زنده باد فلاکت
کشورها چگونه در تله وابستگی گرفتار شدند؟
همانطور که کشورهایی چون چین و قدرتهای شرق و جنوب شرق آسیا یا اقتصاد در ورطه نابودی ترکیه با استفاده از سیاست درهای باز و تجارت با دیگر اقتصادهای جهان، با بهرهگیری از مزیتهای انسانی و جغرافیایی خود، توانستند راه توسعه را در پیش گیرند و خود را از فقر و فلاکت خارج کنند، کشورهایی نیز بودند که دل در گرو نظریاتی داشتند که تجارت با دیگر کشورها، بهویژه اقتصادهای توسعهیافته را به مثابه استثمار میدانستند و مدافع سرسخت درهای بسته و مسدود کردن راههای تعامل با دیگران بودند. نظریاتی که نتیجه پیادهسازیاش حذف رقابت و تولید انواع بنجلجات، کمبود و قحطی و فقر و افتادن به ورطه خامفروشی و در نهایت توسعهنیافتگی بود.
ارائه نظریه «جایگزینی واردات» و تشویق و ترغیب کشورها به وضع تعرفههای سنگین برای واردات کالا و تولید آن در داخل، تبعات منفی بسیاری برای کشورهایی داشت که سیاستمدارانشان بلندپروازنه و کوتهبینانه باد در سر انداخته و خاماندیشانه تصور میکردند سر درآوردن در بین قدرتهای اقتصادی و سیاسی بدون تعامل با دیگران ممکن است؛ آنها کشور تحت رهبریشان را به جزیرهای محروم از فناوریها و تولیدات و دستاوردهای بشر کردند و نتیجهای جز وابستگی هر چه بیشتر، آن هم به سادهترین کالای موردنیاز زندگی، برای مردمشان به ارمغان نیاوردند. نتیجه روی آوردن به درهای بسته و سیاست جایگزینی واردات نه تقویت تولید داخل، که از بین بردن آن با حذف رقابت و تکنولوژی و سرمایهگذاری خارجی بود. این تجربه عملی اگر چه به قیمت توسعهنیافتگی جوامع مختلف و فقر و کاهش رفاه مردمان بسیاری منجر شد اما این پیام روشن را به سیاستمداران و سیاستگذاران مخابره کرد که در انزوا هیچ فضیلتی نیست.