شناسه خبر : 29046 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

از جنس جدال

بازخوانی مهم‌ترین دیدارهای روسای جمهور و اقتصاددانان

رهبران سیاسی کشورها بدون کمک اقتصاددانان نمی‌توانند از مسائل پیچیده اقتصادی که با انواع متغیرهای درون‌زا و برون‌زا در ارتباط است سر در بیاورند و با آنها روبه‌رو شوند. همچنین اقتصاددانان نیز همواره در سر داشته‌اند تا تئوری‌های خود را در دنیای واقع آزمون کنند و سعی در اقناع رهبران سیاسی کشورها برای پیروی از نظریه‌های خود داشته‌اند. در نتیجه این دو موضوع که به نوعی به یک عرضه و تقاضا شبیه است، در طور تاریخ و در کشورهای مختلف دیدارهایی میان اقتصاددانان و روسای جمهور (یا نخست‌وزیران و رهبران سیاسی) شکل گرفته و همچنان می‌گیرد.

رهبران سیاسی کشورها بدون کمک اقتصاددانان نمی‌توانند از مسائل پیچیده اقتصادی که با انواع متغیرهای درون‌زا و برون‌زا در ارتباط است سر در بیاورند و با آنها روبه‌رو شوند. همچنین اقتصاددانان نیز همواره در سر داشته‌اند تا تئوری‌های خود را در دنیای واقع آزمون کنند و سعی در اقناع رهبران سیاسی کشورها برای پیروی از نظریه‌های خود داشته‌اند. در نتیجه این دو موضوع که به نوعی به یک عرضه و تقاضا شبیه است، در طور تاریخ و در کشورهای مختلف دیدارهایی میان اقتصاددانان و روسای جمهور (یا نخست‌وزیران و رهبران سیاسی) شکل گرفته و همچنان می‌گیرد. دیدارهایی که گاهی بسیار اثربخش بوده‌اند و مسیر حرکت کشورها را تغییر داده‌اند و دیدارهایی که گاهی بی‌اثر بوده و کار به جایی نرسانده‌اند. در این گزارش به مهم‌ترین و بزرگ‌ترین دیدارهای اقتصاددانان با روسای جمهور (یا نخست‌وزیران و رهبران سیاسی) کشورها پرداخته‌ایم. دیدار روسای جمهور ایالات متحده با اقتصاددانان مطرح زمان خود و همچنین دیدار آنها با تیم‌های اقتصادی، دیدار پوتین با جمعی از اقتصاددانان آکادمی علوم روسیه، دیدار مارگارت تاچر با هایک و فریدمن و مواردی از این دست.

پوتین

b-86-1

در فوریه سال 2014، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، ملاقاتی با تعدادی از اقتصاددانان عضو آکادمی علوم روسیه (Russian Academy o Science) داشت. طی این ملاقات، اقتصاددانان دیدگاه‌های خود را در ارتباط با بخش‌های کلیدی توسعه اقتصادی- اجتماعی آینده کشورشان با پوتین در میان گذاشتند. به طور ویژه، رئیس آکادمی علوم روسیه، ولادیمیر فورتف (Vladimir Fortov) گزارشی را در مورد گزینه‌های روی میز و ممکن برای خلق یک اقتصاد کارا و مدرن در روسیه ارائه کرد. شرکت‌کنندگان در این نشست شامل رئیس آکادمی علوم روسیه، رئیس نهادهای اقتصادی و اجتماعی، رئیس ‌دفتر رئیس‌جمهور سرگی ایوانو (Sergei Ivanov)، وزیر مالیه آنتون سیلوانو (Anton Siluanov)، وزیر توسعه اقتصادی الکسی یولیوکایف (Alexi Ulyukayev)، رئیس بانک مرکزی روسیه الویرا نابیولینا (Elvira Nabiullina) و اقتصاددانان دیگر بودند.

پوتین در این جلسه ضمن خوشامدگویی گفت: «من با نمایندگان آکادمی علوم به طور منظم و به دلایل مختلف دیدار می‌کنم. ما در این دیدارها سر مسائل و موضوعات مختلف صحبت می‌کنیم و اعضای آکادمی دیدگاه‌هایشان را به اشتراک می‌گذارند. بعضی از کارهایی که ما انجام می‌دهیم در چارچوب شورای علوم و آموزش رخ می‌دهد. ما در مورد مسائل جاری کشور و تحقیقات بنیادی و کاربردی انجام‌شده مرتبط با این مسائل و همچنین توسعه بخش‌های تجاری ویژه و بخش‌های عمومی به گفت‌وگو می‌نشینیم. همه می‌دانند و این موضوعی شناخته‌شده است که آکادمی علوم سنت‌های سفت و سختی در پیش‌بینی بلندمدت و تحقیق در حوزه اقتصاد دارد. این سنت قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز وجود داشته است و اکنون نیز آکادمی علوم همین کار را می‌کند. تفکر اقتصادی خاص روسیه برای سال‌هاست که در حال توسعه است. باید عرض کنم که در چارچوب تاریخ و گذشته ما، محققان آکادمی علوم به طور فعال تلاش کرده‌اند تا استراتژی توسعه اقتصادی روسیه را تهیه و تدوین کنند و نشان دهند که باید چگونه تصمیم بگیریم. این سعی محققان به ویژه در ساخت «استراتژی توسعه اقتصادی-اجتماعی روسیه تا سال 2010» خود را نشان داد. اسناد فراگیر و جامعی که محققان اقتصادی آکادمی علوم روسیه طی همه این سال‌ها تهیه کرده‌اند، باعث شد که ما بتوانیم بر بحران‌های سیستمی دهه 1990 غلبه کنیم و گذارهای اقتصادی زیادی از آن زمان تاکنون داشته باشیم. بنابراین به طور کلی من احساس می‌کنم که نقش اعضای آکادمی علوم روسیه در تاریخ مدرن کشور و توسعه اقتصاد ما بسیار مهم و معنادار بوده است و به روسیه کمک کرده است که بتواند به جلو حرکت کند. حرکتی که طی سال‌های بسیار سخت و لحظات بحران رخ داد.»

پوتین در این جلسه این‌گونه ادامه داد: «به همین دلیل است که امروز قرار چنین ملاقاتی را گذاشته‌ایم و من منتظرم تا نظرات شما را بشنوم. من از همکارانم در کابینه و دفتر اجرایی ریاست‌جمهوری خواهم خواست تا آنها نیز ایده‌های خود را مطرح کنند که بتوانیم با یکدیگر برای تهیه یک استراتژی به منظور تقویت رشد اقتصادی کار کنیم. ما باور داریم می‌توانیم چالش‌های پیش روی رشد اقتصادی‌مان را حل کنیم و می‌دانیم که بدون حل این چالش‌های بنیادی در فضای اقتصادی و اجتماعی کشور، نخواهیم توانست به چیزی بیشتر از این دست پیدا کنیم. در همین حال باید عرض کنم که دولت روسیه در حال آماده‌سازی یک برنامه بلندمدت برای توسعه اقتصادی-اجتماعی کشور تا سال 2030 است.»

پوتین در این جلسه اضافه کرد: «هفته گذشته من به همراه اعضای کابینه و رئیس بانک مرکزی، روی سیاستگذاری اقتصادی صحبت کردیم و از همین رو جلسه امروز ما بسیار مهم است. ما نیاز داریم که یک خط‌مشی منسجم را با توجه به تمامی منابع موجود و در دسترس برای ارتقای رشد در دست داشته باشیم. خط‌مشی مورد نظر باید بتواند رشد بهره‌وری را به همراه داشته باشد و کارایی را در اقتصاد افزایش دهد. البته من نمی‌خواهم در این جلسه، یک سخنرانی طولانی‌مدت در مورد بازسازماندهی ساختاری بخش‌های مختلف اقتصاد در ارتباط با توسعه بازار نیروی کار داشته باشم. امیدوارم که امروز بتوانیم در چارچوب بحث آزاد در مورد این مسائل گفت‌وگو کنیم.»

اوباما

در جولای سال 2008، باراک اوباما رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، جلسه‌ای دوساعته را با جمعی از اقتصاددانان و مشاوران اقتصادی‌اش ترتیب داد تا بتواند با آنها در مورد افزایش شدید قیمت بنزین و همچنین فروپاشی بازار خانه‌های رهنی که منجر به بحران مالی 2008 شد صحبت کند. در این جلسه، پل ولکر (Paul Volker) یکی از روسای قبلی فدرال‌رزرو و آنا برگر (Anna Burger) وزیر خزانه‌داری حضور داشتند.

بحران سال 2008 ایالات متحده که دنیا را فرا گرفت، اگرچه به حباب مسکن معروف است، اما اساساً ریشه در مشکلات نظام بانکی این کشور داشت. به طوری که سیستم بانکی ایالات متحده در اواخر دهه 1990 و دهه 2000، طمع خود را برای کسب سود افزایش داد. بانک‌های ایالات متحده با انتشار اوراق قرضه با پشتوانه رهنی (Mortgage-Backed Securities) به خرید و فروش مسکن رونق دادند. آنها برای دادن وام مسکن از مشتریان خود وثیقه می‌گرفتند. این وثیقه، مسکن را به رهن بانک درمی‌آورد و تنها زمانی که مشتری وام و سود آن را پس می‌داد، می‌توانست ملک مورد نظر را تصاحب کند. بانک‌ها به این نتیجه رسیدند که با انتشار اوراق قرضه‌ای که دارای این پشتوانه‌های رهنی است، می‌توانند سود گزافی کسب کنند.

اما مشکل آنجا بود که ارزش‌گذاری بسیاری از این اوراق بیش از حد صورت می‌گرفت و آن هم به این دلیل بود که موسسات ارزش‌گذاری وضعیت موسسات مالی و اوراق قرضه مورد نظر، هدفشان فقط و فقط، جذب بانک‌ها بود و به مشتریان اهمیتی نمی‌دادند. نهادهای مسوول دولتی نیز گویی در خواب به سر می‌بردند و متوجه این ارزش‌گذاری بیش از حد نبودند. نتیجه طمع بانک‌ها برای کسب سود بیشتر بدون پشتوانه منطقی، درستکار نبودن موسسات ارزش‌گذاری اوراق قرضه بانک‌ها و بی‌توجهی نهادهای دولتی، بحران مالی سال 2008 بود که کنترل آن از دست خارج شد و تنها پس از تلفات بسیار، دنیا توانست از این بحران عبور کند.

اوباما طی هشت سال دوران ریاست‌جمهوری‌اش در سال‌های 2008 تا 2016، با اقتصاددانان دیدار می‌کرد. به طوری که در سال 2014، طی سه هفته در ماه‌های می و جولای، اقتصاددانان مطرح و طراز اول را به ناهار خصوصی در کاخ سفید دعوت کرد و از آنها خواست ایده‌های متنوع خود را حول مسائل اقتصادی ارائه کنند تا بتواند برای 30 ماه باقی‌مانده از دوران ریاست‌جمهوری‌اش، یک دستورالعمل اقتصادی تهیه کند. اوباما به دلیل اختلاف میان اعضای کنگره با یکدیگر نمی‌توانست خط‌مشی‌های اقتصادی مشخصی داشته باشد و از همین‌رو بر آن بود که در این جلسات با تیم اقتصادی‌اش و اقتصاددانان مطرح، ایده‌هایی را دریافت کند که قابل اجرا باشند و بتواند تغییراتی را که برای هدف اقتصادی‌اش ضروری جلوه می‌کرد، به وجود آورد. در جلسه دومی که اوباما طی این سه هفته با اقتصاددانان داشت، بعضی از اعضای جلسه به خوبی برای او شناخته‌شده بودند. برای مثال میان میهمانان یکی از روسای اسبق فدرال‌رزرو، بن برنانکه (Ben Bernanke) حضور داشت. همچنین آلان بلیندر (Alan Blinder) استاد دانشگاه پرینستون که دو هفته قبل از این جلسه نیز با اوباما دیدار کرده بود و مارتین فلدستین (Martin Feldstein) استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد و مشاور رونالد ریگان در دوره ریاست‌جمهوری‌اش که پیش از این نیز توصیه‌های خود را به اوباما کرده بود در جلسه حضور داشتند. بنابراین در کمتر از یک ماه در اواسط سال 2014 و 30 ماه مانده به پایان دور دوم ریاست‌جمهوری باراک اوباما و قبل از اینکه دونالد ترامپ از حزب جمهوریخواهان جایگزین او شود، 13 اقتصاددان مطرح در سطح جهانی در کاخ سفید با او دیدار کردند و در مسائل مختلف، از حوزه بانک گرفته تا تامین مالی و بحث‌های مالی، تکنولوژی و همچنین آموزش، با او صحبت کردند و به او مشورت رساندند.

جرج بوش

b-87-1

دیدارهای زیادی میان جرج بوش و اقتصاددانان در دوران ریاست‌جمهوری‌اش انجام شد. یکی از این دیدارها در جولای سال 2003 صورت گرفت. دیداری که در آن، بوش بسیار مشتاق بود تا نظر اقتصاددانان را درباره وضعیت اقتصادی آن زمان ایالات متحده و همچنین پیش‌بینی‌های اقتصاددانان از مسیر حرکت اقتصادی با توجه به خط‌مشی‌هایی که در جریان بودند، بشنود. همچنین بوش در آن جلسه وقت زیادی را به صحبت در مورد گام‌هایی که کاخ سفید برای تقویت اقتصاد ایالات متحده برداشته بود اختصاص داد. بوش از طریق دادن پول بیشتر به مردم به این منظور که مردم بتوانند کالاها و خدمات بیشتری را مصرف کنند و همچنین تلاش برای اشتغال‌زایی سعی داشت که رشد اقتصادی آمریکا را سرعت بخشد و در این جلسه می‌خواست نظر اقتصاددانان را در مورد این خط‌مشی‌ها بداند. البته در این جلسه به بحث عراق، فلسطین و کشورهای خاورمیانه نیز پرداخته شد. در این دیدار اقتصاددانان می‌خواستند بدانند که رئیس‌جمهور، چه مواضعی را در مورد بدهی دولت در پیش گرفته است. اینکه آیا بوش قصد دارد فکری برای بدهی دولت ایالات متحده بکند یا خیر و همچنین اینکه برنامه کاخ سفید در مورد تامین اجتماعی چیست تا با دانستن اینکه بوش چه چیزی در سر دارد، بتوانند به او مشاوره دهند.

تاچر

تاچر برای اولین‌بار با فردریش فون هایک در سال 1975 و با میلتون فریدمن در سال 1978 دیدار کرد. مارگارت تاچر و هایک در اداره امور اقتصادی لندن با یکدیگر دیدار کردند، هایک به تازگی برنده نوبل علم اقتصاد شده بود و برای اولین بار بود که تاچر را ملاقات می‌کرد. دیدار آنها کمتر از 30 دقیقه به طول انجامید و رالف هریس به خاطر می‌آورد که تاچر در این دیدار کوتاه، با اینکه بسیار متکبر بود اما همچون یک دختر مدرسه‌ای نشسته بود و به هایک گوش می‌داد و هیچ حرفی هم نمی‌زد. به طوری که تاچر برای حدود 10 دقیقه خاموش بود و در این حال، هایک استدلال‌های خود را مطرح می‌کرد.

زمانی مارگارت تاچر نوشته بود: «قوی‌ترین نقد بر برنامه‌ریزی و دولت سوسیالیستی از زمانی که من در این مورد مطالعه کرده‌ام یعنی از اواخر دهه 1940، راه بردگی هایک است، که من آن را چندین‌بار مطالعه کرده‌ام.» وقتی در سال 1984، هایک نسخه‌ای جدید از این کتاب را برای تاچر فرستاد، تاچر به او پاسخ داد که این هدیه برای من خیلی عزیز است. نقد هایک به سوسیالیسم که مبتنی بر ایدئولوژی «آزادی فردگرایانه» بود، سنگ بنای اصلی رویکرد دولت تاچر و سیاست‌هایی بود که به تاچریسم معروف شد.

از سوی دیگر کیث جوزف که به اعتقاد برخی، نقشی کلیدی در دولت تاچر و تاچریسم بازی کرد نیز احترامی خاص برای هایک قائل بود. اما به جز این نزدیکی فکری و اعتقادی، همراهی بی‌بدیلی میان استراتژی‌ها و سیاست‌های دولت تاچر با توصیه‌های سیاستی که هایک عنوان می‌کرد، وجود دارد. هایک پیش از آنکه تاچر به جنگ اتحادیه‌ها رود، مشکل اصلی رکود اقتصاد بریتانیا را قدرت اتحادیه‌های تجاری می‌دانست. وی می‌نویسد: «در واقع برای ناظری منصف کاملاً مشخص است که دادن امتیازات و قدرت بیشتر به اتحادیه‌ها عامل اصلی در به وجود آمدن رکود بریتانیاست.»

بنابراین هایک پیش از تورم، به رکود و قدرت اتحادیه‌ها می‌نگریست و بر آن بود که اگر بریتانیا می‌خواهد از دامان رکود خارج شود باید قدرت اتحادیه‌ها که به معنای بازار انحصاری نیروی کار بود، کاهش یابد. این موضع‌گیری هایک در مورد اتحادیه‌ها به پیش از انتخاب تاچر بازمی‌گردد و در سال 1979 که تاچر برنده انتخابات می‌شود، هایک این حادثه را بهترین هدیه تولد 80سالگی‌اش می‌نامد و در آگوست همان سال در نامه‌ای به تاچر عنوان می‌کند اقتصاد بریتانیا نیاز به اصلاح اتحادیه‌ها از طریق رفراندوم دارد. هایک در همین نامه گوشزد می‌کند که از نظر وی اصلاح اتحادیه‌ها بسی مهم‌تر از تورم است.

«فریدمن اقتصاد مبتنی بر آزادی را بار دیگر حیات بخشید، آن هم زمانی که به کلی فراموش شده بود. وی یک مبارز روشنفکر راه آزادی بود.» این گفته تاچر هنگام مرگ فریدمن بود. قطعه‌ای بدیع و روشن از احترام خاص تاچر به فریدمن. فریدمن نیز در اولین ملاقاتش با تاچر در سال 1978 در خاطراتش می‌نویسد که وی را زنی جذاب یافت هرچند، در همان دیدار اول مطمئن نبود که آیا تاچر می‌تواند آنچه بریتانیا بدان نیاز دارد را برآورده کند یا نه. با وجود این دولت تاچر با به قدرت رسیدن، از نظرات فریدمن بهره کافی برد. در همان اوان زمامداری، برنامه تلویزیونی «آزادی انتخاب» فریدمن که برنامه‌ای در دفاع از سرمایه‌داری بود از شبکه دولتی بریتانیا، بی‌بی‌سی پخش شد که گویی به زبان عامه‌فهم رویکرد دولت جدید بریتانیا را تبیین می‌کرد. فراتر از این تاچر کینزگرایی دول قبلی خود را در صحنه عمل تبدیل به سیاست‌های پول‌گرای فریدمنی کرد تا بتواند بر وضعیت

رکود- تورمی بریتانیا در اواخر دهه 1970 فائق آید. کاهش عرضه پول موجب شد تا تورم 27درصدی بریتانیا در سال 1975 تبدیل به تورم 4 /2درصدی در سال 1986 شود. سیاست‌های پولی تاچر با رهنمود‌های فریدمن به ثمر نشست. اما در مورد سیاست‌های مالی، فریدمن همچون هایک معتقد بود مخارج عمومی باید بیش از این کاهش یابد تا بودجه متوازن شود، اما دولت تاچر در ابتدا برای جبران کاهش درآمدهای مالیاتی و توازن بودجه، مالیات بر ارزش افزوده را افزون ساخت که مورد انتقاد فریدمن قرار گرفت. با وجود این، سیاست‌های مالی تاچر نیز در مجموع موثر بود، به طوری که از اواسط دهه 1980 بهبود اقتصادی به وضوح نمایان بود و هنگام خروج تاچر از قدرت، وی توانسته بود تولید ناخالص واقعی بریتانیا را 3 /23 درصد افزایش دهد. وی با احترام به حقوق خصوصی و مالکیت و رشد اقتصاد بازار رکود و تورم را به رونقی پایدار بدل کرد. از همین‌روست که به اعتقاد فریدمن، تاچر یک لیبرال واقعی قرن نوزدهمی بود؛ و بدین اعتبار تاچریسم نیز لیبرالیسم عملی قرن بیستم همراه با عزم و اراده‌ای سخت در برابر مخالفان.

جان اف. کندی

b-88-1

55 سال از ترور جان اف. کندی، سی و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده که در سال‌های 1961 تا 1963 در این سمت بود (تا وقتی که ترور شد) می‌گذرد. زمانی که کندی به قدرت رسید، اقتصاد ایالات متحده ضعیف بود. نرخ بیکاری در آن زمان 8 /6 درصد بود و از منظر تاریخی عدد بالایی به شمار می‌آمد. کندی رشد اقتصادی را در اولویت گذاشته بود و تمام سعی‌اش این بود که موتور رشد اقتصادی را روشن کند. باراک اوباما نیز زمانی که در سال 2008 روی کار آمد با وضعیتی مشابه روبه‌رو شد. در آن سال نرخ بیکاری ایالات متحده 6 /7 درصد بود و اوباما نیز رشد اقتصادی در اولویت برنامه‌هایش قرار داشت. دیدارهایی که کندی با اقتصاددانان داشت منجر به چندین خط‌مشی جهت تقویت رشد اقتصادی شد که در اینجا به سه مورد از آنها اشاره می‌کنیم:

کاهش مالیات‌ها

کندی در نتیجه دیدارهایش با اقتصاددانان و انجمن مشاوران ملی به این نتیجه رسیده بود که برای تحریک رشد اقتصادی باید مالیات‌ها را کاهش دهد. جمهوریخواهان عاشق این روی کندی بودند و هنوز هم از او نقل قول می‌کنند که: «یک موج در حال اوج‌گیری، همه قایق‌ها را نیز با خود بلند می‌کند». کندی در سال 1963 برنامه کاهش 5 /13 میلیارددلاری مالیات‌ها را به کنگره برد. او می‌خواست نرخ‌های مالیات بر درآمد فردی را که در آن زمان از 20 درصد تا 91 درصد متغیر بودند، به 14 تا 65 درصد برساند. او همچنین در نظر داشت که نرخ مالیات شرکتی (corporate tax rate) را از 52 درصد به 47 درصد کاهش دهد. کندی اقناع شده بود که این کاهش مالیات‌ها با خود رشد اقتصادی را به همراه خواهد داشت. این ایده امروزه از سوی جمهوریخواهان آمریکا پذیرفته شده است. اما در سال 1963، بسیاری از جمهوریخواهان و دموکرات‌ها از ایده کاهش مالیات‌های کندی استقبال نمی‌کردند و همچنین کاهش مخارج دولت را نیز به صلاح اقتصاد نمی‌دانستند. از همین‌رو تا زمانی که کندی زنده بود، این برنامه‌های کاهش مالیات هیچ‌گاه عملی نشدند زیرا کنگره آنها را تصویب نکرد. با این حال، بعد از ترور کندی و در سال 1964، یک برنامه کاهش مالیاتی سبک‌تر تصویب شد و به اجرا درآمد.

کاهش مالیات کافی نیست

کندی در دیدار با مشاوران اقتصادی خود به این نتیجه رسیده بود که کاهش مالیات‌ها به تنهایی نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. با این حال برعکس اوباما و به‌رغم توصیه‌های مشاوران اقتصادی‌اش، کندی سعی نکرد اقتصاد را از طریق افزایش شدید مخارج دولت به حرکت درآورد. او از عواقب سیاسی بدهی هفت میلیارددلاری بیم داشت.

با این حال کندی می‌دانست که کاهش مالیات‌ها به تنهایی نمی‌تواند دردی را درمان کند و مردم آمریکا را منتفع سازد. برای همین حداقل دستمزدها را افزایش داد و برنامه‌ای ایجاد کرد تا از طریق آن بتواند به کارگرانی که تکنولوژی جایگزین آنها شده است کمک کند. همچنین کمیسیون منطقه‌ای رشته‌کوه آپالاچ (Appalachian Regional Commission) را به وجود آورد تا در آن منطقه، با فقر مبارزه کند. کندی همچنین از ایجاد یک برنامه دولتی برای ارائه خدمات بهداشتی و درمانی حمایت کرد. این برنامه بهداشتی و درمانی برای آمریکایی‌های بالای 65 سال بود و فقط به آنها تعلق می‌گرفت. اینکه از افراد مسن چنین حمایتی شود در آن زمان یک موضوع جدال‌برانگیز بود و برنامه درمان در زمان کندی تصویب نشد تا اینکه جانسون به ریاست‌جمهوری رسید.

سرمایه‌گذاری در تکنولوژی

کندی باور داشت که دولت باید در تکنولوژی‌های جدید، به‌ویژه تکنولوژی‌های مربوط به فضا سرمایه‌گذاری کند. یکی از بزرگ‌ترین میراث‌های او برنامه فضایی آمریکاست به ویژه هدف او برای فرستادن انسان به ماه تا پایان دهه 1960 میلادی. تلاش کندی برای فرستادن انسان به فضا در پاسخ به تلاش‌های اتحاد جماهیر شوروی بود. شوروی قبل از آمریکا کاوش فضا را آغاز کرده بود. برنامه کندی برای کاوش فضا الهام‌بخش یک نسل از آمریکایی‌هایی بود که فکر می‌کردند آسمان پایان کار نیست و با این فکر بزرگ شدند که می‌توانند بسیار فراتر از این بروند. بسیاری از تکنولوژی‌های جدید، از غذای یخ‌زده و خشک‌شده برای استفاده در فضا گرفته تا سلول‌های خورشیدی، از سوی اداره هوا و فضای ملی آمریکا توسعه داده شد. اوباما دوست داشت که با ارجاع به این برنامه‌های کندی و حمایت او از برنامه‌های فضایی، سرمایه‌گذاری دولت در هر چیزی، از تکنولوژی‌های بخش انرژی گرفته تا تحقیقات مربوط به ساختار مغز را توجیه کند.

روزولت

b-89-1

جان مینارد کینز، در 28 ماه می سال 1934، با فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده دیدار کرد. بعد از این دیدار، هر دو آنها سخنان مودبانه‌ای را درباره یکدیگر به فلیکس فرانکفورتر (Felix Frankfurter) زدند. فرانکفورتر کسی بود که ملاقات میان کینز و روزولت را ترتیب داده بود و به هر دو اصرار کرده بود که با یکدیگر دیداری داشته باشند. کینز این‌گونه گفته بود که مکالمه‌اش با روزولت بسیار جذاب و روشنگر بود و روزولت نیز گفته بود که مکالمه بسیار خوبی داشتیم و من به سرعت از کینز خوشم آمد. با این حال به نظر می‌رسد که بهترین توصیف از ملاقات کینز و روزولت را فرانسس پرکینز (Frances perkins) کرده باشد. پرکینز که در آن زمان وزیر کار بود در خاطرات خود می‌نویسد:

کینز در سال 1934 با روزولت دیدار کرد. دیدار آنها نسبتاً کوتاه بود و بیشتر در مورد تئوری اقتصادی در آن صحبت شد. روزولت بعد از دیدار با کینز به من گفت: «من دوستت کینز را دیدم. او تعدادی شکل و نمودار بی‌ربط و بی‌معنی به من نشان داد. او باید یک ریاضیدان باشد نه یک اقتصاددان سیاسی.»

کینز خودش را با یک رویکرد ریاضیاتی نسبت به مسائل مربوط به درآمد ملی، مخارج عمومی و خصوصی و قدرت خرید به روزولت معرفی کرده بود. او پس از ملاقاتش با روزولت به دفتر من آمد و پس از ستایش رفتار روزولت، محتاطانه به من گفت فکر می‌کرده است رئیس‌جمهور بیشتر از اینها با ادبیات اقتصادی و زبان اقتصاد آشنا باشد. کینز مجدداً اشاره کرد که اگر دولت یک دلار خرج کند، آن یک دلار به دست خواربارفروش می‌رسد، سپس به دست عمده‌فروش می‌رسد، سپس به دست کشاورز می‌رسد. کینز توضیح داد که این‌گونه اگر دولت یک دلار خرج کند، چهار دلار ارزش خلق کرده است و چهار دلار به درآمد ملی کمک کرده است. من آرزو می‌کردم که ‌ای‌کاش کینز هنگام صحبت با روزولت ملموس‌تر حرف می‌زد به جای اینکه طوری نشان دهد که بسیار بیشتر از اقتصاد سر در می‌آورد.

در داستانی که پرکینز تعریف می‌کند، روزولت تئوری اقتصادی را نفهمید و اگر کینز با ریاضیات و نمودارهای کمتری موضوع را به روزولت توضیح می‌داد احتمالاً روزولت به درک بهتری از مساله می‌رسید.

تاریخ اقتصاد کلان نوین با چاپ کتاب «نظریه عمومی اشتغال، پول و بهره» توسط کینز در سال 1936 آغاز می‌شود. در زمانی که او کتاب نظریه عمومی را می‌نوشت، به گونه‌ای که نمی‌خواست کسی دیگر متوجه سخن او شود به یکی از دوستان خود (جرج برنارد شاو) چنین گفت: «اعتقاد من این است که کتابی که اکنون در باب نظریه اقتصادی می‌نویسم، اگرچه نه در آینده‌ای نزدیک، اما در طول 10 سال آینده، نحوه تفکر جهانیان را در مورد مسائل اقتصادی متحول می‌سازد.» پیش‌بینی کینز درست بود. زمان‌بندی کتاب مطمئناً یکی از دلایل موفقیت فوری آن بود. رکود بزرگ نه‌تنها یک فاجعه اقتصادی به شمار می‌رفت، بلکه همچنین ناتوانی تفکر اقتصادشناسانی را نشان می‌داد که بر روی نظریه ادوار تجاری (نامی که آن زمان به اقتصاد کلان داده می‌شد) کار می‌کردند. شمار اندکی از اقتصادشناسان توضیح منسجمی برای درک عمق و دامنه رکود داشتند. اقدامات اقتصادی اتخاذشده از سوی دولت روزولت در «طرح تازه» (new deal) بیشتر بر غریزه مبتنی بود تا بر نظریه اقتصادی. کتاب نظریه عمومی نه‌تنها تفسیری برای وقایع داشت، بلکه یک چارچوب فکری و بحث روشنی برای مداخله دولت پیشنهاد می‌کرد. بحث اصلی نظریه عمومی کینز، تاکید بر تقاضای موثر بود. در کوتاه‌مدت کینز بحث می‌کرد که تقاضای موثر، تولید یا سطح محصول را تعیین می‌کند. حتی اگر تولید در بلندمدت در نهایت به سطح طبیعی خود بازگردد، در بهترین حالت نیز فرآیند تعدیل خیلی کند است. در واقع یکی از مشهورترین نقل قول‌های کینز این است که: «در بلندمدت همه ما مرده‌ایم».

منابع:
1- http: / /en.kremlin.ru /events /president /news /20291
2- https: / /www.apnews.com /1c10f5eeab934382 994a af17051bdc9f
3- https: / /theecologist.org /2018 /aug /10 /day-thatcher-met-hayek-and-how-led-privatisation
4- تاثیر هایک و فریدمن بر تاچریسم، هفته‌نامه تجارت فردا، شماره 37
5- https: / /www.jfklibrary.org
6- https: / /www.bizjournals.com /bizjournals /washingtonbureau /2013 /11 /22 /jfk-and-business-5-lessons-from-the.html
7- https: / /www.cps.org.uk /blog /q /date /2012 /09 /11 /hayek-and-thatcher /
8-http: / /crookedtimber.org /2013 /06 /17 /the-queer-personality-and-floating-mind-what-did-keynes-say-to-and-about-roosevelt-2 /
9- داستان اقتصاد کلان، اولویر بلانچارد، ترجمه عباس ولدخانی

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها