و مدیریت قوی تیم دیپلماسی و همراهی همه ارکان نظام توانست مذاکره با قدرتهای بزرگ جهان را با موفقیت به پایان رساند. در حالی که میدان اقتصاد بازیگرانی بسیار زیاد و پیدا و پنهان با منافع کاملاً متضاد دارد که به علامتها و انگیزههای مثبت بسیار دیر پاسخ میدهند. در این میان عدهای عادتنکرده به پاسخگویی و حسابپسدهی را هم داریم، که مخالف شرایط جدید بوده و خواب هشت سال گذشته را میبینند و انتقادهای صریح خود را متوجه دولت کردهاند. روحانی از روحیه و هنر تهییج و برانگیختن افکار عمومی
برخوردار نیست و البته جامعه و نسل کنونی هم خستهتر از آنی است که بتوان آنها را مرتب به صحنه فراخواند. با توجه به این مسائل به نظر میرسد روحانی در ابتدای بر سر کار آمدن خود باید دو کار میکرد که نکرد.
■مامور کردن تیمی حرفهای و مستقل که وضعیت هشت سال گذشته و میزان تخریب پایههای رونق و شکوفایی کشور را کاملاً روشن بیان کند تا آیینهای باشد پیش روی همه و مشخص شود این سیلاب تا چه حد بنیانهای توسعهیافتگی کشور را سست کرده و ما را از مسابقه با رقبا عقب انداخته است.
■آگاهی دادن پیوسته و تدریجی به جامعه که مسیر درست توسعهیافتگی چیست و همه اجزای کشور چه نقشها و وظایفی دارند و چگونه باید عمل کنند. از همه مهمتر اینکه راه نجاتی جز این وجود ندارد و دندان طمع رانتجویان نفت را باید کند. این وظیفه ابتدا برعهده روشنفکران و دانشگاهیان و پس از آنها خطبا و علمایی است که با توده شهروندان و مردم عادی سروکار دارند تا مزایای سیاستهای طراحیشده را برای نسلهای حال و آینده به زبان ساده شرح دهند و نیز اینکه در این مسیر چه جانفشانیها و ایثارهایی را باید متحمل شویم.
یادآوری تجربه چگونگی پیروزی کلینتون در انتخابات
در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۹۹۲ که بیل کلینتون نامزد دموکرات در برابر جرج بوش پدر قرار داشت، استراتژیست انتخاباتی کلینتون عبارت معروفشده «It's the economy, stupid» را به کار برد یعنی «این اقتصاد است، نادان» و توانست به پیروزی کلینتون کمک زیادی بکند. هدف از این شعار این بود که از رکود اقتصادی حاکمشده بر آمریکا استفاده شود و به رئیسجمهور وقت جرج بوش گوشزد شود مردم آمریکا از عملکرد اقتصادی وی بهشدت ناراضی هستند. پس پیش از اینکه مخالفان دولت روحانی هم از مضمونی مشابه این شعار علیه وی استفاده کنند و موفق شوند، بهتر است این عبارت را به تیم اقتصادی وی هم بازگو کرده و آن خاطره را یادآور شویم.
روحانی که در سخنانی گفته بود کاسبان تحریم هم از شرایط جدید منتفع میشوند، باید شرایط عملی شدن انتفاع آنها را هم فراهم کند. اگر در دوران جدید فرضاً به شخص من طرفدار اصلاحات ۲۰۰ واحد سود برسد اما به شخص زیاندیده از اصلاحات که در جبهه مخالف وجود دارد، ۵۰ واحد ضرر وارد شود، چگونه میخواهیم زیان وی را جبران کنیم. همراهی مخالفان و ماندگاری اصلاحات مستلزم این است که دستکم ۵۱ واحد به وی داده شود تا با اصلاحات همراه شده و از کارشکنی دست بکشد.
در نظامهای دموکراسی و انتخابات مردمی، فرصت و زمان برای متصدیان سیاسی خیلی زیاد نیست. پس نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و منتظر باشیم تا همه نهادها و شرایط اصلاح شود. باید هر چه سریعتر از جایی و با قدمهای کوچک شروع کنیم. باید دولت بیدرنگ بوروکراسی اداری را از حالت رخوت و کندی به در آورد و در خدمت بخش خصوصی قرار دهد تا موتورهای خاموششده اقتصاد را یک به یک روشن کرده و اقتصاد در رکودرفته را به حرکت درآورند. دولت باید به بخش خصوصی که انگیزههای کافی برای فعالیت دارد ابتدا اطمینان و اعتماد و سپس آزادی عمل و اختیارات کافی بدهد تا بتواند فرصتهای جدید پیشآمده را سریع شناسایی کند و به چنگ آورد. یکی از موارد جدید که میتواند فرصت و آزمونی برای نقشآفرینی صحیح و مفید دستگاههای اداری و سیاسی کشور باشد بهرهگیری از اختلافات پیش آمده میان ترکیه و روسیه است که میتوان نهایت استفاده را از آن برد و امتیازاتی از طرفین درگیری به نفع بخش خصوصی ایران گرفت. بخش خصوصی هم با اطمینان به پشتیبانیهای مستمر دولت به شکلهای گوناگون از محیط باثبات اقتصاد کلان گرفته تا سیاست خارجی مسالمتجویانه، اقدام به حضور و بازارسازی در
کشورهای خارجی میکند و مشاغلی شرافتمندانه و درآمدهایی پایدار برای نسل کنونی و فرزندانمان ایجاد خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید