نگاهی آموزنده به تصمیمگیری
توصیه یک اقتصاددان به والدین جدید
تولد فرزند برای کسانی که اولینبار بچهدار میشوند زمانی پرهیجان و پر از اضطراب است. درهای بیمارستان پشت سر آنها بسته میشود و انسانی جدید و بیپناه در دستان آنها قرار میگیرد.
تولد فرزند برای کسانی که اولینبار بچهدار میشوند زمانی پرهیجان و پر از اضطراب است. درهای بیمارستان پشت سر آنها بسته میشود و انسانی جدید و بیپناه در دستان آنها قرار میگیرد. افراد مضطرب نگراناند که فرزندشان زنده نماند. آنها از خود میپرسند اگر غذا نخورد چه؟ اگر به آب حساسیت داشته باشد چه؟ اگر یک جغد او را با خود ببرد چه؟ طبیعتاً والدین در این لحظات از یک اقتصاددان کمک نمیخواهند. اما کتاب «مهدنامه» (Cribsheet) نوشته امیلی اوستر (Emily Oster) از دانشگاه براون نشان میدهد که در دوران پرآشوب تربیت فرزند، دیدگاه یک اقتصاددان میتواند به گونهای خارقالعاده روشنگر باشد.
کار دانشگاهی خانم اوستر به سلامت و سیاست بهداشت مربوط میشود. به عنوان مثال یکی از مقالات اخیر او بررسی میکند که چگونه تصمیمات خرید مواد غذایی با آگاهی از ابتلا به دیابت تغییر میکنند. او پنج سال قبل کتابی درباره بارداری نوشت و در آن آموزشهای خود به عنوان اقتصاددان و تجربیات زندگی شخصیاش را مطرح کرد. شوهر او جسه شاپیرو (Jesse Shapiro) نیز یکی از اقتصاددانان دانشگاه براون است و آنها دو فرزند دارند. کتاب مهدنامه گام بعدی زندگی یعنی گذار از بیفرزندی به یک والد را دربر میگیرد. آشکار است که تصمیم اولیه برای بچهدار شدن بر اساس محاسبات اقتصادی، از تاثیر آن بر درآمد بالقوه والدین گرفته تا پولی که باید برای پوشک، مراقبت از فرزند و دانشگاه کنار بگذارند، اتخاذ میشود. در مقابل، تصمیماتی مانند تغذیه با شیر مادر یا چگونگی مدیریت مقدمات خواب که پس از تولد کودک پدیدار میشوند چندان به تفکر اقتصادی مربوط نمیشوند. اما کتاب خانم اوستر این ارتباط را آشکار میسازد.
والدین معمولاً تلاش میکنند در مرحله اول رفاه حال و آینده فرزندان و در مرحله دوم رفاه خودشان را با توجه به محدودیتهای مالی و زمانی به حداکثر برسانند. این کار مستلزم انتخاب کردن است. علم اقتصاد میتواند به والدین کمک کند در مورد این بدهبستانها قضاوت کنند. انتخاب خوب با اطلاعات خوب آغاز میشود. قبل از تصمیمگیری درباره اینکه آیا تغذیه با شیر مادر ارزش صرف زمان، دردسرها و فشار فیزیکی را دارد یا خیر، بهتر است مزایای آن را در مقایسه با تغذیه با شیر خشک بسنجیم. والدین در زمان دشواری همانند اکثر مردم عمل میکنند: آنها به متخصصان، اینترنت، دوستان و خانواده روی میآورند. اما منابع مختلف پاسخهای بسیار متفاوتی را ارائه میدهند و اغلب به گونهای مبالغه میکنند که همهچیز باورپذیر باشد. آنگونه که خانم اوستر بیان میکند مادران اینترنتی توصیههایی را مینویسند که اغلب همانند سپردن کودک به چنگال گرگ است.
کمکهای خانم اوستر با طبقهبندی نتایج پژوهشها و تعیین موارد ارزشمند آغاز میشوند. این کار صرفاً به شناسایی و معرفی اطلاعات غلط گروههای مخالف واکسیناسیون منحصر نمیشود. حتی نتایج پژوهشهای جدی نیز باید با احتیاط مطرح شوند. اگر مطالعات به خوبی طراحی نشده باشند ممکن است نتایج آنها تحت تاثیر عوامل دیگر قرار گیرد. معرفی مزایای تغذیه با شیر مادر از جمله انتقال ضریب هوشی بالاتر به کودک میتواند این حقیقت را منعکس سازد که مادرانی که مرفهتر، تحصیلکرده و دارای ضریب هوشی بالا هستند با احتمال زیاد به فرزندان خود شیر میدهند. پژوهشهای معتبر تلاش میکنند این عوامل را در نظر گیرند. تغذیه با شیر مادر موردی است که اکثر شرکتکنندگان در پژوهش از انجام آن امتناع میورزند بنابراین هرجا امکان داشته باشد پژوهشگران آزمایشهایی با کنترلهای تصادفی انجام میدهند و در آن به طور تصادفی افراد را به گروههای کنترل و نمونه تقسیم میکنند. فقط یکی از این گروهها رفتار مورد نظر در آزمایش را انجام میدهد بنابراین تاثیرات آن رفتار را بهتر میتوان مشاهده و مقایسه کرد.
حتی زمانی که یک پژوهش به خوبی طراحی شده باشد درک میزان تاثیر و معناداری نتایج آن به محاسبات پیچیده آماری نیاز دارد. افراد غیراقتصاددان ممکن است کتاب مهدنامه را به عنوان راهنمای درک یافتههای پژوهشها ببینند اما والدین نگران مستقیماً به سراغ رهنمودهای آشکار آن میروند. تعداد این رهنمودها زیاد است. به عنوان مثال، مشخص شد تغذیه با شیر مادر مزایای سلامتی کوتاهمدت (به ویژه جلوگیری از اسهال) در نوزادان دارد و خطر ابتلای مادر به سرطان پستان را کاهش میدهد. اما هیچ شواهد محکمی وجود ندارد که ثابت کند کودکانی که شیر مادر میخورند در مقایسه با کودکانی که از بطری تغذیه میشوند در درازمدت از نظر سلامت یا توانمندی شناختی برتری داشته باشند.
با توجه به مزایای بالقوه توصیهها بهتر است به آنها عمل شود. تحلیلهای اقتصادی علاوه بر مزایای کسبشده، منافع از دسترفته را نیز پیدا میکنند. به عنوان مثال، قرار دادن نوزاد در کنار یکی از والدین در هنگام خواب به جای گذاشتن او در گهواره ریسک مرگ ناگهانی نوزاد را افزایش میدهد. اگر عوامل تشدیدکنندهای مانند سیگاری یا الکلی بودن مادر در کار نباشند این افزایش ناچیز است و از 8 مورد به 22 مورد در هر 100 هزار نوزاد میرسد. اما چرا باید این ریسک را پذیرفت؟ پاسخ آن است که این کار ارزش انجام دادن را دارد. خوابیدن در پهلوی مادر شیردهی را آسانتر میسازد. علاوه بر این، برای بسیاری از والدین این تنها راه آرام کردن کودکان است و در نتیجه خودشان نیز راحتتر میخوابند.
محرومیت طولانیمدت از خواب زجرآور است و انجام وظایف پدر و مادری و ایفای نقش یک والد خوب را دشوار میسازد. برخی مادران بلاگنویس میگویند عاقلانه نیست که مادر به خاطر چند ساعت خواب خودش کودک را در معرض ریسک بیشتر قرار دهد اما خانم اوستر عقیده دارد اگر والدین با آگاهی چنین انتخابی انجام دهند این کار منطقی خواهد بود و در عمل یک موازنهسازی منافع و هزینهها در جهت تقویت رفاه به شمار میرود.
جایگاه غلط مادر
منطق اقتصادی ممکن است بیروح و بیاحساس به نظر برسد اما محاسبات خانم اوستر در کتابش بیشتر جنبه انسانی دارند چراکه با این درک انجام شدهاند که زمان و انرژی والدین محدود است. به عقیده او بهتر است توازن کار-زندگی را بر مبنای خشک اقتصادی سنجید و این سوال را مطرح کرد که: بهترین ترکیب ساعات کاری بزرگسالان برای خانواده من چیست؟ در گذشته، اقتصاددانانی مانند گری بکر از این منطق استفاده و چنین استدلال میکردند که زنان باید در کار منزل تخصص پیدا کنند. اما خانم اوستر اشاره میکند که نباید مزایای درآمد بیشتر برای خانوار و همچنین ترجیحات زنان را نادیده گرفت. پژوهشها نشان میدهند که ماندن یکی از والدین در منزل در اولین ماههای تولد فرزند به نفع کودکان است اما ماندن در منزل به مدت دو سال به جای یک سال تغییر معناداری در آینده کودک ایجاد نمیکند. به نوشته او زنانی که نیاز دارند یا مایلاند سر کار بازگردند نباید به خاطر احساس گناه یا انتظارات دیگران مانع خود شوند.
فرزندداری میتواند پراضطراب باشد. هدف کتاب مهدنامه آن است که به والدین کمک کند این کار را بهتر انجام دهند. همچنین این کتاب درسهایی برای اقتصاددانان دارد تا وضعیت والدین در زمان دریافت اطلاعات چندپهلو و نامعتبر به همراه فشارهای احساسی از جانب همتایان را درک کنند. تصمیمگیریهای مربوط به حداکثررسانی رفاه دشوار هستند و گاهی اوقات افراد به اندکی کمک نیاز دارند.
منبع: اکونومیست