غمِ شادی
چگونه از شادکامی محافظت کنیم؟
احساس شادمانی نه فقط از جنبه فردی که برای جامعه و اقتصاد هم مهم است. هر سال بخشی مهمی از بودجه عمومی صرف برگزاری مسابقات ورزشی، برنامههای سرگرم کننده، محتوای امیدوارکننده و تولید فیلم و سریال میشود. مردم نیز بخشی از درآمد خود را صرف کنسرت، سینما، سفر، موسیقی، غذا و دیگر سرگرمیها میکنند. همه هزینهها برای این است که جامعه شادمان باشد و مردم نیز از جیب خود هزینه میکنند تا شادمان بمانند. اما خیلی از مردم حتی آنها که دارای تمکن مالی هستند، احساس شادمانی نمیکنند؛ چرا؟ اقتصاددانان در گذشته اهمیت ویژهای برای تاثیر شرایط زندگی و بهخصوص درآمد و وضعیت اشتغال روی خوشبختی قائل بودند. این نگرش که پول، افراد را خوشحالتر میکند، در تئوری اقتصادی تایید شده بود. مفهومش این بود که پول بیشتر به افزایش رضایت فرد از زندگی منجر میشود و همچنین سیاستهای عمومی دولت که به افزایش درآمد در سطح جامعه میانجامد، بهطور کلی سطح خوشبختی را افزایش میدهد. به این فهرست میتوان عواملی نظیر افزایش درآمد خانوار، افزایش سرانه تولید ناخالص داخلی، دموکراسی، پیشبینیپذیر بودن سیاستها، حکمرانی اصولی و... را هم اضافه کرد. در کنار اینها نظرسنجیها و مطالعات جدید نیز نشان دادهاند که موقعیتهای فردی نظیر ازدواج، طلاق، به خطر افتادن سلامتی و... نیز اثرات طولانیمدتی روی شادکامی افراد دارند و بر خلاف آنچه اقتصاددانان اعتقاد داشتند، داشتن پول بیشتر، شادی بیشتری برای افراد فراهم نمیکند. با این حال یک نکته در میان یافتههای جدید درباره شادکامی بسیار برجسته است؛ اینکه خواستههای یک جامعه در چه سطح است و داشتههای آن جامعه چقدر. اگر خواستههای جامعه در طول زمان ثابت بماند و داشتهها بیشتر شود، بهطور طبیعی، رضایت این جامعه نیز افزایش پیدا میکند ولی اگر خواستهها بیشتر شود ولی داشتهها ثابت بماند، میتوان انتظار داشت که حس شادی در آن جامعه افول کند. شادی و شادمانی را میتوان بیشتر کرد، همانطور که سطح بهداشت عمومی را میتوان افزایش داد اما این کار چه الزاماتی دارد؟