دوصد گفته چون نیمکردار نیست
بررسی میزان عملیاتی بودن سیاستگذاری جدید جمعیتی مجلس در گفتوگو با احمد دراهکی
کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم طرحی را تدوین و کلیات آن را تصویب کرد که با هدف نیل به نرخ باروری (۵ /۲) در رشد کمی جمعیت تا سال ۱۴۰۴ توام با ارتقای کیفی جمعیت و تثبیت آن تا سال ۱۴۳۰ تدوین شده است؛ طرحی که مخالفانی هم در مجلس دارد اما بنابر تصمیم صحن علنی، جزئیات آن نه در صحن بلکه بر اساس اصل 85 قانون اساسی در کمیسیون بررسی و تصویب خواهد شد. گرچه این طرح از نگرانی مجلس از روند کاهشی فرزندآوری در ایران حکایت دارد اما بررسی جزئیات طرح نشان میدهد که سیاستهای پیشبینیشده، نمیتواند اثر چشمگیری در جوانسازی ساختار جمعیتی ایران داشته باشد. احمد دراهکی، استاد گروه جمعیتشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، در این گفتوگو، علاوه بر آنکه به ریشههای کاهش نرخ زادوولد در ایران پرداخت، تاکید کرد که بیم آن میرود که سیاستگذاریهای جدید جمعیتی نظیر آنچه در مجلس در حال پیگیری است، تکرار محورهای سیاستهای کلی جمعیت باشد و در نهایت به تصویب مصوبهای منجر شود که نه قابلیت اجرا و عملیاتی شدن دارد و نه همهجانبهنگر است.
♦♦♦
اخیراً مجلس کلیات طرح تعالی جمعیت را با هدف افزایش فرزندآوری به تصویب رساند. فارغ از نقدهایی که ممکن است به این طرح وارد باشد، آمارها نگرانی سیاستگذاران در زمینه ساختار سنی جمعیت را تایید میکند. بر اساس آمارهای رسمی، نرخ باروری در ایران از 8 /6 در سال 68 به 8 /1 در سال 98 کاهش پیدا کرده است. چه عواملی در سالهای اخیر ازجمله مهمترین مولفههای کاهش نرخ زادوولد در کشور بوده است؟
همانطور که اشاره کردید، باروری ایران در طول یک دوره 20ساله، از هفت فرزند به باروری زیر سطح جانشینی (زیر دو فرزند) رسیده است. جمعیتشناسان عوامل مختلفی را برای این روند نزولی بیان میکنند. یکی از مهمترینها در این زمینه، عوامل ساختاری است؛ از جمله کاهش چشمگیر مرگومیر نوزادان. تا سال 1300 شمسی، از میان هر هزار تولد، 305 نوزاد تا یکسالگی فوت میکردند. به عبارتی از هر سه نوزاد، یک نوزاد به یکسالگی نمیرسید. وقتی مرگومیر نوزادان بالا بود، طبیعتاً تقاضا برای کاهش فرزندآوری معنای چندانی نداشت. اما از سال 1300 به بعد، در ایران با کاهش مرگومیر اطفال از یکسو و افزایش امید به زندگی، به تدریج شرایط برای کاهش فرزندآوری فراهم شد.
یکی از موضوعات مهمی که میتوان به عنوان عامل کاهش فرزندآوری از آن یاد کرد، افزایش سطح تحصیلات در ایران است. این متغیر هم به لحاظ اجتماعی و هم از منظر جمعیتی بسیار حائز اهمیت است. در توضیح اثرگذاری این متغیر لازم است از سن ازدواج یاد کنیم. در میان عوامل موثر بر باروری، سن ازدواج و تغییر میانگین این سن مستقیماً بر این موضوع اثرگذار است. زیرا افزایش سن ازدواج دوره باروری را کوتاهتر میکند و از این منظر، بر روند کاهشی نرخ زادوولد اثرگذار است. حال یکی از عواملی که برای افزایش سن ازدواج برشمرده میشود، تحصیلات است زیرا با افزایش سطح تحصیلات، نگرش به مساله تنظیم خانواده، مثبت میشود. افراد با سطح تحصیلی بالاتر، آگاهی بیشتری نیز درباره روشهای پیشگیری از بارداری دارند. البته آسان شدن دسترسی به خدمات و برنامههای تنظیم خانواده و جلوگیری از بارداری در سیاستهای اجرایی جوامع ازجمله ایران، در کنترل جمعیت نقش داشته که تحصیلکردهها، این سیاستها را بهتر از سایرین اجرا کردند. این نکته را نیز نباید از یاد برد که دلایل تبیین باروری بالا با باروری پایین متفاوت از یکدیگرند. در حال حاضر وضعیت تحصیلات و پذیرش برنامههای تنظیم خانواده همگانیتر از 20 و 30 سال گذشته است. هم تحصیل به عنوان یک ارزش به ویژه برای دختران به عنوان یک ارزش همگانی پذیرفته شده و هم آنکه دسترسی به خدمات و برنامههای تنظیم خانواده و جلوگیری از بارداری آسان است و تقریباً درصد بالایی از جمعیت از آن استفاده میکنند.
گرچه موارد یادشده به عنوان عوامل ساختاری جمعیتی مورد توجه قرار گرفته اما این تبیین، کامل نیست و عوامل دیگری نیز در روند کاهشی فرزندآوری در ایران اثرگذار بوده و هست.
آیا تحولات ارزشی در روند شکلگیری جوامع جدید، میتواند یکی از این عوامل اثرگذار بر کاهش فرزندآوری باشد؟
بله. قابل کتمان نیست که در طی سالیان، تغییرات ایدهای و ارزشی به ویژه در حوزه فرزندآوری در جامعه ایران رخ داده که اتفاقاً تنها در جامعه ایران اتفاق نیفتاده است. برای مثال، خانواده کوچک به عنوان یک ارزش تلقی شد. این در حالی است که در گذشته، ارزش اقتصادی فرزندان مورد توجه بود. در این باره به تئوری جریان ثروت بیننسلی اشاره میکنم که کالدول نظریهپرداز آن است؛ به این صورت که در گذشته جریان ثروت از فرزند به والدین صورت میگرفت اما با تغییرات رخداده در جوامع و شکلگیری جامعه جدید، جریان ثروت برعکس میشود و از والدین به فرزندان صورت میگیرد. البته این تبیین اقتصادی جمعیت است که نظریهپردازان دیگری آن را تکمیل کردند.
از سوی دیگر و در میان عوامل ارزشی تغییریافته باید به هویت مادری اشاره کنیم که در کاهش فرزندآوری اثرگذار بوده است. در گذشته فرزندان به مادران هویت میدادند و مادران با نام فرزندان خود شناخته میشدند اما با ارتقای جایگاه اجتماعی و اقتصادی زنان در جوامع امروز، کمکم تغییر کرد و هویت زنان در جامعه تنها به هویت مادریشان خلاصه و محدود نمیشود یعنی زنان با حضور در اجتماع هویتهای جدید ازجمله هویت شغلی و تحصیلی و... کسب کردند و از این منظر گفتمان مادری و مادر شدن به عنوان یک ارزش اندکی رنگ باخت.
همچنین تحولات خانواده نیز در زمینه کاهش فرزندآوری موثر بودهاند. از جمله آنچه در سوال قبل در زمینه افزایش سن ازدواج به آن اشاره کردم. آخرین آمارها نشان میدهد 36 درصد کاهش نرخ باروری به دلیل افزایش سن ازدواج بوده و این رقم، اثرگذاری این متغیر را به خوبی نشان میدهد و یکی از اصلیترین متغیرها در این زمینه است. سرشماری سال 1395 در ایران نشان میدهد که نیمی از دختران در کشور ما تا 25سالگی ازدواج نمیکنند. یکی از معانی این عبارت این است که باروری در نیمی از دختران تا سن 25 سال صفر است. در موضوع ازدواج و اثر آن بر نرخ باروری، مقولاتی وجود دارد ازجمله سن ازدواج و حتی تناوب ازدواج و طلاق و بیوگی که در موضوع فرزندآوری موثر است. برای مثال، طلاق، در زمینه فرزندآوری وقفه ایجاد میکند و بالطبع، افزایش آمار طلاق در کشور، میتواند موید کاهش نرخ باروری باشد. بنابراین همانطور که در مساله فرزندآوری باید به سن ازدواج دقت شود، نباید از مساله طلاق و اثرگذاری آن بر این مساله غفلت کرد.
شما از تحولات در هویت زنان به عنوان یکی از عوامل کاهش فرزندآوری یاد کردید. در نگاه اجتماعی به موضوع فرزندآوری، برخی مطالعات بهتبعیض جنسیتی به عنوان یکی از مقولات موثر بر عدم تمایل به پذیرش نقش مادری و فرزندآوری یا داشتن فرزند بیشتر از سوی زنان اشاره میکنند. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
بله، این موضوع مورد توجه جمعیتشناسان قرار گرفته است. مک دونالد در نظریه برابری جنسیتی خود به این موضوع اشاره میکند که باروری پایین کشورهای اروپایی به دلیل نابرابری جنسیتی است که در نهادهای فردمحور با نهادهای خانوادهمحور وجود دارد. برای مثال زنان دسترسی به تحصیلات دارند و اشتغال زنان به ویژه در جوامع غربی افزایش یافته اما در نهادهای خانوادهمحور برابری ایجاد نشده و این تناقض، سبب شده که زنان هم باید فرزندآوری داشته باشند و هم نقشهای اقتصادی خود را ایفا کنند. بنابراین زنان برای اینکه بتوانند این دو نقش را با هم تنظیم کنند، باروری را کاهش میدهند تا بتوانند از عهده اشتغال و مصائب آن بربیایند. از اینرو برخی صاحبنظران بر این باورند که اگر برابری جنسیتی کامل شود، نرخ باروری هم افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر، تحول در جوامع و بهتبع آن تحول در خانواده، باید به افزایش مشارکت مردان در حوزه خانواده ازجمله مراقبت از فرزند بینجامد. البته این مشارکت باید با سیاستهای حمایتی از مردان در کنار زنان تکمیل شود. برای مثال مرخصیهای مربوط به فرزندآوری تنها به زنان اختصاص نیابد و مردان نیز مشمول این سیاستهای حمایتی شوند تا مشارکت آنان در نهاد خانواده افزایش یابد.
در تئوریهای جدید به موضوع شبکههای اجتماعی واقعی و نقش آن در روند فرزندآوری اشاره میشود. از این منظر که وقتی ارتباطات افراد با یکدیگر تضعیف میشود و پیوندهای اجتماعی میان افراد کاهش پیدا میکند، حمایتهایی که افراد میتوانند به صورت غیررسمی از افراد مختلف از جمله پدر، مادر، خانواده و دوستان در زمان فرزندآوری دریافت کنند نیز به شدت کاهش مییابد. حمایتهای ابزاری نظیر کمک به مراقبت فرزند، حمایتهای مالی خانواده و دوستان از یکدیگر و حمایتهای عاطفی.
علاوه بر عوامل اجتماعی که شما به آنها اشاره کردید، به نظر میرسد آنچه جامعه امروز ایران و زوجها را به فرزندآوری یا داشتن تعداد بیشتر فرزند بیتمایل کرده، بیشتر عوامل اقتصادی از جمله نااطمینانی از شغل و همچنین تامین مالی خانواده است. از طرف دیگر، سیاستهایی که در سالهای اخیر از سوی دولتها برای افزایش فرزندآوری در نظر گرفته شد و در طرح اخیر مجلس هم تکرار شده است. این در حالی است که به نظر میرسد اصلیترین دغدغه امروز افراد در زمینه فرزندآوری به وضعیت اقتصادی و مسائل معیشتی مردم بازمیگردد. آیا میتوان با اطمینان گفت که امروز، عوامل اقتصادی نظیر عدم ثبات شغلی و درآمدی افراد مهمترین مانع فرزندآوری در ایران است؟
به نکته خوبی اشاره کردید. البته نمیتوان عامل اقتصادی را به تنهایی مهمترین مانع فرزندآوری خواند اما به جد میتوان گفت که یکی از مهمترین متغیرهای موثر در زمینه کاهش نرخ فرزندآوری در کشور ماست زیرا بستگی دارد که ما در مطالعات خود کدام گروه را مورد هدف قرار دهیم. گروههای اجتماعی از طبقات بالا با وجود داشتن وضعیت اقتصادی مناسب، به دلیل تحولات ارزشی از داشتن فرزند یا داشتن فرزند بیشتر امتناع میکنند.
از سوی دیگر در عوامل اقتصادی باید به هزینه-فرصت فرزندآوری توجه کنیم. برای مثال توجه به آن چیزی که ممکن است والدین با داشتن و بزرگ کردن فرزند یا فرزندان از دست بدهند. با همه اینها اثر عوامل اقتصادی بر کاهش تمایل زوجین به باروری قابل کتمان نیست زیرا تعهدات بلندمدتی مانند ازدواج یا والدین شدن مستلزم حدی از ثبات شغلی و درآمدی یا دستکم دورنمای واقعبینانه امنیت اقتصادی است. زمانی که یک جوان شغل مناسبی نداشته باشد یا از درآمد خود مطمئن نباشد، شرط لازم برای فرزندآوری را که ازدواج است نیز نخواهد داشت و ازدواج را به تاخیر میاندازد. همین تاخیر در ازدواج مستقیماً بر کاهش فرزندآوری اثر میگذارد و دوره باروری را کاهش میدهد. بنابراین ترس از آینده به واسطه بیثباتی اقتصادی کشور و همچنین نااطمینانی شغلی و درآمدی افراد، مولفهای مهم به شمار میآید.
کدام سیاستها میتواند در سالهای آتی غلبه جمعیت میانسال ایران را همانند دهههای 60 و 70 به غلبه جمعیت نوجوان و جوان تغییر دهد؟
یکی از اصلیترین سیاستها، سیاستهایی است که در راستای اصلاح نظام اقتصادی بهکار گرفته میشوند. علاوه بر آن باید به تغییر سبک زندگی هم توجه داشته باشیم. برای فرزندآوری، علاوه بر تصویب و اجرای سیاستهای صحیح اقتصادی در راستای اصلاح نظام اقتصادی کشور و اثر مثبت آن بر اقتصاد افراد و خانوادهها، باید به تغییر سبک زندگی نیز اقدام کنیم.
مهمتر از همه این سیاستها، سیاستهایی است که ناامیدی اجتماعی را کاهش میدهد. در حال حاضر کشور ما از ناامیدی اجتماعی رنج میبرد. وقتی جوان شغل و درآمد و امنیت اقتصادی نداشته باشد، ناامیدی اجتماعی افزایش مییابد. هر سیاستی که به تحکیم بنیاد خانواده کمک کند و به امیدبخشی به جامعه منجر شود قطعاً بر نرخ باروری تاثیر دارد. امید یکی از موضوعاتی است که جامعه ایران به آن نیاز دارد و از اینرو هر سیاستی که به امیدبخشی جامعه منجر شود، میتواند مردم را به داشتن فرزند و حتی تعداد فرزندان بیشتر ترغیب کند. بنابراین اگر سیاستها اینگونه تبیین شود و در مسیر اجرا قرار گیرد و به مرحله عمل برسد، میتواند امید به نوسازی ساختار جمعیتی ایران در دهههای پیشرو را احیا کند.
مجلس به عنوان یک نهاد سیاستگذار در کشور، در طرحی که با عنوان تعالی جمعیت و برداشتن موانع فرزندآوری پیگیری میکند، بیشتر سیاستهای تشویقی نظیر در نظر گرفتن تسهیلات، خوابگاههای دانشجویی متاهلی، افزایش مرخصی زایمان و همچنین سیاستهای تبلیغی را در نظر گرفته و بر این دو سیاست تمرکز کرده است. آیا این سیاستها به تنهایی برای افزایش زادوولد و جوانسازی ساختار جمعیتی ایران کافی است؟
به این نکته توجه داشته باشیم که ما در کشور، سیاستهای کلی جمعیتی داریم که تبیین و در سال 93 ابلاغ شده است. بنابراین نیازی به کلیگویی و تکرار آنچه در این سیاستهای کلی آمده، در طرحهای مجلس نیست. مهم آن است که در این طرحها و سیاستها از تکرار سیاستهای کلی پرهیز شود و در مقابل این تلاش صورت گیرد که سیاستهای قابل اجرا برای بهبود روند فرزندآوری مورد تصویب قرار گیرد. برای مثال در سیاستهای کلی جمعیت بر توانمندسازی جمعیت در سن کار تاکید شده و باید دید آیا در طرح مجلس تاکتیکی برای اجرایی شدن این سیاست در نظر گرفته شده است یا خیر. اینجا بحث بر سر عملیاتی کردن سیاستهاست. یعنی مجلس یا سیاستگذار باید الان به دنبال در نظر گرفتن تاکتیکهایی باشد که اثرگذاری آنها در زندگی مردم محسوس باشد. همه ما با این مصرع از اشعار فردوسی آشناییم که «دوصد گفته چون نیمکردار نیست». مهم آن است که سیاستهایی تدوین و تصویب شود که اثرگذار باشد، نه آنکه در حد حرف و شعار باقی بماند. سیاستهای تشویقی که در طرح مجلس است سیاستهای خوبی است اما نه به این صورت که صرفاً در مجلس مطرح شود اما اجرا نشود. به عبارت دیگر، سیاستهای جمعیتی زمانی موثر هستند که از یکسو قابل اجرا و محسوس باشند و از سوی دیگر، همهجانبهنگر باشند نه یکجانبهنگر. توجه داشته باشیم که انسانها به صورت فطری تمایل به فرزندآوری دارند اما این شرایط و مقتضیات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است که این تمایلات را کاهش میدهد.
در گزارشی که مرکز پژوهشهای مجلس درباره طرح تعالی جمعیت منتشر کرده است، به نتایج پژوهشیای اشاره شده که مدعی است جامعه ایرانی در موضوع فرزندآوری تغییر گفتمان داده و خانوادههای ایرانی به لحاظ نگرشی خواهان افزایش تعداد فرزندان خود است. همچنین این ادعا مطرح است که شاهد غلبه تلقی مقبولیت دوفرزندی در مقابل مطلوبیت سه فرزند هستیم. آیا این ارزیابی درست است؟ اگر چنین باشد چه زمانی این تغییر گفتمان بر روند سنی جمعیت و افزایش نرخ زادوولد ملموس میشود؟
شواهد نشان میدهد که نرخ باروری در ایران در سال 98 به 8 /1 رسیده است. حتی نسبت به سال 95 هم کاهش باروری داشتیم. این نرخ در این سال، 01 /2 بود و طی سه سال کاهشی اینچنین نشان داده است. این ارقام گویای کاهش تمایل برای فرزندآوری است و در حال حاضر با این وضعیت اقتصادی و حتی کرونا، احتمالاً باز هم شاهد روند کاهشی نرخ باروری در کشور هستیم و این نگرانی از سوی جمعیت شناسان وجود دارد. بنابراین نمیتوان به آسانی به نتایج پژوهشهایی که شما در سوال به آن اشاره کردید، اعتماد کرد. احتمالاً این پژوهشها بر اساس اعلام ایدهآلهای فرزندآوری زوجین است، نه آن چیزی که در نهایت صورت میگیرد. ممکن است زوجین مورد مطالعه اعلام کنند که علاقه دارند بیش از دو فرزند داشته باشند اما باید به این پرسش پاسخ داد که آیا شرایط گسترده کردن خانواده خود و افزایش تعداد فرزندان را دارند؟ یا افراد مجرد شرایط اقتصادی برای ازدواج دارند؟ تمایل فرزندآوری به صورت فطری در افراد وجود دارد اما اینکه میتوانند در شرایط فعلی مسوولیت والد را بپذیرند موضوعی دیگر است. در جمعیتشناسی همواره ایدهآلها فراتر از واقعیات است.