دیوار بلند بیاعتمادی
روحالله اسلامی درباره رابطه ایران و آمریکا میگوید
رابطه ایران و آمریکا بعد از انقلاب به خصومت گرایید و هیچ دولتی در دو سوی این تخاصم تلاشی برای بهبود رابطه نکرد یا اگر تلاشی صورت گرفت به دلیل وجود سوءتفاهمها و بیاعتمادیها موفقیتآمیز نبود. روحالله اسلامی تحلیلگر مسائل سیاسی به این پرسش پاسخ میدهد که ریشه قطع رابطه ایران و آمریکا کجاست؟
♦♦♦
علت اینکه رابطه ایران و آمریکا بهبود پیدا نمیکند چیست؟
مساله روابط بین ایران و آمریکا مساله سادهای نیست. راهکارهایی که برای مسائل سیاسی مطرح میشود دوگانهانگارانه است و این راهکارها درست نیست. برای مثال ارتباط یا عدم ارتباط با آمریکا نداریم؛ ما در واقع مجموعهای از عوامل داریم که بازیگران را در محیط بینالملل به اهدافشان میرساند یا آنها را ناکام میگذارد. درواقع مجموعه بازیای که شکل گرفته و شبکه قدرتی که در این راستا تعریف شده است باعث شده که ایران و آمریکا رابطه رسمی و دیپلماتیک نداشته باشند. اگر بخواهیم به لحاظ تاریخی بررسی کنیم در دوره معاصر وضعیت روابط بین ایران و آمریکا وضعیت مناسبی نبوده است. در اواخر دوره قاجار کشور ما به لحاظ نظامی ضعیف بوده به لحاظ اقتصادی نیز توان کمی داشتیم و در مواجهه با روسیه و انگلستان و همچنین تضاد منافعی که این دو بازیگر در ایران داشتند حاکمان ایران بسیار دستبسته عمل میکردند و هیچ ابتکاری از خودشان نداشتند. در این دوره بود که یکسوم از خاک کشورمان را در شمال و شرق ایران و حتی بخشهایی از غرب را از دست دادیم و به دنبال راه چاره بودیم. در وضعیتی که روسیه و انگلیس در ایران فعالیت میکردند انگلستان جنوب ایران و روسیه شمال ایران را تصرف کرده بود؛ حاکمان قاجار از اتریش، آلمان و آمریکا خواستند که در ایران حضور داشته باشند و سرمایهگذاری کنند. ایرانیها مستشار آمریکایی استخدام کردند که بتوانند موازنهای برقرار و نفوذ روسیه و انگلستان را کم کنند. در واقع آمریکا در ابتدا به عنوان یک نیروی سوم در کشور بود تا ایران را از زیر سلطه و اقدامات یکجانبهای که روسیه و انگلیس انجام میدادند، نجات دهد. اما در دوران پهلوی مجموعه اقداماتی که آمریکا انجام داد تعادل بین جامعه و حکومت را در ایران به هم ریخت. طرفداری محض از حکومت، تقویت حکومت و نادیده گرفتن افکار عمومی، احزاب و جماعتهای مختلفی که در ایران وجود داشت، تاثیر بدی در خاطره جمعی ایرانیها بهجا گذاشت. اوج این روند در کودتای 28 مرداد سال 1332 رخ داد. طراحی و کمک کردن به سقوط دولت دکتر مصدق باعث شد که ایرانیها بهشدت نگاه منفی به آمریکا پیدا کنند. درواقع چشمانداز روابط ایران و آمریکا و قطع شدن این روابط به کودتای سال 1332 برمیگردد. این واقعه نقش مهمی در ذهنیت ایرانیها داشت و این تصور را ایجاد کرد که آمریکا در حال طراحی فضایی است و میخواهد علیه مردم و منافع ملی ایران کار کند. بعد از کودتا نیز آمریکا به شاه کمک میکرد و وامهای کلانی به حکومت ایران میداد تا ایران به دام شوروی و کمونیست نیفتد و یک فضای ضدشوروی ایجاد شود. تمام این فرآیندها انعکاس منفی در جامعه پیدا کرد و باعث میشد شرایط منفی و افکار ضدآمریکایی در ایران شکل بگیرد.
چرا با وقوع انقلاب روابط ایران و آمریکا تیره شد؟
با وقوع انقلاب در ایران روابط بین دو کشور وارد عرصه جدیدی شد. ترس نیروهای انقلابی از این بود که آمریکا در حال تدارک دیدن یک کودتاست. سایه اقداماتی که آمریکا در زمان دکتر مصدق انجام داده بود دوباره شکل گرفت. بعد از ماجرای سفارت و اتفاقاتی که متعاقب آن رخ داد روابط دیپلماتیک بین دو کشور به طور کامل قطع شد.
چرا قطع روابط بین ایران و آمریکا چهار دهه طول کشیده است؟
ایران کشوری ترسخورده است. از یکسو اتفاقاتی که در تاریخ معاصر ایران افتاده از جمله اشغال و کودتا؛ از سوی دیگر حضور گروههای قومیتی، فرقههای مختلف و بنیادگرایی که اطراف ما فعالیت دارند؛ و همچنین بازیگران بینالمللی که به دلایل مختلف از جمله نفت و گاز در منطقه فعالیت میکنند. همه این عوامل باعث میشود که ما نگاه خوبی به نظام بینالملل از جمله آمریکا (که هژمون نظام بینالملل است)، نداشته باشیم. علاوه بر این، تقریباً اقدامی نیست که از سوی آمریکا علیه ایران صورت نگرفته باشد. در ابتدا آمریکا به عنوان نیروی سوم وارد ایران شد و زمانیکه به اصطلاح جای پایش محکم شد اقداماتی علیه منافع ملی ایرانیان انجام داد که نمونه بارزش کودتا علیه دکتر مصدق بود. بعد از انقلاب نیز آمریکا تمام تلاشش را در جهت براندازی نظام سیاسی در ایران انجام داد در همین راستا تحریمهایی را یکی پس از دیگری علیه ایران صادر میکرد تا جایی که ایران به طور کامل منزوی شود. در ماجرای انرژی هستهای هم سپاه را تحریم کردند و هر تلاشی میکنند که ایران برنامه هستهای مسالمتآمیزش را هم نداشته باشد. با همین اقدامات دیگر جایی برای اعتماد باقی نمانده است. این دوگانگیها که رابطه داشته باشیم یا نه درست نیست. بحث بر سر گذشتهای است که آنقدر اتفاقات تلخ افتاده که به راحتی از حافظه تاریخی ایرانیها پاک نمیشود.
منظور ازحافظه تاریخی چیست؟
حافظه جمعی که گاه آن را حافظه تاریخی نیز میخوانیم، نمودار یا تجلی گذشته مشترکی است که گروه یا جماعتی را به گونهای به یکدیگر پیوند میدهد. هر گروه یا جماعت انسانی در این گذشته مشترک نهتنها در پی یافتن ریشه، هویت و پیوندی جمعی است، بلکه از پی یافتن و پرداختن آن گذشته مشترک به طرح چشماندازی از آینده خود نیز مینشیند. در پیدایش حافظه جمعی یا تاریخی، نقش مهم خاطره فرهنگی را باید در نظر گرفت. خاطره فرهنگی، حافظه جمعی را سامان میدهد و آینده را میفهماند. بنابراین حافظه جمعی یا تاریخی گستره وسیعتری را دربر میگیرد که خاطره فرهنگی هم به عنوان زیرمجموعه آن نقشآفرین است. حافظه تاریخی در پیوند با رخدادها نمود مییابد که در آن گروههای مختلف به یک سلسله رخدادهای تاریخی عکسالعمل نشان میدهند و در هنر، شعر، معماری و... تجلی مییابد. حافظه یک ملت بزرگ از خرده حافظههای مختلفی تشکیل شده که بعضاً به دلیل غفلت از اقوام و اقلیتهای قومی و مذهبی، خردهحافظههای آنها وارد جریان حافظه تاریخی ملی نمیشود. حافظه تاریخی از این منظر مقولهای خودآگاه نیست ولی در ذهنیت مردم جاری است و از سویی نیز در مواجهه با دوران باستان و حتی بعد از آن، به صورت افسانه و اسطوره مطرح میشود. اما برخی روشنفکران بر این باورند که حافظه تاریخی تنها محصول دولت-ملتهای جدید و امری صرفاً قراردادی و کاذب است، در حالی که در کشوری با قدمت تاریخی ایران نمیتوان قائل به غیرواقعی بودن حافظه تاریخی شد. من معتقدم حافظه تاریخی در بین ایرانیان نه قراردادی و ساخته و پرداخته دولت-ملتهای جدید که امری واقعی، و نه زودگذر که پایدار است.
