تاریخ انتشار:
پاسخهای حسین عبدهتبریزی به پرسشهای تجارت فردا
بازار سهام سادهلوح نیست
«بازار نسبت به مذاکرات خوشبین است و انتظار مثبت از مذاکرات دارد.» این را حسین عبدهتبریزی میگوید، عضو شورای عالی بورس که هفته گذشته به همراه تعدادی از مدیران بانکهای خصوصی، مدیران ارشد بازار سرمایه و بنگاههای اقتصادی میهمان دستگاه سیاست خارجی کشور بود تا با آگاهی از چند و چون توافقنامه ژنو نسبت به آن قدم بردارند.
«بازار نسبت به مذاکرات خوشبین است و انتظار مثبت از مذاکرات دارد.» این را حسین عبدهتبریزی میگوید، عضو شورای عالی بورس که هفته گذشته به همراه تعدادی از مدیران بانکهای خصوصی، مدیران ارشد بازار سرمایه و بنگاههای اقتصادی میهمان دستگاه سیاست خارجی کشور بود تا با آگاهی از چند و چون توافقنامه ژنو نسبت به آن قدم بردارند.
در سالهای گذشته، رابطه معناداری بین اخبار حوزه دیپلماسی و بازار سرمایه وجود داشت. یعنی انتشار اخبار منفی در مورد مذاکرات هستهای، اثر مستقیمی روی بازار سرمایه داشت و به افزایش ریسک بازار منجر میشد. اکنون چه رابطههایی میان بازار سرمایه و مذاکرات هستهای وجود دارد؟
این رابطه به زمان خاصی ارتباط ندارد؛ بدیهی است بازار در توجه به فرصتها و ریسک، در کنار اخبار مربوط به شرکتها و اقتصاد کشور، به اخبار سیاسی بسیار علاقهمند است. بازار به خوبی درمییابد که مذاکرات ژنو و فراتر از آن هر حوزهای از دیپلماسی بهطور مستقیم در رابطه ایران با جهان تاثیر گذاشته و نهایتاً بر عملکرد شرکتها و میزان کارایی و سودآوری آنها موثر است. در شرایطی که دچار حصر و محاصره اقتصادی هستیم، روشن است که هزینههای معاملاتی بسیار بالا میرود، فرصتهای واردات و صادرات تضعیف میشود، نرخ ارز دچار نوسانات شدید میشود و دهها اتفاق موثر بر ریسک و بازده شرکتها و فعالیتها در اقتصاد به وقوع میپیوندد. بنابراین، چه در گذشته برای اخبار بد، چه در شرایط بعد از انتخابات برای اخبار خوب، همواره حوزه دیپلماسی و بازار سرمایه رابطه نزدیکی داشتهاند و بازار نسبت به اتفاقات بزرگ دیپلماسی کشور حساس بوده است.
سرمایهگذاران معمولاً بر اساس انتظاراتی که از حوادث سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی دارند، تصمیمگیری میکنند. در حال حاضر، انتظار سهامداران این است که مذاکرات هستهای به نتیجه میرسد. سوال این است که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد یا طولانی شود، معاملهگران چه تصمیمی خواهند گرفت؟ آیا ماندن در بازار تصمیم مناسبی است؟
سوال شما، سوال درستی است. سرمایهگذاران بر اساس انتظارشان از وقایع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تصمیم میگیرند. به هر حال، اگر شما بخواهید در سهام یک شرکت تولیدکننده مس سرمایهگذاری کنید، نگران قیمت جهانی مس هستید؛ نگران اتفاقاتی هستید که در کشور تولیدکننده مس رخ میدهد؛ نگران تولید برق در ایران هستید و بیشک در کنار توجه به فاکتورهای اقتصادی، به فاکتورهای سیاسی هم توجه دارید. بازار نسبت به مذاکرات خوشبین است و انتظار مثبت از مذاکرات دارد. اما بازار چندان هم سادهلوح نیست که فکر کند این مذاکرات ظرف دوره زمانی کوتاهمدت جواب میدهد. بازار میداند که اینچنین نیست، و مذاکرات طولانیمدت است و در مدت زمان نسبتاً طولانی به نتایج مورد انتظار خواهد رسید. ولی، به هر حال جهت و تلقی بازار از مذاکرات مثبت است. ما اکنون در بازار سرمایه ایران کلیه نکات مثبت را بر قیمتها تاثیر دادهایم. اگر نگاهی به ساختار قیمتها بعد از انتخابات بیندازید، خواهید دید که قبل از انتخابات سرمایهگذاران نسبت به نتایج انتخابات مثبت بودهاند، بعد از انتخابات نسبت به دولت و بعد از مذاکرات ژنو نسبت به نتایج مذاکرات مثبت بودهاند و این انتظارات مثبت را روی قیمتها لحاظ کردهاند، و میشود گفت آثار مثبت حاصل از این رخدادهای سیاسی را پیشخور کردهاند. حتی امروز عدهای از ما نگران هستیم که قیمتها ممکن است به سمت حبابی شدن پیش رود و همه دستاندرکاران بازار به ویژه در روزهای اخیر نسبت به قیمتها حساسترند و به یک معنی انتظار آن را دارند که روند افزایشی تند بازار متوقف شود. فعلاً بازار نسبت به مذاکرات مثبت است، اما اگر طی مذاکرات فنی و مذاکرات سطوح وزیران در آینده مشکلاتی بروز کند، طبعاً بازار نسبت به آنها عکسالعمل نشان خواهد داد. اگر عناصر تندرو داخلی یا عناصر تندرو خارجی، به ویژه در کنگره آمریکا، از پیشرفت مذاکرات جلوگیری کنند و نگذارند موضع عادلانه و عالمانه تیم مذاکرهکننده به اجرا درآید، و گزارشهای خبری حاکی از نتایج منفی این مذاکرات باشد، طبعاً بازار سرمایه هم نسبت به آن عکسالعمل نشان خواهد داد و ما شاهد کاهش شاخصها و قیمتها خواهیم بود. اما آن کاهش طبعاً به معنی توقف کامل نیست. حتی با بدترین خبرها، سهام شرکتهای ایرانی قیمتهای خود را خواهند داشت؛ بنابراین، حتی در بدترین وضعیت مورد پیشبینی نیز بازار سرمایه به فعالیت خود ادامه خواهد داد.
در جهتگیریهای دولت، یکی از مسیرهای مشهود، تکیه بر قابلیتهای بازار سرمایه برای جذب نقدینگی است. در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اول میگوید بازار سرمایه ظرفیت جذب نقدینگی را دارد و میتواند به عنوان ابزاری موثر در مهار نقدینگی عمل کند. دیدگاه دوم اما اعتقاد دارد که بازار سرمایه ایران عمیق نیست و هرگونه اتکا به آن برای جذب نقدینگی میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد. به نظر شما آیا بورس تهران از ظرفیت لازم برای ایفای چنین نقشی در اقتصاد ایران برخوردار است؟
بیش از گذشته از این ظرفیت برخوردار شده است. به هر حال، آنچه بعد از انتخابات شاهد آن هستیم، آن است که در بخش سفتهبازانه اقتصاد، منابع از مسکن، ارز و طلا به سمت بازار سرمایه و بازار سهام حرکت کرده است. شاخص سهام به سرمایهگذاران علامت داده است که جای خوبی برای کسب سودهای بسیار بالا در اقتصاد وجود دارد و مردم در زیر چادر بازار سرمایه گرد آمدهاند. برای اینکه این خیمه افراشته بماند، مدیران بورس باید تلاش کنند تا منابع را از بازار ثانویه به سمت بازار اولیه هدایت کنند. من خود به عنوان عضو شورای بورس تلاش کرده و در هفته حداقل یک یا دو روز تمام وقت و انرژی خود را صرف میکنم تا راههایی برای انتقال منابع از بخش سفتهبازانه بازار ثانویه به بخش بازار اولیه پیدا کنم. درخواستم از مدیران بازار سرمایه این است که بتوانند بازار اولیه را تقویت کنند و بتوانند در شرایط جاری امروز پروژههای اقتصادی کشور را تامین مالی کنند. بازار سرمایه باید بتواند عرضه و ظرفیت آن را پیدا کند که تامین مالی کند. شما درست میگویید، نقدینگیای را که اکنون در بازار ثانویه جمع شده نمیتوان بلندمدت در آن بازار نگه داشت. ظرفیت بازار ثانویه سهام نگهداشت نقدینگی در آن مقیاسی نیست که اکنون در خود انباشته است. ما اگر نتوانیم این منابع را به سمت پروژههای متعدد سودآور کشور و به سمت سرمایه در گردش بنگاهها هدایت کنیم، بهزودی شاهد آن خواهیم بود که این نقدینگی با چرخش شاخص از این بخش فرار میکند و به سمت فرصتهای سفتهبازانه دیگر میرود. تلاش مدیران بورس باید این باشد که نقدینگی را به سمت بازار اولیه هدایت کنند؛ جایی که البته ظرفیتها بسیار بالاست. هر وزارتخانهای را که نگاه میکنیم، میلیاردها دلار پروژههای در دست انجام دارد. کافی است مدیران بخش دولتی بتوانند نرخهای جذابی برای این پروژهها ارائه بدهند، و بتوانند آنها را به بخش خصوصی انتقال دهند. بنابراین، در پاسخ به سوال شما عرض میکنم که اگر بتوانیم منابع گردآمده در بازار ثانویه سهام را به سمت افزایش سرمایه، به سمت تامین مالی پروژهها و به سمت تامین مالی سرمایه در گردش شرکتها هدایت کنیم، امکان نگاهداشت این منابع در بازار سرمایه کشور وجود دارد.
در صورتی که دیدگاه اول مورد توجه قرار گیرد و بورس به مثابه ابزاری برای تثبیت اقتصاد کلان کشور مورد استفاده قرار گیرد و از آن طرف، توفیق چندانی در مذاکرات هستهای نداشته باشیم، چه اتفاقی برای سرمایه مردم خواهد افتاد؟ آیا جبران چنین لطمهای برای دولت تدبیر و امید امکانپذیر است؟
اگر ما بتوانیم مثلاً منابع نقدینگی مردم را از طریق بازار پول یا از طریق بازار سرمایه فرقی نمیکند، به سمت انبوهی از پروژههای بخش نفت، بخش راه و شهرسازی، بخش صنعت و معدن، بخش مخابرات، بخش ساخت مسکن هدایت کنیم، و همزمان مذاکرات هستهای نامناسب پیش رود، آنگاه نرخهای بازده کاهشی خواهد بود. اگر همزمان نتوانیم تورم را کنترل کنیم و تورم مسیر پرشتاب و غیرقابل مهار گذشته را درنوردد، البته اوضاع بسیار بد خواهد شد. اما حتی در شرایطی که مذاکرات خوب پیش نرود و تورم بهطور نسبی کنترل شود، نرخهای بازده و ریسک نامناسبتر خواهند شد، اما بدان معنا نیست که نرخ بازده واقعی منفی شود و ریسک بسیار بالا رود. همه چیز به نحوه مدیریت ما بستگی دارد. باید بدانیم مذاکرات طولانی است؛ باید بدانیم که تلاش مذاکرهکنندگان متوجه رفع تحریمهاست؛ و در گام نهایی متوجه حذف همه تحریمهاست و آنگونه که در جلسه اخیر با آقای دکتر عراقچی به فعالان بازار سرمایه گفته شد، خواستهای طرف مقابل نیز از طرف ایران برآورده شده است. بنابراین، بسیار امید میرود که مذاکرات به نتیجه برسد و مناسبات ما با دنیا برقرار شود. هر زمان که این مناسبات برقرار نباشد، به روایت تاریخ معاصر ایران، این قطع رابطه با دنیا به زیان توسعه تکنولوژیک و اقتصادی کشور است. بنابراین، تلاش دولت به نتیجه رساندن مذاکرات از طریق دادن امتیازات منطقی و اخذ امتیازات مناسب است و همه ما مسوولیت داریم در این مسیر به دولت کمک کنیم. البته، ممکن است مذاکرات بر روی این ریل حرکت نکند و کشور آسیب ببیند و از مجرای این آسیب، بازار سرمایه نیز مشکل پیدا کند. میدانیم چنین آسیبی محدود به بازار سرمایه یا بازار پول نیست، و کل اقتصاد کشور از این مجرا آسیب خواهد دید.
شما در دورهای که مدیریت بازار را بر عهده داشتید، تجربه شکلگیری حباب را دیدید. فرآیند تخلیه حبابها در اواخر دولت آقای خاتمی آغاز شد و انتخاب آقای احمدینژاد که همزمان با افزایش ریسک بازار بود، این روند را تشدید کرد. سوال این است که در حال حاضر چقدر بیم شکلگیری حباب وجود دارد؟
در بازارهای سرمایه همیشه امکان شکلگیری حباب وجود دارد، حتی در زمانی که اصلاً فکر آن را هم نمیکنید. بالاخره کسانی که در بازار فعالند، دائماً علاقهمند به افزایش قیمتها هستند. عناصری که فعالیت سفتهبازانه میکنند، همواره وجود دارند. افرادی هم که فعالیت مجرمانه میکنند، همواره وجود دارند. سرمایهگذاران حوادث گذشته را فراموش میکنند: فراموش میکنند که در سال 1381 چه اتفاقی افتاد، قبل از آن چه اتفاقی افتاده بود و بعد از آن چه اتفاقی افتاد. همیشه علاقهمندند نرخهای بازده بالایی داشته باشند. مهم آن است که مدیریت بازار مردم را از معجزه پرهیز دهد. تیترهایی که روزنامهنگاران میزنند یا صدا و سیما پخش میکند، و از «فتح قلههای جدید» و غیره صحبت میشود، مردم را تهییج میکند. همه آنها در شکلگیری حباب تاثیر دارد. امروز اگر مدیر بازار بیاید و اعلام کند که «مردم! قیمتها خطرناک است و در خرید تامل کنید»، بازار گوش نمیدهد. بلافاصله میگویند: «حتماً پشت کاسه، نیمکاسهای است؛ آقایان مدیران بازار تنگنظر هستند.» این تجربهای است که همیشه وجود داشته و برای همین، مدیران بازارهای سرمایه جهان کمتر به این صحنه وارد میشوند و در سطح جهانی مرسوم نیست که مدیر بازار از قیمتها سخن بگوید. نهایتاً این سرمایهگذاران هستند که قیمتها را تعیین میکنند و شرایط حبابی را به وجود میآورند. البته بیشک وظیفه دولت و در حوزه بازار سرمایه وظیفه شورای بورس و سازمان بورس و اوراق بهادار به مثابه نماینده دولت، آن است که از برگشت شدید بازار جلوگیری کند و نگذارد کار به انفجار در بازار بکشد. آنها با مراقبت و پایش دائمی بازار میباید از تشکیل حباب جلوگیری کنند؛ با افزایش شفافیت در بازار از تشکیل حباب جلوگیری کنند. اما این کارها ساده نیست. حباب در بازار دائماً تشکیل و تخلیه میشود. وقتی به نرخ همبستگی GDP با مثلاً بخش ساختمان در کشور مراجعه میکنیم، همبستگی بسیار خوبی میبینیم که در ایران این همبستگی حدود 70 درصد است و در سطح جهانی رقم حدود 62 درصد است. یعنی بخش ساختمان و فعالیت آن به خوبی کلیات اقتصاد را نشان میدهد. اما وقتی نرخ رشد اقتصاد را با بازار سهام مقایسه میکنیم، چنین رابطه همبستگی بالایی نمیبینیم. نهتنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورها و شاید بتوان گفت در همهجای دنیا، در بورسها دائماً شاهد شکلگیری و تخلیه حباب هستیم. شاخص بورسها کمتر نرخ ضریب همبستگی مورد انتظار ما را با اقتصاد و بخش واقعی اقتصاد نشان میدهد. همین حالا به آمار اقتصاد ایران نگاه کنید. در سال 1391، 2/5 درصد رشد بخش واقعی اقتصاد نسبت به سال قبل آن منفی بوده، یعنی حداقل پنج درصد اقتصاد کوچک شده است و شاید 500 هزار نفر کار خود را از دست دادهاند، اما شاخص بالا رفته است. خب همه اینها نشان میدهد بخش واقعی اقتصاد و بخش مالی آن به اصطلاح تفاوت فاز یا تقدم و تاخر دارند. یکی جلوی دیگری میرود و یکی از دیگری عقب میماند. به علاوه، کنش بازیگران در بازار به آن سمت میرود که دائماً حبابهایی شکل گیرد. خلاصه کلام اینکه ما همیشه در بازار حباب داریم، اما گاهی این حباب شکل کلی و عمومی دارد، و گاهی روی یک یا دو سهم شکل میگیرد. مدیر بازار باید مراقبت کند، اما طبعاً نمیتواند قضاوت خود را در مورد اینکه آیا حباب وجود دارد یا نه، در نظام قیمتها دخالت دهد. نهایتاً، این رای جمعی سرمایهگذاران است که به حبابهای قیمتی منجر میشود. بنده به سهم خود به عنوان عضو شورای بورس نسبت به تشکیل حباب در بازار سهام در شرایط فعلی هشدار داده و میدهم و البته نگران آن هستم و میبینم که عده زیادی از سرمایهگذاران و فعالان بازار، مدیران تامین سرمایهها، مدیران کارگزاریها، مدیران شرکتهای مشاوره سرمایهگذاری، مدیران بورسها و همکاران سازمان بورس و اوراق بهادار و نیز همکاران شورا نگران این وضعیت هستند. همه ما از شکلگیری حباب بیم داریم و همه ما از اینکه بازار دچار سقوط شود، به شدت بیمناکیم، و البته باید از آن اجتناب شود، و این کاری است که با پختگی و ارتقای سطح تحلیل ممکن است؛ وگرنه اگر مردم فقط نگاهی به شاخص کنند و بر اساس افزایش آن پول وارد بازار کنند، مشکلات زیادی درست خواهد شد. خوشبختانه در یکی دو ماه اخیر، با شکلگیری صندوقهای ETF، کورسویی از امید ایجاد شده است. امیدوارم تا پایان سال شاهد حداقل 20 یا 30 صندوق مشابه باشیم تا حداقل مردم از خرید تکسهم دست بردارند و به سمت خرید واحدهای سرمایهگذاری صندوقها هدایت شوند. صندوقها علیالاصول توسط افرادی آگاهتر اداره میشود و این توقع وجود دارد که سطح تحلیل بازار در کلیات آن افزایش یابد. همه امیدواریم با تحرک مدیران صندوقها، امکان تصمیمگیری عقلایی در مورد قیمتها بیشتر شود. به هر حال، بازار سرمایه ایران اگر نتواند به جایی برسد که نرخ بازده آن با نرخ رشد اقتصاد گره بخورد، دچار مشکل میشود. اگر نرخ بازده بیخطر حدود 23 الی 25 درصد باشد، بالاخره بازار سرمایه با نرخ بازده 30 درصد خیلی از مردم را راضی میکند؛ خیلی از پروژهها با این نرخ قابل تحمل و قابل اجرا میشود. از اینرو امیدوارم با فعال شدن ابزار جدید اوراق خزانه اسلامی، هر چه زودتر معیار مشخصی برای نرخ بازده بیخطر در کشور تعیین شود و در کنار آن نرخ بازده بازار به ارقام قابل تحمل برای اقتصاد ایران و هماهنگ با بخش واقعی اقتصاد برگردد. نرخهای بازده بیمبنای به ویژه چند ماه اخیر باید جای خود را به نرخ بازدهی متناسب با ظرفیتهای اقتصاد ایران بدهد.
پیام نشست اخیر جمعی از مدیران بازار سرمایه با مذاکرهکننده ارشد هستهای کشور چه بود؟ در جمعبندی نظرات دو طیف فعالان بازار سرمایه و دیپلماتهای ارشد هستهای، چه نکاتی مطرح شد؟ با توجه به تحلیلهای طرفین چشمانداز بازار سرمایه چگونه است؟
در روز شنبه 14 دیماه به همراه عده زیادی از همکاران به وزارت خارجه رفتیم و آقای دکتر عراقچی، آقای بعیدینژاد، آقای انصاری و آقای دکتر قمی، مذاکرهکنندگان ارشد ژنو، وقت مناسبی با اهالی بازار صرف کردند. در این جلسه که بانکداران خصوصی کشور و مدیران ارشد بازار سرمایه و مدیران بنگاههای اقتصادی بزرگ بازار حضور داشتند، آقای دکتر عراقچی بهطور مبسوط و ظرف تقریباً دو ساعت گام به گامِ مراحل مذاکره را توضیح دادند: مذاکره چگونه پیش رفت، استراتژی برد چگونه مذاکرات را به نتیجه رساند، خواستهای طرفین چه بود، و عمده خواستهای طرفهای خارجی چه بود. توضیح دادند که راهبرد غنیسازی پذیرفته شده است و در چندین جای صورتجلسه مذاکرات این پذیرش آمده است؛ توضیح دادند که اقدام پیشبینیشده برای شش ماه است و نتایج آن از 20 ژانویه باید قابل رویت باشد؛ آنچه خارجیها گرفتهاند با برنامه بلندمدت کشور که استفاده صلحآمیز هستهای است، منطبق است و آنچه ایران گرفته است، امتیازاتی است که در گام نخست شامل رفع بعضی تحریمهاست: گشایش در امر صادرات مواد پتروشیمی، گشایش در امر معاملات بینالمللی صنایع خودرو، تسهیل انتقال از طریق چند بانک خاص برای ترکیب مشخصی از محصولات، تعیین چند بانک اروپایی بهطور رسمی برای رخنه در فضای انسداد مالی ایران، امکان دادن ارز به زائران، بیماران و دانشجویان، آزادکردن تدریجی 2/4 میلیارد دلار از وجوه ایران و از همه مهمتر عدم افزایش تحریمها که به معنای ادامه صادرات نفتی ایران در سطح 12 ماه اخیر است. شرح آقای دکتر عراقچی و همکارانشان عمدتاً بیانگر دشواری مذاکرات، دانش و مهارت مذاکرهکنندگان و توفیق کلی آنان در این مذاکرات بود. بازار سرمایه از صرف وقت مناسب آقای دکتر عراقچی و همکارانشان تشکر کرد و فرصت کمی داشت که چند سوال را نیز مطرح کند. البته آقای دکتر نهاوندیان نیز به جلسه رسیدند و طی سخنانی که حدود 20 دقیقه طول کشید، دستاوردهای مذاکرات را توضیح دادند. بازار سرمایه ضمن اعلام حمایت از این اقدامات مثبت و تلاش تیم مذاکرهکننده در پی دو هدف بود: یک، حضور فعالان بخش مالی کشور در جریان مذاکرات، چرا که آقای انصاری که از بانک مرکزی در مذاکرات حضوری مثبت و فعالانه داشتهاند، لزوماً از همه نیازها و خواستههای بنگاهها در حوزه مالی مطلع نیستند؛ و دوم، تعیین اولویتها در جریان مذاکره. بازار سرمایه باید بتواند به تیم مذاکرهکننده کمک کند تا فهرست مناسبی از درخواستها را داشته باشند. بنابراین، در پی توفیقات به دست آمده در مورد برقراری بیمهها و حملونقل، طبعاً رخنه در انسداد مالی هدف مورد نظر بازار است. بسیاری از اعتبارات کوتاهمدت و بلندمدت بینالمللی ایران مسدود شده و این به بازار سرمایه لطمه زده است. شرکتهای بورسی بسیاری از دنیا نسیه جنس میخریدند، انتقالاتشان را با هزینههای معاملاتی کم انجام میدادند، LC باز میکردند و از امکانات یوزانس استفاده میکردند که این امکانات در بسیاری از حوزهها مسدود شده است. بنابراین، در این دو مورد بازار سرمایه به تیم مذاکرهکننده میتواند کمک کند. البته، انتظار تیم مذاکرهکننده و آقای دکتر نهاوندیان این بود که بازار سرمایه و مدیران بنگاهها از طریق سمینارها و نیز از طریق حضور در جلسات مشترک با خارجیها، فعالانه جو روانی حاکم بر تحریمها را بشکنند تا کشور شاهد سفرهای بیشتر سرمایهگذاران خارجی باشد و برعکس بازرگانان، صنعتگران و فعالان اقتصادی سفرهای بیشتری به خارج بکنند. توضیح دادند مهم است تا آثار روانی تحمیلشده که باعث شده بسیاری از فعالان بینالمللی بدون اینکه با تحریم خاصی مواجه باشند، از معامله با ایران استنکاف کنند، به چرخه مذاکره با طرفهای ایرانی خود بازگردند. طبعاً اتاق بازرگانی، کانون نهادهای سرمایهگذاری، کانون بانکها، مدیران بنگاهها و تشکلهای صنوف و صنایع مختلف، میتوانند نقش موثری در از میان برداشتن این جو روانی داشته باشند. آقای دکتر عراقچی و آقای دکتر نهاوندیان تاکید عمدهای بر این مساله داشتند که بخش خصوصی میتواند کمک بسیاری به این امر بکند. به هر حال، فعالان بازار سرمایه که در آن جلسه شرکت کردند، هم اطلاعات ذیقیمتی دریافت کردند و هم با خوشبینی بیشتری از نتایج مذاکرات جلسه را ترک کردند.
