پایان شب سیه
اقتصاد جهان به کدامسو میرود؟
هرسال یکی از نشستهای مجمع جهانی اقتصاد، به چشمانداز اقتصادی جهانی اختصاص مییابد که در آن، تاثیرگذارترین مقامات رسمی دنیا و مدیران بخش خصوصی که تاثیر فراوانی روی مسیر اقتصاد دنیا دارند، حضور پیدا میکنند. نشست امسال به مباحث مربوط به دشواری و تسهیل مقداری و همچنین نرمالسازی سیاست پولی بانکهای مرکزی بزرگترین اقتصادهای دنیا پس از بحران مالی 2008 اختصاص یافت. همچنین بهرهوری پایین در جهان هایتک، ریسک مدیریت تغییرات اقلیمی در برنامهریزی اقتصادی و مواردی از این دست مورد بحث قرار گرفت که در این پرونده سعی داریم به مهمترین بخشهای این نشست بپردازیم.
مرتضی مرادی: هرسال یکی از نشستهای مجمع جهانی اقتصاد، به چشمانداز اقتصادی جهانی اختصاص مییابد که در آن، تاثیرگذارترین مقامات رسمی دنیا و مدیران بخش خصوصی که تاثیر فراوانی روی مسیر اقتصاد دنیا دارند، حضور پیدا میکنند. نشست امسال به مباحث مربوط به دشواری و تسهیل مقداری و همچنین نرمالسازی سیاست پولی بانکهای مرکزی بزرگترین اقتصادهای دنیا پس از بحران مالی 2008 اختصاص یافت. همچنین بهرهوری پایین در جهان هایتک، ریسک مدیریت تغییرات اقلیمی در برنامهریزی اقتصادی و مواردی از این دست مورد بحث قرار گرفت که در این پرونده سعی داریم به مهمترین بخشهای این نشست بپردازیم. در این نشست، هاروهیکو کورودا رئیس بانک مرکزی ژاپن، مارک کارنی رئیس بانک مرکزی انگلستان، کری لم رئیس دولت هنگکنگ، کریستین لاگارد مدیر صندوق بینالمللی پول و ماری کالاهان اردوس مدیر ارشد اجرایی جیپیمورگان حضور داشتند و مدیریت پنل نیز بر عهده مارتین ولف، سردبیر فایننشال تایمز بود.
♦♦♦
مارتین ولف: در نشستهای قبلی فروم، به سه نکته اشاره شد که فکر میکنم همه ما با آنها موافق باشیم. اول اینکه رشد اقتصادی بسیار مهم است؛ اشتغال بسیار مهم است و همچنین تجارت باید آزاد باشد و من با این موافق هستم که همگان باید به این درک برسند که تجارت آزاد، منصفانه است. این سه نکته، یعنی رشد اقتصادی، کار و اشتغال و تجارت آزاد، اکنون برای بحثهای ما بسیار مهم هستند. فکر میکنم از ژانویه سال 2008 به بعد، برای اولین بار است که ما در نقطهای از زمان با هم در این مورد گفتوگو میکنیم که در آن، مجمع جهانی اقتصاد کمی از زمان عقب مانده است. همانطور که WEF در آن زمان متوجه نشد که اوضاع چقدر بد است و قرار است چه شود. اما از آن موقع و بعد از 10 سال، به یک خوشبینی بیش از اندازه نسبت به آینده اقتصادی جهان رسیده است و به یک بازیابی اقتصادی به طور وسیع تسهیمیافته میان کشورهای جهان و هماهنگ میان آنها اعتقاد دارد که بسیار غیرمعمول و خوشبینانه جلوه میکند. بنابراین ما در مورد طبیعت این بازیابی و ریسکهای آن بحث خواهیم کرد. همچنین در مورد چالشها و فرصتهای پیشرو که این بازیابی میتواند با خود به همراه داشته باشد صحبت خواهد شد.
اعضای این جلسه را به طور سریع معرفی میکنم زیرا فکر میکنم از قبل برای همه شما که اینجا هستید آشنا باشند. من در کنار خودم کریستین لاگارد، مدیر صندوق بینالمللی پول را دارم که او برای مدت طولانی عضو این نشست در سالهای گذشته بوده است. در سمت چپ او، رئیس بانک مرکزی انگلستان، مارک کارنی حضور دارد. نفر بعدی، کری لم، رئیس دولت هنگکنگ است و در سمت چپ او، هاروهیکو کورودا حضور دارد که برای بیش از 40 سال دوست من بوده است و ما برای اولین بار در دانشگاه آکسفورد با هم ملاقات داشتیم. نفر بعدی ماری کالاهان اردوس، مدیر ارشد اجرایی جیپیمورگان است که مدیریت داراییها را در آنجا بر عهده دارد. من با او پیش از این ملاقات و گفتوگوهایی داشتهام و در نشستهایی با هم حضور داشتیم؛ اما بسیار مشتاق این نشست هستم.
بگذارید با چشمانداز اقتصادی جهان در کوتاهمدت شروع کنیم. خانم لاگارد، شما اخیراً در صندوق بینالمللی پول آخرین آمارهای خود را بهروزرسانی کردهاید که در هر زمینهای به طور شگفتانگیزی خوب و سرحال به نظر میرسد که پیشبینی رشد اقتصادی 9 /3درصدی برای جهان در سال جاری میلادی یکی از آنهاست. سوال من این است که چه اتفاقی بدی ممکن است رخ دهد؟
کریستین لاگارد: بگذارید بگویم که چه اتفاقات خوبی ممکن است رخ دهد. زیرا به واقع ما در وضعیت خوبی قرار داریم. رشد اقتصادی 9 /3درصدی سال 2019-2018 بد نیست. اما فکر میکنم چیزی که حتی جالبتر است، این است که حدود 120 کشور در سراسر جهان، دیدند که سال گذشته، رشد اقتصادی آنها افزایش یافت. همچنین فقط حدود یکپنجم اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه، تولید ناخالص داخلی سرانهشان کاهش یافت. بنابراین این رشد اقتصادی که از آن حرف میزنیم و این بازیابی اقتصادی، به خوبی میان کشورها پخش شده و میان اقتصادهای پیشرفته و همچنین اقتصادهای بازار نوظهور تسهیم شده است. بخشی از جهان که من از همه بیشتر نگران آن هستم، کشورهای جنوب صحرای آفریقاست. جایی که ترکیبی از عوامل مختلف باعث درآمد سرانه پایین آن شده است. با این همه فکر میکنم ما باید این موفقیت اقتصادی جهان را جشن بگیریم که معمولاً این کار را نمیکنیم. در صندوق بینالمللی پول هم ما معمولاً به نکات منفی و ریسکهای موجود میپردازیم. اما فکر میکنم اکنون باید این موفقیت اقتصادی جهان را که حاصل سیاستهایی است که ما در IMF به کار گرفتهایم و همچنین سیاستهایی که از سوی سیاستمداران و به ویژه روسای بانکهای مرکزی جهان به کار گرفتهشدهاند جشن بگیریم. فکر میکنم بخش بزرگی از موفقیتهایی که امروزه به آنها دست یافتهایم، به خاطر سیاستهای اقتصادی خوبی باشد که اجرا شدهاند. سیاستهای پولی انبساطی که 10 سال پیش هیچ ایدهای در مورد آنها نداشتیم. سیاستهای مالی که در بسیاری از نقاط جهان منطقاً خوب بودهاند که البته قابل بحث است. اما در کل این موفقیت اقتصادی که امروز با آن مواجه هستیم، نتیجه سیاستگذاری درست اقتصادی است. اما در پاسخ به این سوال که چه اتفاق بدی ممکن است در راه باشد، من به سه مورد که فکر میکنم میتوانند برای اقتصاد جهان آسیبزا باشند اشاره میکنم. اول آسیبپذیری مالی، و مادامی که اصلاحات مالیاتی ایالات متحده در کوتاهمدت اثر مثبتی روی رشد اقتصادی آمریکا و جهان خواهد داشت، همچنان میتواند ریسکهای جدی را به وجود آورد که میتوانیم اگر خواستید بعداً در موردش حرف بزنیم. در واقع اصلاحات مالیاتی ایالات متحده
میتواند قیمت بالای داراییها و امکان تامین مالی سادهای را که هنوز قابل دسترس است، تحت تاثیر قرار دهد. به نظر من دومین ریسک که کوتاهمدت و میانمدت جلوه میکند اما باید یک ریسک کوتاهمدت در نظر گرفته شود، نابرابری درآمدی گستردهای است که در بسیاری از کشورها در حال رشد است.
به عنوان سومین ریسک موجود در برابر چشمانداز اقتصادی جهانی نیز به نظر من میتوان به عدم همکاری بینالمللی میان کشورها و همچنین ریسکهای ژئوپولتیکی که در نتیجه این عدم همکاری میتواند به وجود آید، اشاره کرد. من در اینجا توقف میکنم، اما خوشحال میشوم در مورد هر یک از این سه ریسک صحبت کنیم.
