انتقال اسکناسهای خانگی از صرافی به کارگزاری
از استانبول تا حافظ
مدتی پیش یکی از دوستان روایت میکرد یکی از بستگانش از او سراغ شرکتهای پرسود بورس را میگرفت تا اولین پول دریافتی حقوق خود را خرج خرید «سهام» کند. نکته جالب این بود که حقوق ماهانه این شخص که به صورت «حقالتدریسی» به استخدام آموزش و پرورش درآمده بود، در ماه اول کاری به سختی به حدود 500 هزار تومان میرسید. مدتی بعد وی خبر داد که سهامی را که خریده بود، در کمتر از یک ماه نزدیک 50 درصد بالا رفته و به گفته خودش، 50 درصد سود کرده است. احتمالاً شما هم در بین اطرافیان و آشنایان دور و نزدیکتان مواردی از این دست را دیده باشید که کسانی که تا پیش از این، نهایت کاری که برای حفاظت از داراییشان میکردند، خرید سکه یا باز کردن سپرده در بانک بود، برای نخستین بار پایشان به «بورس» باز شده است.
مشابه این اتفاق تا حدودی در سالهای 1390 به بعد برای بازار دلار و سکه افتاد که رکوردشکنیهای پشت سر هم و ماه به ماه قیمت دلار، تعداد زیادی را به صرافت مراجعه به صرافی و تبدیل پساندازهای ریالی به دلار و سکه انداخت. با این حال، حتی شوکهای بیسابقه واردشده به قیمت دلار در دوره یک سال و نیمه جهشهای ارزی (به طور ویژه از شهریور 1391 تا اسفند 1390) قابل مقایسه با شوک 100درصدی و دو برابر شدن شاخص سهام در چند ماه گذشته از سال 1392 نبود. البته این دوره یک سال و نیمه، بازهای است که قیمتها در یک مسیر «افزایشی»، از حوالی هزار تومان تا حدود 3500 تومان بالا رفت. اما کل این دوره «نوسان»های ارزی را باید تا شهریورماه سال 1392 در نظر گرفت، چرا که از پایان تابستان بود که نرخ دلار در محدوده فعلی خود به ثبات رسیده است و پیش از آن، یک دوره نسبتاً طولانی نوسانهای متمایل به افزایش و یک دوره نسبتاً کوتاه نوسانهای متمایل به کاهش را طی کرده است.
نقدینگی در تکاپو
برخی از کارشناسان میگویند در دورههای زمانی چند سال گذشته، همیشه رشد قیمتی یکی از بازارها در ازای رکود وضعیت در حداقل یک بازار دیگر به وجود آمده است. به عنوان مثال در صورتی که بازارهای مامن پسانداز در کشور در حال حاضر را شامل مواردی مثل بانکها، بورس، مسکن، ارز و طلا و با مقداری تسامح، بازار خودرو و اوراق مشارکت بدانیم، معمولاً سودآوری غیرطبیعی در هر بازار، در ازای قربانی شدن قیمتها در دیگری رخ داده است. مورد زمانی هفت ماهی که از سال جدید گذشته میتواند شاهد دیگری برای این گزاره باشد. به طوری که کاهش و ثبات رخ داده در بازار ارز را افزایش ارزش سهام در بورس جبران کرد. همچنین گزارشهایی که در خصوص کاهش نسبی قیمت مسکن در ماههای اخیر منتشر شده را نیز در همین راستا میتوان تحلیل کرد. در این شرایط، گفته میشود پدیده سودهای ناگهانی و غیرمنتظره در بازارها بیش از هر چیز به خاطر وضعیت فعلی تورم در ایران است. در صورتی که «تورم» به معنای «کاهش قدرت خرید پول» یا کاهش ارزش واقعی پول ملی در نظر گرفته شود، سطوح بالای تورم کنونی این علامت را به مردم میدهد که هر روز
نگهداری دارایی در قالب پول نقد، به معنای از دست رفتن درصدی از ارزش آن است. اصطلاحی که برای توصیف این وضعیت از آن استفاده میشود، «داغ شدن پول» است. به این معنا که دیگر کسی تمایلی ندارد پول را در دست خود نگه دارد و به محض دریافت، سریعاً تلاش میکند آن را به دارایی دیگری تبدیل کند. حال بسته به نشانههایی که از بازارها صادر میشود و بسته به میزان قدرت خرید پول، افراد تمایل به ورود به هر کدام از این بازارها را پیدا میکنند. به همین دلیل است که گاهی «دلار و سکه» نقش حافظ قدرت خرید پول در شرایط تورمی را بر عهده میگیرد و گاهی «مسکن و سهام» عهدهدار این وظیفه میشود.
بازگشت بانکها
علاوه بر تورم که باعث تشدید تمایل فعالان اقتصادی به تبدیل داراییهای نقدی در سالهای اخیر شد، عامل دیگر مشوق مردم برای ورود به این بازارها را باید «جذابیت اندک بانکها» به عنوان مهمترین مامن نقدینگی در اقتصاد کشور دانست.
در سالهای اخیر و به خصوص از سال 1385 که از یک سو نرخهای سود بانکی به دستور دولت در سطوح پایین تثبیت شد و نرخ تورم نیز روند افزایشی در پیش گرفت، نرخ سود بانکی همواره در محدودههایی کمتر از تورم قرار داشت. این مساله موجب شده بود انتقال داراییهای نقدی به بانکها نهتنها سود واقعی برای سپردهگذاران به همراه نداشته باشد، بلکه به خاطر کاهش شدید قدرت خرید پول در نتیجه تورم، به طور مداوم از ارزش این داراییها نیز کاسته شود. البته این مساله موجب انتقال کامل داراییها به بانک نمیشد. چرا که به صورت سنتی در اقتصاد ایران، این بانکها بودهاند که در مقابل طلا و جواهرات، نقش ضامن داراییها را به عهده داشتهاند و عادت دیرینه بسیاری از مردم به سپردهگذاری به سادگی قابل تغییر نبود. از طرفی، با وجود اینکه بازارهای دیگر به طور نسبی با بازدهی بیشتری روبهرو بودند و حتی در مقاطعی با بازدهیهای بسیار بیسابقهای در مقیاس جهانی روبهرو بودند، ورود به این بازارها همواره با «ریسک» بیشتری نیز مواجه بوده است. مجموع این عوامل باعث شده حتی در شرایط تورم 40درصدی و بازدهی 100درصدی برخی از بازارها نیز، بخش قابل توجهی از نقدینگی
همچنان «سپردهگذاری در بانکها» را به عنوان مقصد خود برای پسانداز انتخاب کند. با این حال، چشمانداز تازه اقتصادی کشور با روی کار آمدن دولت جدید، تصویر جدیدی از نقش بانکها را ارائه میکند. چرا که از یک سو سیاستگذاران دولت جدید برخلاف دولت پیشین، یکی از اولویتهای خود را از بین بردن «عدم تعادل بازار پول» و اصلاح نرخ سود بانکی عنوان کردهاند و از سوی دیگر، تورم نیز روند کاهشی در پیش گرفته است. همزمان با این رخدادها، به نظر میرسد ثبات ایجادشده در تصمیمات دولت و چشمانداز بهبود روابط با غرب، تصویر ثباتیافتهتری از آینده اقتصادی کشور پیش رو میگذارد که با کاهش نااطمینانی انتظاری، مراجعه به بازارهای پشتیبان مثل مسکن و ارز برای حفظ ارزش دارایی را تا حدی از رونق خواهد انداخت. با توجه به این زمینهها، میتوان انتظار داشت در آینده اقتصادی کشور، بانکها مجدداً به یکی از مهمترین مسیرهای داراییهای نقدی مردم تبدیل شوند. در این شرایط و با معقول شدن نرخهای بازدهی بورس در آینده، اگرچه بخشی از داراییها از بازار سهام خارج میشود، اما انتظار میرود بورس نیز به همراه بانکها به عنوان دو منبع عمده سرمایهگذاری در آینده
جایگاه خود را تثبیت کند.
پایان سفتهبازی؟
گزارشهای منتشرشده در چند هفته اخیر از بازار صرافیها و به ویژه چهارراه استانبول در تهران، حاکی از کمرنگ شدن حضور دلالان و واسطهگران در پیادهروهای این بازارهاست. چرا که با کم شدن نوسانها، این بازار جذابیت خود را برای این گروه از دست داده و آنها در حال بازگشت به شغلهای سابق خود هستند. این در حالی است که با کاهش بازدهی این بازارها، بخش زیادی از پساندازهای دلاری و طلایی مردم نیز در حال خروج از آنهاست. برخی از کارشناسان میگویند در شرایطی که شاخصهای بازار روندی کاملاً صعودی را طی میکنند، نمیتوان ورود به آن بازار را سفته بازی تلقی کرد و «سفتهبازی»، در یک شرایط نوسانی (هم مثبت و هم منفی) معنا پیدا میکند. هر چند «کاهش دامنه نوسانها» میتواند تا حدی از شدت سفتهبازی کم کند، اما خارج شدن بازارها از روند نامتعادل پیشین خود را باید برعکس، به معنای ورود سفتهبازی به بازارهایی مثل ارز دانست، نه پایان آن. در واقع بخش مهمی از تقاضایی که در این دو سال به بازار ارز وارد شده بود، از سوی شهروندان معمولی و بیشتر با انگیزه حفظ ارزش واقعی دارایی در روندی بلندمدت بود،
نه نوسانگیری و کسب سود از روندهای کوتاهمدت بازار. به همین دلیل مسیر جدید بازار ارز نشاندهنده پایان تقاضای «حفظ ارزش» در بازار ارز است، نه پایان تقاضای «سفتهبازانه». چرا که آنچه در چنین بازارهایی عجیب به نظر میرسد، خیل شهروندانی است که برای بازههای زمانی نسبتاً طولانی، خواهان تبدیل ریالهای خود به دلار هستند، نه دلالان و سفتهبازانی که با نوسانگیری از قیمتها، جزیی پذیرفتهشده از بازارهایی با چنین ساختارهایی در هر کجای جهان به شمار میروند.
دیدگاه تان را بنویسید