طی این سالها ایران چه گام مثبتی برای ایجاد رابطه برداشته است؟
در چهل سال اخیر ما تلاشهایی کردیم اما آمریکاییها کارهایی کردند که مغایر با عرف بینالملل و حقوق بینالملل بود. در دوران ریاست جمهوری هاشمیرفسنجانی و محمد خاتمی تلاشهایی صورت گرفت. مورد آخر هم دوره ریاست جمهوری آقای روحانی بود که آمریکاییها عهدشکنی برجام را پاره کردند. با وجود این باز هم ایران به میز مذاکره بازگشت. و مذاکرات در دولت سیزدهم هم ادامه پیدا کرده است. ایران خواهان این است که تحریمها برداشته شود تا بتوانیم نفت را بفروشیم. اما در واقع آمریکا برای همه این موارد مشکل ایجاد کرده است. چه رابطهای برقرار کنیم زمانی که طرف مقابل حتی یک قدم برنمیدارد. ما حتی توافق کردیم اما به جایی نرسیدیم.
آیا در طول این چهل سال رفتار آمریکا با ایران به یک شکل بوده است؟
در دورههای مختلف کموزیاد میشود اما رویه یکسان بوده است. در دوره ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی، خاتمی و روحانی حرکتهایی در جهت برقراری ارتباط و تنشزدایی صورت گرفت اما سمت و سوی این حرکتها براندازی نظام سیاسی بوده یعنی الگوی حاکم بر ذهن سیاستمداران آمریکا براندازی نظام سیاسی در ایران است و ماجرا را یک ماجرای حیثیتی کردند. در واقع اقداماتی که ایران علیه آمریکا انجام داده است بسیار کمتر از اقدامات آمریکا علیه ایران است. آمریکا تلاشهای فراوانی میکند که ایران را به زمین بزند یا از آن یک کشور منزوی بدون داشتن امکانات و فرصتها بسازد یا ایران را به سمتی ببرد که نارضایتیهای اجتماعی شکل بگیرد و مردم حرکت برای براندازی نظام سیاسی حرکت کنند.
چه کسی مقصر است؟
بهرغم همه هجمههایی که علیه ایران مطرح میشود و ایران را مقصر میدانند اما واقعیت این است که آمریکا از زمان اشغال سفارت به بعد تقریباً میشود گفت اقدامی نیست که علیه ایران انجام نداده باشد. سیاستی که آمریکا نسبت به ایران در پیش گرفته است سیاست هویج و چماق است با این تفاوت که چماقش بیشتر و سنگینتر است و هویجش کمتر. یعنی امتیازاتی که میدهد بسیار کم است. دقت کنید در ماجرای برجام با اینکه دو کشور توافق کردند و جزئی از حقوق بدیهی ایران بود اما آمریکا همیشه به دنبال این بوده که چگونه به ایران ضربه بزند. از مسلح کردن گروههای مختلف در اطراف ایران گرفته تا بحثهای قومیتگرایی و حمایت از بنیادگراها و تروریستها تا مساله تحریم. تحریمهای تکنولوژیک و همینطور بحثهای مربوط به تحریم علمی و کسب علم توسط نخبگان تحریم دفاعی، نظامی، موشکی و پزشکی. با وجود اینکه آمریکا بهشدت به نفت و گاز نیاز دارد اما فروش نفت ایران را تحریم کرده است. در واقع آمریکا کاری نیست که علیه ایران انجام نداده باشد.
