تاریخ انتشار:
نگاهی به داستان سفرهای استانی مقامات در ایران
زمامداری چهره به چهره
هنگامی که محمود احمدینژاد برای دستیابی به کرسی ریاستجمهوری زین و یراق کرد، با خورجینی از شعار و وعده گام به میدان رقابت گذاشت.
هنگامی که محمود احمدینژاد برای دستیابی به کرسی ریاستجمهوری زین و یراق کرد، با خورجینی از شعار و وعده گام به میدان رقابت گذاشت. از آوردن نفت بر سر سفرهها سخن گفت و از تقسیم عادلانه ثروت. فاصله فقیر و غنی را به رخ مسوولان سابق کشاند و شکاف مرکز و سایر مناطق کشور را مورد توجه قرار داد. وی به بسیاری از مردمی که تا آن روز دیده نمیشدند وعده داد که کابینه وی آنان را نه از پشت اعداد، نمودارها و یا شیشههای دودی خودروهای دولتمردان که نفسبهنفس ملاقات خواهد کرد و پای درددل آنان خواهد نشست. احمدینژاد برای تضمین شعارهای خود، کارنامه یکساله شهرداری در پایتخت را ارائه میداد. دورهای که شهردار تهران چندین روز کاری خود را به بار عام در دفترش مینشست و یا با رفتن به شهرداریهای مناطق، خود پای درد دل ارباب رجوع مینشست و در برخی موارد نقش غول چراغ جادو را برای مردم خسته از بوروکراسی کند شهرداری بازی میکرد. حال اما در عرصهای بسیار وسیعتر، شعارهای وی نیز بسیار بزرگتر شده بود. وی تا آنجا پیش رفت که به مردم وعده داد تا جلسات کابینه را در سفرهای استانی برگزار کند. هنگامی که در سوم تیرماه 1384 محمود احمدینژاد پس از
یک ماراتون دومرحلهای فاتح رقابت شد و به پاستور نقل مکان کرد، کمتر کسی تصور میکرد به سبب انبوه شعارهای بزرگ، کوچک، منطقی و یا غیرمنطقی طرحشده توسط وی، او بتواند به بسیاری از شعارها جامه عمل بپوشاند. در این میان تیم یاران حلقه محمود احمدینژاد که به شدت علاقهمند بودند در عرصه «اولینها»، «بیشترینها» و... رکورددار باشد برنامه سفرهای استانی رئیسجمهور و کابینه را از همان روزهای نخست کلید زد. برای بررسی سفرهای استانی محمود احمدینژاد لازم به نظر میرسد نگاهی گذرا به تاریخچه سفرهای استانی در دولتمردان ایرانی در تاریخ معاصر داشته باشیم.
دیدارهای چشم در چشمدر دنیای قدیم سفر شاه یا صدراعظم ایران از تختگاه به مناطق دیگر کشور به ندرت و در بسیاری از موارد از سر اضطرار رخ میداد. اصولاً اکثر قریببهاتفاق رعایای ممالک محروسه در همه عمر حتی یک نظر نیز نمیتوانستند مفتخر به زیارت جمال قبله عالم شوند. سفرهای ملوکانه نیز بیشتر دو هدف کلی داشت، یا حضور در میدان نبرد یا زیارت حرم امام رضا در مشهد و یا عتبات عالیات در بینالنهرین. در این سفرها نیز به سبب بعد مسافت هر آیینه این هراس وجود داشت که یکی دیگر از بزرگان یا شاهزادههایی که در پایتخت اقامت دارند، در غیبت شاه بر تخت بنشینند و قدرت را تصاحب کنند. شما هم حتماً حق خواهید داد که در چنین فضایی کمتر زمامداری حاضر به رها کردن پایتخت برای بازدید از مناطق دورافتاده و ملاقات با یک مشت رعیت پابرهنه باشد. سفرهای زیارتی نیز با هزار اما و اگر برگزار میشد و شاه باید دستکم مانند شاهعباس صفوی آن اندازه اعتماد به نفس میداشت که برای زیارت امام رضا چند ماهی را خارج از پایتخت بگذراند. در کنار این موارد به وضعیت بد راههای ایران نیز باید اشاره شود. جهانگردان و سیاحان در سفرنامههای خود در دوره قاجار روایت کردهاند مدت زمان سفر با کشتی از استانبول و گذر از دریای سیاه و طی کردن دریای مدیترانه و عبور از کانال سوئز و ورود به دریای احمر و دور زدن شبهجزیره عربستان و گذر از دریای عمان و خلیجفارس برای رسیدن به بندر محمره ـ خرمشهر ـ زمان کمتری از سفر زمینی از پایتخت تا این منطقه از کشور را طلب میکرد. در دوره ناصرالدینشاه با ایجاد نوعی ثبات در دولت مرکزی شاهان ایران برای نخستینبار تجربه خروج از کشور برای تماشای فرنگ را نیز به دست آوردند. این تجربه اما برای خاندان قاجار زیاد میمون و مبارک نبود و چند دهه بعد از این سفر، نوه سلطان صاحبقران در یکی از همین سفرها از تخت به زیر کشیده شد و آرزوی دیدن مجدد تاجوتخت را به گور برد.
با تکیه زدن رضاخان بر تخت شاهی فضای عمومی کشور تغییر یافت و ایران وارد دوران تازهای از حکمرانی شد. هنوز چند ماهی از تاجگذاری رضاشاه نگذشته بود که شاه جدید نخستین سفر داخلی خود را آغاز کرد. سفری که با همان اهداف سفرهای اضطراری شاهان پیشین همراه بود. از قرار معلوم برخی از نظامیان خراسان سر به شورش گذاشته بودند. شاه جدید نیز که میخواست تفاوت زمامداری خود را با شاهان قاجار به رخ همگان بکشد، در مردادماه 1305 با چند لشگر به خراسان رفت و با سرکوب متمردین به پایتخت بازگشت. سه ماه بعد اما نخستین سفر رضاشاه برای سرکشی به امور یکی از استانها به وقوع پیوست و وی در آخرین روز مهرماه به مازندران سفر کرد. سومین سفر رضاشاه به قم صورت گرفت. از قرار معلوم در روز آغازین سال 1306 بانوان دربار به زیارت حرم حضرت معصومه مشرف شدند. در این زیارت برخی از بانوان هنگام ورود به حرم پوشش مناسب آن مکان مقدس را نداشتند و یکی از روحانیون نسبت به این امر اعتراض کرده بود. رضاشاه با شنیدن این خبر به همراه چند یگان نظامی به سوی قم رهسپار شد و دستور ضربوشتم روحانی معترض و برخی دیگر از روحانیون حاضر در حرم را صادر کرد. رضاشاه در تابستان این سال سفری به قزوین و تبریز نیز داشت. پس از قتل وزیر فواید عامه در لرستان، پهلوی اول در فروردین 1307 عزم این منطقه را میکند و از هراس حضور وی بسیاری از جمله والی پشتکوه به بغداد میگریزند. در این میان نخستین سفر رسمی هیات دولت در رکاب شاه در هفتم آبانماه 1307 صورت میگیرد. این سفر را میتوان به عنوان تحولی بزرگ در سفرهای استانی زمامداران ایران ارزیابی کرد. این سفر نه به سبب جنگ با اجانب و نه تادیب اجامر صورت گرفت و نه به دلیل اشتیاق قبله عالم جهت تماشای فرنگ و یا زیارت عتبات. در این سفر یکی از طرحهای پهلوی به نتیجه رسیده بود و قرار بود وی با دستان خود این طرح را افتتاح کند. طی سفر شاه و کابینه به بروجرد، مسیر خرمآباد به دزفول و محمره ـ خرمشهر ـ افتتاح شد و شاه با طی این مسیر بازدیدی نیز از خوزستان، بوشهر و شیراز داشت و از مسیر اصفهان به تهران بازگشت. حدود شش سال بعد نیز آخرین سفر استانی رضاشاه انجام شد و شاه مجدداً به خراسان رهسپار شد، اما این بار نه برای سرکوب ناآرامیها که برای شرکت در برنامه بزرگ هزاره فردوسی در کنار مقبره این شاعر بزرگ ایرانی. در دوره رضاشاه نخستوزیران نیز عملاً رئیس دفتر همایونی بودند و سفرهای بسیاری از آنان به مناطق مختلف کشور حتی به عنوان خبر در روزنامهها به ندرت منتشر میشد.
با اشغال ایران توسط متفقین و کنارهگیری پهلوی اول، محمدرضا پهلوی در شهریور 1320 به قدرت رسید. شاه جوان در حالی تاج بر سرگذاشت که پایتخت در اشغال بیگانگان بود و وی حتی امنیت لازم برای تردد در تهران را نداشت چه رسد به سفرهای استانی...! اصولاً در دهه نخست سلطنت محمدرضا به سبب بحرانهای هر روزه امکان سفرهای استانی نه برای شاه مشروطه و نه نخستوزیر وجود نداشت. شاه هم که کاملاً مقید به قانون اساسی بود، به طور دائم در تعطیلات به سر میبرد و بیشتر سفرهای وی در این دوران به مناطق زیبای شمال محدود بود. با کودتای 28 مرداد محمدرضا پهلوی به قدرت نخست ایران بدل شد. از همان روزها سفرهای استانی شاه به برخی از مناطق کشور آغاز و این سفرها به یکی از برنامههای ثابت شاه بدل شد. این سفرها اما در دهه 40 با اتفاقی وارد فاز تازهای شد. فرح پهلوی شهبانوی ایران برخلاف دو ملکه سابق به شدت علاقهمند بود، تصویری مستقل از خود به رسانهها ارائه دهد. همین امر هم سبب شد برای نخستین بار در کنار سفرهای شاه و یا نخستوزیر، سفرهای استانی ملکه نیز کلید بخورد. سفرهایی که خلاف برنامههای شاه تلاش میشد ساده و کمخرج به نظر برسد و بازدید از نقاط دورافتاده و محروم بیشتر در آن وجود داشته باشد.
نخستین سفر استانی فرح پهلوی در آذرماه ۱۳۴۴ به سیستانوبلوچستان انجام شد. وی در این سفر در کنار دیدار با مردم و فرهنگیان زاهدان با رئیس ایل ریگی دیدار کرد. فرح در این سفر از زابل، ایرانشهر، دهکده مرزی قاسمآباد و ده بمپور نیز بازدید کرد و روبان طرحهای مختلفی را قیچی کرد.
فرح پهلوی پس از این سفر تلاش کرد، با کاهش زرقوبرق سفرها دیدارهای چهرهبهچهره خود را با مردم افزایش دهد. یکی از نکات جالب در این سفرها رقابت پنهان سران مملکت در اینباره بود. برخی نارضایتیهای اسدالله علم در کتاب خاطرات خود از این سفرها نشان از فضای آن روز دربار میدهد. از نکات قابل تامل در اینباره ماجرای درخواست شاه از علم برای تمهیدات فوری یک سفر استانی بود. علم در توضیح این درخواست شاه مینویسد احتمالاً اعلیحضرت میخواهد استقبالی پرشورتر از استقبال مردم در سفر هفته گذشته علیاحضرت به یکی از مناطق کشور را تجربه کنند. با این توضیحات میتوان تفسیر کرد که در این زمینه نیز رقابت و چشم وهمچشمی شدیدی بین شاه و همسرش در جریان بوده است.
با سقوط رژیم خودکامه پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی صفحه جدیدی در تاریخ ایران گشوده شد. صفحهای که مردم خود حاکم خود شدند و زمام امور را به دست گرفتند. در روزهای آغازین حیات نظام جمهوری اسلامی توقعی از حضور دولتمردان در مناطق مختلف کشور وجود نداشت. با استقرار نظام جمهوری اسلامی بحث بازدید مسوولان از مناطق مختلف کشور در اولویت قرار گرفت. میرحسین موسوی نخستوزیر دهه 60 برای شناخت بهتر دولتمردان از وضعیت مناطق کشور تلاش کرد، جلسات هیات دولت در استانهای مختلف برگزار شود. در دهههای بعد و در کابینههای اکبر هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی نیز سفرهای استانی به صورت مستمر به انجام رسید.
دولت محمود احمدینژاد
یکی از شعارهای انتخاباتی محمود احمدینژاد و یاران حلقه وی ارتباط بیواسطه با همه مردم بود. آنان همچنین از تمرکززدایی و سپردن امور مناطق به مقامات محلی سخن گفتند. همین امر هم سبب شد بسیاری از ناظران امور با توجه به نوع ارتباط چهرهبهچهره مردم در شهرداری تهران با احمدینژاد منتظر آن بودند که دریابند رئیس دولت جدید برای عمل به شعارهای اخیر خود چه چیز در چنته دارد. در همان روزهای نخست استقرار دولت نهم، اولین سفر استانی دولت با حضور در مشهد مقدس کلید خورد. هنوز دو هفته از سفر نخست نگذشته بود که سفر بعدی آغاز شد. پس از آغاز سفرها چند نکته بیش از همه مورد توجه رسانهها قرار گرفت. نخست چارهجویی مشکل ارتباط چهرهبهچهره با دریافت هزاران نامه از مراجعان توسط تیم همراه رئیسجمهور بود و دیگری تعداد بالای مصوبات هیات دولت در این سفرها بود. بعید به نظر میرسد که در هیچ کجای دنیا خروجی یکی از جلسات کابینه بیش از 100 مصوبه باشد. اما دولت احمدینژاد ثابت کرد «ما میتوانیم... و این شدنی است»! حال پس از هشت سال و پس از بیش از 100 سفر استانی دور چهارم سفرهای استانی دولت در زمانی آغاز میشود که دیگر زمانی به پایان عمر دولت باقی نمانده است و برخلاف روزهای نخست که همه اصولگرایان این سفرها را یکی از نقاط قوت احمدینژاد ارزیابی میکردند، این روزها هر روز بر منتقدان این سفرها افزوده میشود.
