از اوزال قهرمان نسازیم
قوت و ضعف سیاستهای اقتصادی تورگوت اوزال در گفتوگو با کامران دادخواه
کامران دادخواه میگوید: اوزال چندان به دموکراسی اعتقادی نداشت و دستگاه اداری و بوروکراسی ترکیه را هم مانعی در برابر اقدامات خودش میدید. از اینرو بهجای اینکه طی یک فرآیند دموکراتیک و شفاف عمل کند، به طور دستوری توسعه را پیش برد.
برای استفاده مناسب از تجربه اوزال در توسعه ترکیه، نباید از او یک قهرمان ساخت؛ کامران دادخواه، اقتصاددان و استاد دانشگاه نورثایسترن، با بیان این جمله به سیاستهای اصلاحی اوزال در زمانی اشاره میکند که ترکیه گرفتار سختترین مشکلات اقتصادی بوده است. دادخواه معتقد است که اوزال توانست سنگبنای توسعه را در ترکیه بگذارد و اگرچه در این مسیر خطاهایی نیز مرتکب شد و غفلتهایی داشت اما توانست راهی برای توسعه ترکیه بسازد که تا پیش از او وجود نداشت. این اقتصاددان با اشاره به اثرگذاری عمیق اوزال در اصلاحات اقتصادی ترکیه و حمایتی که از او برای به نتیجه رسیدن اقداماتش شد میگوید در ایران نیز افرادی هستند که میتوانند نقشی چون اوزال ایفا کنند اگر در سیاستگذاری و تصمیمگیری به طور موثری به کار گرفته شوند.
♦♦♦
تصویر ما از تورگوت اوزال، فردی است که آغازگر اصلاحات و آزادسازی اقتصاد ترکیه است. از اینرو به او بنیانگذار توسعه یا پدر اقتصاد مدرن ترکیه هم میگویند. این تصویر تا چه اندازه واقعی است و اوزال برای اصلاح اقتصاد ترکیه چه اقداماتی انجام داد؟
به عنوان مقدمه باید بگویم که تخصصی در اقتصاد ترکیه ندارم و تاکنون به ترکیه سفر نکردهام. در نتیجه ادعای تخصص در تاریخ اقتصاد ترکیه را ندارم و آنچه میگویم برپایه مطالعاتم و آمارهای موجود است. ضمن اینکه در مورد شخص آقای تورگوت اوزال تحقیقاتی داشتهام چون زمانی در نظر داشتم کتابی در مورد افراد اثرگذار در اقتصادهای ملی تالیف کنم و از اقدامات مثبت و منفی این به اصطلاح سرداران اقتصادی بگویم، افرادی چون یالمار شاخت و لودویگ ارهارد در آلمان، اوزال در ترکیه، ابتهاج در ایران و....
زمانی که آقای اوزال در ترکیه روی کار آمد توانست اقدامات اصلاحی بسیار مفید و موثری در اقتصاد این کشور انجام دهد و آن را به مسیر درستی هدایت کند. در عین حال مرتکب خطا یا غفلتهایی هم شد که بعدها باعث ایجاد یا تشدید مشکلاتی در اقتصاد ترکیه شد از جمله تورمهای بسیار بالای 60 تا 70درصدی که در دوره بعدی اصلاحات اقتصادی با روی کار آمدن آقای اردوغان کنترل شد. گرچه هنوز هم نرخ تورم در ترکیه بالاست.
در زمان روی کار آمدن آقای اوزال، ترکیه اقتصاد عقبافتادهای داشت در حالی که اقتصادهای اروپایی وضع بسیار خوبی داشتند. سوال اوزال این بود که چرا چنین تفاوتی ایجاد شده است و به این نتیجه رسید که باید در ترکیه سرمایهگذاری و تولید انجام شود. بعد این سوال مطرح شد که چه تولیدی باید انجام شود چون تا آن زمان بیشتر تولید در ترکیه با هدف جایگزینی واردات بود نه توسعه صادرات. این سیاست کلی اقتصادی در ترکیه بود و البته بسیاری از کارشناسان اقتصادی ممکن است در آغاز مسیر چنین نظری داشته باشند. آنها معتقدند در ابتدا باید یک بازار داخلی برای کالا و خدمات تولیدشده ایجاد شود چون تولیدات ابتدایی از نظر کیفی و قیمتی، توانایی راهیابی و رقابت در بازار جهانی را ندارد؛ در نتیجه باید در بازار داخل جایگزین کالاهای وارداتی شود. اما این سیاست در بلندمدت قابل تداوم نیست. به همین دلیل بود که اقتصادی مانند ترکیه وضعیت ناگواری داشت. آقای اوزال ابتدا تصمیم گرفت به سمت آزادسازی اقتصادی حرکت کند و این روند را به طور هماهنگ در ابعاد مختلف اقتصاد پیش ببرد. در گام بعدی سعی کرد روند سرمایهگذاری که در نتیجه آزادسازیها رو به بهبود بود، به سمت توسعه صادرات باشد. از این نظر نیاز بود که اقتصاد ترکیه به اقتصاد دنیا متصل شود. اوزال هم بسیار راغب بود که بتواند ترکیه را وارد بازار اروپا و جامعه اروپایی کند. او برای جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی تلاش زیادی کرد حتی به دنبال این رفت که از خارج وام بگیرند و سرمایهگذاری کنند. این کار باعث شد طی مدتی اقتصاد ترکیه به سمت شکوفایی برود.
اوزال چندان به دموکراسی اعتقادی نداشت و دستگاه اداری و بوروکراسی ترکیه را هم مانعی در برابر اقدامات خودش میدید. از اینرو بهجای اینکه طی یک فرآیند دموکراتیک و شفاف عمل کند، به طور دستوری توسعه را پیش برد. نرخ تورم قبل از روی کار آمدن اوزال سهرقمی شده بود، او توانست با اصلاحاتی که در مسیر آزادسازی انجام داد تا حدودی کنترل را کاهش دهد. آزادسازی اقتصادی، اتصال و همبستگی با اقتصاد دنیا و حرکت به سمت توسعه صادرات سهگام مهم او بود.
اوزال که به دستگاه دولتی ترکیه اعتقادی نداشت، یکسری نهادهای جدید ایجاد کرد که میتوانستند بدون اجازه هر کاری انجام دهند. او همچنین تعدادی از تحصیلکردههای ترک را که در کشورهای خارجی مشغول بودند در مناصب مهمی در این نهادها به کار گرفت. این نهادها صرفاً با دستور اوزال کار میکردند و نیازی به اجازه گرفتن از پارلمان برای اقدامات و اصلاحات خود نداشتند. اوزال البته با این توسعه دستوری توانست تولید را بالا ببرد و رشد اقتصادی ترکیه را بهبود بخشد. اما این مساله در بلندمدت قابل دوام نبود و در نتیجه به خاطر کسری بودجه، تورم مجدد روندی رو به رشد گرفت. همچنین به دلیل اقدامات دستوری اوزال که بدون نظارت و مجوز پارلمان صورت میگرفت، فساد هم شروع به ریشه دواندن کرد. برای همین وقتی اوزال در سال 1993 درگذشت، ترکیه اگرچه رشد اقتصادی خوبی داشت اما نرخ تورم بالایی داشت که رو به فزونی میرفت. در سالهای بعد با حضور آقای کمال درویش و بعد دولت آقای اردوغان مساله تورم کنترل شد و پایین آمد؛ البته در حال حاضر هم تورم ترکیه نسبت به تورم اروپا و آمریکا نرخ بالایی دارد. تورگوت اوزال در واقع مجموعهای از اقدامات اصلاحاتی مثبت و منفی در ترکیه انجام داد. او اصلاحات اقتصادی را بنیان گذاشت و بسیار علاقهمند بود تا بتواند ترکیه را به جامعه اروپا ملحق کند.
قدرت تعامل بالا هم یکی از ویژگیهای بارز اوزال بود؛ به طوری که توانست با چهرههای سیاسی در احزاب مختلف اعم از اسلامگرایان و غیره هماهنگ باشد و از حمایت آنها برخوردار باشد.
ما چه درسی میتوانیم از تجربه اوزال در ترکیه بگیریم؟
بدون شک آزادسازی اقتصادی و رفتن به سوی صادرات و ارتباط مستقیم داشتن با اقتصاد جهانی بسیار به نفع اقتصاد یک کشور است اما باید مواظب بود که این کار به طور صحیح و با نظارت و حسابرسی دقیق انجام شود؛ یعنی نیاز به تقویت دموکراسی دارد. توسعه آمرانه میتواند منجر به زیانهای بیشتری نسبت به فوایدش شود. مساله دیگری که باید نسبت به آن حساس باشیم و تا جایی که من میدانم آقای اوزال چندان به آن توجه نمیکرد این است که مردم باید کاملاً در جریان باشند که چه رویدادی در حال اتفاق افتادن است. ترکیه با اروپا همبستگی دارد و در بسیاری موارد مردم نسبت به سیاستها آگاه هستند اما همیشه عدهای روشنفکرنما هستند که سخنان نادرستی تحویل میدهند. این را من در ایران بسیار دیدهام. برای همین من نسبت به تجارتفردا احترام زیادی قائلم چون مردم را به درستی از آنچه میگذرد آگاه میکند. شما میدانید در گذشته افرادی داشتیم که بااینکه هیچ دانش درستی از اقتصاد نداشتند کتابهایی در این حوزه نوشتند مانند اقتصاد توحیدی، و مردم را گمراه کردند. این دو مساله باید در دوره گذار اقتصادها از توسعهنیافته به توسعهیافته کاملاً مورد توجه قرار گیرد. متاسفانه به نظر میرسد آقای اردوغان هم بعد از اقدامات بسیار خوبی که در حوزه اقتصاد انجام داد و موفق شد نرخ تورم بسیار بالای ترکیه را مهار و کنترل کند و در راه توسعه اقتصاد ترکیه قدمهای سریعی بردارد حالا احساس میکند مملکت ملک طلق خود اوست و این برداشت نادرست به اشتباهاتی میانجامد که ممکن است جبران آن برای اقتصاد ترکیه بسیار سخت یا ناممکن باشد.
از نظر شما وزن بالایی که برای اوزال در فرآیند اصلاحات و توسعه اقتصادی ترکیه در نظر گرفته میشود با توجه به برآیند اقدامات و سیاستهای درست و غلط او، قابل قبول است؟ یعنی میتوان او را در زمره همان «سرداران اقتصادی» که گفتید قرار داد؟
با توجه به نتایج و وضعیت بسیار بد اقتصاد ترکیه قبل از روی کار آمدن آقای اوزال، نمیتوان نقش او را کمرنگ کرد یا اثرگذاری او را در توسعه ترکیه کوچک جلوه داد. با این حال اصلاً علاقه ندارم که سنت اسطورهسازی و قهرمانپروری که بسیار در بین ما رایج است در مورد آقای اوزال هم به کار برده شود. ایشان هم یک انسان فعال در حوزه سیاسی و اقتصادی بوده که در کنار تصمیمات درست و اثرگذار، خطاهایی هم داشته است که باید این نقاط قوت و ضعف در کنار هم دیده شود. همانطور که ثمره شیرین اصلاحات اقتصادی او را مردم ترکیه چشیدند، هزینه بیتوجهیها و خطاهای او مانند ناتوانی در کنترل کسری بودجه و تورم را هم مردم پرداختند. سنت قهرمانپروری در میان ما بسیار رواج دارد. به عنوان نمونه اگر کتاب «امیرکبیر» نوشته دکتر فریدون آدمیت را بخوانید تصویری از امیرکبیر برای شما ترسیم میشود که به غیر از خوبی از او چیزی دیده نمیشود و انگار که هیچ اشتباهی نداشته است. منظورم این است که از اوزال نباید قهرمان و معصوم ساخت. او قطعاً نمره قبولی گرفته است اما در کارنامهاش حتماً نمره پایین هم دیده میشود. بهتر است نگاه ما به اوزال واقعبینانه باشد تا بتوانیم درس درستی از تجربه او بگیریم.
اشاره داشتید که اوزال با گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی تعامل خوبی داشت، مثلاً هم با احزاب اسلامگرا هم با گروههای غیراسلامی یا با ترکهایی که در خارج از کشور سکونت داشتند یا حتی با نظامیان. در همین راستا هم میبینیم که او از مقام مشاوره آقای سلیمان دمیرل، به مقام معاونت نخستوزیر دولت بعدی میرسد که یک نظامی است و با کودتا به قدرت رسیده است. این روحیه تعاملگرایی تا چه اندازه در پیشبرد برنامه اصلاحات اقتصادی او اثرگذار بود؟
بدون شک این یک ویژگی مثبت و اثرگذار در آقای اوزال بود. اما من علاقه دارم که طرف دیگر ماجرا هم دیده شود. اینکه اوزال مدت زمان نسبتاً زیادی در قدرت و در دولتها میماند نتیجه این است که هم مردم و هم سران ارشدی که او را به کار گماردهاند نسبت به توانایی و مهارت او، فارغ از رابطه و ایدئولوژی سیاسی، اطمینان و اعتماد داشتهاند. یعنی شاید بااینکه او رفیق و هممسلک آنها نبوده اما از آنجا که متخصص توانمندی در امر اقتصاد بوده از حضور او استفاده کردهاند. ما برای درمان یک بیماری، وارد این مساله نمیشویم که پزشک چه دیدگاهی دارد. اگر برای درمان بیماری حاذق باشد حتماً به او مراجعه میکنیم. چنین احساسی در مورد آقای اوزال وجود داشته است. او خودش حزب مام میهن را بنیانگذاری کرد که رنگی مذهبی داشت اما در کنار سکولارها هم کار میکرد. اوزال را به خاطر تخصصش و خدمتی که میتوانست به کشورش انجام دهد به کار میگرفتند. ما چنین تجربیاتی در کشور خودمان هم داشتهایم. به نظر من ترکها با توجه به مشکلات متعددی که داشتند احساس میکردند اوزال کسی است که میتواند کار اصلاحات نظام اقتصادی را به پیش ببرد.
فکر میکنید نقش اوزال و اردوغان در توسعه اقتصادی ترکیه چگونه است و کدام یک موثرتر و اساسیتر در این مسیر حرکت کردند؟ از این باب که هر دو پس از انجام برخی اصلاحات و موفقیتها به برخی خواستههای سیاسی مانند افزایش اختیارات رئیسجمهور رسیدند.
مقایسه این دو شخص کار سادهای نیست، چون شرایط اقتصاد ترکیه در زمان قدرت گرفتن آنها متفاوت بود. زمانی که تورگوت اوزال روی کار آمد مساله اصلی ضعف تولید در ترکیه بود. او در واقع با تقویت توان تولید، سنگبنای توسعه ترکیه را گذاشت. وضعیت اقتصاد ترکیه بسیار ناگوار بود و او باید این اقتصاد را به سوی ایجاد ثروت هدایت میکرد. به ویژه توجه کنید که ترکیه مانند ایران یک درآمد نفتی ثابت برای تامین نیازهایش نداشت. از طرف دیگر ترکیه بسیار نزدیک به اروپاست و مردم این کشور از نزدیک در جریان رونق و رفاه کشورهای اروپایی بودند. از این جهت اوزال کار بسیار سختی داشت و باید آغازگر و سازنده مسیری میشد که پیش از او وجود نداشت. آقای اردوغان با تورم بسیار بالایی مواجه بود که اگر برایش فکری نمیکرد باعث فروپاشی اقتصاد ترکیه میشد. آقای اردوغان تا امروز با سرعت بسیار بالایی ترکیه را در مسیر پیشرفت و توسعه اقتصادی حرکت داده است و ترکیه امروز قابل قیاس با ترکیه اوایل دهه 2000 که حزب عدالت و توسعه به قدرت رسید، نیست. در واقع اردوغان موفق شد با سرعت بیشتری نسبت به اوزال روند توسعه را پیش ببرد اما اینها نمیتواند مبنای تصمیمگیری باشد چون اردوغان هنوز سر کار است و با توجه به سیاستهایی که اخیراً در پیش گرفته، واقعاً مشخص نیست اقتصاد ترکیه چه خواهد شد. با توجه به جنگهای منطقهای و ناامنی موجود، کوچکترین اقدام نادرست میتواند به هزینههای بالای سیاسی و اقتصادی منجر شود. این وضعیت خطیر منطقه است. بدون تردید کار اوزال از این جهت بسیار مهم است که سنگبنای اول توسعه را گذاشت اما اردوغان هم توانست با کنترل تورم و تداوم نرخ رشد ترکیه را بسیار پیش ببرد.
در ترکیه افرادی چون اوزال بر سر کار میآیند که هم جسارت اصلاح را دارند و هم از حمایت و پشتیبانی خوبی برای این کار بهرهمند میشوند. در حالی که در کشور ما با وجود مشکلات نسبتاً مشابه، یا چنین افراد جسوری یافت نمیشوند یا اگر هم هستند از حمایت مناسبی برای اجرای اصلاحات اقتصادی برخوردار نمیشوند.
آنطور که من با نظرات و تفکرات افراد مختلفی در ایران آشنا شدم و مقالات و نوشتههایشان را به ویژه در نشریه تجارتفردا مطالعه کردهام معتقدم ایران اقتصاددانان بسیار توانمندی دارد که میتوانند حتی در سطح جهانی حرفی برای گفتن داشته باشند اما من ندیدهام که این افراد در فرآیند تصمیمگیری و سیاستگذاری به طور موثری به کار گرفته شوند. البته افراد زیادی هم هستند که اقتصاد خوانده و اتفاقاً فارغالتحصیلان خوبی هم بودهاند اما در عرصه عمل نمیتوانند خوب کار کنند. همانطور که نمیتوانید انتظار داشته باشید شاگرد اول دانشکده افسری حتماً در میدان جنگ برنده باشد. به نظر من به دو دلیل ما در ایران کسی مانند اوزال نداشتیم: دلیل اول و مهم این است که رفتار دولت در ایران به دلیل دسترسی به درآمد نفتی مانند بچه پولداری است که هیچ دغدغهای نسبت به هزینههایش ندارد. در نتیجه دولت هیچوقت آنطور که باید نیاز وجود اقتصاددانان مصلح و تغییر از مسیر را احساس نکرده است. دلیل دوم اینکه متاسفانه برخی حرفهای غیرصحیح و ذهنیات نادرست در جامعه ایران نهادینه شده است که اگر قرار باشد اتفاقی در مسیر اصلاح ساختار اقتصادی رخ دهد باید این ذهنیات پاک شود. همین که تصمیمی گرفته میشود که مثلاً نرخ ارز یک مقدار ثابت باشد نه بیشتر و نه کمتر، نشان میدهد که تفکر درستی در مورد نرخ ارز وجود ندارد. حتی یکی از دانشجویان تازهوارد اقتصاد در درس اقتصاد کلان به من گفت چگونه سیاستگذار ایرانی این تصمیم را گرفته است مگر تاریخ را نخواندهاند؟
در نتیجه در ایران باید این تفکر گسترش یابد که پول نفت ارثیه مفتی نیست که هرطور بخواهیم آن را هزینه کنیم. دوم اینکه قبول کنیم باید اقتصاد را برمبنای علم و تجربه و با حمایت از اقتصاددانان بسازیم و بدانیم اگر میخواهیم نیروی سیاسی و نظامی قدرتمندی در دنیا باشیم باید ابتدا اقتصاد قوی داشته باشیم. بدون شک ما به یک اوزال، ارهارد، ابتهاج یا افرادی از این دست نیاز داریم و اتفاقاً این افراد را در داخل کشور زیاد داریم و فقط باید از دانش و توان آنها استفاده کنیم و آنها را مورد حمایت قرار دهیم.