تاریخ انتشار:
هیلاری - ترامپ؛ کدامیک برای ایران بهتر است؟
آقا یا خانم رئیسجمهور
ماههای پایانی ریاستجمهوری باراک اوباما، رئیسجمهوری ایالات متحده که با شعار «تغییر» به روی کار آمد به سرعت در حال سپری شدن است، رئیسجمهوری که بیتردید «توافق هستهای با ایران» یا همان «برنامه جامع اقدام مشترک» موسوم به «برجام» را مهمترین دستاورد سیاست خارجی خود میداند و چنان که خود میگوید امیدوار است که تاریخ او را با «توافق ایران» یاد کند. با نزدیک شدن به ماههای پایانی ریاستجمهوری اوباما و شفافتر شدن فضای انتخاباتی در ایالاتمتحده، به نظر میرسد هیلاری کلینتون، نامزد نهایی حزب دموکرات باشد و دونالد ترامپ، نامزد نهایی حزب جمهوریخواه.
اکنون این سوال برای بسیاری مطرح شده است که ایران در دوره ریاستجمهوری احتمالی کدام یک از این دو نامزد انتخابات ریاستجمهوری مسیر کمچالشتری را سپری خواهد کرد. به عبارت دیگر سوال اصلی اینجاست که ایران و آمریکا در زمان ریاستجمهوری هیلاری کلینتون دوره کمچالشتری را سپری خواهند کرد یا در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ.
در پاسخ به این پرسش باید در نظر داشته باشیم که هیلاری کلینتون، سیاستمداری کهنهکار، با تجربه و استخوان خرد کرده است و به نظم مستقر در نظام سیاسی ایالاتمتحده پایبند. به عبارت دیگر هیلاری، قواعد بازی در نظام سیاسی آمریکا را میداند و در چارچوب آن بازی میکند. او زمانی بانوی اول ایالاتمتحده بود و هشت سال سناتور ارشد ایالت نیویورک. هیلاری اگرچه در رقابتهای درونحزبی دموکراتها برای انتخابات ریاستجمهوری از باراک اوباما شکست خورد، اما در کابینه اول او سمت وزارت خارجه را بر عهده داشت. بانوی اول سابق آمریکا در دوران سناتوری ایالت نیویورک از حامیان جنگ عراق و افغانستان و استفاده از قدرت سخت و مداخله نظامی بود. در چهار سال دوران وزارت خارجهاش نقشی بسیار کلیدی در اجماعسازی و اعمال تحریمهای سخت علیه ایران ایفا کرد. تقریباً همه میدانند که او برخلاف باراک اوباما نگاهی بدبینانه به مذاکرات ایران و آمریکا بر سر برنامه هستهای تهران داشته است. به عبارت دیگر هیلاری کلینتون به دستور اوباما دو برنامه را همزمان با هم پیش برد، یک ساماندهی و اجماعسازی برای اعمال تحریمهای به قول خودش «فلجکننده» علیه ایران و در عین حال
پیدا کردن کانالی برای مذاکره محرمانه با تهران. در حقیقت هیلاری مامور اعمال همزمان سیاست فشار و تعامل بر ایران بود. از سوی دیگر هیلاری به شدت به لابی اسرائیل و همچنین لابی اعراب نزدیک است. اسرائیلیها که برای پایان دوره اوباما-کری لحظهشماری میکنند امیدوارند تا هیلاری هرچه زودتر به کاخ سفید برسد و کابوس این هشت سال برای آنان پایان پذیرد. از سوی دیگر اعراب نیز آرزویی مشابه اسرائیلیها دارند. آنها هم امیدوارند تا با رفتن اوباما رابطه خود با متحد سنتیشان را بهبود بخشند، مواضعی که با توجه به شرایط پیچیده کنونی در منطقه هیچکدام به نفع ایران تمام نخواهد شد. اعراب و اسرائیل بیش از هر چیز از این سیاست اوباما خشمگیناند که او قصد داشت با سر و سامان دادن به پرونده هستهای ایران، خود را از شر متحدان دردسرسازی مانند مصر و عربستان خلاص کند و از خاورمیانه خارج شود. اعراب و اسرائیل اکنون با یکدیگر متحد شدهاند تا مانع از اجرایی شدن این برنامه اوباما شوند و شاید برای تحقق این هدف، هیلاری برای آنان بهترین گزینه باشد.
در نقطه مقابل اما ترامپ به جزیرهای ناشناخته میماند. او از یک سو اعراب را متهم میکند که از کنار رابطه با آمریکا مفتخوری میکنند و عربستان را تهدید میکند که اگر با داعش نجنگد، خرید نفت از این کشور را متوقف میکند، و از طرف دیگر میگوید در مناقشه اعراب و اسرائیل بیطرف باقی میماند. در مجموع به نظر میرسد تمرکز اصلی ترامپ، نه سیاست خارجی که اقتصاد است، به همین دلیل است که مهمترین انتقادش از برجام، خرید هواپیمای ایرباس اروپایی به جای بویینگ آمریکایی در دوران پسابرجام است! اسرائیلیها هم از او دل خوشی ندارند و یک بار سفرش به فلسطین اشغالی را لغو کردند. در مجموع به نظر میرسد ترامپ رئیسجمهور -اگر تحت تاثیر فشارهای فزاینده هسته مرکزی و تندروی حزب جمهوریخواه قرار نگیرد- به دلیل عدم اقبال عمومی در میان کشورهای غربی، عربی و اسرائیل و نداشتن توانایی برای اجماعسازی علیه ایران، رئیسجمهور بهتری برای منافع ایران خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید