تاریخ انتشار:
رابطه ایران و آمریکا پس از انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده در گفتوگو با هوشنگ امیراحمدی
ترامپ برای ایران بهتر از هیلاری است
با نزدیک شدن به ماههای پایانی دوره ریاستجمهوری باراک اوباما و داغتر شدن رقابتهای انتخاباتی در آمریکا و البته روشنتر شدن صحنه رقابتهای درونحزبی جمهوریخواهان، این سوال برای بسیاری مطرح میشود که کدام رئیسجمهوری در آینده برای ایران بهتر است و ایران مسیر کمچالشتری را با او طی خواهد کرد. دکتر هوشنگ امیراحمدی، استاد دانشگاه راتگزر واقع در ایالت نیوجرسی بر این باور است که هیلاری کلینتون بیش از ترامپ با جمهوری اسلامی ضدیت دارد، و از آن مهمتر هیلاری یک مداخلهجو و رژیمبرانداز است در حالی که ترامپ میخواهد دخالت آمریکا در کشورهای دیگر را از نظر سیاسی کمتر ولی از منظر اقتصادی زیادتر کند و اعتقادی به براندازی رژیمهای مخالف آمریکا ندارد. به گفته او ایران با ترامپ میتواند راحتتر کار کند. اما…
با نزدیک شدن به ماههای پایانی دوره ریاستجمهوری باراک اوباما و داغتر شدن رقابتهای انتخاباتی در آمریکا و البته روشنتر شدن صحنه رقابتهای درونحزبی جمهوریخواهان، این سوال برای بسیاری مطرح میشود که کدام رئیسجمهوری در آینده برای ایران بهتر است و ایران مسیر کمچالشتری را با او طی خواهد کرد. دکتر هوشنگ امیراحمدی، استاد دانشگاه راتگزر واقع در ایالت نیوجرسی بر این باور است که هیلاری کلینتون بیش از ترامپ با جمهوری اسلامی ضدیت دارد، و از آن مهمتر هیلاری یک مداخلهجو و رژیمبرانداز است در حالی که ترامپ میخواهد دخالت آمریکا در کشورهای دیگر را از نظر سیاسی کمتر ولی از منظر اقتصادی زیادتر کند و اعتقادی به براندازی رژیمهای مخالف آمریکا ندارد. به گفته امیراحمدی «ایران با ترامپ میتواند راحتتر کار کند. اما مشکل در این است که ترامپ رئیسجمهور ضعیفی خواهد بود و خیلی از سیاستها به وی تحمیل خواهد شد. به این دلیل هم از همین الان سران حزب جمهوریخواه برای حمایت از ترامپ برایش شرط و شروط میگذارند و این وضعیت آنقدر ادامه پیدا خواهد کرد تا از ترامپ یک نوکر ساخته شود.» متن کامل گفتوگو با این استاد دانشگاه در پی
میآید.
ترامپ از منتقدان جدی برجام است اما مانند تد کروز حرف از پاره کردن آن نزده و گفته بر اجرای سفت و سخت آن نظارت خواهد کرد. این روند آیا به برجام زیانی وارد میکند؟
ترامپ سیاسی نبوده و یک سابقه مشخص که بشود گفت ایشان واقعاً در عمل چه خواهد کرد وجود ندارد. ما همکاران سیاست خارجی ایشان بهجز چند نفر را هم خیلی خوب نمیشناسیم. شاید مهمترین فرد سناتور باب کروکر باشد که در حال حاضر رئیس شورای روابط خارجی سنای آمریکاست. ایشان بسیار ضد ایران و ضد جمهوری اسلامی است و در واقع مغز متفکر و زور اصلی پشت سر تحریمها علیه ایران در زمان اوباما بوده است. ایشان همچنین شدیداً مخالف برجام بوده و هست و اوباما را به دروغگویی درباره برجام به نفع ایران متهم کرده است. چند نفر دیگر را هم میشود اسم برد از جمله ژنرال کیت کیلاگ که سابقه درخشانی ندارد و بعد از بازنشستگی با سازمانهای امنیتی و حفاظتی بخش خصوصی کار کرده است و در سیاست خارجی نه اسمی دارد و نه کسی در آمریکا در این رابطه قبولش دارد. نفر بعدی ولید فاریس است که با فالانژهای لبنان کار میکرده و مجله مادر جونز در 2011 ایشان را بهعنوان یک جنایتکار جنگی معرفی کرد که در قتل عام مسلمانان دست داشته است.
از دیگر مشاوران سیاست خارجی و نظامی ترامپ باید از این افراد نام برد: جوزف اشمیتز (در وزارت دفاع آمریکا سمت بالایی داشت و بعدها بهعنوان فردی که از مقام خود سوءاستفاده کرد و به دادگاه کشانده شد، شناخته میشود)، گاری هارل (یک ارتشی دیگر که در عراق و افغانستان در جبهه جنگ خدمت کرده است و از سیاست خارجی هیچ نمیداند)، برت میزوساوا (نظامی بازمانده از دوران جنگ کره)، چاک کیوبیک که ایشان هم نظامی است، و بالاخره دو غیرنظامی از بخش خصوصی بدون کمترین سابقه در سیاست خارجی به نامهای کارتر پیج و جورج پاپادوپولوس.
البته مشخص نیست که این افراد در تیم ترامپ رئیسجمهور هم نقش مهمی داشته باشند. این اواخر از زلمای خلیل زاد و ریچاد هاس هم سخن به میان آمده است. هاس رئیس شورای روابط خارجی است که برخی از مقامات جمهوری اسلامی در آن سخنرانی کردهاند. هاس بعد از حوادث 1388 رسماً براندازی جمهوری اسلامی را تبلیغ میکرد و در آن رابطه بسیار فعال شد. زلمای هم دل خوشی از ایران ندارد و کماکان موضع ضدیت خودش را حفظ کرده است. ایشان هم در وزارت دفاع آمریکا و هم بهعنوان سفیر آمریکا در عراق کار کرده است و دولتمردان ما باید از ایشان شناخت خوبی داشته باشند. کروکر، هاس و زلمای هر سه در سیاست خارجی کارکشتهاند.
تقریباً همه مشاوران ترامپ ضد ایران یا ضد جمهوری اسلامی (یعنی برانداز) هستند و شدیداً به اسرائیل نزدیکاند. آنها بدون استثنا از همه تحریمها حمایت کردهاند، مخالف برجام بودند و کماکان اعتقاد دارند که باید ایران را بیش از پیش تضعیف کرد. آنها خواهان خلع سلاح ایران هستند و با برنامه موشکی ایران دشمنی دارند. آنها همچنین روی حزبالله لبنان و فلسطین و دخالت در سوریه و عراق با ایران مساله دارند و حتماً در این رابطه خواهان تحریمهای جدید و شدید خواهند بود.
خود ترامپ هم شدیداً مخالف برجام بود و حتماً به عنوان رئیسجمهور حاشیههای زیادی را به برجام متصل خواهد کرد. او ادعا میکند که سر اوباما و کری کلاه رفته است چون میتوانستند امتیازات بیشتری بگیرند. اینطور بهنظر میرسد که میخواهد برجام را نگه دارد ولی از آن بهعنوان سندی علیه ایران استفاده کند. مثلاً، منظور ایشان از «نظارت سفت و سخت» نظارت تکنیکی یا اجرایی نیست چون آن را قرار است آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام بدهد. منظور ایشان از نظارت، نظارت بر رفتار جمهوری اسلامی در حوزههای دیگر است و هدف چنین نظارتی هم یافتن موارد «نقض» برجام خواهد بود که ترامپ از آنها برای گرفتن امتیارات بیشتر از جمهوری اسلامی استفاده خواهد برد.
یادمان نرود که ترامپ از اوباما متنفر است و به هر قیمتی شده باید ثابت کند که برجام اوباما، ضدآمریکا و ناقض منافع ملی آن است. ضمناً چون ترامپ درون حزب جمهوریخواه قدرتی ندارد و اکثر رجال بالای حزب حتی قبولش ندارند، بیش از هر رئیسجمهور پیشینی در تسلیم حزب خواهد بود. حزب جمهوریخواه هم که نه فقط ضد اوباما که ضد برجام و ایران هم هست چون اوباما آنها را در مسیر رسیدن به برجام منزوی کرد. و اما اینکه این حزب بعد از انتخابات آینده باز هم در راس کنگره باقی خواهد ماند مورد تردید است. ترامپ چه خودش رئیسجمهور بشود چه نه، حتماً به حزب صدمات اساسی خواهد زد. ترامپ در واقع یک جمهوریخواه سنتی نبوده و نیست. او ملغمهای از همه تفکرات حزبی در آمریکا را نمایندگی میکند. اینطور بهنظر میرسد که ترامپ احتمالاً دوست ایران نخواهد بود و با جمهوری اسلامی دشمنی خواهد کرد چون با اسلام ضدیت دارد و نظام اسلامی را هم احتمالاً از آن منظر خواهد دید. میگویم «احتمالاً» چون معتقدم خصلت سرمایهداری ترامپ ممکن است ایشان را وسوسه کند که به این سادگی از کنار بازار بزرگ ایران نگذرد؛ البته اگر ضدایرانیان حرفهای دور و بر ایشان و حزب بگذارند.
