حقایق دشوار درباره رشد سبز
بدهبستان اجتنابناپذیر بین توسعه و اقلیم
باید خداوند را به خاطر وجود افراد پرهیجان و اشخاص وسواسی شکر کرد. اگر قرار باشد همگان در همه چیز به دنبال توازن بگردند هیچ کاری انجام نمیشود. اما وقتی دیدگاه کنشگران به سیاستگذاری و همایشهای جهانی رخنه میکند باید منتظر تصمیمات نامناسب بود. متاسفانه این امر به ویژه در مورد تغییرات اقلیمی صحت دارد. به عنوان نمونه میتوان به اثر گرمایش جهانی بر فقرای جهان اشاره کرد. با گرم شدن سیاره زمین فجایعی همچون خشکسالی، سیل و توفان رایجتر و شدیدتر میشوند. بسیاری از مناطق دیگر قابل سکونت نخواهند بود. در دهه آینده، بسیاری از کشاورزان آسیبپذیر از مالی (Mali) تا دلتای مکونگ (Mekong) شاهد از دست رفتن مکرر محصولاتشان خواهند بود. با کم شدن منابع، جنگها و نزاعهای بیشتری درمیگیرد. این الگو دیگر صرفاً یک هشدار از سوی کنشگران نیست، بلکه جریان اصلی در حکومت آن را پذیرفته، به گونهای که ترس از اوجگیری مهاجرت اقلیمی موضوع اصلی بحث جناح راست طرفدار مردم بومی شده است. از آنجا که افراد به درستی از آن میترسند که تغییرات اقلیمی کشاورزان را به ترک زمینهای آبا و اجدادی وادار کند یکی از اهداف هزینهکردهای سازگاری کمک به این کشاورزان خواهد بود. اما واقعیت از این پیچیدهتر است. اکثر آوارگان از مرزهای بینالمللی عبور نمیکنند، بلکه در داخل کشور خودشان جابهجا میشوند. تا سال 2050، 50 تا 216 میلیون نفر در داخل کشورهایشان جابهجا خواهند شد. بسیاری از آنها روستاییانی هستند که به شهرها میروند تا احتمالاً زندگی بهتری داشته باشند. شهرنشینی معمولاً به توسعه کمک میکند و مردم را به مدارس، مراقبتهای پزشکی، مشاغل پردرآمد و همچنین هنجارهای اجتماعی آزادیخواهانه به ویژه برای زنان نزدیکتر میکند. این حرف به معنای طرفداری از تغییرات اقلیمی نیست، اما بیان میکند که یک شکل موثر و مفید هزینهکرد سازگاری با اقلیم آن است که به مردم در جابهجایی کمک شود به جای آنکه مزارع کوچک را در مناطق نامناسب حفظ کنیم. نمونه دیگری از خطرات در اندیشههای اقلیمی وجود دارد. از گروه تخصصی داووس گرفته تا صفحات روزنامهها، بحث اصلی بر آن است که بین رشد اقتصادی کشورهای دارای درآمد کم و متوسط و کاهش تصاعد گازهای گلخانهای آنها هیچ بدهبستانی دیده نمیشود. بخشی از دلیل چنین دیدگاهی آن است که جهان ثروتمند خود موفق شد همزمان با تداوم رشد میزان تصاعد را کاهش دهد و اکنون رهبران آن همین موفقیت را به میزان بیشتری مطالبه میکنند. اما موضوع مهم آن است که دولتها و بانکهای توسعه که بودجههای محدودی دارند نمیخواهند بپذیرند که نمیتوانند تمام اهدافشان را برآورده کنند و لازم است بین آنها دست به انتخاب بزنند. اما انتخاب اجتنابناپذیر و بدهبستان امری طبیعی است. رشد بهترین راه برای بیرون کشاندن مردم از فقر و بهبود میانگین استانداردهای زندگی بهشمار میرود. اما در جهان در حال توسعه، رشد بیشتر به تصاعد بیشتر منجر میشود. پژوهشگران صندوق بینالمللی پول متوجه شدند از سال 1990 در میان 72 کشور در حال توسعه هر یک درصد افزایش تولید ناخالص داخلی بهطور میانگین 7 /0 درصد افزایش تصاعد را به همراه میآورد. فقط کشورهای هند و اندونزی که رشد سریعی دارند تا سال 2030 معادل بیش از 800 میلیون تن دیاکسید کربن متصاعد خواهند کرد که به اندازه تصاعد گازهای گلخانهای در آلمان است. در دیگر بازارهای نوظهور بزرگ از قبیل برزیل، مصر و فیلیپین نیز