پیشرانهای مذاکراتی
چرا ایران و عربستان سعودی در مسیر ترمیم روابط دوجانبه قرار گرفتند؟
مذاکرات ایران و عربستان سعودی را باید نقطه عطفی در بنبست روابط دو کشور در نظام منطقهای خاورمیانه دانست. برگزاری چهار دور این گفتوگوها با میانجیگری و میزبانی بغداد و ارزیابی نسبتاً مثبت طرفین از روندهای طیشده، خوشبینیها در رسیدن تهران و ریاض به روابط دوجانبه و در یک سطح بالاتر دستیابی به یک مکانیسم مدیریت تنش را در دسترس قرار داده است. روابطی که از ژانویه 2016 با حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد قطع شد و به سرعت تنش در روابط بالا گرفت و دو کشور را تا مرز منازعه پیش برد.
در چنین فضایی از تنش، 20 فروردین 1400 گزارش روزنامه فایننشالتایمز مبنی بر مذاکرات سری ایران و عربستان در بغداد باعث غافلگیری بسیاری از تحلیلگران شد. اگرچه پس از انفجارهای گسترده در تاسیسات شرکت نفت آرامکو در سپتامبر 2019 عربستان و بهخصوص امارات سیگنالهایی از تنشزدایی به تهران مخابره میکردند، اما در سطحی نبود که بتواند به سرعت تبدیل به مذاکرات مستقیم شود.
در این فضا این پرسش مطرح شد که چه علل و عواملی باعث شد تا ایران و عربستان به سمت مذاکره و حلوفصل اختلافات حرکت کنند. به عبارت دیگر چه تحول مهمی در بنبست روابط ایجاد شد که تهران و ریاض را بر سر میز مذاکره آن هم در زمین عراق که بخشی از کانونهای اصلی رقابت دو کشور است، قرار داد؟
پاسخ به این پرسشهای مهم بیش از آنکه ناشی از تغییر الگوی رفتاری ایران باشد، ریشه در ادراک مقامات سعودی از فرآیندهای در حال وقوع داشت. چرا که تهران از سالها پیش با طرحهایی چون مجمع گفتوگوهای منطقهای، معاهده عدم تعارض و طرح صلح هرمز تمایل خود را به گفتوگو با عربستان سعودی نشان داده بود، اما ریاض چندان تمایلی به مذاکره نداشت، چون مدعی بود اساساً تحولی در رفتار ایران پدیدار نشده است.
از اینرو تغییر الگوی رفتاری عربستان و در یک سطح واقعبینانهتر تغییر لحن و سیاست سعودی برای تن دادن به فرآیند مذاکرات با ایران را میبایست در سه سطح مورد تبیین و تحلیل قرار داد. تقدم این سطوح بر مبنای اهمیت و اضطراری است که روند گفتوگوها را سرعت بخشیده است.
اول؛ سطح بینالمللی
بسیاری از تحلیلگران غربی جرقه آغاز مذاکرات میان ایران و عربستان را در تغییر اولویتهای واشنگتن و فشارهای دولت بایدن مبنی بر بازبینی روابط با ریاض ارزیابی میکنند. این مساله خود را در موضوعاتی مانند تعلیق فروش تسلیحات به ریاض، به جریان انداختن پرونده قتل جمال خاشقجی، پرونده ۱۱ سپتامبر و قطع ارتباط مستقیم رئیسجمهور بایدن با محمد بنسلمان نشان داده است.
این وضعیت در آستانه روی کار آمدن دولت دموکرات آمریکا، باعث حرکت عربستان به سمت تنشزدایی با قطر، ترکیه و ایران شد و خود را در آمادگی ریاض برای پایان دادن به جنگ یمن آشکار ساخت.
در واقع رویکرد دولت دموکرات بایدن در بازبینی روابط با عربستان سعودی نقش مهمی در ادراک مقامات تصمیمگیرنده سعودی از ظهور عناصر واگرا در معادله همکاری استراتژیک با آمریکا دارد. وضعیتی که برآمده از استراتژی دولت ترامپ و مبتنی بر حمایتهای بیقید و شرط ایالاتمتحده از شرکای امنیتی منطقهای بود که پیامد آن بیانگیزگی عربستان سعودی برای فعال کردن تلاشهای دیپلماتیک برای حل صلحآمیز تنش با همسایگان بود.
در واقع راهبرد دنبالهروی سخت عربستان از آمریکا در دوره ترامپ نقش بسیار مهمی در افزایش سطح تنش با ایران داشت. چنین تحولی برای عربستان را میتوان در دوره بایدن در چارچوب گذار از راهبرد «دنبالهروی سخت» به سمت راهبرد «موازنه نرم» صورتبندی کرد و انتظار داشت با کاهش حمایتهای سطح سیستمی از عربستان در سطح منطقهای، زمینه برای گذار ریاض از رویکرد تهاجمی فراهم شود.
