نظریهپرداز آزادی و عدالت
آمارتیاسن 87 ساله شد
آمارتیا کومار سن، نظریهپرداز و نوبلیست توسعه و عدالت همین روزها تولد 87سالگیاش را جشن میگیرد. او در سال 1998 جایزه نوبل اقتصاد را برای تاثیرش در زمینه اقتصاد رفاه و نظریه انتخاب اجتماعی و مطالعاتش در زمینه مساله فقیرترین افراد جامعه دریافت کرد. آکادمی نوبل در این خصوص به احیای بعد اخلاقی در مسائل اساسی اقتصاد با استفاده از ترکیب ابزاری از اقتصاد و فلسفه اشاره کرد. آمارتیا سن فلسفه، اخلاقیات و اقتصاد را در فرآیند بررسی برخی از چالشبرانگیزترین مسائل توسعه به هم پیوند میزند. مطالعات سن در زمینه علت قحطی که منجر به توسعه راهکارهای عملی برای مبارزه با کمبود غذا شد، از دلایل اصلی شهرت او بهشمار میرود.
سن مطالعات خود در زمینه اقتصاد را از کالج ریاستجمهوری کلکته آغاز و کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای خود را از کالج ترینیتی کمبریج اخذ کرد و در سال 1959 فارغالتحصیل شد. او در دانشگاههای مختلفی در هند و انگلستان تدریس کرده است که شامل دانشگاه جداوپور (1958-1956)، دانشگاه دهلی (1971-1963)، مدرسه اقتصاد لندن و دانشگاه لندن (1977-1971)، دانشگاه آکسفورد (1988-1977) و دانشگاه هاروارد (1998-1988) است. در سال 1998، او به ریاست کالج ترینیتی کمبریج منصوب شد و در سال 2004، کرسی استادی توماس لمونت دانشگاه هاروارد را اخذ کرد. کتابهای آمارتیا سن به بیش از 30 زبان ترجمه شدهاند که از مهمترین آنها میتوان انتخاب جمعی و رفاه اجتماعی (1970)، فقر و قحطی: رسالهای بر حقوق و محرومیت (1981)، اخلاق و اقتصاد (1987)، توسعه به مثابه آزادی (1999)، عقلانیت و آزادی (2002)، هندی استدلالی: نوشتاری بر تاریخ، فرهنگ و هویت هندی (2005)، هویت و خشونت (2006) و اندیشه عدالت (2009) را نام برد. از افتخارات سن میتوان به مدال ملی علوم انسانی آمریکا، مدال ادینبرا انگلیس، جایزه جرج مارشال آمریکا، مدال آیزنهاور آمریکا و جایزه نوبل اقتصاد اشاره کرد.
سن دوران مدرسه را در سنتینیکتان گذراند و تحت تاثیر موسس این مدرسه، رابیندرانات تاگور دارنده نوبل ادبیات سال 1913، قرار گرفت. در این سالها، سن به مسائلی چون مشکلات فقیران و افراد مظلوم جامعه علاقهمند شد. او حادثهای را که در جریان شورشهای بین هندیها و مسلمانان در دهه 1940 مشاهده کرده است، از یاد نمیبرد. این حادثه که منجر به چاقو خوردن یک کارگر مسلمان شد که برای کار روزانه به محله عمدتاً هندوی سن در داکا آمده بود، سن را متوجه خطرات تعریف محدود هویت و این حقیقت کرد که نبود آزادی اقتصادی، به شکل فقر شدید، میتواند فرد را به یک قربانی تبدیل کند.
در زمانی که سن وارد کمبریج شد، بحث اصلی اقتصاد سیاسی در کمبریج حول محور اقتصاد کینزی بود و این دانشگاه محفل اصلی بحث میان اقتصاددانان کمبریج و اقتصاددانان نئوکلاسیک بود. سن از آن سالها به عنوان فرصتی برای کار کردن و یادگیری از افرادی با دیدگاههای سیاسی کاملاً متفاوت، موریس داب مارکسیست در یکسو، دنیس رابرتسون نئوکلاسیک محافظهکار در سوی دیگر در کنار پیرو سرافا، منتقد تمامی مکاتب استاندارد فکری یاد میکند. همزیستی مسالمتآمیز و گرم این افراد در کنار یکدیگر به گفته سن نمایانگر تمرین عملی برای دموکراسی و انتخاب اجتماعی سازگار در کالج ترینیتی کمبریج بود، امری که سن از آن به عنوان دلیل اصلی انتخاب کمبریج برای ادامه تحصیلات یاد میکند. سن که تحت تاثیر برخی ایدههای مارکسی و توجه آن به فقرا بود، آن مکتب سیاسی را به علت عدم حضور نوعی نیروی سیاسی مخالف که به دیکتاتوری میانجامید، نقد میکرد. به همین جهت، سن دریافت که نمیتواند خود را به یک مکتب سیاسی مشخص محدود کند. او برخی از ایدههایی را که از مارکس یاد گرفته بود، با دیگر خطوط فکری و سیاسی، مانند فلسفه و اقتصاد آدام اسمیت و جان استوارت میل و علایق شخصیاش مثل ریاضیات در هم آمیخت. برای مثال، یکی از نظرات جان استوارت میل که سن به آن اشاره میکند مفهوم دموکراسی است. استوارت میل دموکراسی را حکومت از طریق گفتوگو توصیف میکند، گفتوگویی که اگر با ترس همراه شود، دموکراسی ایجاد نخواهد شد و نحوه شمارش آرا نیز در این زمینه تاثیری نخواهد داشت.
بعد از انجام رساله خود در کمبریج، سن بورسیهای از کمبریج دریافت کرد که به او اجازه میداد برای چهار سال به مطالعه در زمینه مورد علاقهاش بپردازد، فرصتی که سن برای یادگیری فلسفه استفاده کرد. یادگیری فلسفه برای سن از این جهت ارزشمند بود که علاوه بر اینکه حیطه اصلی علاقه سن در اقتصاد، مانند نظریه انتخاب اجتماعی و مطالعات نابرابری و محرومیت، رابطه نزدیکی با فلسفه داشت، مطالعات فلسفی به خودی خود برای او بسیار جذاب بود. بعدها، زمانی که سن با فیلسوفان مهمی چون جان رالز و آیزایا برلین فرصت همکاری پیدا کرد، قدردان فرصتی بود که کمبریج به او داد تا فلسفه را دنبال کند.
پس از ترک کالج ترینیتی، سن سالهای 1961-1960 را در امآیتی گذراند، جایی که فرصت آشنایی و گفتوگو با افرادی چون پل ساموئلسون، رابرت سولو و فرانکو مودیلیانی را داشت و از بحثهای موجود در کمبریج فاصله گرفت. او در سال 1963 کمبریج را ترک کرد و به دهلی رفت. سن در مدرسه اقتصاد دهلی مشغول به تدریس شد و همزمان به کمک دیگر اقتصاددانان هند تلاش کرد مدرسه عالی اقتصاد دهلی را پایهگذاری کند. در فضای علمی پویای دهلی، سن به مطالعه در حوزه نظریه انتخاب جمعی مشغول شد؛ در این زمینه اما با مشکل عدم حضور افراد علاقهمند به مطالعه در این حوزه روبهرو بود. در این خصوص، سن تلاش کرد نظر برخی از دانشجویان را به این حوزه جلب کند و با گذشت چند سال، گروه ممتازی از اقتصاددانان مشتاق به نظریه انتخاب اجتماعی در دهلی پدید آمد. سن تاثیراتش در زمینه نظریه انتخاب اجتماعی را رضایتبخشترین کار خود میداند. این حوزه که به مطالعات مارکی دو کندورسه از قرن 18 میلادی برمیگردد، در دهه 1950 با مطالعات کنث ارو به شکل مدرن درآمد. زیبایی نظریه انتخاب جمعی از دید سن، در جذابیت تحلیلی و فراهم آوردن چارچوبی برای بررسی مسائل عملی سیاسی، بهخصوص اندازهگیری پیشرفت اجتماعی بود.
در کتاب انتخاب جمعی و رفاه اجتماعی (1970)، سن تلاش کرد دید جامعی از نظریه انتخاب اجتماعی را ارائه دهد. او در این کتاب به پرسشهایی از این دست میپردازد که آیا ارزشهایی که تکتک افراد جامعه به گزینههای مختلف نسبت میدهند میتواند به شکلی منصفانه و صحیح از دیدگاه نظری در ارزشهای کلی برای جامعه تجمیع شود؟ آیا قاعده حداکثر قانون کارایی برای اخذ تصمیمات است؟ نابرابری درآمدی چگونه اندازهگیری میشود؟ چگونه میتوان توزیع رفاه در جوامع مختلف را مقایسه کرد؟ این مطالعه برای نقش برجستهای که در تجمیع اقتصاد و اخلاقیات ایفا کرده است و تاثیر آن بر ایجاد راههای جدیدی برای تحقیق در زمینه انتخاب اجتماعی، شناخته میشود. این کتاب همچنین راهنمای سازمانهای بینالمللی، مانند سازمان ملل، در کوشش برای توسعه انسانی بوده است. سن در این کتاب نشان میدهد که قضیه عدم امکان ارو در نظریه انتخاب اجتماعی (که بیان میکند هیچ نظام انتخاباتی ترجیحی را نمیتوان طراحی کرد که همزمان از سه شرطی که نمایانگر عدالت یک نظام انتخاباتی هستند برخوردار باشد) امکان انتخاب اجتماعی معقول و دموکراتیک را نفی نمیکند. ایدههای سن در خصوص انتخاب اجتماعی، اقتصاد رفاه، نابرابری، فقر و حقوق بشر بعد از چاپ نسخه اولیه این کتاب تکامل پیدا کرد. تدریس دورهای در خصوص عدالت اجتماعی به همراه کنث ارو و جان راولز در هاروارد به سن در تکمیل کار بر روی این کتاب کمک بزرگی کرد. آکادمی نوبل نیز در خصوص اعطای جایزه به سن از تاثیر او بر اقتصاد رفاه و بهخصوص مطالعاتش در زمینه انتخاب جمعی و رفاه اجتماعی تقدیر کرده است.
سن در سال 1971، با پیوستن به مدرسه اقتصاد لندن، دهلی را ترک کرد. در مدرسه اقتصاد لندن، سن مطالعاتش در زمینه نظریه انتخاب اجتماعی را دنبال کرد و بسیاری از مباحثی را که بعدها در نظریه انتخاب اجتماعی و اقتصاد رفاه استاندارد شد، برای اولین بار در رسالههایی که راهنمایی میکرد مطرح کرد. او همچنین فرصت همکاری با استادانی را داشت که بر مسائل انتخاب اجتماعی در دانشگاههای بریتانیا و دیگر کشورها کار میکردند. او از دهه 1970 به عنوان سالهای طلایی نظریه انتخاب اجتماعی در جهان یاد میکند. امکانات سودمندی که ادبیات جدید در حوزه انتخاب اجتماعی فراهم کرده بود اقتصاددانان را قادر ساخت تا با استفاده از آمار موجود به ارزیابیهای اجتماعی و اقتصادی، مانند اندازهگیری نابرابری اقتصادی، تشخیص فقر، تحلیل بیکاری، ارزیابی مبانی و اثرات آزادی و حقوق، روی بیاورند. در این زمان، علاقه سن نیز از نظریه انتخاب اجتماعی محض به مسائل عملیتر تغییر یافت و سعی کرد چارچوب نظریه انتخاب اجتماعی را در حوزههای متنوعی مانند توضیح محرومیت نسبی، ارزیابی فقر و نابرابری، توضیح غرامت بیکاری، ارزیابی نقض حقوق فردی و توصیف نابرابری جنسیتی به کار برد. نتایج حاصل از مطالعات سن در این زمینه در دو کتاب انتخاب، رفاه و اندازهگیری (1982) و منابع، ارزشها و توسعه (1984) چاپ شده است.
از اواسط دهه 1970، سن مطالعه بر دلایل شکلگیری و جلوگیری از قحطی را آغاز کرد. علاقه سن به مطالعه در زمینه قحطی از تجربه او در سال 1943 سرچشمه میگیرد، زمانی که سن 9ساله شاهد از بین رفتن سه میلیون نفر در قحطی بنگال بود. سن بعدها در این زمینه اظهار کرد که عرضه کافی غذا در آن زمان در هند وجود داشت، اما کارگران روستایی با از دست دادن کار و قدرت خرید خود، توانایی خرید غذا را نداشتند. او باور دارد میتوانست از جان باختن مردم جلوگیری شود. در کتاب فقر و قحطی: رسالهای بر حقوق و محرومیت (1981)، سن نشان میدهد که در بسیاری از قحطیها، عرضه غذا به شکل قابل توجهی کاهش نیافته بود، و در عوض برخی از عوامل اقتصادی و اجتماعی، مانند کاهش دستمزدها، بیکاری، افزایش قیمت غذا و سیستمهای توزیع غذای ضعیف منجر به قحطیزدگی گروههای مشخصی در جامعه میشود. او نشان میدهد نهتنها فقیرترین افراد جامعه در قحطی صدمه دیدند، بلکه افرادی که ناگهان به دلیل یا دلایلی دچار بحران اقتصادی شده بودند نیز گرفتار شدند. کارهای سن الهامبخش حکومتها و موسسات بینالمللی مرتبط با بحران غذا بوده است و آنان را تشویق کرده است که علاوه بر توجه به کاهش زیان حاصل، در پی راهی برای جایگزین کردن درآمد ازدسترفته فقیران و حفظ قیمت پایدار برای مواد غذایی باشند. سن که حامی آزادی سیاسی است باور دارد در دموکراسیهای کارا مشکلاتی مانند قحطی رخ نمیدهد، چراکه رهبران آنها متوجه تقاضای شهروندانشان هستند. سن بیان میکند که در تاریخ قحطی در جهان، هیچ قحطی قابل توجهی در کشورهای دموکراتیک مستقل با مطبوعات آزاد رخ نداده است و قحطیهای شدید در کشورهای دیکتاتوری مانند شوروی (دهه 1930) و کشورهای با حکومت بیگانه مانند هند تحت سلطه بریتانیا رخ داده است. در این میان، حتی فقیرترین کشورهای دموکراتیک از قحطی مصون ماندهاند. هند تا زمانی که تحت سلطه انگلیس بود قحطیهای متعددی را تجربه کرد، مشکلی که با استقلال هند و تاسیس یک دموکراسی در کنار مطبوعات آزاد از بین رفت. این همان ارزشی است که سن آن را «قدرت حفاظتی دموکراسی» مینامد. در این راستا، سن باور دارد که تحولات اجتماعی، مانند بهبود تحصیلات و سلامت عمومی، در دستیابی به رشد اقتصادی بر تحولات اقتصادی ارجح هستند. او همچنین سعی کرد طبیعت برتری فردی را از نگاه آزادیهای اساسی که افراد مختلف به نسبت از آن بهره میبرند، در شکل توانایی دستیابی به موارد باارزش، بفهمد. سن مطالعاتش در زمینه عدالت اجتماعی بر اساس آزادیها و تواناییهای فردی را ناشی از انگیزهای برای یادگیری و تکمیل نظریه عدالت جان رالز با کمک استفاده وسیعتر از دادههای در دسترس میداند.
با رفتن به هاروارد، سن مسائل انتخاب اجتماعی را که از قبل ذهن او را به خود مشغول کرده بود همچنان پیگیری کرد. نتایج تحقیق او برای توصیف برتری فردی در دو ارائه در استنفورد و کمبریج در سالهای 1980 و 1985 گردآوری شد. در این زمینه، سن برتری فردی را محدود به ثروت یا منفعت نمیداند و زندگی افراد و آزادی آنها در انتخاب شیوه زندگی را که به نظرشان ارزشمند است نیز مهم میداند. در واقع، ایده اصلی، توجه به تواناییهای واقعی افراد است. این تواناییها بر اساس ویژگیهای جسمانی و روحی افراد و همچنین فرصتها و نفوذ اجتماعی آنها تعیین میشود و در نتیجه، علاوه بر برتری شخصی، کارایی و برابری سیاستهای اجتماعی را نیز ارزیابی میکند. سن در کتاب کالاها و تواناییها (1985) خود سعی میکند مطالعات نظری را به کارهای عملی پیوند دهد. سن مطالعاتش در این زمینه را ادامه داد و با توجه به اینکه ایده تواناییها ارتباطی قوی با فلسفه ارسطویی دارد، به همکاری با مارتا نوسبوم، فیلسوف آمریکایی، پرداخت. سن به کمک مارتا نوسبوم مجموعه مقالاتی را تحت عنوان کیفیت زندگی (1993) منتشر کرد. در دیدگاه تواناییها، آنها استدلال میکنند که کشورها باید اقداماتی وسیع را برای رشد و شکوفایی انسانها، از نبود فقر تا زمانی برای تامل، در نظر بگیرند، امری که نیازمند تمرکز بر فرصتها و تخصیص منابع است. در هاروارد، سن به ارزیابی اثرات این اندیشه بر اقتصاد رفاه و فلسفه سیاسی پرداخت و مطالعاتش را در کتاب بازبینی نابرابری (1992) منتشر کرد. او همچنین به مطالعه در زمینههای دیگری چون توصیف عقلانیت، رابطه میان حقایق و ارزشها، تساوی در سلامت و مطالعه نابرابری بر اساس متغیرهای به غیر از درآمد پرداخت. برای مثال، او شاخصی برای فقر ارائه داد که به جای شمارش تعداد افراد زیر خط فقر، محرومیت نسبی افراد را نیز در نظر میگیرد.
سن توسعه را فرآیندی توصیف میکند که در صورتیکه همه افراد جامعه اجازه داشته باشند در آن شرکت کنند، خوشایندتر خواهد بود. از منظر سن، نکته اساسی این است که مردم اجازه داشته باشند برای زندگی خود تصمیم بگیرند و نوعی از زندگی را در پیش بگیرند که باارزش میدانند. او در کتاب توسعه به مثابه آزادی (1999)، توسعه را فرآیندی توصیف میکند که در آن آزادیهای واقعی که مردم دارند گسترش مییابد. در نتیجه، توسعه نیازمند از بین رفتن منابع اصلی ناآزادی، مانند فقر، حکومت استبدادی، فرصتهای اقتصادی ضعیف، محرومیت اجتماعی سیستماتیک، بیتوجهی به امکانات عمومی و فعالیت بیش از حد دولت سرکوبگر است.
سن از سال 1971 که در خارج از هند مشغول به فعالیت بوده، همچنان ارتباط خود را با زادگاهش حفظ کرده است. او بعد از اینکه شغل تماموقت خود در دانشگاه دهلی را رها کرد، همچنان استاد افتخاری آن دانشگاه بوده است. او هیچگاه بیش از شش ماه را دور از وطن به سر نبرده است و تنها شهروندی هند را دارد. او همواره درگیر مسائل عمومی هند بوده و برای آنها راهکار ارائه میداده است. سن همچنین از مشاوره دادن به حکومتها دوری میکند و ترجیح میدهد نظراتش را در حوزه عمومی به بحث بگذارد. بعد از دریافت جایزه نوبل، سن با کمک این جایزه موسسه پرتیچی را تاسیس کرد که متمرکز بر مسائلی چون سواد، درمانهای اولیه و نابرابری جنسیتی در هند و بنگلادش است. تلاشهای سن برای کمک به هند، از نشان دادن نبود برابری جنسیتی تا جلب توجه به ضرورت هزینه برای رفاه و توضیح علت قحطی 1943 بنگال، او را به یکی از مهمترین اندیشمندان هند تبدیل کرده است. سن بیان میکند بحران کرونا منجر به بازبینی رویکردهای مواجهه با مسائل جهانی شده است و پیشنهاد میکند که مردم به جای در نظر گرفتن منفعت شخصی خود در هر موقعیت، منفعت دیگران را در نظر بگیرند و زندگی خود را در متن بزرگتر جهانی ببینند.