سفرهای استانی احمدینژاد؛ تهدیدها و فرصتها
بدون شک سفرهای استانی احمدینژاد و تعدد و استمرار آن یکی از شاخصههای مدیریتی نظام در هشت سال گذشته خواهد بود. احمدینژاد با حضور در مناطق دورافتاده که تا پیش از این بخشدار یا یک رئیس اداره مهمترین فردی بود که از آنجا بازدید کرده بود، برای ساکنان آنجا به خاطرهای محوناپذیر بدل شده است. نوع تعامل ساده و صمیمی وی با مردم این مناطق از وی رئیسجمهوری جذاب و دلسوز ساخته است. این سفرها برای خیلی از روستاها یادآور سواری است بر اسبسفید که قرار است مشکلات را حل کند. از سوی دیگر این رابطه نفسبهنفس برای بسیاری از مسوولان که تا پیش از این بسیاری از مناطق را فقط از روی نقشه دیده بودند و یا تصویر مردم محروم را در مستندهای تلویزیونی مشاهده کرده بودند مطمئناً تجربه مفید و قابل قبولی است. تجربهای که سبب میشود مدیران مردم را تنها اعدادی که باعث بالا و پایین شدن گرافها میشوند، نبینند و به جای تصمیمات مکانیکی عواطف خود را نیز در بسیاری از تصمیمات دخیل کنند.
در مقابل اما منتقدان این سفرها نیز استدلالهای قابل تاملی دارند. آنان بر این باورند که سفرهای هفتگی هیات دولت به استانهای مختلف هزینه بسیار هنگفتی را بر بودجه نحیف کشور تحمیل میکند، هزینهای که معلوم نیست کمتر از فایده این سفرها نباشد. از سوی دیگر از نظر امنیتی سفرهایی با این حجم ریسک بسیار بالایی داشته و منطقاً در هیچ کجای جهان از آن استقبال نمیشود. در کنار این امر باید به این مساله نیز توجه داشت که سفرهای پیدرپی عملاً کارایی اعضای کابینه را پایین آورده و بسیاری از اموری را که منوط به حضور وزیر است به زمان بازگشت وی به تعویق میاندازد و عملاً امکان مدیریت زمان را از دولتمردان سلب میکند. این سفرها یک معضل دیگر را نیز به همراه خواهد داشت و آن افزایش شیوه مدیریت پروژهای و بخشینگر در سطوح بالای تصمیمگیری در کشور خواهد بود. در این سفرها مانند دوران شاهان صفوی قرار بود از حل معضل یک آب تا ایجاد آبراهه خزر تا خلیجفارس همه توسط دولت به انجام برسد، اقدامی که متخصصان مدیریت میدانند چه بلایی بر سر سازمانهای اداری و مدیریتی کشور میآورد. در کنار این مسائل نمیتوان به مصوبات متعدد هیات دولت در این سفرها، افزایش توقعات عمومی و نارضایتیها نسبت به عدم تحقق بسیاری از آنان بیتوجه بود. بنا به اعتراف بسیاری از نمایندگان اصولگرا با گذشت زمان آن شور و شوق نسبت به سفرهای استانی تبدیل به دریغ و یأسهای امروز مناطق محروم کشور شده است. خدشه در اعتماد ناب این مردم به دولتمردان سبب خواهد شد آنان دیگر بسیار سخت به دولتمردی جدید دل ببندند و این امر بزرگترین تهدید برای هر سیستم مبتنی بر رای مردم خواهد بود.
دولت دهم تا سه ماه دیگر با همه موفقیتها و ناکامیهای خود کلید پاستور را به دولت یازدهم تقدیم خواهد کرد. اگر درباره این کابینه و رئیس آن بخواهیم قضاوتی داشته باشیم باید بگوییم احمدینژادیها علاقهمند بودند مناسبات سنتی گذشته نظیر ملاقات چهرهبهچهره را در دنیای امروز بازتولید کنند. اقدامی که به نظر میرسد در حال حاضر زود باشد که بدون حبوبغض درباره آن حکم کنیم. آیندگان خود قضاوت خواهند کرد، وظیفه ما تنها تاریخنگاری است.
دیدگاه تان را بنویسید