دوم؛ سطح داخلی
دومین پیشران مهم در فهم عربستان برای کاستن از سطح تنش با ایران، در ارزیابی محمد بنسلمان ولیعهد سعودی از تهدید موقعیت خود در سلسلهمراتب جانشینی در دربار پادشاهی ریشه دارد. بهخصوص که در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، زمزمههای بازگشت محمد بننایف ولیعهد سابق عربستان که تحت حبس خانگی به سر میبرد، از سوی برخی دموکراتها و تحلیلگران نزدیک به این جناح مطرح شد.
همزمانی این اخبار با برخی رویدادهای مهم از جمله پاندمی کرونا و کاهش قیمت نفت و درآمدهای دولت، بنسلمان را در وضعیت محدودکنندهای قرار داده بود. به این معنی که کاهش قیمت نفت و پاندمی کرونا باعث شد عربستان در طول پنج سال گذشته با کسری بودجه قابلتوجهی مواجه شود و بسیاری از پروژههای گردشگری راکد و جذب سرمایهگذاری خارجی نیز کاهش چشمگیری پیدا کند.
در این میان مصاحبه 28 آوریل محمد بنسلمان با شبکه العربیه نقطه عطفی در لحن او در قبال ایران و مساله ثبات داخلی و منطقهای بود. همچنین بخش مهمی از این مصاحبه ناظر بر تحولات داخلی عربستان بهخصوص چشمانداز 2030 بود که نقش تعیینکنندهای در برآمدن و تحکیم قدرت ولیعهد سعودی از سال 2016 به بعد ایفا کرد. تاکید بر این اولویت، در ارتباط با همان پیشران اصلی و تعیینکننده است، یعنی تحکیم موقعیت ولیعهد در سلسلهمراتب جانشینی قدرت در عربستان که با آمدن بایدن دستخوش پسلرزههایی شد.
از اینرو این اولویتبندی تفوق داخل بر خارج، سیگنال مهمی برای سیاست خارجی عربستان است که میتواند معنادهنده به تنشزدایی در عرصه منطقهای باشد.
سوم؛ سطح منطقهای
سومین عنصر شکلدهنده به مذاکرات ایران و عربستان سعودی، کاهش سطح تنش در کانونهای بحران منطقهای پس از یک دوره افزایش تنش و تصاعد بحران بود که بازیگران را به سمت منازعه و صفبندیهای مواجههجویانه کشانیده بود. سرریز بحران در سوریه، عراق و یمن از یکسو و از سوی دیگر تصاعد کنترلناپذیر تقابل در خلیج فارس باعث شد تا ایران و بهخصوص عربستان سعودی به این ادراک برسند که باید به سمت مدیریت تعارضات که ماهیت کنترلناپذیر و تسریبخش دارند، حرکت کنند.
در یمن و پس از شش سال جنگ فرسایشی، ریاض به دستاورد حتی نسبی از این جنگ دست نیافته است و پیامدهای آن افزایش هزینههای نظامی و قدرتگیری انصارالله در جبهههای میدانی بوده است. در سوریه و پس از یک دهه جنگ و تقابل با نظام سیاسی اسد، زمینههای برقراری روابط سیاسی سوریه با جهان عرب و در رأس آنها با شورای همکاری خلیج فارس در حال فراهم شدن است. در عراق با برقراری ثبات نسبی سیاسی و اقتصادی و تلاشهای دیپلماتیک نخستوزیر برای احیای وزن بغداد در مناسبات منطقهای و بر عهده گرفتن نقش میانجی، زمینههای گذار از تنش در حال فراهم شدن است.
همچنین انفجارهای آرامکو را میتوان نقطه عطفی در نگاه مقامات سعودی دانست که حاکی از این واقعیت بود که ایران و متحدان آن توانایی وارد کردن ضربه اول را به خوبی دارند و این انگاره که بالا بردن سطح تنش با تهران میتواند به تغییر رفتار تهران و از دست دادن توان تهاجمی آن منجر شود، الزاماً مطلوبیت لازم را ندارد.
از اینرو شکست پیشبرد پروژه نظامی-تهاجمی در منطقه عربستان را به سمت یک انتخاب استراتژیک کشانده است و آن تقویت رویکرد سیاسی و گذار از فاز نظامی است. بهخصوص که ایران به دلیل قرار گرفتن در فضای تنش و منازعه سالهای 2020-2017 استراتژی مشخصی را برای مهار عربستان و پاسخ متوازن به تهدیدات آن در پیش گرفت، که نقش مهمی در عقبنشینی ریاض از بالا بردن سطح تنش با تهران داشت.
در این چارچوب میتوان انتظار داشت که این پیشرانهای مذاکراتی، فضای منازعه در روابط ایران و عربستان را به سمت مدیریت تنش منطقهای و ازسرگیری روابط دوجانبه هدایت کند. اما اینکه دو کشور بتوانند این گفتوگوها را تبدیل به یک چارچوب مذاکراتی مشتمل بر امنیت منطقهای کنند، امری بسیار دشوار و پیچیده است که نیازمند رسیدن به مکانیسمهای اعتمادسازی است که دو کشور در شرایط کنونی با آن فاصله دارند.