اقتصاد فرزندآوری
علم اقتصاد درباره زادوولد چه میگوید؟
سالهاست که شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» دیگر شنیده نمیشود و حتی دولت و سایر نهادها به طرق مختلف فرزندآوری را تشویق میکنند. اما آیا این تلاشها نتیجه خواهد داد و بار دیگر شاهد وجود خانوادههای پرجمعیت بیش از چهار نفر خواهیم بود؟ پاسخ به این سوال از جهات مختلف حائز اهمیت است. از یکسو، وجود نیروی کار مکفی برای یک کشور در حال توسعه مانند ایران حکم آب حیات را دارد و کمبود نیروی کار مصائب اقتصادی بیشماری را به بار میآورد. از سوی دیگر شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران حاکی از این است که ظرفیت افزایش جمعیت بسیار کمتر از نیاز ماست. در این یادداشت دو جنبه مذکور را با جزئیات بیشتر و دقیقتر مورد بحث قرار خواهم داد.
نرخ رشد جمعیت در ایران
با وجود اینکه تا اواسط دهه 90 شاهد رشد نرخ موالید در کشور بودهایم، اما متاسفانه این روند از سال 1394 معکوس شده است و از 29 /1 درصد در سال 1390 به 24 /1 درصد در سال 1395 رسید، و بهرغم سیاستهای تشویق جمعیت در این دهه نهایتاً این عدد در سال 1398 به کمتر از یک درصد رسید تا افول آن به سطحی کمتر از میانگین جهانی (میانگین نرخ رشد جمعیت جهان در سال 2019 075 /1 درصد بوده است) زنگ هشدار را برای سیاستگذاران به صدا درآورد. این مساله وقتی مهمتر میشود که بدانیم علاوه بر کاهش نرخ رشد جمعیت حاضر به دلیل روند رو به افزایش مهاجرت جوانان رشد بالقوه جمعیت در آینده از آنچه پیشبینی میشود هم کمتر است. ضمن اینکه کاهش شدید نرخ ازدواج و افزایش نرخ طلاق امیدهای افزایش جمعیت را بیش از پیش کمرنگ میکند. البته نباید فراموش کنیم که به طور کلی در دهههای اخیر شیب نمودار افزایش جمعیت جهان همواره در حال کاهش بوده است، یعنی سرعت افزایش جمعیت جهان کم شده است و بر اساس پیشبینی سازمان ملل این روند تا سال 2050 ادامه دارد، یعنی جمعیت جهان با سرعت بسیار اندک به افزایش خود ادامه میدهد، هرچند انتظار میرود رفتار این متغیر در مناطق مختلف متفاوت باشد. پیشبینیهای صورتگرفته در مورد نرخ رشد جمعیت ایران نیز چندان امیدبخش نیست و انتظار بر این است که روند فعلی رشد جمعیت حداقل تا دهه آتی ادامه یابد، تا جایی که بر اساس پیشبینی سازمان ملل ایران در سالهای 2019 تا 2050 جزو کشورهایی خواهد بود که کمترین رشد مثبت جمعیت را تجربه خواهند کرد. ضمن اینکه به عقیده نگارنده شیوع ویروس کرونا و رکود اقتصادی ناشی از آن در سراسر دنیا (به جز چین) و انحراف تمرکز دولتها از سیاستهای تشویق جمعیت باعث کاهش شدیدتر جمعیت در دوره زمانی مذکور خواهد شد.
راه چاره چیست؟
اقتصاددانان بسیاری در زمانهای مختلف سعی کردهاند با توجه به اهمیت بحث رشد جمعیت در چارچوبهای نظری و عملی این مساله را مورد بحث و بررسی قرار دهند، اما شاید نتوان هیچ یک از این نظریات را به طور قطع و یقین به عنوان نسخهای شفابخش برای ساختارهای مختلف اقتصادی در نظر گرفت. یکی از معروفترین نظریهپردازان در این حوزه، گری بکر است که نگاه ویژه او به مساله فرزندآوری باعث شده که طیفهای مختلفی از اقتصاددانان و جامعهشناسان در پاسخ به نظریه او دست به قلم شوند. جنجالبرانگیزترین و در عین حال جالبترین بخش نظریه بکر این بود که فرزند را «یک کالای بادوام» تعریف میکند که حائز اهمیت بالایی برای خانواده است و از این جهت نظریههای مرسوم در مورد مصرف کالاهای بادوام را در مقوله زادوولد کارا میداند.
بخشی از بحث بکر این است که وجود فرزند باعث تحمیل «هزینه خالص» به یک خانواده میشود، با وجود این و بهرغم وجود روشهای پیشگیری از بارداری خانوارها این هزینه خالص را میپذیرند تا مطلوبیت ناشی از فرزند داشتن را بچشند. وجود این هزینهها یعنی فرزند به مثابه یک کالای مصرفی است اما چون حضور فرزند طولانیمدت است میتواند نوعی کالای مصرفی بادوام تلقی شود و از اینرو کالای جایگزین برای اقلامی مانند خودرو، یخچال و تلویزیون است.
نکته مهم در مورد این بحث این است که اگر بپذیریم که فرزند یک کالای مصرفی بادوام است، باید بپذیریم که دارای قیمت است و تحت تاثیر بودجه خانواده. ضمناً در اقتصاد مصرف این نوع کالاها بستگی مستقیم به درآمد دارد، یعنی انتظار میرود با افزایش درآمد افراد میزان بیشتری از کالاهای مصرفی بادوام را تقاضا کنند. پس ماحصل بحث بکر این میشود که با افزایش سطح درآمد خانوار میزان زادوولد افزایش و با کاهش درآمد تمایل به فرزندآوری کاهش مییابد. بنابراین شاید بتوان دلیل کاهش تمایل به فرزندآوری را به کاهش سطح درآمد خانوارها، مخصوصاً در سالهای اخیر مربوط دانست.
مطالعات جمعیتشناسی اما چنین رابطهای را تصدیق نمیکنند، زیرا بر اساس دادههای موجود رابطه میان سطح درآمد و تعداد فرزندان معکوس است، یعنی برخلاف انتظار خانوادههای پردرآمد تمایل کمتری به فرزندآوری دارند. اگرچه چنین رابطهای در مورد ایران هم صادق است، اما کل این فرضیه زمانی قابل قبول است که سایر شرایط ثابت باشد، یعنی هیچیک از متغیرهای موثر بر تصمیم فرزندآوری در کوتاهمدت نوسان شدید نداشته باشند. در حالی که چنین گزارهای در مورد اقتصاد ایران صحت ندارد.
نبود ثبات اقتصادی و مخصوصاً نبود امنیت شغلی و کاهش مستمر قدرت خرید، خانوارها را نسبت به تامین هزینه خالص تحمیلی فرزند مردد کرده است. پس به صورت کلی دلایل عدم تمایل به فرزندآوری در ایران را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1- گروهی از افراد بهرغم تمایل به تشکیل خانواده فاقد درآمد مکفی برای تامین هزینههای فرزند هستند، یا در صورت داشتن درآمد مکفی به دلیل نوسانات مداوم چشمانداز مثبتی برای افزایش قدرت خرید خود قائل نیستند و از اینرو عطای فرزند داشتن را به لقای آن میبخشند یا اینکه به داشتن تنها یک فرزند اکتفا میکنند.
2- وجود مشکلات متعدد اقتصادی که پیشتر ذکر شد باعث شده که تمایل به ازدواج در میان جوانان کم شود و همین امر منجر به تیره شدن چشمانداز بهبود رشد اقتصادی کشور میشود. ضمن اینکه متاسفانه به دلایل متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نرخ طلاق هم در دهههای اخیر به شدت افزایش یافته است و بنابراین چشمانداز فرزندآوری خانوادههای موجود نیز چندان رضایتبخش نیست.
3- در آن بخش از جامعه که به لحاظ درآمدی مشکلی برای فرزندآوری ندارند، هزینه فرصت فرزندآوری افزایش یافته است. بهخصوص به این دلیل که احتمال حضور زنان شاغل در این گروه از خانوادهها بالاتر است، نبود قوانین حمایتی کافی از مادران شاغل (یا نبود سیستم نظارتی برای اجرای قوانین موجود به ویژه در بخش خصوصی) و ترس از دست دادن درآمد و موقعیت اجتماعی باعث میشود که این گروه از خانوادهها تمایلی به فرزندآوری نداشته باشند یا به تعداد کمتر فرزند بسنده کنند.
4- از مشکلات فرهنگی و اجتماعی موجود در خانوادهها نباید غافل شویم. ترجیح مردان و زنان به اختصاص زمان بیشتر به فعالیتهای مورد علاقه خود و افول خانوادهدوستی و گسترش گرایش به جمعهای دوستانه به طور کلی بر شاکله فرهنگی خانوادهها آسیب رسانده و این گروه از والدین حضور فرزند را مانعی برای اشتغالات خود تلقی میکنند. شیوع مشکلات رفتاری ناشی از اشتغال بیش از حد والدین به فضای مجازی نیز بیتاثیر بر شکلگیری این فرهنگ نیست.
مشکلات مربوط به حوزه جمعیت و فرزندآوری در کشور ما به همین موارد ختم نمیشود و میتوان موارد بسیار بیشتری را به این فهرست افزود، اما همین مقدار برای طرح مساله کفایت میکند. اگر قرار است فکری برای حل این مشکلات شود نیازمند یک استراتژی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی است که بتواند به طور همزمان همه جنبههای مشکل را تحت تاثیر قرار دهد؛ وگرنه بهزعم نگارنده صرف اقتصادی دیدن مساله و بسیج امکانات برای حل مشکلات اقتصادی (فرض محال، محال نیست) مشکل کاهش نرخ جمعیت کشور را حل نخواهد کرد، گرچه به طور قطع و یقین تاثیر بسزایی بر بهبود این نرخ خواهد گذاشت.