تصاعدها روندی صعودی دارند. بسیاری از رهبران جهان ثروتمند ادعا میکنند میتوانند با تامین منابع مالی پروژههای توسعه سبز جلوی تصاعدها را بگیرند و همزمان رشد اقتصادی را تقویت کنند. این ادعا تا اندازهای درست است. اما اگر قیمتگذاری کربن و تجارت فرامرزی تصاعدها کافی نباشد که بخش خصوصی را به سرمایهگذاری در ابتکارات خودش ترغیب کند چنین کاری به شدت پرهزینه و پیچیده خواهد شد. کشورهای ثروتمند در اختتامیه اجلاس پاریس در 23 ژوئن یک بار دیگر متعهد شدند به هدف تامین سالانه 100 میلیارد دلار «تامین مالی اقلیمی» برای چنین پروژههایی پایبند بمانند. اما این فقط کسر کوچکی از 8 /2 تریلیون دلار سرمایهگذاری سالانه لازم تا سال 2030 خواهد بود که میتواند جهان در حال توسعه را در مسیر رشد سبز قرار دهد. حداقل یک تریلیون از این مبلغ باید از سوی کشورهای ثروتمند تامین شود. محدودیت منابع این بدهبستان را دشوارتر میکند. نیاز به هزینهکرد برای کربنزدایی در اقتصادهای در حال توسعهای که هماکنون خدمات مناسبی به شهروندانشان ارائه میدهند آن دسته از بودجههای کمکی را تهدید میکند که برای اموری مانند واکسیناسیون و تحصیل در فقیرترین بخشهای آفریقا اختصاص یافتهاند. این کشورهای فقیر برخلاف برزیل یا هند سهم بزرگی در تصاعد جهانی ندارند. اما وقتی کمکها یا وامهای خارجی به شرط انجام اقدامات سبز داده میشوند این کشورها بازنده خواهند بود. آنها که برای تامین مالی درمان و تحصیل در مضیقه هستند پولی برای توسعه شبکه نیروگاهی گازسوز خود ندارند و کسی هم حاضر نیست پولی برای تبدیل آن به یک شبکه سبز بپردازد. دولتهای آفریقایی به درستی نفرت دارند از اینکه بشنوند باید به جای کمک به مردم درمانده جلوی تصاعد کربن را بگیرند، به ویژه وقتی شاهد آناند که غربیها همچنان به تصاعد کربن ادامه میدهند. در نتیجه، در حالی که رهبران از رشد پایدار دم میزنند در پشت صحنه دو گروه بر سر منابع جدال میکنند: کسانی که طرفدار توسعه به شکل تجربهشده در دهههای گذشته هستند و کسانی که میخواهند از ابزار کمکهای خارجی در جهان برای هدف کربنزدایی استفاده کنند. این جنگ بر سر آن است که کدام انتخاب بدتر خواهد بود: مردم فقیرتر امروز یا جهان گرمتر فردا؟
فضیلت انتخابهای سخت
با توجه به این توصیه اخلاقی که جهان ثروتمند باید هزینههای اقلیمی جهان در حال توسعه را بپردازد این انتخاب دشواری زیادی دارد. دمای جهانی به میزان موجودی کربن در جو بستگی دارد، نه جریان تصاعدها. اگر بر مبنای سرانه صحبت کنیم جهان ثروتمند سهم بسیار بزرگی در افزایش دمای جهانی و توانایی بیشتری در پاسخگویی به آن دارد. کشورهای فقیر منابع لازم را برای سرمایهگذاری در کاهش تصاعد یا سازگاری با تغییرات اقلیمی در اختیار ندارند اما هزینههای زیادی را به نسبت اندازه اقتصادشان متحمل میشوند. درست همانند تصمیمگیری و انتخاب میان توقف یا هدایت مهاجرتهای ناشی از تغییرات اقلیمی، نمیتوان وانمود کرد که چنین انتخابی (میان مردم فقیرتر یا جهان گرمتر) اصلاً وجود ندارد. سیاست به ما میگوید که نه قیمتگذاری کربن و نه پول غربیها هیچکدام کافی نخواهند بود. محدودیت منابع ما را وادار میکند تا از آنچه در دسترس است تا حد امکان بهرهبرداری کنیم. حساسیت بیش از حد در سبک و سنگین کردن مزایا و مضار حتی اگر با نیت خوب و برای جلوگیری از بیعدالتی باشد مانعی بر سر راه خواهد بود. عواقب اهمالکاری هم بر دوش کسانی خواهد افتاد که بیشترین نیاز را به کمک دارند.