تاریخ انتشار:
مادیبا؛ وکیل بشریت
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
نلسون ماندلا که در کتاب خاطراتش نوشت زمانی برای کینهتوزی ندارم از معدود افرادی است که از چشمه زلال شرافت آب مینوشید و مروت و درایت را مشعل راه ساخته بود.
«نلسون رولیهلاها ماندلا» هجدهم ماه ژوئیه سال 1918 در روستای «موزو» در استان کیپ به دنیا آمد. او یکی از 13 فرزند «گادلا هنری مفاکانیسوا» از نجیب زادگان متمولی بود که نماینده قبیله تمبو و دولت مرکزی در روستای موزو به حساب میآمد اما کوتاه زمانی بعد به دلیل مشاجراتی با مقامات بالاتر از این مقام برکنار شد. پس از این رخداد نلسون خردسال به اتفاق مادرش به روستای «کیونو» نزد اقوام مادری کوچ کردند یعنی همان روستایی که بهترین خاطرات کودکی ماندلا به آنجا تعلق دارد. اما این زندگی شادمانه با مرگ پدر به پایان رسید. در سال 1927 «جونگینتابا» رئیس بزرگ قبیله، به پاس قدردانی از نقش مفاکانیسوا در کسب مقام ریاست ایل، سرپرستی ماندلا را بر عهده گرفت و او را به مقر خود در مکهکزونی آورد. نلسون ماندلا اولین فرد خانوادهاش بود که شانس رفتن به مدرسه نصیبش شد. دوران ابتدایی را در مدارس محلی گذراند و برای دوران متوسطه به مدرسه شبانهروزی «کلارک بری» رفت. او تحصیلات دانشگاهی را در کالج «هیلد تاون» و دانشگاه «فورت هیر» پی گرفت اما به خاطر شرکت در یک اعتراض دانشجویی از ادامه تحصیل بازماند تا آنکه چند سال بعد از دانشگاه «ویت واتر زراند» در رشته حقوق فارغالتحصیل شد. ماندلا در سالهای آغازین دهه 40 با برخی از اعضای فعال کنگره ملی آفریقا نظیر «آنتون لمبد» و «ای. پیتر امدا» آشنا شد، از اندیشهها و مبارزات آنها تاثیر پذیرفت و هر روز احساس علقه و الفتش با سیاست فزونی گرفت. حزب کنگره ملی آفریقا در سال 1912 با هدف اتحاد سیاهپوستان برای کسب حقوق شهروندی برابر با سفیدپوستان اعلام موجودیت کرد و در جذب، پرورش و هدایت اعضا موفقیتهایی به دست آورد. نلسون ماندلا که بعدها رهبری این سازمان سیاسی را به دست گرفت در سال 1947 به عضویت کمیته اجرایی کنگره ملی درآمد. یک سال پیش از آن اعتصاب کارگران معدن رودخانه ریف با قساوت تمام از جانب رژیم نژادپرست سرکوب شد و همین اتفاق انگیزهای مضاعف به ماندلا بخشید تا به صورت جدیتری مبارزه سیاسی را دنبال کند. در انتخابات سال 1948 که در آن سیاهپوستان حق رای نداشتند، حزب ناسیونالیست «دکتر دانیل مالان» کشیش سابق کلیسای لوتری هلند که از ایده آپارتاید (جدایی نژادی) جانبداری میکرد به پیروزی رسید. ماندلا و دوستانش ترجیح میدادند ژنرال اسمتس و حزب تحت رهبری او یعنی حزب متحد برنده انتخابات باشند زیرا عواقب حکومت حزب ناسیونالیست که شعار «سیاه سر جای خود بنشیند» را سرلوحه تبلیغات خود کرده بود، برای رنگینپوستان هولناکتر به نظر میرسید. با این وجود هم کنگره ملی و هم ماندلا و همرزمش، اولیور تامبو دست از مبارزه برنداشتند. مبارزات سیاسی سازمانی و کمکهای حقوقی و مدنی به شهروندانی که پول کافی برای دریافت چنین خدماتی نداشتند از فعالیتهای ماندلا و تامبو در این دوران بود. شالوده مبارزات ماندلا و سازمان متبوعش در این دوران را تاکید بر مبارزه بدون خشونت تشکیل میداد اما سودمندی این خطمشی با هجوم بیرحمانه نیروهای دولتی در سال 1960 به تظاهرات مسالمتآمیز مخالفان تبعیض نژادی که تلفات زیادی به بار آورد با علامت سوال مواجه شد. نلسون ماندلا در یک سخنرانی گفت: «برای رهبران آفریقای جنوبی این اشتباه است که به روشهای صلحآمیز و بدون خشونت ادامه دهند در حالی که حکومت با تظاهرات مسالمتآمیز ما با قهر و خشونت برخورد میکند. وقتی تمام راههای دیگر شکست خورده و تمام روشهای مبارزه صلحآمیز مسدود شده آن زمان باید برای استفاده از روشهای قهرآمیز به عنوان یکی از راههای مبارزه سیاسی تصمیم گرفت.» تشکیل سازمان نیزه خلق نشاندهنده تجدید نظر کنگره ملی در مشی مبارزه سیاسی و پاسخی به سیاستهای سرکوبگرانه رژیم آپارتاید بود. ماندلا بعد از آن مدتی را هم برای کسب کمکهای مالی و آموزش افراد مورد نیاز در خارج کشور به سر برد اما بعد از 17 ماه به دام نیروهای دولتی افتاد و زندانی شد. دوران زندانی 28ساله ماندلا که بخش عمدهای از آن در زندان «روبن آیلند» و تحت شرایط دشوار کار در معدن نمک گذشت این فرصت را برای او فراهم آورد تا با اندیشههای گاندی بیشتر آشنا شده و انتقامجویی را از برنامه سیاسی خود به کلی حذف کند. به همین خاطر بود که در اواخر دهه 80 و بهرغم همه مشقات و مصائب دوران مبارزه و زندان پذیرفت با دولت «فردریک دکلرک» که در زیر تحریمهای بینالمللی کمر خم کرده بود بر سر میز مذاکره بنشیند تا زمینه برای تشکیل دولت وحدت ملی و پایان بخشیدن به منازعات داخلی فراهم شود. مذاکرات مفصلی که گذار به دموکراسی را در جنوبیترین کشور قاره آفریقا امکانپذیر ساخت. نلسون ماندلا دو سال بعد از امضای تفاهمنامه ملی با دولت در یک انتخابات مستقیم شرکت کرد و به ریاستجمهوری رسید. او در طول دوران پنجساله زمامداریاش بر ادامه راه مصالحه و آشتی تاکید و اصرار فراوان داشت و کوشید عملاً وفاداری خود به این هدف را به نمایش بگذارد تا جایی که رئیس زندان روبن آیلند را به ریاست نیروهای پلیس منصوب کرد تا بیراهههای کینهتوزی و نفرتافکنی را مسدود کند. ماندلا در سال 1999 از قدرت کناره گرفت و بیشتر وقت خود را صرف گسترش موازین حقوق بشر و پیگیری اهداف اجتماعی کرد. زندگی شخصی او هم دوران پرافت و خیزی را از سر گذرانده است؛ از پیوندها و جداییها تا تولدها و مرگهای زودهنگام برای یکی از فرزندانش. بسیاری امیدوارند که او در مبارزه با مرگ پیروز میدان باشد لااقل تا دو هفته دیگر که نود و پنجمین سالروز تولدش را گرامی دارند، هرچند نلسون ماندلا از زمره کسانی است که فقدانش زنگاری بر نام و یادش نمیافکند.
دیدگاه تان را بنویسید