بنابراین، ایران با ترامپ فقط یک شانس دارد و آن اینکه روابط اقتصادی خودش را با چین و روسیه به سوی آمریکا (نه اروپا) سوق دهد. یادمان باشد که حرکت ترامپ ناسیونالیستی است و برایش اروپا و چین یکی است. این حرکت یک نقشه راه بسیار دقیق نیاز دارد.
هیلاری کلینتون بیش از ترامپ با جمهوری اسلامی ضدیت دارد، و از آن مهمتر هیلاری یک مداخلهجو و رژیمبرانداز است در حالی که ترامپ میخواهد دخالت آمریکا در کشورهای دیگر را از نظر سیاسی کمتر ولی از منظر اقتصادی زیادتر کند و اعتقادی به براندازی رژیمهای مخالف آمریکا ندارد.
در صورت ریاستجمهوری ترامپ آیا باز ممکن است مذاکرات بین ایران و آمریکا ادامه یابد؟ به عبارت دیگر آیا کانالهای ارتباطی میان دوطرف که در زمان ریاستجمهوری اوباما ایجاد شده بود، همچنان باز خواهد ماند؟
این بستگی دارد که چه کسی در راس وزارت امور خارجه آمریکا قرار بگیرد. اگر فردی باشد که قبلاً با آقای دکتر ظریف یا آقای روحانی ارتباطی داشته است، مثلاً ریچارد هاس، حتماً ارتباط برقرار خواهد ماند. اما اگر کسی از نیروهای تندرو جمهوریخواه مثل کروکر در راس قرار بگیرد خیر. فراموش نشود که دولت آقای روحانی و آقای ظریف همه تخم مرغهای خودشان را در سبد آقایان اوباما و کری گذاشتهاند و حتی نتوانستهاند با جمع بزرگتری از حزب دموکرات هم ارتباط برقرار کنند. کانال آنها با جمهوریخواهان موثر (نه بازنشستهها) هم بسیار بسته است. متاسفانه با توجه به ضعف ترامپ در مقابل حزب جمهوریخواه، حزب ممکن است یک وزیر امورخارجه تندرو به ایشان تحمیل کند. با وجود این نمیشود گفت که همه کانالها مسدود خواهند شد اما با اطمینان میشود حدس زد که ماه عسلی هم در کار نخواهد بود.
ترامپ در مورد آزاد کردن منابع ایران در آمریکا نیز موضع سختی دارد. این چالش چه اثری در اجرای برجام میگذارد؟
متاسفانه برجام دشمنان ایران در آمریکا و منطقه را زیادتر و جریتر کرده است. در منطقه عربستان و اسرائیل و در آمریکا، بخش اعظم قدرتمندان کشور، مخصوصاً جمهوریخواهان، به دلیل منزوی شدن توسط اوباما از جریان برجام، به دشمنی با ایران و ایرانهراسی بیش از پیش دامن میزنند. من در این سه دهه گذشته که در رابطه ایران و آمریکا فعال بودهام یاد ندارم که ضدیت با ایران در ردههای بالای رهبری آمریکا، به استثنای چند نفر، تا این حد بالا بوده باشد. در همین حال هم عدهای یاد گرفتهاند، و از آن جمله وکلای کلاش، که میشود داراییهای ایران را با وجود برجام، به آسانی بالا کشید. در جواب به سوال مستقیم شما باید بگویم که در برجام چیزی وجود ندارد که مانع مسدود شدن یا تاراج داراییهای ایران نشود. دو میلیارد دلار بانک مرکزی که اخیراً به سرقت رفت مثال خوبی است. این عمل آمریکاییها روح برجام را نقض میکند ولی جسم آن را نه، چون به موضوع «تروریسم» مربوط است. برجام فقط به حل مشکل هستهای مربوط است و مسائل دیگر بین ایران و آمریکا و تحریمهای اولیه آن در خارج از محدوده این معامله قرار دارد. ضبط دارایی بانک مرکزی ایران در رابطه با تروریسم و به
گفته آقای اوباما نقض قانون تحریمهای اولیه آن کشور توسط این بانک بود که در چارچوب برجام دستنخورده باقی ماندهاند.