در سالهای گذشته، رابطه معناداری بین اخبار حوزه دیپلماسی و بازار سرمایه وجود داشت. یعنی انتشار اخبار منفی در مورد مذاکرات هستهای، اثر مستقیمی روی بازار سرمایه داشت و به افزایش ریسک بازار منجر میشد. اکنون چه رابطههایی میان بازار سرمایه و مذاکرات هستهای وجود دارد؟
این رابطه به زمان خاصی ارتباط ندارد؛ بدیهی است بازار در توجه به فرصتها و ریسک، در کنار اخبار مربوط به شرکتها و اقتصاد کشور، به اخبار سیاسی بسیار علاقهمند است. بازار به خوبی درمییابد که مذاکرات ژنو و فراتر از آن هر حوزهای از دیپلماسی بهطور مستقیم در رابطه ایران با جهان تاثیر گذاشته و نهایتاً بر عملکرد شرکتها و میزان کارایی و سودآوری آنها موثر است. در شرایطی که دچار حصر و محاصره اقتصادی هستیم، روشن است که هزینههای معاملاتی بسیار بالا میرود، فرصتهای واردات و صادرات تضعیف میشود، نرخ ارز دچار نوسانات شدید میشود و دهها اتفاق موثر بر ریسک و بازده شرکتها و فعالیتها در اقتصاد به وقوع میپیوندد. بنابراین، چه در گذشته برای اخبار بد، چه در شرایط بعد از انتخابات برای اخبار خوب، همواره حوزه دیپلماسی و بازار سرمایه رابطه نزدیکی داشتهاند و بازار نسبت به اتفاقات بزرگ دیپلماسی کشور حساس بوده است.
سرمایهگذاران معمولاً بر اساس انتظاراتی که از حوادث سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی دارند، تصمیمگیری میکنند. در حال حاضر، انتظار سهامداران این است که مذاکرات هستهای به نتیجه میرسد. سوال این است که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد یا طولانی شود، معاملهگران چه تصمیمی خواهند گرفت؟ آیا ماندن در بازار تصمیم مناسبی است؟
سوال شما، سوال درستی است. سرمایهگذاران بر اساس انتظارشان از وقایع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تصمیم میگیرند. به هر حال، اگر شما بخواهید در سهام یک شرکت تولیدکننده مس سرمایهگذاری کنید، نگران قیمت جهانی مس هستید؛ نگران اتفاقاتی هستید که در کشور تولیدکننده مس رخ میدهد؛ نگران تولید برق در ایران هستید و بیشک در کنار توجه به فاکتورهای اقتصادی، به فاکتورهای سیاسی هم توجه دارید. بازار نسبت به مذاکرات خوشبین است و انتظار مثبت از مذاکرات دارد. اما بازار چندان هم سادهلوح نیست که فکر کند این مذاکرات ظرف دوره زمانی کوتاهمدت جواب میدهد. بازار میداند که اینچنین نیست، و مذاکرات طولانیمدت است و در مدت زمان نسبتاً طولانی به نتایج مورد انتظار خواهد رسید. ولی، به هر حال جهت و تلقی بازار از مذاکرات مثبت است. ما اکنون در بازار سرمایه ایران کلیه نکات مثبت را بر قیمتها تاثیر دادهایم. اگر نگاهی به ساختار قیمتها بعد از انتخابات بیندازید، خواهید دید که قبل از انتخابات سرمایهگذاران نسبت به نتایج انتخابات مثبت بودهاند، بعد از انتخابات نسبت به دولت و بعد از مذاکرات ژنو نسبت به نتایج مذاکرات مثبت بودهاند و این انتظارات مثبت را روی قیمتها لحاظ کردهاند، و میشود گفت آثار مثبت حاصل از این رخدادهای سیاسی را پیشخور کردهاند. حتی امروز عدهای از ما نگران هستیم که قیمتها ممکن است به سمت حبابی شدن پیش رود و همه دستاندرکاران بازار به ویژه در روزهای اخیر نسبت به قیمتها حساسترند و به یک معنی انتظار آن را دارند که روند افزایشی تند بازار متوقف شود. فعلاً بازار نسبت به مذاکرات مثبت است، اما اگر طی مذاکرات فنی و مذاکرات سطوح وزیران در آینده مشکلاتی بروز کند، طبعاً بازار نسبت به آنها عکسالعمل نشان خواهد داد. اگر عناصر تندرو داخلی یا عناصر تندرو خارجی، به ویژه در کنگره آمریکا، از پیشرفت مذاکرات جلوگیری کنند و نگذارند موضع عادلانه و عالمانه تیم مذاکرهکننده به اجرا درآید، و گزارشهای خبری حاکی از نتایج منفی این مذاکرات باشد، طبعاً بازار سرمایه هم نسبت به آن عکسالعمل نشان خواهد داد و ما شاهد کاهش شاخصها و قیمتها خواهیم بود. اما آن کاهش طبعاً به معنی توقف کامل نیست. حتی با بدترین خبرها، سهام شرکتهای ایرانی قیمتهای خود را خواهند داشت؛ بنابراین، حتی در بدترین وضعیت مورد پیشبینی نیز بازار سرمایه به فعالیت خود ادامه خواهد داد.
در جهتگیریهای دولت، یکی از مسیرهای مشهود، تکیه بر قابلیتهای بازار سرمایه برای جذب نقدینگی است. در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اول میگوید بازار سرمایه ظرفیت جذب نقدینگی را دارد و میتواند به عنوان ابزاری موثر در مهار نقدینگی عمل کند. دیدگاه دوم اما اعتقاد دارد که بازار سرمایه ایران عمیق نیست و هرگونه اتکا به آن برای جذب نقدینگی میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد. به نظر شما آیا بورس تهران از ظرفیت لازم برای ایفای چنین نقشی در اقتصاد ایران برخوردار است؟
بیش از گذشته از این ظرفیت برخوردار شده است. به هر حال، آنچه بعد از انتخابات شاهد آن هستیم، آن است که در بخش سفتهبازانه اقتصاد، منابع از مسکن، ارز و طلا به سمت بازار سرمایه و بازار سهام حرکت کرده است. شاخص سهام به سرمایهگذاران علامت داده است که جای خوبی برای کسب سودهای بسیار بالا در اقتصاد وجود دارد و مردم در زیر چادر بازار سرمایه گرد آمدهاند. برای اینکه این خیمه افراشته بماند، مدیران بورس باید تلاش کنند تا منابع را از بازار ثانویه به سمت بازار اولیه هدایت کنند. من خود به عنوان عضو شورای بورس تلاش کرده و در هفته حداقل یک یا دو روز تمام وقت و انرژی خود را صرف میکنم تا راههایی برای انتقال منابع از بخش سفتهبازانه بازار ثانویه به بخش بازار اولیه پیدا کنم. درخواستم از مدیران بازار سرمایه این است که بتوانند بازار اولیه را تقویت کنند و بتوانند در شرایط جاری امروز پروژههای اقتصادی کشور را تامین مالی کنند. بازار سرمایه باید بتواند عرضه و ظرفیت آن را پیدا کند که تامین مالی کند. شما درست میگویید، نقدینگیای را که اکنون در بازار ثانویه جمع شده نمیتوان بلندمدت در آن بازار نگه داشت. ظرفیت بازار ثانویه سهام نگهداشت نقدینگی در آن مقیاسی نیست که اکنون در خود انباشته است. ما اگر نتوانیم این منابع را به سمت پروژههای متعدد سودآور کشور و به سمت سرمایه در گردش بنگاهها هدایت کنیم، بهزودی شاهد آن خواهیم بود که این نقدینگی با چرخش شاخص از این بخش فرار میکند و به سمت فرصتهای سفتهبازانه دیگر میرود. تلاش مدیران بورس باید این باشد که نقدینگی را به سمت بازار اولیه هدایت کنند؛ جایی که البته ظرفیتها بسیار بالاست. هر وزارتخانهای را که نگاه میکنیم، میلیاردها دلار پروژههای در دست انجام دارد. کافی است مدیران بخش دولتی بتوانند نرخهای جذابی برای این پروژهها ارائه بدهند، و بتوانند آنها را به بخش خصوصی انتقال دهند. بنابراین، در پاسخ به سوال شما عرض میکنم که اگر بتوانیم منابع گردآمده در بازار ثانویه سهام را به سمت افزایش سرمایه، به سمت تامین مالی پروژهها و به سمت تامین مالی سرمایه در گردش شرکتها هدایت کنیم، امکان نگاهداشت این منابع در بازار سرمایه کشور وجود دارد.
در صورتی که دیدگاه اول مورد توجه قرار گیرد و بورس به مثابه ابزاری برای تثبیت اقتصاد کلان کشور مورد استفاده قرار گیرد و از آن طرف، توفیق چندانی در مذاکرات هستهای نداشته باشیم، چه اتفاقی برای سرمایه مردم خواهد افتاد؟ آیا جبران چنین لطمهای برای دولت تدبیر و امید امکانپذیر است؟
اگر ما بتوانیم مثلاً منابع نقدینگی مردم را از طریق بازار پول یا از طریق بازار سرمایه فرقی نمیکند، به سمت انبوهی از پروژههای بخش نفت، بخش راه و شهرسازی، بخش صنعت و معدن، بخش مخابرات، بخش ساخت مسکن هدایت کنیم، و همزمان مذاکرات هستهای نامناسب پیش رود، آنگاه نرخهای بازده کاهشی خواهد بود. اگر همزمان نتوانیم تورم را کنترل کنیم و تورم مسیر پرشتاب و غیرقابل مهار گذشته را درنوردد، البته اوضاع بسیار بد خواهد شد. اما حتی در شرایطی که مذاکرات خوب پیش نرود و تورم بهطور نسبی کنترل شود، نرخهای بازده و ریسک نامناسبتر خواهند شد، اما بدان معنا نیست که نرخ بازده واقعی منفی شود و ریسک بسیار بالا رود. همه چیز به نحوه مدیریت ما بستگی دارد. باید بدانیم مذاکرات طولانی است؛ باید بدانیم که تلاش مذاکرهکنندگان متوجه رفع تحریمهاست؛ و در گام نهایی متوجه حذف همه تحریمهاست و آنگونه که در جلسه اخیر با آقای دکتر عراقچی به فعالان بازار سرمایه گفته شد، خواستهای طرف مقابل نیز از طرف ایران برآورده شده است. بنابراین، بسیار امید میرود که مذاکرات به نتیجه برسد و مناسبات ما با دنیا برقرار شود. هر زمان که این مناسبات برقرار نباشد، به روایت تاریخ معاصر ایران، این قطع رابطه با دنیا به زیان توسعه تکنولوژیک و اقتصادی کشور است. بنابراین، تلاش دولت به نتیجه رساندن مذاکرات از طریق دادن امتیازات منطقی و اخذ امتیازات مناسب است و همه ما مسوولیت داریم در این مسیر به دولت کمک کنیم. البته، ممکن است مذاکرات بر روی این ریل حرکت نکند و کشور آسیب ببیند و از مجرای این آسیب، بازار سرمایه نیز مشکل پیدا کند. میدانیم چنین آسیبی محدود به بازار سرمایه یا بازار پول نیست، و کل اقتصاد کشور از این مجرا آسیب خواهد دید.
شما در دورهای که مدیریت بازار را بر عهده داشتید، تجربه شکلگیری حباب را دیدید. فرآیند تخلیه حبابها در اواخر دولت آقای خاتمی آغاز شد و انتخاب آقای احمدینژاد که همزمان با افزایش ریسک بازار بود، این روند را تشدید کرد. سوال این است که در حال حاضر چقدر بیم شکلگیری حباب وجود دارد؟
در بازارهای سرمایه همیشه امکان شکلگیری حباب وجود دارد، حتی در زمانی که اصلاً فکر آن را هم نمیکنید. بالاخره کسانی که در بازار فعالند، دائماً علاقهمند به افزایش قیمتها هستند. عناصری که فعالیت سفتهبازانه میکنند، همواره وجود دارند. افرادی هم که فعالیت مجرمانه میکنند، همواره وجود دارند. سرمایهگذاران حوادث گذشته را فراموش میکنند: فراموش میکنند که در سال 1381 چه اتفاقی افتاد، قبل از آن چه اتفاقی افتاده بود و بعد از آن چه اتفاقی افتاد. همیشه علاقهمندند نرخهای بازده بالایی داشته باشند. مهم آن است که مدیریت بازار مردم را از معجزه پرهیز دهد. تیترهایی که روزنامهنگاران میزنند یا صدا و سیما پخش میکند، و از «فتح قلههای جدید» و غیره صحبت میشود، مردم را تهییج میکند. همه آنها در شکلگیری حباب تاثیر دارد. امروز اگر مدیر بازار بیاید و اعلام کند که «مردم! قیمتها خطرناک است و در خرید تامل کنید»، بازار گوش نمیدهد. بلافاصله میگویند: «حتماً پشت کاسه، نیمکاسهای است؛ آقایان مدیران بازار تنگنظر هستند.» این تجربهای است که همیشه وجود داشته و برای همین، مدیران بازارهای سرمایه جهان کمتر به این صحنه وارد میشوند و در سطح جهانی مرسوم نیست که مدیر بازار از قیمتها سخن بگوید. نهایتاً این سرمایهگذاران هستند که قیمتها را تعیین میکنند و شرایط حبابی را به وجود میآورند. البته بیشک وظیفه دولت و در حوزه بازار سرمایه وظیفه شورای بورس و سازمان بورس و اوراق بهادار به مثابه نماینده دولت، آن است که از برگشت شدید بازار جلوگیری کند و نگذارد کار به انفجار در بازار بکشد. آنها با مراقبت و پایش دائمی بازار میباید از تشکیل حباب جلوگیری کنند؛ با افزایش شفافیت در بازار از تشکیل حباب جلوگیری کنند. اما این کارها ساده نیست. حباب در بازار دائماً تشکیل و تخلیه میشود. وقتی به نرخ همبستگی GDP با مثلاً بخش ساختمان در کشور مراجعه میکنیم، همبستگی بسیار خوبی میبینیم که در ایران این همبستگی حدود 70 درصد است و در سطح جهانی رقم حدود 62 درصد است. یعنی بخش ساختمان و فعالیت آن به خوبی کلیات اقتصاد را نشان میدهد. اما وقتی نرخ رشد اقتصاد را با بازار سهام مقایسه میکنیم، چنین رابطه همبستگی بالایی نمیبینیم. نهتنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورها و شاید بتوان گفت در همهجای دنیا، در بورسها دائماً شاهد شکلگیری و تخلیه حباب هستیم. شاخص بورسها کمتر نرخ ضریب همبستگی مورد انتظار ما را با اقتصاد و بخش واقعی اقتصاد نشان میدهد. همین حالا به آمار اقتصاد ایران نگاه کنید. در سال 1391، 2/5 درصد رشد بخش واقعی اقتصاد نسبت به سال قبل آن منفی بوده، یعنی حداقل پنج درصد اقتصاد کوچک شده است و شاید 500 هزار نفر کار خود را از دست دادهاند، اما شاخص بالا رفته است. خب همه اینها نشان میدهد بخش واقعی اقتصاد و بخش مالی آن به اصطلاح تفاوت فاز یا تقدم و تاخر دارند. یکی جلوی دیگری میرود و یکی از دیگری عقب میماند. به علاوه، کنش بازیگران در بازار به آن سمت میرود که دائماً حبابهایی شکل گیرد. خلاصه کلام اینکه ما همیشه در بازار حباب داریم، اما گاهی این حباب شکل کلی و عمومی دارد، و گاهی روی یک یا دو سهم شکل میگیرد. مدیر بازار باید مراقبت کند، اما طبعاً نمیتواند قضاوت خود را در مورد اینکه آیا حباب وجود دارد یا نه، در نظام قیمتها دخالت دهد. نهایتاً، این رای جمعی سرمایهگذاران است که به حبابهای قیمتی منجر میشود. بنده به سهم خود به عنوان عضو شورای بورس نسبت به تشکیل حباب در بازار سهام در شرایط فعلی هشدار داده و میدهم و البته نگران آن هستم و میبینم که عده زیادی از سرمایهگذاران و فعالان بازار، مدیران تامین سرمایهها، مدیران کارگزاریها، مدیران شرکتهای مشاوره سرمایهگذاری، مدیران بورسها و همکاران سازمان بورس و اوراق بهادار و نیز همکاران شورا نگران این وضعیت هستند. همه ما از شکلگیری حباب بیم داریم و همه ما از اینکه بازار دچار سقوط شود، به شدت بیمناکیم، و البته باید از آن اجتناب شود، و این کاری است که با پختگی و ارتقای سطح تحلیل ممکن است؛ وگرنه اگر مردم فقط نگاهی به شاخص کنند و بر اساس افزایش آن پول وارد بازار کنند، مشکلات زیادی درست خواهد شد. خوشبختانه در یکی دو ماه اخیر، با شکلگیری صندوقهای ETF، کورسویی از امید ایجاد شده است. امیدوارم تا پایان سال شاهد حداقل 20 یا 30 صندوق مشابه باشیم تا حداقل مردم از خرید تکسهم دست بردارند و به سمت خرید واحدهای سرمایهگذاری صندوقها هدایت شوند. صندوقها علیالاصول توسط افرادی آگاهتر اداره میشود و این توقع وجود دارد که سطح تحلیل بازار در کلیات آن افزایش یابد. همه امیدواریم با تحرک مدیران صندوقها، امکان تصمیمگیری عقلایی در مورد قیمتها بیشتر شود. به هر حال، بازار سرمایه ایران اگر نتواند به جایی برسد که نرخ بازده آن با نرخ رشد اقتصاد گره بخورد، دچار مشکل میشود. اگر نرخ بازده بیخطر حدود 23 الی 25 درصد باشد، بالاخره بازار سرمایه با نرخ بازده 30 درصد خیلی از مردم را راضی میکند؛ خیلی از پروژهها با این نرخ قابل تحمل و قابل اجرا میشود. از اینرو امیدوارم با فعال شدن ابزار جدید اوراق خزانه اسلامی، هر چه زودتر معیار مشخصی برای نرخ بازده بیخطر در کشور تعیین شود و در کنار آن نرخ بازده بازار به ارقام قابل تحمل برای اقتصاد ایران و هماهنگ با بخش واقعی اقتصاد برگردد. نرخهای بازده بیمبنای به ویژه چند ماه اخیر باید جای خود را به نرخ بازدهی متناسب با ظرفیتهای اقتصاد ایران بدهد.
پیام نشست اخیر جمعی از مدیران بازار سرمایه با مذاکرهکننده ارشد هستهای کشور چه بود؟ در جمعبندی نظرات دو طیف فعالان بازار سرمایه و دیپلماتهای ارشد هستهای، چه نکاتی مطرح شد؟ با توجه به تحلیلهای طرفین چشمانداز بازار سرمایه چگونه است؟
در روز شنبه 14 دیماه به همراه عده زیادی از همکاران به وزارت خارجه رفتیم و آقای دکتر عراقچی، آقای بعیدینژاد، آقای انصاری و آقای دکتر قمی، مذاکرهکنندگان ارشد ژنو، وقت مناسبی با اهالی بازار صرف کردند. در این جلسه که بانکداران خصوصی کشور و مدیران ارشد بازار سرمایه و مدیران بنگاههای اقتصادی بزرگ بازار حضور داشتند، آقای دکتر عراقچی بهطور مبسوط و ظرف تقریباً دو ساعت گام به گامِ مراحل مذاکره را توضیح دادند: مذاکره چگونه پیش رفت، استراتژی برد چگونه مذاکرات را به نتیجه رساند، خواستهای طرفین چه بود، و عمده خواستهای طرفهای خارجی چه بود. توضیح دادند که راهبرد غنیسازی پذیرفته شده است و در چندین جای صورتجلسه مذاکرات این پذیرش آمده است؛ توضیح دادند که اقدام پیشبینیشده برای شش ماه است و نتایج آن از 20 ژانویه باید قابل رویت باشد؛ آنچه خارجیها گرفتهاند با برنامه بلندمدت کشور که استفاده صلحآمیز هستهای است، منطبق است و آنچه ایران گرفته است، امتیازاتی است که در گام نخست شامل رفع بعضی تحریمهاست: گشایش در امر صادرات مواد پتروشیمی، گشایش در امر معاملات بینالمللی صنایع خودرو، تسهیل انتقال از طریق چند بانک خاص برای ترکیب مشخصی از محصولات، تعیین چند بانک اروپایی بهطور رسمی برای رخنه در فضای انسداد مالی ایران، امکان دادن ارز به زائران، بیماران و دانشجویان، آزادکردن تدریجی 2/4 میلیارد دلار از وجوه ایران و از همه مهمتر عدم افزایش تحریمها که به معنای ادامه صادرات نفتی ایران در سطح 12 ماه اخیر است. شرح آقای دکتر عراقچی و همکارانشان عمدتاً بیانگر دشواری مذاکرات، دانش و مهارت مذاکرهکنندگان و توفیق کلی آنان در این مذاکرات بود. بازار سرمایه از صرف وقت مناسب آقای دکتر عراقچی و همکارانشان تشکر کرد و فرصت کمی داشت که چند سوال را نیز مطرح کند. البته آقای دکتر نهاوندیان نیز به جلسه رسیدند و طی سخنانی که حدود 20 دقیقه طول کشید، دستاوردهای مذاکرات را توضیح دادند. بازار سرمایه ضمن اعلام حمایت از این اقدامات مثبت و تلاش تیم مذاکرهکننده در پی دو هدف بود: یک، حضور فعالان بخش مالی کشور در جریان مذاکرات، چرا که آقای انصاری که از بانک مرکزی در مذاکرات حضوری مثبت و فعالانه داشتهاند، لزوماً از همه نیازها و خواستههای بنگاهها در حوزه مالی مطلع نیستند؛ و دوم، تعیین اولویتها در جریان مذاکره. بازار سرمایه باید بتواند به تیم مذاکرهکننده کمک کند تا فهرست مناسبی از درخواستها را داشته باشند. بنابراین، در پی توفیقات به دست آمده در مورد برقراری بیمهها و حملونقل، طبعاً رخنه در انسداد مالی هدف مورد نظر بازار است. بسیاری از اعتبارات کوتاهمدت و بلندمدت بینالمللی ایران مسدود شده و این به بازار سرمایه لطمه زده است. شرکتهای بورسی بسیاری از دنیا نسیه جنس میخریدند، انتقالاتشان را با هزینههای معاملاتی کم انجام میدادند، LC باز میکردند و از امکانات یوزانس استفاده میکردند که این امکانات در بسیاری از حوزهها مسدود شده است. بنابراین، در این دو مورد بازار سرمایه به تیم مذاکرهکننده میتواند کمک کند. البته، انتظار تیم مذاکرهکننده و آقای دکتر نهاوندیان این بود که بازار سرمایه و مدیران بنگاهها از طریق سمینارها و نیز از طریق حضور در جلسات مشترک با خارجیها، فعالانه جو روانی حاکم بر تحریمها را بشکنند تا کشور شاهد سفرهای بیشتر سرمایهگذاران خارجی باشد و برعکس بازرگانان، صنعتگران و فعالان اقتصادی سفرهای بیشتری به خارج بکنند. توضیح دادند مهم است تا آثار روانی تحمیلشده که باعث شده بسیاری از فعالان بینالمللی بدون اینکه با تحریم خاصی مواجه باشند، از معامله با ایران استنکاف کنند، به چرخه مذاکره با طرفهای ایرانی خود بازگردند. طبعاً اتاق بازرگانی، کانون نهادهای سرمایهگذاری، کانون بانکها، مدیران بنگاهها و تشکلهای صنوف و صنایع مختلف، میتوانند نقش موثری در از میان برداشتن این جو روانی داشته باشند. آقای دکتر عراقچی و آقای دکتر نهاوندیان تاکید عمدهای بر این مساله داشتند که بخش خصوصی میتواند کمک بسیاری به این امر بکند. به هر حال، فعالان بازار سرمایه که در آن جلسه شرکت کردند، هم اطلاعات ذیقیمتی دریافت کردند و هم با خوشبینی بیشتری از نتایج مذاکرات جلسه را ترک کردند.
دیدگاه تان را بنویسید