ولف: به نکات بسیار مهمی اشاره کردید که قطعاً به آنها باز خواهیم گشت. حال بگذارید سراغ روسای بانکهای مرکزی برویم که در واقع این پیامدهای اقتصادی را که از آن حرف زدیم، به وجود آوردهاند. آقای کورودا برایمان از سیاست پولی قابل توجهی که پیش گرفتهاید، موفقیتهای آن و همچنین اینکه چگونه میخواهید آن را کنار بگذارید، بگویید.
هاروهیکو کورودا: بگذارید ابتدا به وضعیت کنونی اقتصاد ژاپن اشاراتی کنم. اقتصاد ژاپن در حال رشد است که این رشد از سوی هم تقاضای داخلی و هم تقاضای خارجی مورد حمایت قرار دارد که این تقاضای داخلی و خارجی از تعادل خوبی برقرار هستند. تولید ناخلاص داخلی برای هفت فصل پیاپی رشد داشته و میانگین رشد اقتصادی ما طی این دوره حدود دو درصد بوده است. از آنجا که پتانسیل رشد اقتصادی ژاپن در این برهه از زمان کمتر از یک درصد است، بنابراین رشد اقتصادی دودرصدی طی هفت فصل گذشته، یک پیشرفت قابل توجه برای ژاپن به شما میرود. از طرفی نرخ بیکاری به زیر سه درصد و در واقع 7 /2 درصد رسیده است که در فضای اقتصادی ژاپن، شرایط اشتغال کامل به حساب میآید. همچنین بازیابی اقتصاد ژاپن برای 60 ماه است که ادامهدار است که دومین رونق به لحاظ مدت ادامهدار بودن آن پس از دوره جنگ جهانی است. اقتصاد ژاپن به سوی گسترش ملایم خود گام برمیدارد. در بحث تورم، رشد سالانه شاخص قیمت مصرفکننده به استثنای مواد غذایی تازه، یک درصد است، اما اگر از اثر قیمت حاملهای انرژی صرف نظر کنیم، تقریباً مثبت باقی خواهد ماند. با این حال انتظار داریم که تورم ما به آنچه هدفمان است، یعنی دو درصد برسد. بنابراین بانک مرکزی ژاپن با بهکارگیری سیاستهای پولی قدرتمند به حمایت از اقتصاد ژاپن و قیمتها ادامه خواهد داد. البته ریسکهایی که غالباً کوتاهمدت هستند در برابر اقتصاد ژاپن قرار دارند که از دیدگاه من، غالباً خارجی هستند که ریسکهای ژئوپولتیک که به آنها اشاره شد نیز از این دسته ریسکها هستند.
ولف: آقای کورودا بگذارید یک سوال بهطور خاص از شما بپرسم زیرا شما با وضعیتی مواجه هستید که مارک کارنی با آن روبهرو نیست. شما اقتصادی دارید که رشد آن قابل توجه است، نرخ بیکاری شما 7 /2 درصد است که به طور واضح بسیار پایین است و زمانی که شما رئیس بانک مرکزی ژاپن شدید، اعلام کردید که ژاپن به تورم دودرصدی خواهد رسید که به عقیده بسیاری با توجه به نرخ رشد اقتصادی و بیکاری حال حاضر ژاپن باید به آن میرسیدید. اما چرا هیچ تورمی نیست؟ در ژاپن چه اتفاقی در حال رخ دادن است و این شرایط در برابر شرایط دیگر مناطق جهان مثل منطقه یورو و همچنین ایالات متحده چگونه قابل مقایسه است؟
کورودا: فکر میکنم دو عامل پشت سر پاسخ نسبتاً کند قیمتها و دستمزدها به رشد اقتصادی ژاپن و وضعیت حال حاضر آن وجود دارد و در واقع دو عامل میتواند این عدم رسیدن به تورم دودرصدی را که در پی آن هستیم توجیه کند. یکی از عوامل مولفه مشترک رایج در جهان همچون جهانیسازی، تکنولوژیهای جدید و حتی «اثر آمازون» است. همه اینها در کنار هم میتوانند باعث شوند که تورم ما در این سطح باقی بماند. این عامل جهانی است. اما عامل دوم که ویژه ژاپن است، این بوده که بعد از 15 سال سابقه کاهش قیمتها، از سال 1998 تا 2013، کاهش قیمتها (deflation) به یک ساختار فکری میان مردم ژاپن تبدیل شده است. عوامل اقتصادی ژاپن به این تفکر رسیدهاند که قیمتها و دستمزدها افزایش نمییابد و این ساختار فکری آنقدر قوی است که به سادگی نمیتوان آن را از فکر خانوارها و شرکتهای ژاپنی بیرون انداخت. اما نشانههایی وجود دارند که حاکی از این هستند که دستمزدها در واقع در حال افزایش هستند و بعضی از قیمتها گرایش به افزایش دارند. حتی انتظارات تورمی کوتاهمدت و بلندمدت که در سالهای گذشته بسیار ضعیف بودهاند، اکنون در حال پا گرفتن هستند و انتظارات مردم برای افزایش قیمتها، بیشتر شده است. بنابراین عوامل بسیاری وجود دارند که رسیدن ژاپن به تورم دودرصدی را مشکل ساختهاند، اما فکر میکنم که ما نهایتاً نزدیک به این هدف قرار داریم.
ولف: بسیار خب. مارک کارنی شما مشکل تورم پایین در ژاپن را ندارید. اما با مشکل مدیریت سیاستهای پولی در برابر تصمیمات عجیب مردم بریتانیا که در سال 2016 گرفتند [اشاره به برگزیت]، روبهرو هستید. شما در راستای نرمالسازی سیاست پولی (Monetary Policy Normalization) نرخ بهره را مقدار خیلی کمی افزایش دادهاید. چگونه چالشهای سیاست پولی پیشرویتان و همچنین بانکهای مرکزی مشابه با وضعیتی را که دارید توضیح میدهید؟ منظورم وضعیت عجیبی است که یک کشور رشد اقتصادی قویای دارد اما هنوز با مشکل تورم مواجه است. همچنین نظر شما در مورد اینکه عدهای میگویند این نرمالسازی سیاست پولی [به معنای دست کشیدن از سیاست پولی انبساطی و سیاست تسهیل کمی پس از بحران مالی که با هدف تهییج سرمایهگذاران منجر به کاهش نرخهای بهره شده است] که پس از بحران مالی 2008 در حال اجراست باعث شکنندگی مالی جهان خواهد شد، چیست؟
مارک کارنی: اگر بخواهم به طور خلاصه و کلی به چالشهای نرمالسازی سیاست پولی بپردازم ابتدا باید بگویم که طبیعت رشد اقتصادی و بازیابی اقتصاد جهان که به آن اشاره شد، قویتر است و به چهار درصد میرسد. 90 درصد اقتصادها رشد اقتصادی بیشتر از آنچه پتانسیل آن در آنها دیده میشد دارند و همچنین اقتصاد جهان سالمتر از آنچه شما میگویید است. به عنوان مثال میتوان به رشد اقتصادی کشورهای گروه 7 (G7)، افزایش سرمایهگذاری در آنها و همچنین بالا رفتن خالص تجارت اشاره کرد. تمام اینها در نتیجه نرمالسازی سیاست پولی است. سوال این است که آیا منحنی فیلیپس در حال برگشتن است؟ فکر میکنم نکته مهم این است که بگویم مادامی که شما به سمت اشتغال کامل در حال حرکت هستید و شکاف تولیدی (output gap) به سمت مثبت حرکت میکند [یعنی زمانی که ظرفیت تولیدی اقتصاد و تولید واقعی، از آنچه پتانسیل آن را با توجه به شرایط موجود دارد پیشی میگیرد] و شما به سمت قسمت فوقانی منحنی فیلیپس حرکت میکنید [یعنی زمانی که با افزایش نرخ اشتغال، رفتهرفته تورم به طور فزایندهتری افزایش مییابد] تورم را به همراه خواهید داشت. دومین نکتهای که باعث میشود ما به نرمالسازی سیاست پولی خود ادامه دهیم این است که با افزایش سرمایهگذاری در نتیجه سیاست تسهیل کمی، پساندازها کاهش مییابند و این منجر به افزایش نرخ بهره تعادلی خواهد شد. به همین دلیل است که ما به نرمالسازی سیاست پولی ادامه میدهیم. اما باید بگویم که تصمیمگیری در مورد اینکه نرخ بهره تعادلی باید در کجا قرار گیرد اصلاً کار سادهای نیست.
ولف: بگذارید در اینجا سوالی را مطرح کنم. هر بار که من در مورد سیاستهای پولی مینویسم، صدها نظر را دریافت میکنم که اذعان میدارند این روسای بانک مرکزی تا پیش از این، بزرگترین حباب دارایی غیرقابل مدیریت دنیا را به وجود آوردهاند یا به وجود خواهند آورد و در این مورد میگویند که این حباب خواهد ترکید. در مقیاس یک تا 10، چقدر احتمال میدهید که این ریسک وجود داشته باشد؟ فرض کنیم 1 وضعیتی است که هیچ ریسکی وجود ندارد و میتوانید به مردم بگویید که هیچ مشکلی ابداً وجود نخواهد داشت و نگران نباشید و 10 وضعیتی است که باید به مردم گفت باید از خانه فرار کنید، زیرا به زودی سقف آن روی سرتان فرو خواهد ریخت.
کارنی: این یک احتمال ترکیبی است. اگر سوال شود که احتمال اینکه قیمت داراییها تعدیل شود چقدر است در پاسخ خواهم گفت که بله، این احتمال در حال افزایش است و اگر به وضعیت اوراق شرکتی و دیگر اوراق و داراییها نگاه کنید به این نتیجه خواهید رسید. اما فکر میکنم سوال اصلی این نیست که آیا بازار به سطح درست برای قیمت داراییها خواهد رسید یا خیر. سوال اصلی این است که آیا هسته سیستم مالی در وضعیتی قرار دارد که این تغییرات را تشدید کند یا خیر؛ آن هم در وضعیت عکس آنچه اقتصاد باید در واقع در آن قرار گیرد. در پاسخ به این سوال خواهم گفت که احتمال این رخداد بسیار پایین است.
ولف: بگذارید سراغ کری لم برویم. از نظر شما چشمانداز اقتصاد جهان در چه وضعیتی قرار دارد و اینکه در واقع هنگکنگ که بخش بزرگی از اقتصاد آسیاست، اقتصاد جهان را چگونه میبیند؟
کری لم: به عنوان یک کشور کوچک که اقتصاد آن هم بر پایه ارتباط با جهان خارج است و یک اقتصاد صادراتمحور به شمار میرود، که در همین حال نیز یکی از آزادترین و رقابتیترین اقتصادهایی است که در جهان وجود دارد، هنگکنگ به طور قطع از بازیابی اقتصادی دنیا در سالهای اخیر منتفع شده است. ما سال گذشته عملکرد بسیار خوبی را از خود به جای گذاشتیم و انتظار داریم که در سال 2018، رشد اقتصادیمان از رشد سال 2017 که 7 /3 درصد بود کمتر باشد که نسبت به رشد اقتصادی سال 2016 هنگکنگ که دو درصد بود، رشد بسیار بالایی برای ما به حساب میآید. کریستین این را به ما یادآور شد که ریسکهایی برای اقتصاد جهان وجود دارند که باید به آنها پرداخت. اما میتوانم بگویم که تا الان هیچگونه ریسک جدیای را برای اقتصاد هنگکنگ متصور نیستم. اما به هر حال همواره خوب است که پایههای اقتصاد تقویت شود و ما هم برای تقویت این پایههای اقتصادی فرصتهای بسیاری پیشرویمان داریم که این فرصتها غالباً به خاطر سیاستهای اقتصادی چین در اختیار ما قرار گرفته است. این نشست در مورد وضعیت اقتصادی جهان است و من منصفانه نمیبینم که فقط در مورد اقتصاد کوچک هنگکنگ صحبت کنم. خوب است که به سیاست اقتصادی چین نگاه کنیم که بسیار هم به هنگکنگ مرتبط است؛ زیرا دولت چین اعلام کرده است که از هنگکنگ حمایت خواهد کرد. سال گذشته رئیس دولت چین، دو سخنرانی بینالمللی بسیار مهم داشت که یکی از آنها همینجا در داووس بود. در آن زمان من نسبت به قطعیت بازیابی اقتصاد جهان تردیدهایی داشتم. رئیسجمهور شی جینپینگ در آن سخنرانی بیان کرد که رهبران اقتصادهای مختلف دنیا باید مسوولیت مشترکشان برای آمادهسازی اقتصاد جهان برای رونق را بشناسند و به آن عمل کنند. و در سخنرانی دوم او در نوامبر سال گذشته که من و کریستین در آنجا حضور داشتیم، تقریباً همه بر این عقیده بودند که نشانه محکمی از بازیابی اقتصاد جهان وجود ندارد. اما رئیس دولت چین بیان کرد ما باید فرصت اقتصاد جهان برای بازیابی و رونق مجدد را که در بخش حملونقل وجود دارد ببینیم که از این طریق بتوانیم رشد اقتصادی کشورها و به خصوص آسیا را سرعت بخشیم. با توجه به این توضیحات من سعی میکنم که به طور خلاصه به سیاستهای اقتصادی چین بپردازم که بر اساس مطالعاتم و نظر شخصی من است. اول اینکه چین به تجارت آزاد و گسترش آن و جهانیشدن اقتصادی ادامه خواهد داد و ما باید با آن تطبیق پیدا کنیم و از این رویکرد پیروی کنیم و تاثیرات منفی این سیاست را کاهش دهیم. همچنین بسیار مهم است که ما منافع این تجارت آزاد و جهانیشدن اقتصاد را به همه انتقال دهیم. زیرا اگر منافع اقتصادی میان همه تسهیم نشود و یک اقتصاد با مشکل روبهرو شود، دیگر اقتصادها نیز به مشکل خواهند خورد. به علاوه اینکه این سیاست تجارت آزاد باید یکپارچهتر، فراگیرتر و پایدارتر شود. بنابراین به عقیده من اکنون که اقتصاد جهان فرصت این را دارد که رونق یابد و بعضی از نیروهای اقتصادی آن را به سمت رشد حرکت میدهند، فکر میکنم باید از این فرصتها استفاده کنیم که روسای دولتها را مجاب کنیم تمرکز و توجه بیشتری روی سیاستهای تجاری خود داشته باشند که همکاری میان روسای بانکهای مرکزی و سیاستگذاران را میطلبد.
همچنین فکر میکنم بد نباشد به مسالهای که کریستین به آن اشاره کرد یعنی فقر، نابرابری و فقدان فرصت برای جوانان اشاره کنم. من به عنوان رئیس دولت هنگکنگ باید اظهار کنم که این ارزشها را ستایش میکنم. اگرچه ما در هنگکنگ به دنبال اجرای برنامههای دولتی نیستیم و بر اساس قانون هنوز هم یک اقتصاد آزاد و سرمایهداری هستیم. اما این ارزشها را ستایش میکنیم و سیاستهایی را به کار میگیریم که از طریق سرمایهگذاری روی آموزش به آنها دست یابیم. به طور کلی من به آینده کوتاهمدت و میانمدت اقتصاد هنگکنگ بسیار خوشبین هستم. ولی همانطور که گفتم، از آنجا که اقتصاد ما بهشدت به روابط با دنیای خارج و صادراتمان وابسته است، خواهش میکنم آن ریسکها و سونامیهایی را که از آنها حرف زدید از ما دور نگه دارید و ما سالم خواهیم بود!
ولف: وقتی رئیسجمهور ترامپ در این فروم صحبت میکرد، فکر میکنم مهمترین بخش صحبتهایش برای ما بخشی بود که به سیاستهای تجاری اشاره داشت. او دو حرف جالب زد که یکی از آنها تازه بود و یکی دیگر از حرفهایش در مورد سیاستهای تجاری سنتیتر بود. او به طور واضح در مورد کشورهایی حرف زد، که این حرفش هم جدید نبود، که رفتار نادرستی را در زمینه مالکیت فکری داشتهاند و همچنین کشورهایی که سیاستهای صنعتی را به یارانههای دولتی وصل کردهاند. او از این کشورها نام نبرد اما بر همه آشکار است و یک راز نیست که وقتی او چنین حرفی میزند، در واقع به چین اشاره دارد و افرادی از ما وجود دارند که بسیار نگران ریسکهای جدی منازعات تجاری هستند. از دیدگاه شما به عنوان یک اقتصاد کاملاً آزاد و یک مکان بسیار خوب برای تجارت که هم با چین و هم با ایالات متحده در ارتباط است، ریسک این منازعات را چگونه میبینید؟
لم: همانطور که اشاره کردم از آن جهت که اقتصاد ما بهشدت به تجارت آزاد و ارتباط با دنیای خارج وابسته است، هیچگونه علاقهای به دیدن جنگ تجاری نداریم. اما کسری تجاری چیزی نیست که ما به آن عادت نداشته باشیم. من یادم میآید که در یک همایش با رئیسجمهور ترامپ حضور داشتم و به او گفتم، آقای رئیسجمهور، بزرگترین مازاد تجاری که آمریکا دارد، با اقتصاد کوچک ما یعنی هنگکنگ است که به چیزی حدود 31 میلیارد دلار آمریکا در سال میرسد که رئیسجمهور ترامپ هم به نظر میرسد بسیار از این موضوع راضی بود. اگر بخواهیم به چین برگردیم، باید بگویم که چین هنوز یک اقتصاد در حال توسعه است و بر پایه تجارت آزاد رشد خواهد کرد.
ولف: بسیار خب. ماری اردوس، مایلم بدانم نظر شما به عنوان نماینده بخش مالی خصوصی در اینجا در مورد صحبتهای این مقامات رسمی چیست و به طور ویژه در مورد اصلاحات مالیاتی ایالات متحده چه نظری دارید؟
ماری اردوس: این پنل آخرین نشست مجمع جهانی اقتصاد است و اول از همه مایل هستم که از برگزارکنندگان این فروم به خاطر اینکه افراد بزرگی را از اقتصادهای جهان گرد هم آوردهاند و باعث تبادل تفکرات اقتصادی و مالی مختلف شدهاند، تشکر کنم. آن هم بعد از بحران مالی سال 2008 که امروز اینجا نشستهایم و در این مورد حرف میزنیم که چگونه میتوانیم به جاده رونق برگردیم؛ آن هم بدون اینکه چرخههای رونق و رکود را تجربه کرده باشیم. به فاصله 9 سال بعد ما میتوانیم در دومین بحران مالی خود باشیم و اکنون یک اقتصاد جهانی را داریم که تقریباً در تمام کشورها درحال گسترش است و آن هم به خاطر این است که شما در اینجا روسای بانکهای مرکزی مختلف و مقامات رسمی مختلف را میبینید و با خود فکر میکنید که رسیدن به وضعیت اقتصادی اینچنینی با وجود تمام مشکلات بعد از بحران مالی چقدر مشکل بوده است! طی 9 سال، 11 تریلیون دلار وارد سیستم مالی شد اما نه به طریقی که اقتصاد جهان را زمین بزند. اکنون ما اینجا در کنار افرادی نشستهایم که به طور خستگیناپذیر برای حل مشکل و قدم گذاشتن در مسیر درست تلاش کردهاند و من از طرف سرمایهگذاران جهان و مدیران صندوقهای بازنشستگی که از این تلاشهای شما منتفع شدهاند، از شما تشکر میکنم.
ولف: این زیباترین چیزی بود که تابهحال در مورد روسای بانکهای مرکزی شنیده بودم و من بعد از تمام این حرفهای زیبایی که در مورد روسای بانکهای مرکزی و مقامات رسمی زدید، منتظر یک «اما» هستم!
اردوس: «اما»یی در کار نیست. و اینکه ما امروز اینجا نشستهایم و بزرگترین نگرانیای که وجود دارد و من طی چند روز گذشته به آن برخوردهام این است که «به اندازه کافی نگرانی وجود ندارد». در واقع مردم نگران این هستند که چرا مردم نگران نیستند! اما من فکر میکنم که اشکالی ندارد که نگران نباشیم و مشکلی نیست که همانطور که خانم لاگارد گفت، این موفقیت اقتصادی جهانی را و اینکه چگونه به آن دست یافتهایم جشن بگیریم. نباید فرصتهای سرمایهگذاری را از دست دهیم که در نتیجه آن مردم از این سرمایهگذاریها منتفع شوند. بنابراین مردم سراسر جهان که میتوانند به بازارهای عمومی دسترسی داشته باشند، میتوانند در بازیابی اقتصاد جهان نقش مثبتی را ایفا کنند.
ولف: چیزی در مورد کاهش مالیاتها و اثر آن روی بخش مالی خصوصی در ایالات متحده و جهان دارید که اضافه کنید؟
اردوس: کاهش مالیاتها در واقع نرمالسازی سیاست مالیاتی در ایالت متحده است و آنچه انجام شده است، بسیار برای زنده نگه داشتن طبیعت رقابتی بنگاههای ایالات متحده ضروری بود. اما ممکن است سوال شود که چگونه این کاهش مالیات و در واقع اصلاحات مالیاتی میتواند مفید باشد؟ در پاسخ باید اول از همه بگویم که آنچه در بنگاههای ایالات متحده رخ میدهد میتواند سایر نقاط جهان و شرکتهای بینالمللی را تحت تاثیر قرار دهد. واقعیت این است که مدیران ارشد اجرایی در ایالت متحده تنها یک کار به خصوص را در پاسخ به این کاهش مالیاتها انجام نمیدهند. بلکه چندین وظیفه همزمان را بر عهده دارند. آنها پول حاصل از کاهش مالیاتها را میگیرند و آن را میان سهامداران تقسیم میکنند و در نتیجه این سهامداران بزرگ میتوانند سهام شرکتها را از مشتریان مجدداً خریداری کنند. همچنین مشتریان شرکت در نتیجه این تامین مالی میتوانند خدمات بهتری دریافت کنند و از همه مهمتر مدیران ارشد اجرایی میتوانند به کارمندانشان کمک کنند. نتیجه این کاهش مالیات تنها یک پاداش کوتاهمدت به بخش خصوصی و اقتصاد نیست و ما در پس آن، افزایش سطح دستمزدها، حمایت از سلامت کارمندان و همچنین هرچه بیشتر منتفع ساختن آنها از مزایای صندوقهای بازنشستگی را داریم. همچنین شرکتهای با این پول سرمایهگذاریهای خود را افزایش میدهند که همین امر تولید و اشتغال را تقویت میکند. بنابراین اگر به این روند در سراسر آمریکا دقت کنید، همه آنچه سرمایهداری در مورد آن است را خواهید دید.
ولف: یکی از مسائل بزرگی که مردم روی آن متمرکز هستند مساله ارتقای بهرهوری است. بعضی بر این عقیده هستند که کاهش مالیاتها برای ارتقای سطح بهرهوری کافی است. خانم لاگارد دیدگاه شما در این مورد چیست؟
لاگارد: نکته اول اینکه اعداد مربوط به سطوح بهرهوری که در حال حاضر وجود دارند، رضایتبخش نیستند. عدد مربوط به بهرهوری جهانی تا قبل از بحران مالی حدود یک درصد بود که عدد بالایی نیست. این نکتهای است که باید به آن توجه شود. نکته دوم اینکه رشد بالقوه اقتصادی باید در کنار بهرهوری، ارتقا یابد. زیرا در حال حاضر بسیاری از اقتصادهایی که رشد خوبی را تجربه میکنند، بیشتر از ظرفیت بالقوهشان رشد داشتهاند. بنابراین باقی ماندن پتانسیل رشد کشورها در سطح حاضر یک ریسک به شمار میرود. و اگرچه هر کشوری شرایط خاص خود را دارد، اما همه آنها باید به این دو جنبه توجه کنند. برای افزایش بهرهوری ما باید روی تحقیقات و نوآوری و خلاقیت سرمایهگذاری کنیم. همچنین نیار به تجارت بیشتری داریم. زیرا تجارت با افزایش رقابت و خلاقیت، بهرهوری را بهبود خواهد بخشید و برای تجارت بهتر و منصفانهتر و داشتن تجارت دوجانبه، همکاری میان کشورها باید افزایش یابد. و به عنوان سخن پایانی، اگرچه از ماری بابت آنچه در مورد تلاشهای ما گفت متشکرم، اما فکر میکنم که ما نتوانستهایم وظیفه و کار خود را به خوبی انجام دهیم. رشد اقتصادی خوب است و اشتغالزایی چیزی است که باید به آن توجه داشت. اما حصول اطمینان از اینکه نتایج این رشد اقتصادی به خوبی تخصیص یافته و توزیع شده است از اهمیت بسیاری برخوردار است. در واقع افزایش نابرابری میان غالب اقتصادهای پیشرفته و همچنین سطوح بالای نابرابری میان اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه، که اگرچه افزایش نداشته ولی ثابت مانده است، تهدیدی برای رشد پایدار است که ما تحقیقات بسیاری در این زمینه انجام دادهایم.
ولف: بگذارید به تغییرات آبوهوایی بپردازیم که برای اقتصاد و بقای بسیاری از کشورها یک مشکل بسیار بزرگ به نظر میرسد. آقای کارنی آیا به نظر شما بخش خصوصی به اهمیت این موضوع پی برده است و آیا به این درک رسیده که تغییرات آبوهوایی تا چه اندازه میتواند روی دلالتهای سیاستی پیشبرد کسبوکارها تاثیرگذار باشد؟
کارنی: بله. بگذارید برای محسوستر شدن پاسخم مثالی بزنم. در یک همایش که به درخواست کشورهای گروه 20 برگزار شد، و رهبران این کشورها در آن حضور داشتند و همچنین بخش خصوصی اجرای آن را بر عهده داشت، 20تا از بزرگترین بانکهای تجاری دنیا، هشتتا از بزرگترین مدیران دارایی و سرمایهگذاری و صندوقهای بازنشستگی در آن حضور داشتند، 80 تریلیون دلار برای کاهش ریسکهای تغییرات آبوهوایی از طریق تبدیل بازار فعلی به بازاری که کربن کمتری را وارد فضا کند سرمایهگذاری خواهد شد.