توجه بشود که دیوان عالی آمریکا رای نداد که پول بلوکهشده بانک مرکزی به قربانیان تروریسم پرداخت شود. کاری که دیوان عالی کرد این بود که بر رای کنگره آمریکا صحه گذاشت و گفت که کنگره حق داشته است برابر قانونی که قبلاً تصویب شده است رای بدهد و این پول را به آن خانوادهها بپردازد. آن قانون را که جزو تحریمهای اولیه است کنگره در دسامبر 2011 تصویب کرد و در فوریه 2012 هم رئیسجمهور باراک اوباما آن را امضا و رسماً قانون کرد.
متاسفانه این رای دیوان عالی آمریکا بدعت خطرناکی علیه ایران ایجاد میکند. درواقع کنگره از این پس میتواند با پرش از روی قوه قضائیه آمریکا از این نوع رایها باز هم صادر کند. با توجه به اینکه اکثریتی در کنگره ضد ایران هستند و ایران در خارج از کشور هنوز داراییهای زیادی دارد، خطر دستاندازی به داراییهای دیگر ایران بسیار بالا رفته است. دولت ایران باید بهطور جدی جلوی این اتفاق نامیمون ایستادگی کند. متاسفانه در ایران عدهای به جای اینکه کنگره و دولت آمریکا را محکوم کنند و راه چارهای بیندیشند به دنبال این هستند که تقصیر را گردن این یا آن مقام ایرانی بیندازند.
هیلاری کلینتون توافق را یک روز خوب در 36 سال گذشته خوانده اما به نظر میرسد اساساً با روح برجام مخالف است و گفته است که به ایران بیاعتماد است. نظر شما درباره ریاستجمهوری احتمالی هیلاری کلینتون و تاثیر او بر روابط احتمالی ایران و آمریکا چیست؟ انتخاب او به عنوان رئیسجمهور ایالاتمتحده چه تاثیری میتواند بر برجام داشته باشد؟
هیلاری کلینتون بیش از ترامپ با جمهوری اسلامی ضدیت دارد، و از آن مهمتر هیلاری یک مداخلهجو و رژیمبرانداز است در حالی که ترامپ میخواهد دخالت آمریکا در کشورهای دیگر را از نظر سیاسی کمتر ولی از منظر اقتصادی زیادتر کند و اعتقادی به براندازی رژیمهای مخالف آمریکا ندارد. در این رابطه استثنا رژیمهایی خواهند بود که منافع اقتصادی آمریکا را به خطر میاندازند. از طرف دیگر، هیلاری از برجام طرفداری کرده است و حتماً میخواهد ارثیه اوباما را حفظ کند. اما او هم مانند ترامپ، برجام را در حاشیه تخریب میکند بدون اینکه دست به جسم آن بزند. این به معنی آن است که هیلاری فقط با روح برجام مساله ندارد بلکه با هدف آن هم مشکل دارد.
هدف برجام، خلع سلاح اتمی ایران بود و این یعنی یک خلع سلاح محدود. هیلاری اما به خلع سلاح وسیعتر ایران معتقد است و با رفتارهای منطقهای ایران هم شدیداً مساله دارد. برای هیلاری، جمهوری اسلامی باید شدیداً تضعیف شود و حتی بهتر از آن این است که سرنگون شود. موشکهای ایران و نفوذ جمهوری اسلامی در سوریه، عراق، لبنان، یمن و جاهای دیگر برای ایشان غیرقابل قبول خواهد بود. هیلاری ضمناً شدیداً طرفدار اسرائیل و عربهاست و سعی خواهد کرد با هماهنگی بیشتری با آنها مخصوصاً تل آویو علیه ایران اقدام کند. از این دیدگاه، تحمیل تحریمهای جدید «غیرهستهای» علیه ایران از طرف هیلاری بسیار محتمل است.
