تاریخ انتشار:
جامعهشناسی واکنش مردم به تفاهمنامه لوزان در گفتوگو با رئیس انجمن جامعهشناسی
خرسندی ناشی از توافق کمتر از مسابقه فوتبال بود
آنقدر برای انجام توافق ثانیهشماری کرده بودند که حاضر نبودند ثانیهای را از دست بدهند. شاید هیچ کس باور نمیکرد که مردم بتوانند مشتاقانه این سریال طولانی را با دقت دنبال کنند. موج گسترده از پیشبینیها و تحلیلها در مورد نشست ایران با قدرتهای جهانی دیگر اختصاص به ساختمان سیتیر نداشت.
شادی پس از توافق لوزان به نخبگان جامعه اختصاص پیدا نکرد و همه مردم از این توافق خوشحال شدند. فکر میکنید مهمترین دلیل فراگیری این خوشحالی چیست؟
کمی تردید در گستردگی این شادی وجود دارد. اتفاقاً باور من این است که این شادی ظرفیت بیشتری در سطح ملی داشت. به نظر من شادی به صورت محدودتر و کمتر از ظرفیت مورد انتظار رخ داد. اگر شما این شادی را با شادی مردم پس از راهیابی تیم فوتبال به مسابقات جهانی مقایسه کنید، متوجه میشوید که این شادی به مراتب کمتر است. حتی این شادی از شادی ناشی از پیروزی یک کاندیدای خاص در جریان انتخابات به مراتب کمتر بود. به همین دلیل بهتر است سوال اینگونه مطرح شود که چرا شادی در حد انتظار گسترده و فراگیر نبود. این ارزیابی را میتوان با توجه به مشاهدات صورتگرفته در سطح شهر انجام داد.
شاید فراگیر نبودن آن به فقدان سازماندهی بازمیگشت. فارغ از اتفاقی که رخ داد چه عواملی موجب شد این شادی انتظارات موجود را برآورده نکند؟
یکی از دلایل مهم این بود که رسانه ملی با این موضوع همدلانه رفتار نکرد. اگر شما رویکرد صدا و سیما را در موضوع لوزان با مسابقه فوتبال مقایسه کنید که به پیروزی ایران میانجامد، متوجه این تغییر میشوید. در چنین شرایطی تلویزیون مرتب سرود ملی پخش میکند. صدا و سیما در این شرایط فضایی را ایجاد میکند که احساسات مردم را تحریک کرده و شادی مردم افزایش پیدا میکند. تلویزیون رسانهای گرم بوده و تاثیر زیادی روی احساسات مردم میگذارد. متاسفانه در توافق لوزان، صدا و سیما خیلی عادی با این مساله برخورد کرد و احساسات مردم را تحریک نکرد. تلویزیون گام را فراتر هم نهاد و با طرح سوالات متعدد ابهاماتی را ایجاد کرد و به تردیدهایی در این حوزه دامن زد. تلویزیون به جای تحریک احساسات مرتب این سوال را مطرح میکرد که این توافق تا چه حد به نفع مردم بوده و منافع ملی را تامین کرده است.
دلواپسان هستهای تا چه حد در کاهش این شادی نقش ایفا کردند؟
بعد از عامل ناهمدلی رسانه ملی میتوان به نقش دلواپسان اشاره کرد. دلواپسان در رده بالا مورد توجه ما نیستند، اما در بین مردم عادی افرادی هستند که هنوز به سیاستهای آقای جلیلی و دولت احمدینژاد دلبستگی دارند و این توافق برای آنها در حکم شکست بود. باور آنها این است که دولت روحانی توانسته در کمتر از دو سال به مهمترین وعده خود عمل کند. این توافق برای بسیاری از این افراد تلخ بود و نمیخواستند این پیروزی به نام رقیب ثبت شود. ترجیح آنها این بود که خودشان گره رابطه ایران با غرب را باز کنند. مشکل سیوچندساله در دولت روحانی حل شد. هرچند آقای روحانی این توافق را گام اول در ایجاد رابطه با کشورهای جهان دانست. این توافق میتواند مبنایی برای بازسازی رابطه با کشورهای جهان قرار بگیرد. در این صورت دیوار بیاعتمادی بین ایران و کشورهای جهان فرو میریزد. این کار بسیار مهم توسط رقیب انجام شد. به همین دلیل نمیخواستند یک شادی ملی شکل بگیرد. این افراد از همان ابتدا به صورت گسترده تلاش کردند تا تردید ایجاد کنند. نمیتوان این قضاوت را انجام داد که این کار با سازماندهی انجام شده بود یا خیر. با این وجود، گستردگی و تشابه این ظن را
تقویت میکرد که این کار سازماندهی شده بود، همچنان که بسیاری این تحلیل را ارائه کردند که سناریویی از قبل برای مقابله با این توافق تدارک دیده شده بود. این گروه تندرو که در برابر توافق صفآرایی کردند اصولگرایان نبودند. این افراد گروه تندرویی بودند که خود را وابسته به جناح شکستخورده انتخابات میدانست. به هر حال نماینده این گروه در مذاکره با غرب دستاوردی نداشت. این افراد سازماندهی شده بودند تا در برابر شکست موجود، خود را حفظ کنند. این افراد از ابتدا تردیدها را پررنگ جلوه دادند. این افراد مرتب میگفتند آیا این نشست خواستههای ایران را محقق میکند یا نه. تلاش این افراد موجب شد انرژی مردم گرفته شود.
یعنی فعالیت این تعداد محدود تا این حد تاثیرگذار بود؟
این افراد کم بودند اما حضور گستردهای در شبکههای اجتماعی داشتند. شما لازم است که شبکههای اجتماعی را پایش کنید، متوجه میشوید در همه این شبکهها افرادی فعالیت میکردند که با اما و اگر سخن میگفتند. تعداد این افراد کم است اما فعالیت زیادی داشتند. این اقدامات موجب شد انرژی مردم گرفته شود. شما این نکته را مدنظر قرار بدهید که در یک مسابقه فوتبال که مردم به خیابانها میریزند تا جشن بگیرند دیگر فردی این سوال را مطرح نمیکند که این پیروزی خیانت بوده است یا اینکه منافع ملی ما اقتضا میکرد که شما در این مسابقه پیروز بشوید یا نشوید؟ متاسفانه در جریان توافق لوزان شک زیادی ایجاد شد. بدتر اینکه این مذاکرات بسیار طولانی شده و همین موجب شد که انرژی مردم تحلیل برود. یک مسابقه فوتبال در دو ساعت پایان مییابد اما این مذاکره بسیار طولانی شد. به همین دلیل انرژی مردم تحلیل رفت. بدتر اینکه مذاکرات نهایی 9 روز طول کشید و در روز 13 فروردینماه پایان یافت. زمان طولانی، بار انرژیک توافق را کاهش داد. این وضعیت موجب شد توافق حالت فرسایشی پیدا کند. اگر توافق در روز 11 و 12 هم رخ میداد حضور مردم گستردهتر بود. این توافق درست در
پایان روز 13 فروردین بعد از یک سیزدهبدر خستهکننده صورت گرفت که توان مردم را گرفته بود. انرژی مردم در طول روز تخلیه شده بود چون این مراسم، خود یک جشن آیینی محسوب میشود. به همین دلیل بیشتر حالت خرسندی در بین مردم به وجود آمد. عامل دیگر نوع برخورد مذاکرهکنندگان با این فرآیند بود. مذاکرهکنندگان برخوردی منطقی داشته و احساسی برخورد نکردند.
بر این باورید که آنها هم به قولی یخ برخورد کردند؟
نه، منظور من چیز دیگری است. این افراد مدتها گفتوگو عقلانی داشته و کمتر احساسی برخورد کردند. به نظر من این افراد خود انتظامبخشی را رعایت کرده و خویشتنداری میکردند. شما به این نکته توجه کنید که این افراد به مردم خویشتنداری را القا میکردند. این رویکرد را باید از جنبه مثبت مورد توجه قرار داد. این افراد در لابهلای سخنان خود بر این نکته تاکید نمیکردند که ایران روی دشمن را در مذاکرات کم کرد. تازه بعد از بازگشت به این نکته اشاره کردند که ایران امتیازی داده و امتیازی گرفته است. همین نحوه سخن گفتن موجب شد این شادمانی کمرنگتر شود. شادمانی زمانی افزایش مییابد که آدم روی رقیب را کم کرده باشد. کمااینکه در مسابقات فوتبال بهرغم فحاشی و توهینها یک غرور ملی شکل میگیرد. در این شرایط رقیب تحقیر شده و فرد پیروز احساس خوشحالی میکند. مردم در جریان این مذاکرات احساس کردند که طرف مذاکره تحقیر نشده است. با وجود این هر دو طرف منتفع شدهاند. در فوتبال حالت صفر و یک وجود دارد که یک تیم باخته و طرف دیگر برده است. به همین دلیل فرد پیروز رجزخوانی میکند. در مسابقه برد-برد هیچوقت احساس شادی در بین مردم به وجود نمیآید و
مذاکره هم مصداق همین مسابقه است. مجموعه وسیعی از عوامل در کنار یکدیگر موجب شده این احساس شادی گسترده در بین مردم به وجود نیاید. در این مذاکره برد عاطفی و هیجانی کاهش پیدا کرد.
به عبارت دیگر احساس شادمانی در سطح محدود ایجاد شد.
بله، شادمانی در سطح محدود در شبکههای اجتماعی و خانوادهها شکل گرفت. شبکههای اجتماعی رسانه سردی در برابر تلویزیون محسوب میشود. این شبکهها رسانه سرد بوده و رسانه تعاملی و بر مبنای گفتوگوی دوطرفه محسوب میشود در حالی که تلویزیون رسانه گرمی بوده و پیام تاثیرگذار به صورت یکطرفه برای شما ارسال میشود. این رسانه روی عواطف بینندگان کار کرده و آن را تحریک میکند. مساله دیگر این است که دولت و مجلس برای گرفتن جشن هستهای اختلاف نظر پیدا کردند. همین اختلاف نظر برای برگزاری جشن و ساعت حضور و در نهایت تکذیب آن موجب شد مردم منتظر تعیین زمان رسمی برگزاری جشن بمانند. این موضوع در نهایت سبب شد افراد سرگردان شوند. به گونهای که شایع شد که آقای ظریف جمعه شب ساعت هشت شب را ساعت حضور مردم در خیابان اعلام کردند اما در نهایت این موضوع هم تکذیب شد. بازار داغ شایعات و تکذیب موجب شد مردم از برگزاری جشن صرفنظر کنند.
نوع شادی این توافق از جنس خود توافق بود. این توافق منطقی و غیرقطبی بوده و به همین دلیل شادی منطقی را در سطح جامعه ایجاد کرد. به همین دلیل خرسندی ناشی از توافق به هیچ عنوان قطبی نبود
به نظر شما بیشتر میتوان خرسندی مردم را مورد تایید قرار داد یا شادمانی را؟
به نظر من خرسندی عمق و ریشه بیشتری دارد. مهمتر اینکه کنش مذاکره وارد جریان زندگی مردم شد. مذاکره صورتگرفته، کنش عقلانی بوده و احساسی نبود. به همین دلیل شادمانی مردم هم بیشتر عقلانی بود تا احساسی. این خرسندی عاقلانه و به دور از هیجان بود. به نظر من شادمانی و خرسندی ناشی از انجام توافق لوزان رخ داد اما سبک خاص خود را داشت و بیشتر عقلانی محسوب میشود. البته این شادمانی همچنان ادامه دارد و مردم همچنان از وضعیت به وجود آمده احساس رضایت میکنند.
قبلاً در مقاطع خاصی جامعه شاهد این بود که رسانه ملی یک سیاست را دنبال میکرد و شبکههای اجتماعی رویکرد دیگر را دنبال میکردند. فکر میکنید چرا این دفعه این اتفاق رخ نداد؟
این اتفاق زمانی ایجاد میشود که یک لجبازی ملی در جامعه شکل بگیرد. در این شرایط بخش رسمی مانند تلویزیون و .... یک سیاست را اجرا کرده و مردم رویکرد دیگر را دنبال میکنند. در این شرایط یک لجبازی شکل میگیرد و مردم بر خلاف سیاست موجود حرکت میکنند. در این شرایط لجبازی شکل نگرفت و مردم احساس نکردند که بخش رسمی حاکمیت مطالبه دیگری دارد. این احساس شکل گرفت که امکان ندارد این کار بدون هماهنگیهای صورتگرفته انجام شده باشد. مردم متوجه شدند که توافقی در کل حکومت رخ داده است تا این توافق صورت بگیرد. در این وضعیت، حاکمیت احساس رضایت خاطر میکرد و مردم حاکمیت را همسو با منافع خود دانستند.
منظورتان این است که وضعیت قطبی نشد.
نه، در این حالت وضعیت قطبی رخ نداد. زمانی که در انتخابات کاندیدای شما برنده میشود و کاندیدای دیگر شکست میخورد حالت قطبی به وجود میآید. بین ایران و کشورهای غربی حالت قطبی ایجاد نشد. در این شرایط نتیجه انتخابات برد- برد شد. به عبارت دیگر نتیجه مذاکره برد- باخت نبوده و صفر و یک نشد. بین مردم و حاکمیت هم وضعیت قطبی ایجاد نشد.
به عبارت دیگر این احساس در آنها شکل گرفت که حاکمیت منافع مردم را پیگیری میکند؟
بله، تا حدودی. مردم احساس نکردند موقعیتهای موجود قطبی شده و نظر حاکمیت در برابر مردم قرار گرفته است. به همین دلیل مردم شادمانی خود را که نشاندهنده لجبازی و تفاوت با حاکمیت است نشان ندادند. مردم هم احساس کردند این کار خواست نظام است مگر امکان دارد این کار بدون خواست نظام صورت بگیرد. حالا امکان دارد که عدهای از دلواپسان، یکسری سخنان را بگویند که اهمیت ندارد. این وضعیت شرایطی را فراهم نمیکند که مردم توی خیابانها بریزند و لجبازی کنند. من بر این باورم که نوع شادی این توافق از جنس خود توافق بود. این توافق منطقی و غیرقطبی بوده و به همین دلیل شادی منطقی را در سطح جامعه ایجاد کرد. به همین دلیل خرسندی ناشی از توافق به هیچ عنوان قطبی نبود.
فکر میکنید دلیل پیگیری گسترده تمام مردم فارغ از نوع تحصیلات و شغل در مورد نتایج مذاکرات برگرفته از منافع مشترک با حاکمیت باشد؟
مساله توافق مسالهای است که بر سرنوشت تکتک شهروندان ایرانی صرفنظر از موقعیت طبقاتی و درآمد و قومیتی و مذهبی تاثیر میگذاشت. همه مردم احساس میکردند اگر اتفاق مثبتی رخ بدهد نتیجه آن عاید همه مردم میشود. در این مذاکره مفهوم«همه» شکل گرفت. وضعیت به گونهای نبود که تنها عده خاصی از این نتایج بهرهمند شوند. شرایط به سمتی پیش نرفت که تنها افراد طبقه پایین و تحصیلکرده از منافع توافق بهره ببرند. این گونه نبود که اکثریت مردم ایران که شیعه هستند از نتایج انتخابات خوشحال شوند اما اقلیتها و قومیتها خوشحال نباشند. در این شرایط همه خوشحال بودند چون احساس میکردند منافع آن شامل حال همه میشود. به همین دلیل بحث توافق نقل محافل خانوادگی شده بود. هرچند افراد از ریز مذاکرات اطلاعی نداشتند و گروههای خاصتر و نخبهتر پیگیر نتایج بودند. برای مردم اهمیتی نداشت که تعداد سانتریفیوژها چقدر است.
بیشتر نتایج اقتصادی برایشان اهمیت داشت؟
دغدغه مردم در گام اول افزایش قدرت خرید مردم، کاهش تورم، اشتغالزایی و .... است اما همه دغدغه مردم این نبود. فاکتورهای دیگر هم برای مردم اهمیت دارد و در لابهلای سخنان خود میگفتند که در دنیا به ما احترام میگذارند. در دنیا ما را به رسمیت شناخته و نگاه جهان به ما تغییر میکند. به عبارت بهتر مردم احساس منزلت پیدا کردند.
به نظر شما پیامد این توافق از نظر جامعهشناسی سیاسی چیست؟
بعد مهم تقویت سیاست بینالمللی است، به هر حال رابطه ایران با قدرتهای جهانی و کشورهای منطقه بهتر میشود. تنشزدایی در مناسبات بینالمللی انجام میشود. به عبارت دیگر ایران را به یک بازیگر جدیتر و قابل اعتمادتر تبدیل میکند. این بازیگری موجب تعامل بیشتر در دنیا میشود. در داخل کشور امید اجتماعی شکل میگیرد. این امید اجتماعی تنها به شاخص اقتصادی خلاصه نمیشود و پهنه وسیعتری دارد. امید اجتماعی انگیزه بیشتری را به شهروندان برای کار و زندگی داده و به آینده امیدوارتر میشوند، در نهایت آسیبهای اجتماعی کاهش پیدا میکند. همین موجب میشود خشونت کاهش پیدا کند. به هر حال منطق مذاکره در جامعه حاکم میشود و سبب میشود روابط اجتماعی تلطیف شود. مردم در این شرایط تلاش میکنند کمتر به سراغ کارهای منفی بروند. دستاورد دیگر تحکیم همبستگی اجتماعی است. در نهایت میتوان به بهبود رابطه دولت- ملت اشاره کرد. بسیاری این احساس را پیدا کردند که آقای روحانی به وعده خود عمل کرده است. تعداد زیادی از افرادی که به آقای روحانی رای دادند به همین دلیل رای دادند که آقای روحانی قول داده بود رابطه ایران با غرب را بهبود ببخشد و حتی از این عبارت
استفاده کرد که اگر قرار است چرخ سانتریفیوژ بچرخد باید چرخ زندگی مردم هم بچرخد. این عبارت در ذهن بسیاری حک شد که مساله هستهای با اقتصاد زندگی شما پیوند خورده است. روحانی به مردم قول داده بود تضاد انرژی هستهای را با زندگی مردم از بین ببرد. آقای روحانی به این قول عمل کرد و همین موجب شد اعتماد سیاسی افزایش یافته و پیوند دولت و ملت ارتقا پیدا کند.
امکان دارد که مشارکت سیاسی را افزایش دهد؟
بله، مجموعه این عوامل منجر به افزایش مشارکت سیاسی میشود. شما پیامد این موضوع را در انتخابات آینده مجلس با مشارکت بالای مردم مشاهده میکنید که در نهایت به نفع طرفداران دولت خواهد بود. این مساله را به خوبی میتوان احساس کرد. در نهایت این شرایط انبساط سیاسی در داخل را به ارمغان میآورد. این شرایط موجب میشود فضای سیاسی تلطیف شود. هر زمانی که کشوری از نظر قدرتهای جهانی احساس امنیت کند فضای داخلی را منبسط میکند. اگر شرایطی به وجود بیاید که کشور احساس کند از نظر قدرتهای جهانی تهدید نمیشود برخورد بهتری در داخل خواهد کرد و آزادی مردم را محدود نمیکند. به هر حال ایران همواره با چماق حمله نظامی تهدید شده است. زمانی که این چماق پایین بیاید فضای داخلی منبسط میشود. در نهایت این کار انبساط فرهنگی را به همراه خواهد داشت و حوزههای کتاب، سینما و .... رونق پیدا میکند.
دیدگاه تان را بنویسید