قطع رابطه با آمریکا چه ضرری برای ایران داشته است؟
آمریکا با استراتژی ایرانهراسی و منزوی کردن ایران خواهان منزوی کردن و به حاشیه راندن ایران است. در واقع استراتژی ایرانهراسی آمریکا به منظور معرفی تهدید ایران برای منطقه و جهان شکل گرفته، تهدیدی که صلح و امنیت را به چالش میکشد و در پی همسوسازی رویکردهای ضدایرانی و شکلدهی رفتار بازیگران بینالملل در این راستا است که در نهایت موجب به حاشیه راندن ایران میشود. این پدیده علاوه بر کشورهای غربی، در سطح منطقهای نیز گسترش یافته است. در این چارچوب القا میشود که در صورت قدرتیابی ایران، کشورهای منطقه مجبور خواهند بود هزینههای کلانی را تقبل و با خطرات جدی مواجه شوند. با پذیرش این رویکرد باید به حسن نیت جمهوری اسلامی در تمامی فعالیتهای منطقهایاش با دیده شک و تردید نگریست. این سیاست سالهاست که از جانب آمریکا پیگیری میشود و امروزه با راهبرد فشار حداکثری از جانب آمریکا علیه ایران، نمود بارزتری به خود گرفته است. علاوه بر این با ایرانهراسی و منزوی کردن ایران از کشورهای حاشیه خلیج فارس امتیاز میگیرد. به همین خاطر ما باید تعادل بین شرق و غرب ایجاد کنیم و با بازگشت به شعار نه شرقی نه غربی موازنهای بین شرق و غرب ایجاد کنیم تا به منافع خودمان برسیم.
آیا آمریکا هم از قطع روابط با ایران متضرر شده است؟
بله، آمریکا هم متضرر شده است. نمونه اخیرش شکست در افغانستان بود که بعد از حدود بیست سال افغانستان را ترک و به طالبان واگذار کرد. آمریکا دیگر نمیتواند در عراق و افغانستان فعالیت کند. واضح است که اگر آمریکا روابط بهتری با ایران داشت اتفاقات دیگری میافتاد. اما در عین حال باید این را هم در نظر داشته باشیم که کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان و امارات و در برهههایی ترکیه و مصر تمام تلاششان را کردند که از این خلأ استفاده کنند و جایگزینی برای ایران باشند.
چرا آمریکا بدعهدی کرد و از توافق برجام خارج شد؟
خروج آمریکا از برجام محصول دو عامل عمده بود. از یکسو تلاش ترامپ برای برائت سیاسی کامل از دولت باراک اوباما و جلب رضایت رایدهندگان جمهوریخواه و محافظهکارش. در واقع دونالد ترامپ همانگونه که در کارزار انتخاباتیاش تاکید کرده بود به دلیل اینکه کشورش منفعتی در توافق هستهای با ایران ندارد دلیلی برای ماندن هم نخواهد داشت. حتی برخی از تحلیلگران رفتار ترامپ را به رفتار کودکی تشبیه کردند که چشم دیدن منافع همتایان خودش را ندارد و به همین دلیل تلاش کرد که منافع اروپاییها را از بین ببرد. از سوی دیگر، کارزار دیپلماتیک عربستان و اسرائیل که نگران گسترش نفوذ ایران در منطقه بودند.
آیا برجام به طور مجدد شکل میگیرد؟
دو نگاه مختلف به برجام وجود دارد؛ یک نگاه حقوقی و فنی و یک نگاه راهبردی. دولت قبلی نگاه راهبردی به برجام داشت؛ یعنی مرحله به مرحله پیش رفتن تلاش برای تنشزدایی و همچنین وارد شدن به فضای بینالمللی که البته این اتفاق نیفتاد. اما در دوره فعلی نگاه به برجام نگاهی تکنیکی است. یعنی ما یک امتیاز میدهیم یک امتیاز میگیریم. به طور کلی من فکر میکنم با توجه به این نگاه و همچنین افزایش فعالیت اسرائیل و عربستان توافق بین ایران و آمریکا به این راحتیها به دست نیاید.