مواضع گذشته هیلاری کلینتون درباره جنگهای عراق و لیبی نشان میدهد او موافق استفاده از قدرت سخت در مناسبات دیپلماتیک است. با این حال ترامپ دستکم در ظاهر اعلام کرده است که مخالف دخالتهای نظامی است و از جنگ عراق هم به شدت انتقاد کرده است. به باور شما نگاه این دو چه تفاوتهای عمدهای با یکدیگر در زمینه سیاست خارجی دارد.
ترامپ دروننگر و ملیگراست و طرفداران او عمدتاً آمریکاییان سفیدپوستی هستند که در این چند دهه گذشته بازنده بودهاند. شغل آنها با سرمایهداران به خارجرفته یا در داخل توسط مهاجران گرفته شده است. در همین حال درآمد آنها دائماً کاهش داشته است و بدهی آنها افزایش. اوبامای سیاهپوست و به تعبیر آنها «ضعیفالنفس» هم به نژادپرستی آنها بیش از پیش دامن زده است. اکثریت آنها فکر میکنند که اوباما آمریکا را کوچک و تحقیر کرده است. آنها از وضعیت موجود بسیار ناراضی هستند و میخواهند آن را تا جای ممکن به وسیله ترامپ عوض کنند.
ترامپ هم قول داده است که شغلها را به کشور برگرداند، جلوی مهاجران را بگیرد، و از آن مهمتر وارد جنگ تجاری با چین و چند کشور دیگر طرف معامله آمریکا شود. ترامپ اعتقاد دارد که تجارت آزاد و ترتیبات تجاری منطقهای به ضرر آمریکا هستند و فکر میکند برخی کشورها از جمله چین، ژاپن و کره جنوبی به آمریکا اجحاف تجاری کردهاند. اما ترامپ نمیخواهد این «تحقیر» سیاسی یا «اجحاف تجاری» علیه آمریکا را که در زمان اوباما اتفاق افتاده است با زور نظامی جبران کند. برعکس، ترامپ میخواهد آمریکا دوباره آقای اقتصاد دنیا بشود و برای رسیدن به این منظور هرکاری را مجاز خواهد دانست. تحمیل هزینههای نظامی به متحدان برای مدیریت جهانی و فروش وسیع سلاح به هر کشوری که بخواهد یا آمریکا بتواند به آن تحمیل کند از برنامههای اقتصادی ترامپ خواهد بود. هماکنون ترامپ میگوید آلمان، ژاپن و کره جنوبی باید هزینه آمریکا برای نگهداری نیروهای نظامی خود در آن کشورها را بپردازند وگرنه آمریکا آنها را از زیر چتر حمایتی خود درخواهد آورد.
از این دیدگاه، ترامپ در سیاست خارجی طرفدار ایده انزواگرایی خارجی است ولی در همین حال از دخالت در امور دیگر کشورها وقتی پای اقتصاد در میان باشد ابایی نخواهد داشت. پس ترامپ وقتی از زور نظامی استفاده خواهد کرد که برای گرفتن امتیازات اقتصادی ضروری باشد. به عبارت دیگر، ترامپ طرفدار سیستم تجارتگری نو و زورمدار است. این سیستم که در دوران کلنیالیسم (استعمارگرایی) متداول بود به تجارت آزاد یکطرفه معتقد است. یعنی ترامپ بازارهای آمریکا را برای استفاده تجاری دیگران محدود ولی تا جای ممکن بازارهای دیگران را به روی آمریکا باز خواهد کرد، حتی اگر نیاز به کاربرد زور نظامی باشد. به عبارت دیگر، بهجای تغییر رژیم، ترامپ به دنبال تغییر مناسبات اقتصاد بینالملل به نفع آمریکا خواهد بود. این امپریالیسم جدیدی است که ترامپ موجب رشد آن خواهد شد و احتمالاً اروپا را هم به دنبالهروی خود مجبور میکند. جنگ سرد اقتصادی بینالمللی حتماً در دستور کار ترامپ قرار خواهد گرفت و لبه تیز این درگیری هم به سوی چین خواهد بود، جنگی که میتواند همه اقتصادهای بزرگ دنیا را به مخاطره بیندازد. هیلاری کلینتون تا حدود زیادی در نقطه مقابل ترامپ قرار دارد.
ایشان در سیاست خارجی مداخلهجو هستند و مداخلهجویی ایشان هم برای گرفتن امتیازات سیاسی خواهد بود نه اقتصادی. اصولاً، هیلاری با انزواگرایی سیاسی مساله دارد و در اقتصاد هم طرفدار بازار و تجارت آزاد است. برعکس ترامپ که تمرکزش در سیاست خارجی روی اقتصاد خواهد بود، هیلاری روی سیاست و نظامیگری تکیه خواهد داشت و از این دیدگاه، دخالتهای او در دنیا برای اهداف سیاسی و نظامی خواهد بود و نه اقتصادی. در سیاست داخلی هیلاری تقریباً کپی باراک اوباما و بیل کلینتون شوهرش خواهد بود ولی در سیاست خارجی ایشان از بیل و باراک بیشتر طرفدار کاربرد زور برای اهداف راهبردی است.
بهطور کلی و به باور شما ایران با ترامپ راحتتر میتواند کار کند یا با هیلاری کلینتون؟ این سوال از اینجا بیشتر اهمیت پیدا میکند که توجه داشته باشیم کلینتون به شدت به لابی اسرائیل نزدیک است اما اسرائیل بارها به شدت با نامزدی ترامپ مخالفت کرده و او نامزد محبوب تلآویو نیست؟
ایران حتماً با ترامپ میتواند راحتتر کار کند. اما مشکل در این است که ترامپ رئیسجمهور ضعیفی خواهد بود و خیلی از سیاستها به ایشان تحمیل خواهد شد. به این دلیل هم از همین الان سران حزب جمهوریخواه برای حمایت از ترامپ برایش شرط و شروط میگذارند و این وضعیت آنقدر ادامه پیدا خواهد کرد تا از ترامپ یک نوکر ساخته شود. اگر ترامپ بتواند مقاومت کند و استقلال نشان دهد، که من شک دارم بتواند، آنوقت ترامپ حتماً برای ایران بهتر از هیلاری خواهد بود ولی به هر حال ایدهآل نخواهد بود چون نژادپرست است. اصولاً در این سه دهه گذشته، در مجموع، جمهوریخواهان برای جمهوری اسلامی بهتر از دموکراتها بودهاند. به دلیل نزدیکی زیاد هیلاری به اسرائیل و عربها و دوری نسبی ترامپ از آنها، برگ برنده ایران در دست ترامپ است و برگ بازنده در دست هیلاری. و اما این را هم باید اضافه کنم که هیلاری یک پدیده شناختهشده است در حالی که با ترامپ صحبت از قمار است.
درباره عربستان چطور؟ ترامپ بارها بهطور علنی از سیاستهای آمریکا در قبال عربستان انتقاد کرده است. او تاکید کرده که کاخ سفید نباید مسوولیت حمایت از عربستان را بر دوش بکشد و در سخنی دیگر اضافه کرده که آنها مفتمفت از سلاحهای آمریکاییها استفاده میکنند. نظر شما در این باره چیست؟ به نظر شما سیاستهای منطقهای کلینتون با سیاستهای منطقهای ترامپ چه تفاوتهایی خواهد داشت؟
ترامپ با اسرائیل روی دخالتش در سیاست آمریکا و زورگوییاش در مساله فلسطین مساله دارد اما با عربها مشکلش خیلی بیشتر است. ترامپ با اسلام آنها هم مشکل دارد و نسبت به عربها نژادپرست است. ترامپ میخواهد که آمریکا عربها را سرکیسه کند و اعتقاد دارد میتواند این کار را بکند چون اکثر رژیمهای عربی از جمله عربستان بدون حمایت آمریکا زنده نمیمانند. او اعتقاد دارد که برعکس عربها آمریکا را دارند سرکیسه میکنند. البته این حرف صحت ندارد و بیشتر از موضع نژادپرستی زده میشود. از این دیدگاه هم ترامپ برای ایران بد نیست. اما ما ایرانیها باید در رابطه با ترامپ ورای تفکر سود و زیان و دشمن دشمن من دوست من است برویم. باید درباره ترامپ و جنبش او راهبردی فکر کرد. واقعیت این است که ایشان یک نژادپرست است و نژادپرستان میتوانند به همراه تودههای بازنده بسیار خطرناک باشند و حتی باعث ایجاد یک جریان فاشیستی هم بشوند.
دیدگاه تان را بنویسید