تاریخ انتشار:
نگاهی به نتایج حضور سیاسیون در نهادها و شوراهای صنفی
اهداف حزبی یا منافع شخصی؟
اگر شنونده حرفهای مشروح مذاکرات مجلس از رادیو باشید، احتمالاً شما نیز بر این باور خواهید بود که پس از جلسات رای اعتماد یا استیضاح وزرا، انتخاب نمایندگان قوه مقننه در شوراها و هیاتهای مختلفی که طبق قانون باید نمایندهای از این قوه در آن حضور یابد، از چالشبرانگیزترین جلسات بهارستان بهشمار میآید.
اگر شنونده حرفهای مشروح مذاکرات مجلس از رادیو باشید، احتمالاً شما نیز بر این باور خواهید بود که پس از جلسات رای اعتماد یا استیضاح وزرا، انتخاب نمایندگان قوه مقننه در شوراها و هیاتهای مختلفی که طبق قانون باید نمایندهای از این قوه در آن حضور یابد، از چالشبرانگیزترین جلسات بهارستان بهشمار میآید. جلساتی که فراکسیونهای رقیب برای به دست آوردن کرسیهای شوراها و هیاتهای خارج از این نهاد همه انرژی خود را بسیج کرده و با تمام قوا وارد میدان رقابت میشوند. بهطور نمونه همین چند ماه پیش شاهد بودیم که چگونه جریان تندرو با همه عده و عُده خود وارد رقابت انتخاب نماینده مجلس در هیات نظارت بر مطبوعات شد تا با تشبث به هر ابزار ممکن، مانع از حضور مجدد علی مطهری در این هیات شود و سرانجام نیز این بازی را اگرچه نه به سود خود اما به ضرر نماینده جسور مجلس به پایان رساند. به صورت کلی حق هر جریان یا فراکسیون سیاسی است که با برنامهریزی نمایندگان همفکر خود را برای تصاحب این قبیل کرسیها به میدان بفرستد، با این حال به نظر میرسد که این شیوه گزینش ایرادهایی نیز دارد. با توجه به ترکیب اکثر شوراها و هیاتهای تخصصی که نماینده یا
نمایندگانی نیز از مجلس در آنها پیشبینی شده است، به نظر میرسد قانونگذار بیش از اینکه خواهان افزایش تعداد اعضای شورا باشد، خواهان آن بوده است که با ورود نماینده قوه مقننه پشتوانه مجلس و نگاه کارشناسی این نهاد نیز در مصوبات مورد توجه قرار گیرد. به این ترتیب مانند بسیاری از دموکراسیهای امروز، نماینده این قوه نه به صفت شخصی که به عنوان سخنگوی آن باید نظرات مراکز پژوهشی یا اکثریت مجلس را در این شوراها مطرح کند، اما در عمل شاهد هستیم که اکثر قریب به اتفاق نمایندگان این نهاد از رئیس آن گرفته تا سایر نمایندگان بیشتر به اجتهاد خود عمل میکنند تا به وظیفه سخنگویی خود بپردازند. قابل پیشبینی است که این شیوه سبب میشود به سبب حضور چهرههایی که لزوماً دارای تخصص لازم برای حضور در این شوراها و هیاتها نیستند، خروجی آنها در بسیاری از موارد با مباحث کارشناسانه فاصله داشته باشد. این معضل بهصورتی دیگر در انتخابات مجامع صنفی، هنری و... نیز قابل مشاهده است. قاعدتاً هر حزب و جناحی داعیه آن را دارد که در بخشهای مختلف از سیاست و فرهنگ گرفته تا اقتصاد دارای برنامه مدونی است. همین امر هم سبب میشود بسیاری از این تشکلها در
کنار رقابت برای کرسیهای ریاستجمهوری، مجلس و شورای شهر، گوشهچشمی نیز به نهادها و مجامع صنفی از جمله خانه سینما، اتاق بازرگانی، انجمن صنفی مطبوعات و... داشته باشند. تا اینجای داستان نمیتوان بر آنان خرده گرفت، اما باید گفت که در ورژن ایرانی رقابتهای حزبی، مصائب درست از همینجا آغاز میشود. با توجه به ضعف فرهنگ حزبی در ایران، اکثر قریب به اتفاق احزاب در این سرزمین بیشتر به کلوپهای دوستانه میمانند که پیش از اساسنامه یا مرامنامه، رفاقتها و نسبتهای فامیلی آنان را زیر سقف حزب وارد کرده است. قبول کنید که اعضای حزب و گروهی که هنوز در اهداف کلی و نوع نگاه به مقولاتی مانند فرهنگ، سیاست و اقتصاد به توافق نرسیدهاند، وقتی وارد میادین تازه میشوند هم بهخود، هم به وجهه حزبی که به آن تعلق دارند و از همه مهمتر به آن نهاد صنفی آسیبهای جبرانناپذیری میزنند، آسیبهایی که ممکن است موجب خروج آن نهاد صنفی از مسیر طبیعی برای اهداف از پیش تعیین شده شود. در کنار این موارد باید به این نکته اساسی نیز توجه ویژه داشت که از شما چه پنهان تا قبر تنها چهار انگشت فاصله است، برخی از عزیزانی که پشت نامهای جناحی و حزبی پنهان شده
و خواهان حضور در مجامع صنفی به ویژه در بخش اقتصاد هستند، بیش از اهداف سیاسی دلواپس داراییهای خود هستند و در عمل نشان دادهاند، هنگامی که خرشان از پل انتخابات گذشت تا انتخابات بعدی نه از اهداف سیاسی و حزب سخن میگویند و نه حتی به برنامههای انتخاباتی خود پایبند میمانند. به نظر میرسد تا زمانی که احزاب ایران از دوره صباوت خارج نشده باشند و نتوانند اعضای خود را پس از پیروزی در انتخابات موظف به اجرای برنامههای حزبی کنند، حضور آنان در انتخابات مجامع صنفی تنها موجب هدررفت انرژی صنوف و تخریب چهره جناحهای سیاسی خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید